رنگیترین مبارزه علیه خشونت
خشونت صرفا خشونت خانگی نیست،خشونت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هم جزئی از خشونتی است که زنان در کشور ما متحمل میشوند. وقتی از حدود ٢٠ هزار شرکتکننده زن در انتخابات مجلس فقط صلاحیت هزارو ٢٠٠ نفر تأیید میشود، به این معناست که زنان جدی گرفته نمیشوند.
«خشونت علیه زنان و دختران، یک نقض حقوقبشری و مانع جدی برای توسعه پایدار است. هزینههای آن در مقیاس بزرگ، سبب تحمیل مضرات زیادی در جامعه و اقتصاد میشود. دنیا توان پرداخت این هزینه را ندارد». این جملات بخشی از گفتههای بان کیمون، دبیر کل سازمان ملل، درباره کارزاری است که این روزها خیلیها آن را با رنگ نارنجیاش میشناسند. کارزاری که براساس آن از ۲۵ نوامبر تا ۱۰ دسامبر، روز جهانی حقوق بشر، یعنی ۱۶ روز علیه خشونتهای جنسیتی به عموم آگاهیرسانی میشود. این کمپین با شعار «جهان نارنجی» مردم را دعوت به حمایت از ایستادن در برابر ظلم و خشونت علیه زنان میکند. این کارزار در خیابانها، مدارس و مکانهای عمومی اجرا میشود تا آگاهیرسانی عمومی انجام شود. حالا برای همین است که روسریها و دستبندهای نارنجی را میشود در عکسهای پروفایلهای شبکههای اجتماعی یا کوچه و خیابان دید. ١۶روزی که قرار است درباره تبعیضها و نقض قوانین عدالتآمیز حتی در زندگی شخصی آدمها صحبت شود.
نسیبه، تندوتند روبانهای نارنجی را به دست زنان رهگذر در پارک دانشجو میدهد. ٢٣ سال بیشتر ندارد و در دانشگاه تهران جامعهشناسی میخواند. میگوید: «این سؤالهای تکراری و کلیشهای که مثلا چرا خشونت را جنسیتی میکنیم، خیلی روی اعصابم است. تو فکرش را بکن، من در خانوادهای بزرگ شدم که سنگ روشنفکری به سینه میزد. خانوادهای که پدرم من را به عنوان دختر آخرش خیلی خیلی دوست داشت، اما چیزهایی در زندگیام اتفاق افتاد که اسمش را خشونت نامرئی میگذارم. مثل اینکه پدرم هرگز به من اجازه نداد کوهنوردی کنم، میگفت تو کلا دختر چغری هستی! میگفت روحیهات دخترانه نیست. همیشه وقتی خرید میرفتیم، من باید لباسهای صورتی و پفدار میخریدم. پدرم هیچوقت نفهمید که مثلا من چقدر دلم میخواهد تفنگ اسباببازی داشته باشم، چقدر دوست دارم رانندگی کنم. باورت میشود؟ من هنوز گواهینامه رانندگی ندارم؛ چون پدرم میگوید دلش نمیخواهد من پشت فرمان بنشینم و متلک بشنوم…».
سمیه، همکلاسی نسیبه است؛ روسریاش را دور صورتش شبیه لبنانیها بسته. روسری نارنجی است و مانتوی بلند مشکیرنگی بر تن دارد. سمیه جزء دختران مذهبی است که برای این ١۶ روز نارنجی تبلیغ میکند. او روی صندلیهای کنار سازه تئاتر شهر نشسته و در تلگرامش بحثهایش را با همکلاسیهایش برایم میخواند. بعد میگوید: «میدانی خشونت همیشه قابل دیدن نیست. مثلا من نباید زیر چشمم کبود باشد تا تو بفهمی تحت خشونت قرار گرفتهام. وقتی برای اینکه عدهای بفهمند در وسایل نقلیه عمومی باید پایتان را جمع کنید و خودتان را هوار صندلی عقب تاکسی نکنید، زنان جهان مجبور میشوند کمپین تشکیل دهند، یعنی اوضاع خوب نیست. یعنی اینکه همه ما تحت خشونت قرار داریم. ما حتی از همجنسهای خودمان هم خشونت میبینیم. زنان ترجیح میدهند دکتر مرد آنها را معاینه کند، آنها فکر میکنند مردان متخصصهای بهتریند، هیچوقت هم فکر نمیکنند زنان هم همان درسها را میخوانند. این مسئله حتی درباره معلمها هم صدق میکند. شاید همه راست بگویند که مردها رانندههای بهتریند، چون مردها وقتی رانندگی میکنند لازم نیست حواسشان به جناب موتوری باشد که برای اینکه به من بفهماند جای زن پشت فرمان نیست، ویراژ میدهد، مردان لازم نیست به متلکها گوش بدهند و روزی هزار بار بشنوند که مثلا فرمان در داشبورد است. من راننده خوبیم، اما هر وقت کنار همسرم مینشینم، استرس دارد. بارها درباره دستاندازهای خیابان تذکر میدهد، رفتارش به قدری توی ذوق میزند که من هول میکنم. همسرم نمیخواهد این رفتار را بکند اما در وجودش نهادینه شده. او به صورت ناخودآگاه فکر میکند زن نباید رانندگی کند…».
خشونت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هم جزئی از خشونت است
شهلا لاهیجی، نویسنده و فعال حوزه زنان، در گفتوگو با «شرق»، با اشاره به اینکه حساسسازی در حوزه زنان را ضروری میداند، میگوید: «من هرازگاهی در کشورهای اروپایی از کسانی که دستبند بنفش دستشان میکنند، یا کسانی که دستبند صورتی به دست میکنند تا با سرطان پستان مبارزه کنند، درباره هدفشان سؤال میکنم. برای جامعهای که درک کافی از این مسائل دارد، شاید این حرکات مؤثر باشد، اما اینکه در جامعه ما چقدر خشونت عجین شده جای سؤال است. ما از خشونت صرفا به عنوان خشونت خانگی یاد نمیکنیم؛ خشونت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هم جزئی از خشونتی است که زنان در کشور ما متحمل میشوند. وقتی از حدود ٢٠ هزار شرکتکننده زن در انتخابات مجلس فقط صلاحیت هزارو ٢٠٠ نفر تأیید میشود، به این معناست که زنان جدی گرفته نمیشوند، منتها باید دید این خشونت کجا تعریف شده است. بنابراین اول باید این خشونتها را تعریف کنیم».
او در ادامه میافزاید: «اتفاقا این خشونت فیزیکی است که در تمام دنیا شایع است؛ در بسیاری از کشورهای پیشرفته برای این نوع از خشونت مجازاتهای سختی در نظر گرفته شده است؛ یعنی اگر مردی در یک کشور اروپایی یا حتی برخی کشورهای آسیایی، به همسرش آسیب فیزیکی برساند، مجازات میشود و حتی باید نزد روانپزشک برود تا آن روانپزشک گواهی بدهد که او درمان شده است. این مسئله درباره آزار کودکان هم صدق میکند». این فعال حوزه زنان همچنین میگوید: «ما اول باید تکلیف خودمان را روشن کنیم که خشونت فقط فیزیکی نیست، در انواع رفتارهایی که زن را به انسداد میکشاند، زن دچار خشونت شده است. اینکه ما دختر ١٣ساله را شوهر میدهیم هم نوعی خشونت محسوب میشود. وقتی حق طلاق را از زن میگیریم، یعنی او را در معرض خشونت قرار دادهایم. میخواهم بگویم حل این مسائل قطعا نیاز به اطلاعرسانی دارد. اما صرف بستن دستبندهای رنگی، کمکی به حل معضلی که زنانمان بهخوبی از آن آگاه نیستند نمیکند».
زنان در مرکز خشونت
اما مسئله به همینجا ختم نمیشود. میکائیل، دانشجوی رشته جامعهشناسی دانشگاه آزاد است. او همانطور که در خیابان انقلاب راه میرود، به دوستانش میگوید: این لوسبازیها به جایی ختم نمیشود. بعد بلندتر، بهطوریکه دخترانی که در وسط خیابان در حال پخشکردن دستبندهای نارنجی هستند بشنوند، میگوید: «اصلا مگر ما روزهای خشونت علیه مردان داریم که حالا بخواهیم برای خشونت علیه زنان کاری بکنیم. من هم میخواهم برای خشونت علیه مردان روبانهای سورمهای پخش کنم. مسئله من با شما این است که همه چیز را جنسیتی نگاه میکنید. حتی نگاهتان به خشونت، جنسیتی است، اما میخواهید برابری میان زنان و مردان ایجاد کنید».
نیره توکلی، جامعهشناس و استاد دانشگاه، در گفتگو با «شرق» به سؤال میکائیل پاسخ داده و میگوید: «این سؤال که چرا ما روز خشونت علیه زنان داریم اما روز خشونت علیه مردان نداریم، پتکی است که عدهای بر سر فعالان حوزه زنان میکوبند. اول اینکه وقتی شما با پدیدهای مواجهاید که وخامت و فراوانی آن مطرح است؛ یعنی به نقطه جوش رسیدهایم. ما قشری آسیبپذیر به نام زنان داریم که در سراسر دنیا، مرکز خشونت قرار میگیرند، همچنین با قوانینی مواجهایم که به اندازه کافی از آنها حمایت نمیکند؛ یعنی قوانینی داریم که در آن تبعیض جنسیتی وجود دارد. بنابراین شما باید در ابتدا به یک نقطه تعادل برسید؛ یعنی به اینجا برسید که همه در برابر حمایتهای اجتماعی، قانون و امکانات زندگی، برابرند و آنوقت درباره برابریها صحبت کنیم».
او در ادامه میافزاید: «ضمن اینکه لزوما مبارزه با خشونت علیه زنان، مانند بسیاری از آگاهیهای جنسیتی که داده میشود، آگاهیدادن درباره تاریخی است که نادیدهاش گرفتهایم. مثلا فرض کنید وقتی زبان را هم بررسی میکنیم، پر از واژههای تبعیضآمیز است؛ برای مثال، در جامعهای که تبعیض نژادی دارد، واژههای بسیاری وجود دارد که این تبعیض نژادی را تبلیغ میکنند؛ واژههایی مانند برده یا کاکاسیاه را میشود در مقابل ضعیفه یا اصطلاح «از زن کمتر» قرار داد. وقتی در جامعهای هستیم که به تبعیضها دامن میزند، باید حتما این مسائل را جدی بگیریم».
توکلی با اشاره به ١۶ روز نارنجی اضافه میکند: «این ١۶ روز، سلاحی است برای آگاهیدادن درباره تبعیضی که یک تاریخ با خودش همراه کرده است. این نابرابریها، در طول تاریخ تشدید شده و زنها را در معرض خشونتهایی قرار داده که قانون کشورهای مختلف به دلیل برابرنبودن قوانین بین زنان و مردان، نمیتواند از آنها دفاع کند؛ یعنی حمایتهای مالی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از زنان وجود ندارد. دومین مسئله، این است وقتی که در همه جا، از انسان سخن گفته میشود، درواقع انسان عام بیشتر منظور مرد است، وقتی میگویند انسان از مواهب طبیعی برخوردار شود و زن هم یکی از مواهبی است که در اختیار او قرار داده شده؛ یعنی انسان مرد است. بنابراین وقتی بحث از انواع خشونت را داریم، باید روی زنان دقت بیشتری بکنیم تا حداقل حقوق اولیهشان را به آنها بازگردانیم. من فکر میکنم در ابتدای امر، باید به زنان درباره حقوقشان آگاهی داد. حقوقی که وقتی میخواهند درباره بهدستآوردنش تلاش کنند، باید به خاطرش مبارزه کنند و این مبارزه نارنجی هم بخشی از همین تلاشهاست».
نسیبه هنوز هم فکر میکند این قدمهای هرچند کوچک، میتواند زندگی زنان جهان را تغییر دهد. او همانطور که از کنار میکائیل رد میشود و سعی میکند حرفهایش را ندیده بگیرد، چند روبان را روی زمین میریزد تا توجه آدمها را جلب کند. او میگوید: «حلشدن این مشکلات به ما قد نمیدهد. ما آدمهایی هستیم که برای آیندگان تلاش میکنیم؛ برای روزی که اگر دختر داشتم، پدرش نگران رانندگیکردنش نباشد و وقتی فوتبال بازی میکند، کسی او را به اختلال هورمونی متهم نکند».