دختری بود به نام لیلی که بعد از عید با نامزد خود قرار عروسی داشت ولی بعد از عید خواستگار دیگری پیدا کرد که موقعیت مالی بهتری داشت. به او گفتند ما نامزدی خواستگار قبلی را پس میدهیم و تو باید با خواستگار جدید ازدواج کنی. ولی او میگوید: «خواستگار جدید را نمیخواهم.» پدر و مادر به او سخت میگیرند و او را کتک میزنند. یک درخت گلابی وحشی در حیاط خانه آنها قرار داشت که گلهای سفید داده بود؛ درختی که یک روز لیلی خود را به شاخه آن بست و مرد. بعد مامان خورشید شعر «ها لیلی» را به زبان گیلکی میخواند.
ول شدگان گروه موسیقی «باحال» که موسیقی سنتی را دست میاندازد، پس از اجراهایی در آشپزخانه و اتاقخواب به یکی از سالنهای کنسرت لندن رسیدهاند. اما این ولشدگان چه کار میکنند و کارشان به لحاظ اجتماعی و تاریخی چه معنایی دارد؟
۶۰ سال است که خرد عمومی و معمول در جامعه به ما آموخته است که طی دهه ۵۰، زنان نقشی در موسیقی راک اند رول نداشتهاند.