به نظر میرسد واژه هایی چون ابتذال یا بازاری به تنهایی نمیتوانند وضعیت تئاتر کشور و به ویژه تهران را در این دوران نمایندگی کنند. رضا سرور در این گفتگو از غیاب رابطه ارگانیك میان سنت و جریان امروز نمایش ایران و در همین راستا ایجاد نوعی آشفتگی در رویكردهای نمایشی میگوید؛ این که چگونه در این آشفتگی، جریانهای لجامگسیختهای مانند تئاتر تجاری، امكان بروز قدرتمندانهای پیدا میكنند.
سنت نقادانهای در تئاتر کشورمان وجود ندارد. حتا این روزها میتوان این مسئله را به دیگر هنرها هم تسری داد. فقدان موضعگیری در نقدها در بیشتر مواقع به پروار شدن مفهوم متناقض "نقد سازنده" کمک کردهاست. نقدی که تنها برای پرکردن صفحات روزنامهها و مجلات است و نمیخواهد با جریان رایج و ارتجاعی آنچه که در هنر اتفاق میافتد درگیر شود. رضا سرور در این نوشته به همین موضوع پرداخته است.
عدم تاریخنگاری در تئاتر ایران و نپرداختن به مسیرکاری و ایدههای اجرایی گروهها و دستاندرکاران تئاتر، مسیر پر چالشی را برای بررسی تئاتر امروز ایران رقم زده است. نبود جریانهای جدی نقد و فقدان توجه به نظریه، در میان کسانی که به کار تئاتر مشغول هستند فضای مبهمی پیرامون تئاتر رقم زده است. دوغ و دوشاب در همآمیخته و معلوم نیست که تئاتر در اینجا چه راهی را می رود؟ در همین زمینه رضا سرور دربارهی حسرتهای یک تاریخنویس تئاتر نوشته است و بر نکتهی مهمی انگشت گذاشته است؛ کاش متقدمان از تجربیات خودشان حرف میزدند و در تدوین آن اهتمام میکردند، کاش شیوههای اجرایی خود و دیگران را نقد میکردند و کاش پایهای میشدند برای برآمدن دیگران.