پدر سمیه مهری: خواسته ما اعدام است
در اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شوهر سمیه مهری، به دلیل درخواست طلاق سمیه ، سلطی اسید بر صورت و بدن «همسر» و «دخترانش» ریخت. سمیه ۲۵ فروردین امسال در اثر آسیبهای ناشی از اسید جان باخت. فرزند او رعنا نیز با اسید «پدر» سوخته، و نازنین نیز دچار سوختگی خفیفتر است. پس از مرگ سمیه هردو فرزند وی با پدر سمیه زندگی میکنند. پرونده اسيدپاشي سميه كه پيش از اين با حكم قصاص اسيدپاش در حال رسيدگي بود، اكنون با فوت سميه وارد مسير ديگري شده است. اكنون، پدر و مادر او خواستار مجازات اسيدپاش به دليل قتل هستند. در این گفت و گو پدر سمیه مهری با خبرنگار روزنامه اعتماد از مسائلی صحبت میکند که گریبانگیر خانوادهاش شده است.
صدای خندههای دو کودک قربانی اسیدپاشی از پشت تلفن میآمد. نازنین و رعنا به گفته پدربزرگ با تبلتی که یکی از آشنایانشان برایشان خریده بازی میکردند. آنها ۲۷ روز است که مادرشان سمیه را از دست دادهاند. زنی که چهار سال پیش وقتی رعنا را در بغل داشت، در خواب با اسیدپاشی همسرش روبهرو شد و سرانجام به دلیل آسیب ریوی ناشی از اسید در بیمارستان جان خود را از دست داد. در آن حادثه رعنا صورتش سوخت و نازنین هم نه تنها شاهد اسیدپاشی پدرش بود بلکه خود نیز از اسید در امان نماند و بخشی از بدنش طعمه آن شد. پدر و مادر سمیه در حالی نگهداری از رعنا و نازنین، نوههایشان، را به عهده گرفتهاند که به گفته پدربزرگ، خانواده شوهر سابق سمیه مدام آنها را تهدید میکنند. با این حال آنها میگویند که میخواهند دختران سمیه را خودشان بزرگ کنند. هرچند در تامین هزینههای کمرشکن درمانی رعنا و نازنین، جز خیرین و بخشی از مردم، هیچ مسوولی آنها را یاری نمیکند. رسیدگی به پرونده اسیدپاشی هم به خاطر مشکلاتی که بعد از مرگ سمیه به وجود آمده به تعویق افتاده است اما پدربزرگ بچهها به «اعتماد» میگوید او پیگیر است تا زمانی که «اسیدپاش اعدام شود و دیگر کسی جرات نکند که با زندگی دیگری بازی کند.»
رعنا و نازنین الان چه شرایطی دارند؟
شاداب و منظم و قشنگ دارند زندگی میکنند. اینها دختر دایی و دختر خاله دارند که میآیند اینجا بازی میکنند و سرگرم هستند. نقاشی میکشند، با تبلت بازی میکنند. نازنین الان کلاس دوم است درسش را میخواند.
شما بچهها را پیش روانکاو میبرید؟ روند درمانی شان را بهطور منظم پیگیری میکنید؟
من در این چهارسال با کمک خدا از پس این هزینهها برآمدم. اینها در همه بیمارستانها پرونده دارند. من طبق همان ساعتی که در آن پروندهها آمده، اینها را به بیمارستان میبرم. اگر بخواهید میتوانید بروید ببینید که دکتر رفتند یا نه.
بچهها درباره مادرشان سمیه چه میگویند؟
آنها بیشتر زنم – مادربزرگشان – را دلداری میدهند. خانم من بعد از اسیدپاشی دو بار عمل آنژیو کرد. الان هم هر وقت برای سمیه گریه میکند، رعنا به او میگوید که این همه گریه کردی سمیه جوابت را داد؟ او جوابت را نمیدهد. خودت هم میافتی میمیری ننه.
نظر رعنا و نازنین درباره پدرشان چیست؟
اصلا حرف او که میشود اینها روحیهشان عوض میشود. ناراحت میشوند. میگویند اگر دولت اجازه بدهد ما خودمان این جورشان میکنیم و آنجورشان میکنیم. (خودمان قصاصش میکنیم.)
برخورد عموها و عمههای رعنا و نازنین با آنها چگونه است؟
آنها همش ما را تهدید میکنند. این کار را میکنیم، آن کار را میکنیم که شکایتمان را پس بگیریم.
به پلیس گفتهاید که شما را تهدید میکنند؟
نه ولی در دادگاه گفتم.
خانواده همسر سابق سمیه درخواستی برای حضانت بچهها دادهاند؟ آنها بچهها را میبینند؟
نه. هیچ پیشنهادی ندادهاند.
من همه بچههایم را عروس و داماد کردهام. رعنا و نازنین هم عین بچههای خودم هستند. آنها من را بابا صدا میکنند و به مادربزرگشان هم میگویند ننه. در این مدت هم خدا کمک کرده و هم از مردم، هرکسی دستش میرسید کمک کرده است. یکی ۱۰ تومان، دیگری پنج تومان. خدا رسانده.
از طرف دولت برای تامین هزینههای درمانی کمکی به شما شده؟
نه هیچ کمکی به ما نشده. چهار سال پیش که تازه اسیدپاشی شده بود، من خودم با سمیه و رعنا رفتم پیش مسوولان. آنجا وقتی دختر و نوهام را دیدند گفتند که عاملانش باید نه یک بار که چند بار اعدام شوند. همان موقع گفتند که ۲۰ میلیون تومان کمک میکنند. ۱۰ میلیون برای رعنا و ۱۰ میلیون هم برای سمیه. ما برگشتیم کرمان حساب بازکردیم اما بعد از چند وقت که حساب را چک کردیم دیدیم در حساب رعنا اصلا پول نیامده. بعد از آن روز هم مدام امروز و فردا میکردند و دیگر خبری نشد.
بعد از فوت سمیه هم کمکی به شما نشد؟
نه هیچ کمکی به ما نکردند. خودمان داریم هزینهها را تامین میکنیم.
در خبرها آمده بود که یکی از اعضای شورای شهر تهران، هزینههای درمانی رعنا و نازنین را به عهده گرفته، این خبر درست است؟
نه اینطور نیست. فقط یک بلیت هواپیما برای ما گرفتهاند، والسلام. بعد از فوت سمیه من رعنا را برای عمل جراحی روی سرش به بیمارستان برده بودم. آنجا یک نمایندهای از طرف او آمد. ما را برد شورای شهر. گفت که من وقتی رفتم خانه خدا، عهد بستم که یک چهارم سود شرکت بازرگانیام را خرج بچههای بیسرپرست کنم و الان هم میخواهم هزینههای درمانی رعنا را خودم بدهم. من گفتم که خواهر درست است که رعنا الان چهار سال است بدترین شرایط را داشته اما به لطف خدا و کمکهای مردم به اینجا رسیده و از این به بعد هم خدا بزرگ است. اما با همه این حرفهایی که ما زدیم، او فقط یک بلیت هواپیما برای ما گرفت و کمکی نکرد.
آخرین بار کی برای پیگیری پرونده به دادگاه رفتید؟
بعد از هفتم سمیه بود. یعنی ۱۴ – ۱۵ روز پیش. روز هفتم سمیه ما وقت دادگاه داشتیم. اما به خاطر مراسم نمیشد برویم. همین آقای وکیل از طریق زن و بچهاش پیغام فرستاد که به دادگاه نامه زده و رسیدگی به پرونده را عقب انداخته. اما بعد از هفتم که من رفتم دادگاه گفتند که هیچ نامهای نیامده و ما برای اینکه شما نیامدید پرونده را بستهایم. برای پرونده وکیل گرفتهاید؟
نه هنوز. ما قبلا یک وکیلی داشتیم که بعد از چند ماه که از پرونده اسیدپاشی گذشت فهمیدیم که اول وکالت شوهر سابق سمیه را در پرونده داشته و بعد وکیل ما شده که به خاطر همین عوضش کردیم اما الان وکیل نداریم.
کی متوجه شدید که وکیل شما قبلا وکالت همسر سابق سمیه را هم بر عهده داشته؟
یک سال بعد از دادگاه رفتنمان فهمیدیم. بعد از آن رفتم دفترش. آنجا یک قرآن روی میز بود. گفتم آقای وکیل، دل آدم مثل این قرآن میماند. اگر تو بخواهی حق سمیه و دخترش را پایمال کنی انگار حرف این قرآن را زمین گذاشتهای. اما او چیزی نگفت. رابطهاش با خانواده شوهر سابق سمیه صمیمی بود اما ما نمیدانستیم.
در حال حاضر پرونده اسیدپاشی به کجا رسیده؟
روز هفتم سمیه ما وقت دادگاه داشتیم. اما به خاطر مراسم نمیشد برویم. همین آقای وکیل از طریق زن و بچهاش پیغام فرستاد که به دادگاه نامه زده و رسیدگی به پرونده را عقب انداخته. اما بعد از هفتم که من رفتم دادگاه گفتند که هیچ نامهای نیامده و ما برای اینکه شما نیامدید پرونده را بستهایم. الان شوهر سابق سمیه در زندان است اما برادر او که این نقشه را کشید قبل از عید آزاد شده.
پس وکیل هیچ نامهای به دادگاه ننوشته بود که جلسه رسیدگی عقب بیفتد؟
نه نامه ننوشته بود. آنها اصلا نمیدانستند. بعد به من گفتند که تا سه ماه وقت دارید اعتراض کنید. من هم رفتم دادگاه دو تا شکایت نوشتم. یکی اینکه خودم قیم بچهها باشم و دیگری هم اینکه پرونده قصاص شوهر سابق سمیه به قتل تغییر پیدا کند. چون دختر من الان فوت شده و اسید باعث آن بوده. آقایی که در آن دفتر بود شکایت اول من را قبول کرد و یک چیزهایی روی برگه نوشت اما شکایت دوم من را گفت که باید شناسنامه سمیه را باطل کنیم و مقدمات دارد.
درخواست شما از مسوولان چیست؟
میخواهم اینها را اعدام کنند تا دیگر کسی جرات نکند چنین جنایتی بکند. بچه من مرد و رفت. درست است که اول حکم قصاص داده بودند اما الان که سمیه فوت کرده باید او را اعدام کنند. برای رضای خدا کاری کنند که دیگر کسی جرات انجام این کار را نداشته باشد.