اینجا ته خط است
«اینجا ته خط است» این جمله را حسین، مرد میانسالی میگوید که بر دیوار آجری یکی از خانههای جمعی محله عودلاجان تکیه زده است. خانههایی که شهرداری تهران در چند روز اخیر از ساماندهی و یا حتی ویران کردن آنها برای طرح انضباط اجتماعی خبر داده است.
حسین، سرایدار و ساکن یکی از خانه جمعی عودلاجان است. میگوید: «خانه برق ندارد چون به اداره برق بدهی دارد. در خانه حمام و آشپزخانه هم نداریم اما موش داریم. بعضی ساکنان گاز پیکنیک دارند و در اتاق غذا درست میکنند.» او وقتی از غذا صحبت میکند بعد از کمی مکث میگوید: «البته غذا که منظورم سه وعده غذا نیست. خیلیها اینجا تنها یک وعده غذا در روز میخورند. بعضیها هم از خانه بیرون میروند و چیزی برای خوردن پیدا میکنند.»
جلوی در خانه بوی بدی میآید. معلوم نیست بو از درون خانه است یا از جوی آب که فاضلاب راکدی جلوی خانه در آن مانده است. حسین میگوید: «اجاره اتاقها از ۱۵۰ هزار تومان تا ۴۰۰ هزار تومان در ماه متغییر است. ساکنان اگر پول کافی نداشته باشند در اتاقهای جمعی زندگی میکنند. اگر بخواهید بدانید باید بگویم که در اتاقها و کل خانه جای سوزن انداختن نیست» اما در همین وضعیت هم برخی زندگی مشترک دارند. «اینجا زوجها هم میتوانند اتاق بگیرند البته فقط کسانی که شناسنامه یا صیغهنامه دارند.»
پدیده خانههای جمعی یا به قول شهرداری «خانههای مجردی» در این محله تحت تاثیر عواملی چون اعتیاد و فقر شکل گرفتهاند. ترکیب «خانههای مجردی» که مسئولان شهرداری تهران در گفتههایشان از آن استفاده میکنند، اصطلاح غلطی است و آدم را به اشتباه میاندازد. در این خانهها صرفا افراد مجرد زندگی نمیکنند. علاوه بر این «خانه مجردی» بیشتر به خانه یک یا چند نفر کارمند یا دانشجو اطلاق میشود که خانهای را اجاره کردهاند و آن خانه وضعیتی به سامان دارد اما خانههای جمعی مناطق ۱۱ و ۱۲ تهران اتاقهایی در اجاره گروهی از شهروندان آسیب دیده است، افرادی که درآمد بسیار پایینی دارند.
بسیاری از این خانهها در محله عودلاجان، خانههای یهودیانی بوده که چند دهه پیش از این محله و یا از ایران کوچ کردهاند. خانههای بزرگ یا نسبتا بزرگی که گاهی به خاطر معماری زیبا و با ارزششان چشمربا هستند اما زندگی در این خانهها به قول حسین «چیزی شبیه مرگ» است.
او درباره ساماندهی این وضعیت میگوید: «امیدوار بودیم شاید از طریق تلفن ۱۳۷ کمکی شود اما اتفاقی نیافتاد.» آن طور که به نظر میرسد مشکل اعتیاد در میان ساکنان این خانهها هم وجود دارد، سرایدار خانه در این باره میگوید: «اگر کسی از ساکنان به خاطر مواد فروشی، تحت تعقیب باشد، نیروی انتظامی به خانه میآید و او را دستگیر میکند. این اتفاق سالی چند بار روی میدهد.»
در اروپای قرون وسطی اقلیتهایی چون یهودیان مجبور به زندگی در محلهایی میشدند که به آن «گتو» میگفتند. گتو به تدریج به محل زندگی فقرای شهری نیز اطلاق شد. عودلاجان قدیمی با وجود اینکه محل زندگی اقلیت یهودی شهر بود اما گتوی تهران نبود هرچند خانههای جمعی شکل گرفته برای بخشی از فقیرترین اهالی این شهر چیزی شبیه گتو است.
تصور اهالی و کسبه این منطقه از این خانهها متفاوت است. برخی که از وجود آنها آسیبی ندیدهاند، موضع بیتفاوتی دارند اما برخی دیگر بسیار ناراضی هستند. یک تولیدکننده و فروشنده کیفهای پارچهای در عودلاجان میگوید: «این خانهها محل زندگی معتادان و خلافکاران است. کارگران ساده بازار شبها یا معمولا در محل کارشان یا در محلهای دیگر خانه اجاره میکنند.»
او میگوید که شبها در کوچههای عودلاجان احساس امنیت نمیکند و هر بار که سراغ پلیس رفته به نتیجه نرسیده است. او درباره تاثیر احتمالی طرح ساماندهی خانههای جمعی این منطقه توسط شهرداری میگوید: «گمان نمیکنم با این کارها مشکل حل شود. اعتیاد معضلی است که اینگونه درمان نمیشود.»
مسئولان شهرداری چند وقتی است از طرح «ساماندهی خانههای مجردی» در قالب طرح انضباط اجتماعی سخن میگویند. طرحی که جلسات آن در جایی با نام «قرارگاه انضباط اجتماعی» گذاشته میشود و مدیریت آن هم با سردار عزیزالله رجب زاده است. سردار رجب زاده در اسفند ماه سال ۸۸ از رئیس پلیسی شهر تهران کنار گذاشته شد و تقریبا بلافاصله توسط محمدباقر قالیباف به عنوان رئیس مدیریت بحران شهر تهران منصوب شد. درباره این طرح ساماندهی صحبتهای متفاوتی از سوی شهرداری شنیده میشود. از طرفی حجت الاسلام میثم امرودی، معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، گفته است که این خانهها را تخریب نمیکنیم بلکه آنها را تبدیل به «پانسیون» میکنیم اما از طرف دیگر سردار کریمی که از مشاوران شهردار تهران است از تخریب ۵۵ خانه مجردی در طرح ساماندهی خبر داده است.
اجرای طرحی مشابه در مناطق مرکزی شهر تهران نیز سابقه داشته است. در سال ۱۳۸۴ در زمانی که محمود احمدی نژاد شهردار تهران بود حدود ۶ هکتار از خانههای محله عودلاجان تخریب شد. محمدباقر قالیباف در آن زمان فرمانده نیروی انتظامی بود. به روایت شاهدانی که طرح سال ۸۴ را به چشم دیدهاند، نیرویهای تحت فرمان سردار قالیباف در اجرای این طرح برای حفظ نظم در هنگام اجرا حضور پررنگی داشتند.
در گوشهای دیگر از عودلاجان صاحب یک کارگاه صنعتی در کارگاهش که حالا تقریبا خاموش و متروک شده در حال مطالعه روزنامه شهرداری است. او درباره تاثیر طرح سال ۸۴ شهرداری تهران میگوید: «وضعیت این محله بعد از سال ۸۴ بدتر شد که بهتر نشد. تعداد معتادان در محله زیادتر شده و خانههایی که تخریب شده بود خود به محل مصرف مواد تبدیل شده است.»
آنچه مشاهده میشود این است که بخشهایی از مناطق تخریب شده سال ۸۴ به پارک و یا پارکینگ تبدیل شده و شهرداری یک باشگاه ورزشی هم در این زمینها تاسیس کرده است اما زمینهای دست نخورده زیادی هم در محله وجود دارد که ظاهرا با شکایت اهالی محل برخی از آنها محصور شدهاند.
صاحب کار دیروز و مالک کارگاه خالی امروز از وضعیت امروز محل و تاریخچه ۵۰ سال کار و زندگی در عودلاجان میگوید: «ساعت ۱۱ شب در همین کوچه تختی کسی جرات راه رفتن ندارد. بارها هم آمدهاند و ابزار ما را دزدیدهاند. در حالی که سالها پیش کل این محله یک شبگرد داشت که حقوقش را ما کسبه میدادیم و امنیت کامل در محله حکمفرما بود. اینجا کارگاه آبکاری فلزات بود و ما فقط ۱۶ نفر کارگر عراقی داشتیم که حتی از دوران پیش از صدام از عراق به ایران گریخته بودند.»
او به فضای دور تا دور بالای کارگاهش اشاره میکند و میگوید: « این اتاقها هم محل زندگی کارگرانی بود که در تهران خانه و زندگی نداشتند. بیکاری عامل روی آوردن افراد به اعتیاد است.»
به نظر میرسد نسبت به عملکرد شهرداری در این محله بدبینی وجود دارد. این صاحب کارگاه درباره طرح ساماندهی آینده شهرداری در این منطقه میگوید: «شهرداری برنامهاش این است که کل این منطقه را بخرد و پاساژ کند. برای خرید همین خانه مجردی کوچه پشتی هم پیشنهاد دادهاند. پیش از سال ۸۴ نیز در جلسه با رئیس کلانتری محل به من گفتند که کارگاه را بفروش اما قیمتی که میگذارند، بسیار پایین است.»
بازسازی نمای بیرونی بازارچه عودلاجان به عنوان یکی از ورودیهای این محله در حال اتمام است و آجرها و طاقیها رنگ و رو باختهاند. آسیبهای درون محله اما از جنس فقر و اعتیاد است و نه زیر چزخ لودر له میشوند نه میتوان به آنها دستبند زد و نه با ماله و رنگ زیبا میشوند. حل یک آسیب اجتماعی نیاز به رویکرد اجتماعی به مساله دارد و تاراندن افراد آسیبدیده در اجتماع از یک محله و یا از نزدیکی مجموعهای از پاساژهای رنگارنگ تنها پاک کردن صورت مساله است.