فرشته خانه، آن چهره ایدهآل برای زن ایرانی است که پس از فراز و فرود بسیار و در اواخر عمر نویسندگی فیگوری چون هوشنگ گلشیری در آثار وی تصویر میشود؛ درواقع صورت مکرمیست که جای زنستیزی بیپروای قبل را میگیرد اما فراتر از آن چندان متصور نیست.
فرقی نمیکند گلشیری در باب انقلاب چه در سر داشت، نثر او تجسم لحظه گسست انقلابی است، تجسم موقعیتی است که در آن منطق برابری بر جمع حاکم میشود و به جای تکثر، سیاست (در اینجا زبان) به همگان صدای واحد میبخشد. همین ایراد به منتقدان کنراد و ناباکوف و سلین نیز وارد است. آنان به محتوای اثر و حرفهای خالقش متوسل میشوند، از سخنرانی ناباکوف دربارهی لنین یا متنی که سلین در دفاع از یهودستیزی نوشت مدد میگیرند و فاشیسم و نژادپرستی را در ادبیات کشف میکنند. اینها به نقد ربطی ندارد