ناسازگاری خواب و سرمایهداری
ساعتتان زنگ میخورد. البته این روزها احتمالاً زنگ هشدار گوشی همراهتان است که زنگ میخورد. شاید صداهای آرامشبخش طبیعت باشد یا صدای بیببیبی مدرن و مبهم. احتمالاً چند باری توقف موقت را میزنید و همانطور در رؤیا غوطهور میمانید تا اینکه اضطرابی بر افکارتان سایه میاندازد و آن وقت ناگهان چشمهایتان را باز میکنید. دوش میگیرید و حالا دیگر بیدارید. صبح بخیر.
اگر شما هم مثل بیشتر مردم آمریکای شمالی، اروپا، ژاپن و … هستید، در ادامه، آداب گرانقدر داروخوری مدرن را به جا میآورید: همان فنجان صبحگاهی همگانی [را میگویم]. احتمالاً برای خودتان نوشیدنی دم میکنید یا پودر مکمل قهوه را در یک فنجان قهوه فوری میریزید. شاید هم بابت یک کاپوچینوی صنعتی با نشان تجارت منصفانه، کمی پول بسُلفید یا اینکه وارد یکی از همان رستورانهای زنجیرهای مزخرف شوید که طوری طراحی شدهاند تا احساس کنید در خانهاید، خانهای دور از خانۀ خودتان که اصلاً نمیدانستید دلتان آن را میخواهد.
با وجود چنین زنجیرۀ تأمینی، هدف مشخص است: وقتش رسیده که آن نوشیدنی قهوهای شیرین را سر بکشید و مهیای یک روز بزرگ دیگر شوید، روزی که در آن هر چه بخواهید با زندگی خود میکنید. اما شاید خودتان هم متوجه نباشید که با هر جرعه، بیشتر به سوی خط مقدم جنگ درازمدت سرمایهداری در مقابل خواب پیش میروید. همه جا میدان جنگ است، از جمله درون ذهن خودتان.
اگر خوششانس باشید، کافئین موجود در فنجان قهوه، غدۀ هیپوفیزتان را وارد یک حالت فشار میکند و غده مقدار کمی آدرنالین را در تمام بدن آزاد میکند و دچار یک شوک ملایم میشوید. این طور است که سر حال میآیید. ولی اگر کافئین سیمکشی مغز شما را هم مثل من عوض کرده باشد، دیگر برای اینکه معمولی باشید به آن محتاجید، پس مینوشید و بعد فقط یک احساس معمولی دارید. کاملاً معمولی.
مغزتان به راحتی گول میخورد و باور میکند که کافئین باعث میشود بیشتر بیدار بمانید، اما حقیقتِ اینکه چطور عمل میکند جذابتر است. هر چه از روز میگذرد بدنتان مادهای به نام آدنوزین تولید میکند که نوعی تعدیلکنندۀ عصبی است و در کنار سایر عوامل، احساس خوابآلودگی را افزایش میدهد. هر چه میزان آدنوزین تولیدی بیشتر باشد، بیشتر از ته دل هوس میکنید یک بالش نرم و خنک را بغل بگیرید. ماجرا از این قرار است که کافئین شکلی مشابه آدنوزین دارد و میتواند روی گیرندههای آن بنشیند و برای مدتی مانع شود که آدنوزین احساس خوابآلودگی ایجاد کند. اگر بگوییم آدنوزین خط قرمز طبیعی بدن ماست، کافئین این خط را میشکند. این اخلال در کاهشِ طبیعیِ سرعت بدن، رایجترین تجربۀ روانگردانی در دنیا است. واضح است که بدون کافئین بیشتر میخوابیم و خواب دشمن سرمایه است.
جاناتان کراری در کتاب خود ۲۴/۷: سرمایهداری متأخر و فرجام خواب اینگونه استدلال میکند:
«خواب تغییرناپذیرترین وقفه در تاراج زمان ما به دست سرمایهداری است. بیشترِ الزاماتِ ظاهراً کاهشناپذیرِ زندگی انسان –گرسنگی، تشنگی، میل جنسی و اخیراً نیاز به دوستی- به شکل صورتهایی اقتصادی یا کالایی بازسازی شدهاند. خواب مسئلۀ نیاز انسان را مطرح و در زمان مداخله ایجاد میکند، زمانی که نمیتوان آن را به استعمار درآورد یا با ماشین بزرگ سوددهی مهارش را در دست گرفت، پس چیزی نامتعارف و عجیب و غریب باقی میماند و محل بحران در جهان امروز است. علیرغم همۀ بررسیهای علمی در این حوزه، خواب راهکارهای سوءاستفاده و تغییر خود را بر هم میزند و با شکست مواجه میسازد و واقعیت غیرمنتظره و باورنکردنی این است که هیچ چیز باارزشی را نمیتوان از آن بیرون کشید.»
از همان زمان که مصرفکنندۀ دائمی کوکائین و مخالف سرسخت خواب، توماس ادیسون کلید اولین لامپ برقی موجود در بازار را زد، روندی آغاز شد که طی آن تاریکیِ زمانِ خواب به شکلی نظاممند در هم شکست و به روشنی تبدیل شد. حالا بیشتر ما در شهرهایی بیخواب با آسمانهایی بدون ستاره زندگی میکنیم، آسمانهایی که پُرند از علائم نئونی درخشان و وسایل چشمکزنی که میخواهند بیشتر و بیشتر بیدار نگهمان دارند. اما با وجود تمام این نوآوریها در فناوری، اگر بخواهیم زنده بمانیم باز باید به ضربآهنگ شبانهروزی خود تندردهیم. گرچه ممکن است همانطور که کراری میگوید خواب «راهکارهای سوءاستفاده و تغییر خود را بر هم زده و با شکست مواجه کرده باشد»، خواب هم، مانند هر چیز دیگری، همچنان هدف سوءاستفاده و تغییر و در برخی مواقع ریشهکنی کامل قرار میگیرد.
شکل افراطی این گرایش به سوی روشنایی دائم روز، عقدهای نظامی-صنعتی است و رویاهایی دربارۀ یک ابرسرباز بیخواب. ارتش آمریکا، در کنار دیگران، چندین دهه است که به آزمایشات عصبشناختی میپردازد تا بتواند نیاز به خواب را از چرخۀ کار بیست و چهار ساعتۀ یک سرباز حذف کند. این مجموعه اخیراً از گزینههای داروییای مانند مودافینیل، یک «عامل افزایش بیداری» که در جنگ دوم عراق شایع بود، به استفاده از راهحلهایی دارای فناوری پیشرفته روی آوردهاند، مثلاً تحریک مغناطیسی فراجمجمهای؛ نوعی درمان با شوک سطح پایین که مدتها پس از اینکه مواد محرک تأثیر خود را از دست دادهاند، مغز را فعال نگه میدارد.
طبق نظر محققان دانشگاه آکسفورد، ما اکنون بین یک تا دو ساعت کمتر از پنجاه سال گذشته میخوابیم. در کنار مجموعهای از مشکلات سلامت که این مسئله به دنبال دارد، این کاهش زمان خواب با افزایش بیوقفۀ مصرف محرکها همراه بوده است. خبر اعتیاد ما به محرکها، کافئین و دیگر انواع آنها، حالا به هزاران صورت عجیب و غریب به گوش میرسد. تنها در ایالات متحده خرید و فروش نوشیدنیهای انرژیزا از آغاز قرن ۲۱، ۵۰۰۰% رشد داشته و هماکنون سالانه ۲۷/۵ میلیون دلار از تجارت جهانی را به خود اختصاص میدهد.
در سال ۲۰۱۳ کولگِیت اختراع خمیر دندانی را به ثبت رساند که در زمان تمیز کردن دندانها، در دهان فرد کافئین آزاد میکند و اخیراً شرکتی با نام اسپِرِیِبِل انرژی «پایان خستگی» را اعلام کرد. راهحلشان چیست؟ یک اسپری کافئین موضعی که انتظار میرود بدون ایجاد اختلالهای مربوط، مقداری مادۀ قهوهمانند آزاد کند.
اما شاید شگفتانگیزترین محصول اخیر بازار در کمخوابترین نقطۀ روی زمین عرضه شده باشد: توکیو که هر کدام از ساکنین عادی آن تنها ۵ ساعت و ۴۴ دقیقه از هر شب را با چشمهای بسته میگذرانند. این آمار از هشت ساعت توصیهشده بسیار فاصله دارد.
این محصول کلید روشن/ کلید خاموش نام دارد که توسط جورجیا، غول نوشیدنی ژاپن تولید شده و به لطیفهای موجز میماند که شاید اسلاوی ژیژک در یک کنفرانس دانشگاهی به زبان آورد.
این دو نوشیدنی کلید روشن و کلید خاموش باید به طور متوالی در طول روز کاری فرد، مصرف شوند. وقتی لازم است بهرهوری خود را به جریان اندازید، نوشیدنی کلید روشن را مینوشید و وقتی به یک دقیقه استراحت نیاز دارید، نوشیدنی کلید خاموش را. بعد وقتی دوباره آمادۀ رفتن به سر کار هستید، یک کلید روشن دیگر و همین طور مدام ادامه میدهید. فقط یک مشکل کوچک وجود دارد: کلید خاموش هیچ نوع نوشیدنی دارویی و جادویی ندارد که با خوردنش بتوان سر کار یک چرت مفصل زد. در واقع دستورش عین همان کلید روشن است، تنها با خامه و شکر بیشتر. شبیه اقتصادی است که بر پایۀ افسانۀ پیشرفت ابدی ساخته شده باشد، «کلید خاموشی» وجود ندارد.
با نگاهی کاملاً واقعبینانه، میتوان جهانی را در سالهای آینده تصور کرد که زمان خوابمان باز یکی دو ساعتی کم میشود. شاید هم، کاربرد فناوریهایی که هماکنون به دست ارتش آمریکا تکمیل میشود، مانند استفاده از اینترنت، به تدریج در میان شهروندان معمولی هم شایع شود. یاد خواهیم گرفت که چطور طول خوابمان را در بستههای دوساعتۀ توانیابی فشرده کنیم و اینگونه بخش جدیدی از روز کاری خود را آزاد سازیم تا به سمت اهداف تولیدی بیشتر هدایت شود. یا شاید قادر باشیم با چنگ و دندان راهی به دور از این کسری زمان مزمن برای خود بگشاییم و خواب را آن گونه که هست در آغوش بکشیم، پدیدهای ناشناخته و نماد همیشگی رابطۀ بشر با جهان طبیعی.