یک آمریکایی صد در صد
او یک آمریکایی کامل است. او یک اروپایی به تمام معناست. او یک آریایی واقعی است. به راستی که سر تا پایش عرب است. اما چطور میتوان به راستی آریایی، آمریکایی، عرب، یا اروپایی «بود»؟ در زمینی که مردمانش از ابتدا با یکدیگر آمیختهاند، تجارت کردهاند، جنگیدهاند و صلح کردهاند، به سرزمینهای دیگر کوچیدهاند و زبانهایشان با همدیگر ترکیب شدهاست، آیا آریایی بودن یا آمریکایی بودن، چیزی بیش از یک هویت برساخته است؟ رالف لینتون در یادداشت زیر ایدهی «آمریکایی صد در صد» را به سخره میکشد و نشان میدهد زندگی یک آمریکایی در شبانهروز خواهناخواه هرگز «آمریکایی» نیست.
هیچ تردیدی دربارهی آمریکاییبودگیِ۳ یک آمریکاییِ متوسط، یا تمایلِ او به اینکه به هر قیمتی شده از این میراثِ گرانقدر حفاظت کند وجود ندارد. با اینحال بیآنکه او متوجه باشد، برخی ایدههای بیگانهی موذی به تدریج به تمدنش رخنه کردهاند. صبح است و وطنپرستِ بیخبرِ ما در حالیکه پیژامه، پوششی که منشأِ آن به هندِ شرقی۴ بر میگردد، به تن دارد، در تختی دراز کشیده که الگویِ ساختِ آن اصالتاً به ایرانa یا آسیایِ صغیر باز میگردد. او تا بیخِ گوش در موادِ غیرِآمریکایی پیچیده شده است: پنبه اولین بار در هندوستان و کتان در خاورِ نزدیک اهلی شد؛ پشم از حیوانی که بومیِ آسیایِ صغیر است گرفته شده؛ و کاربردِ ابریشم برایِ اولین بار توسطِ چینیها کشف شد. همهی این مواد به کمکِ روشهایی که در آسیایِ جنوبِ غربی توسعه یافته است به لباس و پوشش تبدیل شدهاند. اگر هوا به اندازهی کافی سرد میبود، شاید او زیرِ یک لحافِ پَر۵ که اختراعی اسکاندیناوی است خوابیده بود.
هیچ تردیدی دربارهی آمریکاییبودگیِ یک آمریکاییِ متوسط، یا تمایلِ او به اینکه به هر قیمتی شده از این میراثِ گرانقدر حفاظت کند وجود ندارد. با اینحال بیآنکه او متوجه باشد، برخی ایدههای بیگانهی موذی به تدریج به تمدنش رخنه کردهاند.هنگامِ بیدار شدن، او به ساعت، اختراعی مربوط به اروپایِ قرونِ وسطی، نگاهی میاندازد؛ کلمهی لاتینِ نافذی را به صورتِ مخفف به کار میبرد؛ با عجله از جا بلند میشود و به دستشویی میرود. در اینجا اگر لحظهای بیاندیشد، احتمالاً خود را در محضرِ یک نهادِ بزرگِ آمریکایی خواهد پنداشت؛ شاید او داستانهایی دربارهی کیفیت و تکثرِ لولهکشیِ خارجیها شنیده باشد و گمان کند که در هیچ کشورِ دیگری در جهان یک مردِ متوسط در میانِ چنین تجملی به مستراح نمیرود. اما رخنهی موذیانهی خارجی او را تا اینجا هم دنبال کرده است. شیشه توسطِ مصریانِ باستان اختراع شده؛ کاربردِ کاشیهای صیقلی برایِ پوششِ کف و دیوارها به خاورِ نزدیک۶ باز میگردد؛ ساختِ چینی به چین و آبکاری رویِ سطوحِ فلزی به هنرمندانِ مدیترانهایِ عصرِ بُرُنز باز میگردد. حتی وانِ حمام و سنگِ توالتش نیز رونوشتهایی اندکی تغییر یافته از نسخههای اصلیِ رومیشان هستند. تنها مشارکتِ آمریکایی در این مجموعه به رادیاتورِ بخار مربوط میشود که وطنپرستِ ما بیاراده لحظهای به آن تکیه میکند.
در این حمام او دستهایش را با صابون، اختراعِ گالهایِ باستانی۷، میشوید.b او سپس دندانهایش را تمیز میکند، رویهای ویرانگر از اروپا که تا اواخرِ قرنِ هیجدهم به آمریکا هجوم نیاورد. بعد او صورتش را اصلاح میکند، آیینی مازوخیستی که اولین بار توسطِ روحانیونِ غیرمسیحیِ مصرِ باستان و سومر ابداع شد. با اینحال، اختراعِ تیغ که از جنسِ فولاد، آلیاژی از آهن و کربن که در هند یا ترکستان۸ کشف شده، است، جنبهی خودتنبیهیِ این فرایند را کاهش داده است. در نهایت، وطندوستِ آمریکاییِ ما خود را توسطِ یک حولهی تُرکیِ خشک میکند.
پس از برگشتن به اتاقخواب، دوستِ ما که قربانیِ بیاطلاعِ رویههای غیرِآمریکایی است، لباسهایش را از رویِ صندلی، که در خاورِ نزدیک اختراع شده، بر میدارد و مشغولِ پوشیدنِ آنها میشود. او لباسهایی چسبان به تن میکند که شکلِ خود را وامدارِ البسهی پوستیِ بیابانگردهایِ باستانیِ استِپهایِ آسیایی هستند. سپس آنها را به کمکِ دگمههایی که اولین نمونههایشان در اواخرِ عصرِ سنگ در اروپا مشاهده شد محکم میکند. این جامه برای فعالیت در فضایِ آزاد و در اقلیمهایِ سرد مناسب است، اما به هیچوجه مناسبِ تابستانهای آمریکایی، خانههایِ مجهز به سیستمِ گرمایش، و کوپههایِ پرامکانات نیست. عقلِ سلیم به دوستِ ما میگوید که تنِ او در جامههای اصیلِ آمریکایی مانندِ شورتِ بندیِ جی۹ یا کفشِ موکاسین۱۰ به مراتب راحتتر خواهد بود؛ اما چه میتوان کرد که او اسیرِ ایدهها و عادتهای بیگانه شده است. در نهایت، او نوارهای از جنسِ پارچهی روشن به دورِ گردنش میبندد که بازمانهای از شالهای رویِ شانهای۱۱ است که کرواتهایِ قرنِ هفدهم میپوشیدند. او قبل از خروج برایِ آخرین بار خود را در آینه، که یک اختراعِ مدیترانهای کهن است، وارِسی میکند و برایِ صرفِ صبحانه از پلهها پایین میرود.
پس از برگشتن به اتاقخواب، دوستِ ما که قربانیِ بیاطلاعِ رویههای غیرِآمریکایی است، لباسهایش را از رویِ صندلی، که در خاورِ نزدیک اختراع شده، بر میدارد و مشغولِ پوشیدنِ آنها میشود.در اینجا نیز او با مجموعهی کاملی از اشیاءِ خارجی مواجه میشود. پیشِ رویش، ظروفِ سفالی حاوی غذا و نوشیدنی قرار گرفتهاند؛ که نامِ واقعیشان یعنی «چینی»، به خوبی گویایِ ریشهشان است. چنگالِ او اختراعی ایتالیایی مربوط به قرونِ وسطاست و قاشقش اصالتاً رومی است. او معمولاً صبحانهاش را با قهوه شروع میکند که گیاهی حبشی۱۲ است که نخستینبار توسطِ اعراب کشف شد. بسیار محتمل است که نیازِ دوستِ آمریکاییِ ما به قهوه، بیارتباط به زیادهرویِ شبِ گذشتهی او در صرفِ نوشیدنیهای تخمیری۱۳ که در خاورِ نزدیک اختراع شدهاند، یا نوشیدنیهای تقطیری۱۴ که اختراعِ کیمیاگرانِ اروپایِ قرونِ وسطا هستند، نباشد.
با وجودی که عربها قهوهشان را تلخ صرف میکنند، او احتمالاً آنرا با شکر، که در هند کشف شده، شیرین میکند؛ و آنرا با شیر یا خامه که محصولِ اهلیکردنِ دامها و فنآوریِ شیردوشیست و هر دو ریشه در آسیایِ صغیر دارند، رقیق میکند.
اگر وطنپرستِ آمریکاییِ ما تا آن اندازه سنتگرا باشد که بخواهد صبحانهی به اصطلاح آمریکایی۱۵ میل کند، باید قهوهاش را همراه با یک پرتقال، میوهای که در منطقهی مدیترانه اهلی شده، گرمک۱۶، که در فارس اهلی شده، یا انگور، که در آسیایِ صغیر اهلی شده صرف کند. او صبحانهاش را با صرفِ کاسهای از غلات۱۷ که شاملِ دانههایی است که در خاورِ نزدیک اهلی شدهاند و با روشهای اختراعیِ همان منطقه آماده گشتهاند ادامه میدهد. بعد او به سراغِ وافل۱۸، که اختراعی اسکاندیناوی است، و مقدارِ زیادی کره، که مادهای آرایشی در خاورِ نزدیک است، میرود. به عنوانِ مخلفات، او ممکن است تخمِ پرندهای که در آسیایِ جنوبِ شرقی اهلی شده را بخورد، یا اینکه ورقههای نازکی از گوشتِ حیوانی را که در همان منطقه اهلی شده و توسطِ فرایندِ اختراعیِ اروپاییانِ شمال نمکسود و دودی گشته، مصرف کند.
اگر احتمالِ بارشِ باران را بدهد، رویِ کفشهایش گترهایی از جنسِ لاستیک، که کشفِ مکزیکیهای باستان است، میپوشد و با خود یک چتر، که در هندوستان اختراع شده، بر میدارد. سپس او برایِ رسیدن به قطار شتاب میکند؛ قطار، و نه شتاب کردن، اختراعِ انگلیسیهاست.صبحانه که تمام میشود، او قطعهای نمدِ قالبگیری شده که توسطِ بیابانگردهای شرقِ آسیا اختراع شده را رویِ سرش قرار میدهدc و اگر احتمالِ بارشِ باران را بدهد، رویِ کفشهایش گترهایی از جنسِ لاستیک، که کشفِ مکزیکیهای باستان است، میپوشد و با خود یک چتر، که در هندوستان اختراع شده، بر میدارد. سپس او برایِ رسیدن به قطار شتاب میکند؛ قطار، و نه شتاب کردن، اختراعِ انگلیسیهاست. در ایستگاه او لحظهای برایِ خریدنِ روزنامه درنگ میکند و پولِ روزنامه را با سکههایی که اختراعِ لیدیهای باستان۱۹ است میپردازد. پس از سوار شدن به قطار، به صندلیاش تکیه میدهد تا دودِ سیگاری۲۰ که اختراعِ مکزیکیهاست یا سیگارِ برگی۲۱ که اختراعِ برزیلیهاست را درونِ ریههایش جای دهد. در همین حال او اخبارِ روز را میخواند که با حروفِ اختراعیِ سامیانِ باستان۲۲، طیِ فرایندی که در آلمان اختراع شده، رویِ مادهای که در چین اختراع شده حک شده است. همانطور که سرمقالهی امروز را که دربارهی عواقبِ نامطلوبِ پذیرشِ ایدههای خارجی هشدار میدهد میخواند، از اینکه یک آمریکاییِ (برگرفته از نامِ آمریگو وسپوچی۲۳، جغرافیدانِ ایتالیایی) صد در صد (سیستمِ دهدهی اختراع شده توسطِ یونانیها) است، خدایی عبری را به زبانی هندواروپایی شکر میگوید.
- Linton, R., 1937. One Hundred Percent American. The American Mercury 40.
- Ralph Linton
- Americanism
- East Indian
- eiderdown quilt
- Near East
- ancient Gauls
- Turkestan
- gee string
- moccasin
- shoulder shawls
- Abyssinian
- fermented drinks
- distilled drinks
- American breakfast
- cantaloupe
- cereal
- waffles
- ancient Lydia
- cigarette
- cigar
- ancient Semites
- Amerigo Vespucci
a.نویسنده در متن از عنوانِ Persia برایِ اشاره به ایران استفاده کرده است.
b.گالها قومی باستانی متعلق به اروپای میانه و غربی هستند.
c.منظور کلاهِ نمدی است
.