گذار شهر به دوران پساشوروی
درزمانهای که فرایندهای اقتصادی سیاسی در مقیاسهای محلی، کشوری و جهانی شکلهای جدیدی از شهر نشینی را دائماً تولید و باز تولید میکنند، مستندسازی این تغییرات پیچیده وعجول شهری میتواند ما را در تجسم شکلهای دیگری از نشیمندیِ شهری یاری کند. متن زیر با همین هدف دربارهٔ تغییرات تاریخی و معاصر شهر ایروان نوشته شده است.
ایروان، شهری که چشم اندازهایش با شتابی روزافزون در حال تغییر است؛ محال است کسی این روزها در کوچه و خیابانهای این شهر راه برود و متوجه حضور مالیخولیایی یک نوع ساختمان در سرتاسر آن نشود: بلوکهای مسکن اجتماعی دوران شوروی. میراث خانهسازی شوروی بیآنکه هرگز ارتباط خود را با گذشته قطع کند، حضوری پررنگ و موثر در تجربه زندگی روزمره ایروان دارد. این ساختمانهای خاکستری رنگ و عمدتاً در حال فرسودگی بزرگترین بخش از مسکن ایروان را تشکیل میدهند؛ و برخلاف بسیاری از شهرهای جهان با سابقه سرمایه داری طولانیتر، که در آنها مسکن اجتماعی به عنوان محلی برای فقرا به حاشیه رانده میشود، در ایروان همانند بسیاری از شهرهای پساسوسیالیستی در منطقه اورآسیا همچون باکو، تفلیس، تاشکند، این بلوکها همچنان رایجترین و دسترسپذیرترین شرایط اسکان را برای اسکان شهروندان عادی فراهم میکنند.
غرض از مطلب حاضر این است تا از رهگذر رصد دقیق میراث خانهسازی شوروی در ایروان و نیز تحولات در حال وقوع این شهر، زوال تدریجی سوسیالیسم را به منزله فرآیندی غامض و چندلایه بررسی کند؛ فرآیندی که نه تنها نمادی از مرگ ایدئولوژی یا آرمانشهری بخصوص است، بلکه همینطور از ظهور تصوراتی نو و اغلب متضاد درباره تعلق و ملیت نشان دارد.
ایروان بزرگترین شهر و پایتخت ارمنستان است. جمعیتی حدود ۱/۱۱۷ میلیون نفر را در خود جای داده است که حدوداً ۳۴% از کل جمعیت و ۵۴% از جمعیت شهرنشین این کشور را تشکیل میدهد. خاستگاه تاریخی شهر به قرن هشتم میلادی بازمیگردد که گسترش سکونتگاههای اطراف رودخانه هرازدان در شمالشرق دشت آرارات آغاز شد. سالهای متمادی دگرگونی و سیطره سیاسی و اشغالگری و جنگ میان حاکمان پارسی (و ایرانی)، عرب، ترک عثمانی، و روس در منطقه باعث شده است تا اثر فیزیکی زیادی از تاریخ اولیه شهر برجا نماند. هر یک از این امپراتوریها در راستای برآوردن مقتضیات هویت ایدئولوژیک مورد نظر خود به تغییر دادن شکل و ساختار ایروان اقدام کردند. اما سال ۱۹۲۰ نقطه عطفی در مسیر پیشرونده تاریخ شهرسازی در ایروان بود، یعنی زمانی که این شهر به عنوان پایتخت جمهوری سوسیالیستی شوروی ارمنستان، یکی از جماهیر پانزدهگانه اتحادیه جماهیر شوروی، شناخته شد.
شهریسازی در دوران شوروی
نخستین برنامه جامع شهری برای ایروان، مصوب ۱۹۲۴، توسط «الکساندر تومانیان» معمار ارمنی متولد روسیه، اجرا شد. این برنامه ملهم از ایده باغشهر، یک جریان رایج شهرسازی زمان خود، قرار بود امکان سکونت جمعیتی صدوپنجاه هزار نفری را فراهم کند و بر روی ساختار شهری پیشاپیش موجود ایروان بنا شود. بخش اعظم بافت موجود ایروان در این ساختار جدید به کار گرفته شد، اما نه همه آن. رویکرد ایدئولوژیک کمونیسم بینالملل در مورد مذهب و تاریخ با بخشهایی از شهر قدیم سازگار نبود و آنها نتوانستند از ورطه این دگردیسی کلان جان سالم به در ببرند. در نتیجه، سرنوشت محتوم صدها ساختمان قدیمی شامل کلیساها، مساجد، حمامها، بازارها، کاروانسراها، و همچنین قلعه قدیمی ایروان تخریب بود. افق موجود برای ایروانِ شهریشده، مشابه سایر شهرهای سوسیالیستی، آمیزه ایدهآلی بود از بازدهی کاری و اقتصادی، عدالت اجتماعی -در معنای دسترسی به کالاها و خدمات شهری- و کیفیت بالای زندگی اشتراکی برای جمعیت شهرنشین.
روند شتابان صنعتیشدن موجب تسریع مهاجرت گسترده مردم از نواحی روستایی به ایروان شد. در نتیجه، مسکن دولتی به سرعت رشد کرد، و شهریشدن ابزار مهمی برای دولت سوسیالیست شد تا سیل جمعیت مهاجر را در قالب یک نیروی کار یکپارچه مهندسی و سازماندهی کند.
در پی مرگ جوزف استالین در ۱۹۵۳- در واقع از اوایل دهه ۱۹۶۰ تا فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱- اصلاحات ایدئولوژیک مبنایی برای شتاب بیشتر در ادامه روند شهرسازی شد. خِرَدگرایی، کارکردگرایی و تولید انبوه جایگزین طرحهای «اسرافگرایانه» عظیم و زینتی دوران استالین شدند. به معماران دستور داده شد تا روی طراحی ساده و بازتولیدپذیر متمرکز شوند، و هزینهها را کاهش و سرعت ساختوساز را افزایش دهند. ثمره قابل توجه این تحولات، رواج پیشسازی بتنی و سامانههای مدولار بود.
تساهل نسبی خروشچف در قبال محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی، مجال احیای ملیگرایی و بازاندیشی استراتژیک در مورد آوارگی و سرگردانی[۱]، به عنوان بخشی جداییناپذیر از هویت ملی ارمنی، فراهم کرد.
در طول دههی ۶۰ میلادی، بازگشت مهاجران ارمنی به کشور و رشد مهاجرت از روستاها به شهر منجر به کمبود فزاینده محل سکونت در ارمنستان، و خصوصا در ایروان شد. علیرغم برنامه اسکاندهی گسترده خروشف، این کمبود تا دههی ۸۰ میلادی تداوم داشت و در ۱۹۸۸ بر اثر جابهجاییهای گسترده ناشی از مناقشه قومی بر سر قرهباغ (یا آنگونه که ارمنیان مینامند، «جنگ آزادسازی آرتساخ») با جمهوری آذربایجان، و زمین لرزه سهمناکی که پشت بند آن اتفاق افتاد، به اوج خود رسید.
مکانسازی از طریق دگرگون کردن نظم فضای موجود
یکی از جنبههای مهم اما نادیده گرفته شده تاریخ شهری ایروان اقدامات ساکنین فضاهای مسکونی تحت مالکیت دولت برای اهلیسازی [۲] سکونتگاهشان است؛ بهگونهای که به تصور و خواستشان از خانه نزدیکتر شود. امری که از طریق مکانسازی و از آن خود کردن فضای فیزیکی خانهها حاصل شد.
در طول چند دهه، بسیاری از ارمنیها خانههای پیش ساخته تحت مالکیت دولت را بهنحوی که میخواستند تغییر دادند. این دگرگونیها که با افزودن به فضای خانه، و یا بازسازی موردی محیط داخلی انجام میگرفت، واکنشی خودانگیخته در جهت جبران کمبودهای فضایی ساختمانها و در راستای تطبیق آنها با سبک زندگی پدرمکان [۳] و روستایی بود. یکی از مولفههای تاثیرگذار در دستورالعملهای طراحی معماری این دوره، آموزه «خانواده هستهای» بود که به عنوان قالب ایدهآل برای سازماندهی اجتماعی، مستمراً توسط حاکمیت شوروی ترویج و اجرا میشد. در واقع آنچه حکومت شوروی در سر داشت، تجزیه پیوندهای چندنسلی و پدرمکانی بود که خانوادههای ارمنی پیش از مهاجرت از روستا بر آنها متکی بودند. امری که از خلال طراحیهای دقیق در معماری انجام میگرفت. در نتیجه میتوان گفت که برای برنامهریزان شهری و معمارانِ مسکو، طراحی مدولار نه تنها وسیلهای برای ساختوساز سریعتر، بلکه همچنین ابزاری برای ایجاد جامعه شهری همگنی از یکانهای خانوادههای هستهای کوچکتر بود.
شکی نیست که در این میان بسیاری از پیوندهای خانوداگی ازهم گسیخته شد، ولی اینگونه نبود که همهی خانوادههای ارمنی ساکنان منفعل فضاهایی باشند که توسط دولت برای ایفای نقش اجتماعیشان تجویز شده بود. بسیاری توانستند با محصور کردن و دیوار کشیدن فضای بیرونی بالکنها و از میان برداشتن دیوارهای حائل درون ساختمان، به فضای مفید خانههای خود بیافزایند و به این ترتیب چیدمانهای فضایی بدیل ایجاد میکردند. این بالکنهای محصور شده غالباً به عنوان اتاقخواب بچهها یا تازه عروس و دامادها به کار گرفته میشد. میتوان از شواهد و روایتهایی سراغ گرفت که چگونه تقریباً پس از هر تولد، وفات یا ازدواج، فضای داخلی خانهها به منظور مطابقت با اقتضائات ساختار خانوادگی جدید تغییر مییافت. بیشتر فضاهای خواب نیز فاقد کارکرد و آرایش دائمی بودند؛ چراکه در طول روز به فضاهای مشترک مبدل میشدند.
برخلاف استدلالهایی که بسیاری از منابع غربی و یا وابسته به شوروی پیش کشیدهاند، مبنی بر اینکه سنتهای مربوط به خانوادههای گسترده در ارمنستان تحت استیلای شوروی تحلیل رفتند، استمرار چنین دگردیسیهای مکانی درون خانهها نشان میدهد که ایدئولوژیهای خویشاوندی سنتی نقشی محوری و فعال در دگردیسیهای شهر ایروان تا به امروز داشته است. تاجایی که وجود الگوهای وابستگی متقابل شدید میان خویشان و همسایگان باعث شد تا حدگذاری و تمییز مرزهای روابط خویشاوندی و همسایگی کمتر میسر باشد.
جهانیشدن شهر؛ ابداع سلسه مراتب
درپی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در ۱۹۹۲ ایروان پایتخت جمهوریِ استقلال یافته ارمنستان شد. از زمان به دست آوردن استقلال، این شهر در معرض فرآیند بغرنج ملتسازی پسااستعماری توامان با اقتباس رویههای جهانی شدهی شهرسازی واقع شده است. پیاده کردن فرصتهایی برای ایجاد رتبهبندیهای اجتماعی، اقتصادی و مکانی نخستین گام ضروری برای به رسمیت شناختهشدن شهر در بازارهای جهانی بود. به این ترتیب، از قالب بافت موجود و سوسیالیستی شهر، فضاهایی سربرمیآورند تا هویتی نو برای ارمنی بودن تراشیده شود. همچون بسیاری دیگر از شهرهای در حال اعیانی شدن[۴]، تخریب ساختمانهای موجود و جابهجایی ساکنین هر چه بیشتر و بیشتر رواج مییابد. پروژههای چندملیتی جدید به مثابه اقداماتی در جهت ملتسازی ارائه و توجیه میشوند؛ و این در حالی است که قشر نخبه در حال ظهور از اکثریت کم درآمد جامعه انتظار دارد که خود را به نفع ملت در مقام یک کل قربانی کند.
یکی از نمونههای متاخر این فرآیند متعارض احداث خیابان شمالی است. «تامانیان» معمار شهر، این پروژه را به عنوان محوری که مجسمه مادر ارمنستان (استالین سابق)، تالار اپرا و میدان جمهوری (لنین سابق) را به هم متصل میکند، در اوایل سده بیستم در نظر گرفته بود. اما پس از گذشت یک قرن و در اوان سده حاضر بود که مسئولان تشخیص دادند ظرفیت تغییرات لازم برای اجرای آن وجود دارد و آن را عملیاتی کردند. صدها خانه متعلق به اقشار کم درآمد جامعه به این دلیل که بر سر راه احداث پروژه بودند، خریداری و تخریب شدند. تکه زمینها در قالب قوارههای بزرگتر باهم یکی و به حراج گذاشته شدند تا شرکتهای عمرانی خصوصی روسی-ارمنی بتوانند برای ایجاد قلمروی تجملاتی جدیدی که استفاده درهم[۵] مسکونی-تجاری داشته باشد راهی بگشایند.
در حالی که مقامات شهری این پروژه را به سان «تصویر نوینی» برای شهر ارائه میکنند که صدها خانه و فضای تجاری فراهم میآورد، بلوای ساکنینی که مجبور به نقل مکان از خانههایشان شدهاند همچنان در دفاتر دولتی برپاست؛ چرا که معتقدند پولی که دولت به آنها پرداخته کرده برای خرید خانهای با همان امکانات در هیچ کجایی از شهر کافی نیست.
در طول این فرآیندهای جهانیسازی است که نظم قدیمی مرکز-حاشیه جای خود را به شکلهای پیچیدهتر سلسله مراتب اجتماعی-فضایی میدهد. به بیان دیگر، مرکز شهر فرسوده، قدیمی و ضد مدرن به نحوی بازساخته میشود که قلب ملی و سنت-بنیان شهری بشود که قرار است همچنین جهانی و جهان وطن باشد. این در حالی اتفاق میافتد که بلوکهای آپارتمانی شوروی، که زمانی علمدار نوگرایی بودند، نه تنها در گستره جغرافیایی شهر، بلکه همچنین در ساحت ذهنی حاکم بر شهر به حاشیه تنزل داده شدهاند. امروزه برای ساکنین نقل مکان کرده، دستفروشان شهری و صاحبان فروشگاههای کوچک، حاشیه به واقعیت روزمره مکانی-اجتماعی بدل شده است که در دوران شوروی مسلماً تصورناپذیر بود.
دراین میان نباید از نقش تصویر ایدهآلیای که مهاجران ارمنی، به جهت سرگردانی و پراکندگی خود، از ایروان به عنوان موطن و زادگاه ساختهاند در پیشبرد طرحهای اینچنینی گذشت. برای مثال، از صندوق غیرانتفاعی هایاستان آل ارمنین (هایاستان همه-ارمنی) مستقر در لس آنجلس میتوان نام برد که کار آن تقاضا برای اعطای میلیونها دلار کمک از جانب ارمنی تبارهای سراسر ایالات متحد برای تحقق طرحهای توسعه داخل ارمنستان است. در ویدیویی مربوط به یکی از تلهتون[۶]های این صندوق در سال ۲۰۱۳، خیابان شمالی در مقام شمایل ارمنستان نوین بازنموده میشود که گروه گروه جوانان ارمنی دوان و سرخوش میان ساختمانهای تازه احداث در آن امیدواری و خوشبینیشان را نسبت به آینده ابراز میکنند.
گفتوگو با گذشته؟
مسکنهای اجتماعی که در دوره شوروی به صورت انبوه تولید میشدند، اکنون نه تنها به فصلی یکه و خاص از تاریخ شهرسازی ایروان تبدیل شدهاند، بلکه همچنین به محملی برای خاطرات جمعی و زیباشناسی فرهنگی گذشتهای متأخر میمانند که گویی در تقلا برای بازشناخته شدن و ادغام در دگردیسی کلی کشورند.
در خصوص پیچیدگیهای گذار ملی و پسااستعماری، «هارخ بایادیان» منتقد فرهنگی و استاد رشته رسانه و مطالعات فرهنگی در دانشگاه دولتی ایروان، نوشتههای فراوان و پردامنهای از منظر زیباشناسی ارمنی و هویت جمعی دارد. بایادیان با خاطرنشان کردن لزوم «گفتوگو با گذشته»، منتقد بسیاری از سیاستها و طرحهای دولت کنونی از حوزه آموزش گرفته تا شهرسازی بوده است؛ چراکه معتقد است این طرحها هیچ پیوستگی و مانندگی با تجربه تاریخی ارمنستان ندارند.
از بلوکهای مسکن اجتماعی شوروی تا طرحهای توسعه مجلل دولت کنونی ارمنستان، حاکمیت ایروان همواره روایتهایی از نوگرایی، جهانبودگی، شهروندی و ملیت را صورتبندی کرده است. روایتهایی که در فضای ساخت و ساز ایروان همچنان اشکالی دائماً تغییریابنده مییابند. آنچه امروزه، و با بتوارگی فزاینده ذهنیت «توسعه برابر است با پیشرفت»، برملا میشود، یکدست و مسطح شدن تخیل فرهنگی و همچنین آیندههای ممکن و بدیل برای ایروان در مقام کلانشهری پیچیده و با تنوعی پربار است که میتوانست خانهای برای تمام ارمنیان صرف نظر از جایگاه اجتماعی و اقتصادی آنها باشد.
پینوشت:
[۱] diaspora [۲] domesticatation [۳] patrilocal در گفتار مردم شناسی، به الگوهایی در ازدواج گفته میشود که در آن زوج پس از ازدواج در محل سکونت و یا خانهء پدری داماد اسکان داده میشوند. [۴] gentrifying [۵] mix use [۶] telethon برنامههای تلویزیونی طولانی مدتی که با مقاصد خیریه و برای جمع آوری اعانههای مردمی پخش میشوندمنابع:
Altering States: Ethnographies of Transition in Eastern Europe and the Former Soviet Union (۲۰۰۰). Edited by Daphne Berdahl, Matti Bunzl, Martha Lampland. University of Michigan Press
Urban Spaces After Socialism: Ethnographies of Public Places in Eurasian Cities (۲۰۱۱). Edited by Tsypylma Darieva, Wolfgang Kaschuba, and Melanie Krebs. Frankfurt/ Main Campus.
http://ajammc.com/2014/04/08/yerevan-becoming-a-post-soviet-city/