پیامبران جدید سرمایه؛ اپرا وینفری
اپرا وینفری سالهاست که یکی از مشهورترین چهرهها در امریکا و سراسر جهان است. برخی ارزیابیها وی را قدرتمندترین زن ایالات متحده میدانند. او بیشتر شهرت و ثروت میلیارد دلاریاش را مرهون برنامه تلویزیونی معروف خود است که هماکنون در ۱۴۵ کشور دنیا پخش میشود.
این مقاله به این سوال میپردازد که برنامه اپرا چه ایدهای را در برخورد با زندگی سرمایهداری تشویق میکند.
این مطلب با تلخیص از سایت نقد اقتصاد سیاسی بازنشر میشود.
در افسانهی اپرا وینفری یک داستان مشخص بارها و بارها تکرار میشود. هنگامی که اپرا ۱۷ ساله بود در جایزهی مسابقهی خانم مقابله با آتش (۱) در نشویل تگزاس برنده شد. آن سال همهی برندهها باید دستهی مویی بلند و قرمز میداشتند اما اپرا کسی بود که قاعده را عوض کرد.
این مسابقه سرآغاز موفقیتهای بیشتری برای اپرا شد. تعداد زیادی جایزهی امی برنده شد، نامزد اسکار شد، و در لیستهایی مانند لیست ۱۰۰ انسان تأثیرگذار تایمز قرار گرفت. در سال ۲۰۱۳ مدال آزادی را از رئیسجمهور دریافت کرد. باشگاه کتاب اپرا را تأسیس کرد که برای رواج دوبارهی کتابخوانی در بین آمریکاییها معروف است. روحیهی سخاوتمند و انساندوست او زبانزد همه شده است.
محبوبیت اپرا تا حدی ناشی از پیام محبت، حمایت و عشق او در جامعهای است که استرس و بیگانگی در آن روند فزایندهای دارد.اپرا گروهی طرفدار سینهچاک و فدایی دارد که نامههایش را مینویسند و تا پشت توالت دنبال او میروند. اپرا از عشق آنان مسرور است: «میدونم که مردم خیلی خیلی عاشق من هستند.» او نیز به همین میزان عاشق مردم است. این بخشی از «اشارات آسمانی highr calling» اوست. او باور دارد که زنده است تا مردم را بالا کشیده و آنها را به «بهترین زندگی» رهنمون شود. او مردم را به دوست داشتن، باور کردن یکدیگر و پیروی از رؤیاهاشان ترغیب میکند.
اپرا یکی از اعضای گروههای داستانگویی (storytellers) است که برای مشکلات اجتماعی راهحلهای عملی دارند، راهحلهایی که میتوانند در منطق ساختارهای سودمحور تولید و مصرف موجود یافت شوند. آنها برای مشکلات ناشی از قدرت شرکتها، فناوری، تفکیک جنسی، فرسایش محیطزیست، بیگانگی و نابرابری راهحلهای بازار محور پیشنهاد میکنند.
محبوبیت اپرا تا حدی ناشی از پیام محبت، حمایت و عشق او در جامعهای است که استرس و بیگانگی در آن روند فزایندهای دارد. سه دهه بازآرایی فعالیت شرکتها از طریق کاهش شغلها (به طرق مختلف شامل کنارگذاشتن نیروها، فناوری و برونسپاری) و فلجسازی نیروی کار متشکل و دولت رفاه کارگران را در موقعیت بسیار پرمخاطرهای قرار داده است.
امروز، شغلهای طبقهی کارگر جدید عموماً کارهای خدماتی با دستمزدهای پایین است و مزیتی که بسیاری از یقهسفیدهای متوسط داشتند از بین رفته است. کارهای منعطف، مشروط و پروژهمحور معمول شده و باعث شده تا شرکتها الزامات سختگیرانهی خود را به مرور زمان افزایش دهند، هرچند این قاعده شامل پستهای ردهبالا نیست. در همین حال، هزینهی آموزش، مسکن، مراقبت از کودکان و سلامت افزایشی سرسامآور داشته و فارغ از میزان دارایی خانوار پرداخت آن را برای همه دشوار کرده است.
در این اوج استرس و عدمقطعیت، اپرا داستان زندگیاش را به ما میگوید تا کمکمان کند احساسات خود را درک کنیم، بر مشکلات فائق آییم و زندگی خود را بهبود دهیم. او با ارائهی داستان زندگی خودش و تبدیل از دختر کوچک فقیر در حاشیه میسیسیپی به پیامبری میلیاردر مدلی برای غلبه بر فلاکت و جستجوی «زندگی شیرین» است.
داستان زندگینامهوارِ اپرا بیش از ۳۰ سال است که در فضای عمومی به دقت بازگو میشود. او با استفاده از هوش و تعقل از درد فقر و سوءاستفاده به ساختمان امپراتوریاش پل زده است. از ۱۹ سالگی در تلویزیون حضور دارد و بیش از یک دهه است که شوی شخصیاش را دارد.
اپرا با ارائهی داستان زندگی خودش و تبدیل از دختر کوچک فقیر در حاشیه میسیسیپی به پیامبری میلیاردر مدلی برای غلبه بر فلاکت و جستجوی «زندگی شیرین» است.یک دهه بعد از آن که جنبش فمینیستی دههی ۱۹۷۰ درهای خود را به سوی عرصهی خصوصی و داخلی گشود شوی تلویزیونی او از دل آن خارج شد و محلی در عرصهی عمومی برای بیان مشکلات شخصی آمریکاییان، خصوصاً زنان شد. موضوعات بحثبرانگیز اپرا (طلاق، افسردگی، الکلیسم، سوءاستفاده از کودکان، بیوفایی و زنای با محارم ) هرگز به این شفافی و بهطریقی همدلانه در تلویزیون مطرح نشده بود.
تکامل شو تلویزیونی او در یک دهه آینهای از تکامل زندگی شخصی اپرا است. او در سالهای اولیه یک «مدل بهبود» را دنبال میکرد که مهمانان و بینندگان ترغیب میشدند تا با احترامبهخود و یادگرفتن دوستداشتن یکدیگر بر مشکلاتشان فائق شوند.
اما با افزایش شوهایی که از او تقلید میکردند و «شوهای آشغال» در اوایل دههی ۱۹۹۰، اپرا ساختار برنامهاش را تغییر داد. وی در ۱۹۹۴، اعلام کرد که دیگر با «قربانی کردن» و چیزهای منفی کاری ندارد: «دیگر زمان آن رسیده که از «ما مشکل داریم» به « چه کاری میتوانیم برایش انجام دهیم؟» حرکت کنیم» و اعتبار این تصمیم را به تغییر درونی خود مرتبط دانست: «مردم باید بزرگ شوند و تغییر کنند» یا «قد بکشند» و «روح خود را منبسط کنند».
اپرا با حضور در برنامهی زنده لری کینگ، تصریح کرد که نگران پیام برنامهی تلویزیونیاش است و تصمیم گرفته تا مأموریت جدید خود را که «بالا کشیدن مردم» است برگزیند. مضمونهای معنوی و قویسازی خود جایگزین مضمونهای آسیبشناسی شخصی شد. این تغییر برای اپرا همهچیز بود: «امروز سعی میکنم به هر که میرسم و با هر که هستم خوب باشم و خوب رفتار کنم. تلاش میکنم تا از زندگیام برای خیر عمومی استفاده کنم. بله، این روحیه برای من ثروت زیادی آورده و مهمتر از آن، معنویت و احساسات را در من تقویت کرده است.»
جریانی از تعالیم مذهبی گورو دربارهی خویشیاری بیش از یک و نیم دهه است که شو تلویزیونی اپرا را با یک پیام ثابت پر کرده است. شما در زندگی میتوانید انتخاب کنید. شرایط بیرونی زندگی شما را تعیین نمیکند. آنچه درون توست، درون سرت، آرزوها و خواستههایت است را انجام بده. افکار ما سرنوشت ما را میسازند، پس مثبت اندیشیدن باعث داشتن زندگی بهتری میشود.
هنگامی که چیز بدی برای ما رخ میدهد بهخاطر آن است که خودمان آن رفتار و افکار غیرسالم را به سمت خود کشاندهایم. «دربارهی آنچه نداری شکایت نکن. از آنچه داری استفاده کن. اگر کمتر از آنچه در توان داری انجام دهی گناه کردهای. تکتک ما قدرت بزرگی دارد چرا که قدرت از خدمت کردن به خود و دیگران بهدست میآید.» اگر ما به آن «نجوای» آرام و خوشصدای «درونی، اخلاقی و راهیاب احساسی» خود گوش دهیم میتوانیم رمز موفقیت را فراگیریم.
جنیس پِک، استاد مطالعات روزنامهنگاری و ارتباطات، برنامهی اپرا را طی سالها مطالعه کرده است. او معتقد است برای درک پدیدهی اپرا باید به ایدهای که در «عصر زراندود» (Gilded Age) (۲)وجود داشت برگردیم. پک شباهت بسیاری بین جنبش شفادهندهی ذهن عصر زراندود و سازمان رشدیابندهی اپرا در عصر جدید زراندود میبیند، عصر نولیبرالیسم. او معتقد است سازمان اپرا باعث تقویت تمرکز نولیبرال بر روی خود میشود: «سازمان اپرا مجموعهای از کاربستهای ایدئولوژیک است که میخواهد به دنیایی که در آن نابرابری افزایش و امکانات کاهش مییابد وجههای رسمی دهد و مردم را به سمت رویکرد مواجه شدن با خود در برابر دنیا بکشاند.»
شما میتوانید با استراتژیهای تایید شدهی مجلهی O اثرات کار اداری را کاهش و سلامت خود را افزایش دهید: بیش از هر چیز باید آن «متفکر بیرون از قالبها» باشید چرا که هرچه خلاقتر باشید سلامتتر نیز هستید. عکس و پوستر و مجسمههای تزیینی و فانتزی به محل کار خود بیاورید: «اینگونه کمتر احساس درماندگی عاطفی میکنید و خستگی خود را کاهش میدهید.» هر شب پیش از اینکه محل کار خود را ترک کنید سه نکتهی مثبتی را که در طول روز برایتان رخ دادهیادداشت کنید تا «استرس و درد فیزیکی ناشی از کار را کاهش دهید».
سازمان اپرا باعث تقویت تمرکز نولیبرال بر روی خود میشود: «سازمان اپرا مجموعهای از کاربستهای ایدئولوژیک است که میخواهد به دنیایی که در آن نابرابری افزایش و امکانات کاهش مییابد وجههای رسمی دهد و مردم را به سمت رویکرد مواجه شدن با خود در برابر دنیا بکشاند.»در دسامبر ۲۰۱۳، مجلهی O یک شمارهی خود را به تشویش و نگرانی اختصاص داد. شمارهی «غلبه بر تشویش و نگرانی از آینده»، موضوعی مناسب که دربارهی سطوح رشدیابندهی تشویش در عصر خیالی صحبت میکرد.
اپرا سرایت تشویش و بیگانگی در جامعهی ما را تشخیص داد. اما به جای سنجش دلایل اقتصادی و سیاسی این احساسات، به ما پیشنهاد میکند که به درون نگاه کنیم و هرچه بیشتر خودمان را با شرایط استرسزا یدوران نولیبرال تطبیق دهیم.
داستان اپرا ازاینرو جذاب است که ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را مخفی میکند. او رؤیای آمریکایی را قابل دستیابی جلوه میدهد. اگر روی خودمان کار کنیم به اهدافمان میرسیم. برای بعضی رؤیای آمریکایی قابل دستیابی است اما وقتی از این شانس برای همه حرف میزنیم باید نگاهی بیطرف به فاکتورهای موفقیت داشته باشیم.
روایت فعلی از رؤیایی آمریکایی آن است که اگر سرمایهی فرهنگی (مهارت و آموزش) و سرمایهی اجتماعی (ارتباطات و دسترسی به شبکهها) را داشته باشید میتوانید آن را تبدیل به سرمایهی اقتصادی (پول) و شادی کنید. سرمایهی فرهنگی و سرمایهی اجتماعی آنجا افتاده و تنها باید آن را برداشت (خصوصاً با رشد فناوری اینترنت) پس سایر مواد لازم شجاعت، شور و مقاومت است، ویژگیهایی که تماماً از درون ما میآید.
داستان اپرا ازاینرو جذاب است که ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را مخفی میکند. او رؤیای آمریکایی را قابل دستیابی جلوه میدهد. اگر روی خودمان کار کنیم به اهدافمان میرسیم.رؤیای آمریکایی بر پایهی این فرض بنا شده که اگر سخت کار کنید، فرصتهای اقتصادی به سمت شما میآید و ثبات مالی همراه آن میآید، اما نقش سرمایههای اجتماعی و فرهنگی در فرش کردن جادهی ثروت و موفقیت، یا سد کردن آن ارزشی مشابه با سرمایهی اقتصادی دارد. برخی از مردم میتوانند مهارت، دانش و ارتباطات خود را به فرصت اقتصادی و ثبات مالی تبدیل کنند و برخی نه، چرا که یا مهارت، دانش و ارتباطات مناسبی ندارند یا اینکه نتوانستهاند آن را بدواً بهدست بیاورند چرا که فقیر بودهاند. امروز بهگونهای القا میشود که محوریت سرمایهی فرهنگی و اجتماعی چندان شفاف نیست (بعضاً از روی عمد)، و به صورت تلویحی و تصریحی در پیام اپرا و همکاران ایدئولوگ او نمایان میشود. در داستانهای آنها، کسب سرمایهی فرهنگی و اجتماعی ساده است. به ما میگویند درس بخوان. خیلی فقیری؟ آنلاین درس بخوان. برو به آکادمیِ خان. مردم را ببین و شبکهات را بساز. هیچکس را نداری؟ عضو لینکداین بشو.
ساده است، هرکسی میتواند هرکسی شود. هیچ محدودیتی بین کیفیت و کارآمدی سرمایهی اجتماعی و فرهنگی مردم مختلف وجود ندارد. ما سازندهی مهارتهای خود هستیم. ما چیزی جز شبکهسازی نیستیم.
این تنها یک داستان است. اگر همه یا اغلب گونههای سرمایهی اجتماعی و فرهنگی بهطور برابر ارزشمند و قابلدسترس بودند، باید تأثیر آن را بهجای کاهش از نسلهای گذشته در پویایی و ثروت فزاینده هر نسل نو میدیدیم. دادهها چنین پویایی فزایندهای را نشان نمیدهد.
آمریکا در یک نمونهی ۱۳تایی از کشورهای ثروتمند، رتبهی اول در نابرابری و پایینترین رتبه در پویایی درآمدی بیننسلی را دارد. ثروت با تغییر نسل نو نشده است. از خلال قوانین مالیاتی بخشنده یا گذار سختکوشانه سرمایهی اجتماعی و فرهنگی یا به نسل بعدی به ارث رسیده یا از بین رفته.
روشی که اپرا برای دوری از مشکلات و دستیابی به رؤیاهایمان به ما میگوید همیشه تطبیق با دنیا است نه تغییر دنیا. ما تقاضایی از سیستم، از نهادها و مردم قدرتمند و مخفی نداریم، ما فقط از خودمان تقاضا داریم.روشی که اپرا برای دوری از مشکلات و دستیابی به رؤیاهایمان به ما میگوید همیشه تطبیق با دنیا است نه تغییر دنیا. ما تقاضایی از سیستم، از نهادها و مردم قدرتمند و مخفی نداریم، ما فقط از خودمان تقاضا داریم.
ما سوژههایی عالی، سیاستزدوده و تنآسای نولیبرال هستیم، و البته هنوز کامل نه. محبوبیت استراتژی رامکردن بیگانگی ریشه در رؤیای ما از معنا و خلاقیت دارد. منتقد ادبی و نظریهپرداز سیاسی، فردریک جیمسون، خواهد گفت داستانهای اپرا و دیگر داستانهای مشابه آن میتوانند «امیال ما را مدیریت کنند» چرا که ریشه در فانتزیهای عمیق ما دربارهی چگونه زندگی کردن دارند. رؤیایی آمریکایی، نه الزاماً نسخهی یک زندگی واقعی، بلکه چشماندازی برای یک زندگی است.
هنگامی که داستانهایی که امیال ما را مدیریت میکنند قولهایشان را یکی یکی میشکنند، خود داستانها تبدیل به نیروی تغییر میشوند و جای برای داستانهای نو و رادیکال باز میکنند. این داستانهای نو باید حاوی تقاضاهای منتخبی باشد که چشمانداز انتقادی دربارهی محدودیتهای واقعی موفقیت در جامعه را فراهم میکند و دیدگاهی در زندگی را پرورش میدهد که موجب رؤیای تحقق خویشتن در زندگی میشود.
این متن خلاصهای از کتاب پیامبران جدید سرمایه نوشتهی نیکل آشف بود.
مقالهی بالا ترجمهای است از:
Oprah Winfrey One of the World’s Best Neoliberal Capitalist Thinkers, Guardian, 9 May 2015
[۱] (Miss Fire Prevention Contest)
رسالت این جایزه ارتقای آگاهی مردم برای مقابله با آتشسوزی و خطرات ناشی از آن است.
[۲] به دورهای در تاریخ ایالات متحد در بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۹۰۰ گفته میشود. این واژه را مارک تواین در کتاب خود «دورهی زراندود: داستان امروز ما» (۱۸۷۳) بهکار برده و اشاره به آن دارد که لایهای از طلا بر روی مشکلات اجتماعی کشیده میشود.