skip to Main Content
کاش یک درصد زنده باشند
جامعه زیراسلایدر

کاش یک درصد زنده باشند

۵ روز از ريزش معدن «طزره» و محبوس شدن دو معدنچی زير آوار گذشت.

«عمق ۳۵ متری، فرو ریختن سقف کارگاه، ریزش بیش از ۴۳ تن آوار سنگ… نه. احتمال زنده ماندن‌شان، صفر است. حتی رسیدن به جسدشان، یک معجزه  است.»

این جملات را یک فعال بازنشسته معدن «طزره» می‌گوید؛ معدنی که ظهر شنبه؛ ۱۱ اردیبهشت ماه دیواره‌هایش ریخت و دو کارگر استخراج؛ میلاد روشنایی و سیداصغر افضلی را بلعید و حالا؛ ۵ روز بعد از وقوع این حادثه تلخ، مسوولان دولتی، تلاشی بیهوده خرج می‌کنند که از «پای کار بودن‌شان» گزارش بدهند در حالی که خیلی خوب می‌دانند این‌بار هم، زنده و مرده‌ای در کار نخواهد بود.

سقف  به کف رسید

ظهر شنبه؛ همزمان با روز جهانی کارگر، ساعاتی بعد از اغاز شیفت اول کار در تونل ۴۲ معدن طزره، وقتی میلاد روشنایی و سیداصغر افضلی، مشغول استخراج زغال از دیواره کارگاه بودند، سقف کارگاه ریزش می‌کند. خبر به واحد امداد و نجات معدن می‌رسد و تیم امداد، روانه معدن می‌شود و مسوولان دولتی استان هم در جریان حادثه قرار می‌گیرند. از هلال‌احمر و اورژانس و فرمانداری دامغان هم کارمندانی به منطقه اعزام می‌شوند تا برای مرکز، گزارش بدهند. از ظهر شنبه تا عصر دیروز، اخبار تداوم عملیات امداد به‌روزرسانی می‌شود ولی لابه‌لای سطرهای این اخبار، هیچ جمله امیدوارکننده‌ای نیست جز آنکه تیم امداد، واگن‌های بیشتری برای تخلیه آوار داخل تونل نیاز دارد…

تمام کارگاه‌های استخراج معدن طزره، تعطیل است. یک پیشکسوت معدن که در اغلب حوادث معادن زغال‌سنگ، به عنوان مشاور فنی و نیروی عملیاتی، به محل وقوع حادثه دعوت می‌شده تا امداد و نجات با مدد تجربه و دانش همزمان پیش برود، به من می‌گوید که به دلیل نامعلوم، این‌بار و برای اولین‌بار در طول ۳۰ سال همکاری با معدن، او و دوستانش که عمرشان را در تجزیه لایه‌های معادن زغال صرف کرده‌اند، از اقدامات امدادی و فنی برای این حادثه، بی‌خبر مانده‌اند چون… کارگران معدن و متخصصان استخراج، از صحبت با رسانه‌ها منع شده‌اند چون… یکی از کارگران معدن، پس از اصرارهای مکرر من فقط می‌گوید که: «معدن، تازه به سودآوری افتاده بود. اقدامات رفاهی شروع شده بود. افزایش دستمزدها، بهبود ایمنی، با این اتفاق، شاید دوباره به جای اول برگردیم…» و گوشی تلفن را قطع می‌کند.

حتما این اتفاق نمره منفی دوباره‌ای در کارنامه شرکت زغال‌سنگ البرز شرقی خواهد بود. همان‌طور که خرداد سال ۱۳۹۸ و بعد از ریزش تونل معدن و جان باختن دو کارگر استخراج، رییس کمیسیون کارگری استان سمنان، از مسوولان استان خواست که گزارشی از این حادثه ارایه شود؛ گزارشی که هیچ‌گاه منتشر نشد. شاید به همین دلیل است که مسوولان شرکت زغال‌سنگ البرز شرقی، در گفت‌وگوهای تکراری که ظرف روزهای گذشته با رسانه‌های دولتی داشته‌اند، تلاش کرده‌اند بار مسوولیت خود را سبک کنند و تداوم اقدامات امدادی را بازنشر می‌دهند اما واقعیت، حرف‌های دیگری دارد؛ واقعیت این است که حالا، در همین ساعتی که این گزارش را می‌خوانید، ساعت‌ها از مرگ میلاد روشنایی و سید اصغر افضلی گذشته است؛ مرگی تلخ؛ تلخ‌تر از بوی گند زغال…

فعالان قدیمی معدن طزره که حالا یا بازنشسته شده‌اند، یا به بخشی دیگر از معادن چهارگانه منتقل شده‌اند، در حرف‌هایشان هر امیدواری به زنده‌یابی امدادگران را بیهوده می‌دانند چون مختصات فنی حادثه، جای هیچ امیدی  باقی  نمی‌گذارد.

یکی از پیشکسوتان ایمنی معدن طزره، مختصات کارگاه استخراج حادثه دیده را کنار تجربیات فنی و دانش معدن‌شناسی می‌گذارد و بعد از تجمیع محاسباتش، به من می‌گوید: «لایه زغال مثل یک مکعب مستطیل و دارای طول و عرض و ارتفاع و عمق است. کارگر معدن، این مکعب مستطیل را استخراج می‌کند. در زمان استخراج، فاصله بین سقف و کف این مکعب مستطیل، با پیکور (مته‌های صنعتی) تراشیده می‌شود. همزمان، برای جلوگیری از ریزش سقف بالای سر لایه‌ها، فضای خالی شده بین سقف و کف باید با الوارهای چوب پر شود. لایه در حال برداشت در تونل ۴۲، حدود ۵۰ متر طول و یک متر ارتفاع و ۱۲ متر عرض داشته. با برداشت اولین برش استخراج، هنوز سقف محکم بوده ولی معمولا، سقف کارگاه، از عقب به سمت برش نشست و ریزش می‌کند تا در نهایت، ریزش کند و به کف بچسبد و به ازای ضخامت هر لایه‌ای که در فاصله سقف و کف، برداشت می‌شود، ۳ الی ۵ برابر، فشار و وزن از سطوح بالاتر ایجاد می‌شود. بنابراین، اگر ضخامت اولین لایه‌ای که برداشت شده، یک متر بوده، حدود ۵ متر فشار از سطوح بالاتر، تولید شده. بنا به اعلام مسوولان شرکت، کارگران، ۱۳ متر زغال استخراج کرده‌اند و ۳۵ متر پیشروی در طول کارگاه داشته‌اند. معمولا نزدیک جبهه کار، یک ردیف چوب کمکی موسوم به جرز کار گذاشته می‌شود که این منطقه، به عنوان منطقه امن، باید تخلیه و ممنوع از تردد باشد. وقتی سقف به وضعیت ریزش می‌رسد، گرد و خاک منتشر می‌شود و صداهایی مثل رعد و برق در داخل لایه‌ها تولید می‌شود که استاد کار، با مشاهده این علایم، باید خطر را بفهمد و بداند که کارگاه، به مرحله تخریب رسیده و به اصطلاح، بلوک اول، تخریب شده و باید بلافاصله کارگران را از کارگاه خارج کند چون حتما بعد از دو یا سه شیفت کار، کل سقف ریزش می‌کند و روی کف می‌نشیند و در این تخریب هم، هیچ کس زنده نخواهد ماند.»

همچنین بخوانید:  دفن دوباره معدنچیان با سیاست

این پیشکسوت معدن طزره، با ابراز تاسف از بی‌نتیجه بودن اقدامات امدادی و آوار‌برداری که به امید واهی زنده‌یابی کارگران محبوس از کارگاه معدن طزره در حال انجام است، می‌گوید: «نه تنها احتمال زنده ماندن این کارگران، صفر است، چون کل سقف، روی کف، خوابیده، تا انتهای سینه کار، لایه‌های زغال بوده ولی کارگران، زیر زغال دفن نشده‌اند چون آواری که ریزش کرده، زغال نیست بلکه تناژ سنگ است و در واقع، تا سقف کوه ریزش کرده و به کف چسبیده و با محاسبه عمق و ارتفاع و عرض و طول لایه در حال استخراج، می‌توان گفت که وزن آوار، بیش از ۴۳ تن بوده است. حتی با فرض خوش‌بینانه زنده بودن کارگران در همان روز اول حادثه، با گذشت ۴ روز، هر حفره هوایی که باز بوده هم تا حالا مسدود شده چون ریزش‌ها ادامه دارد. بعید می‌دانم که از این آوار حتی بتوانند جنازه‌ای بیرون بیاورند چون حجم آوار در حدی سنگین است که اصلا جنازه‌ای وجود نخواهد داشت مگر اینکه به صورت روباز، کارگاه را بشکافند تا شاید به جنازه‌ها برسند. وگرنه، هرگونه عملیات برای خارج کردن جنازه، بی‌معناست چون صرف تخلیه آوار برای رسیدن به جنازه‌ها کفایت نمی‌کند بلکه باید اطراف آوار هم خالی شود.»

این پیشکسوت ایمنی معادن زغال‌سنگ، به خاطره‌ای از حوادث معدن طزره اشاره می‌کند؛ خاطره‌ای که تاکید مجددی است بر اینکه میلاد روشنایی و سیداصغر افضلی برای همیشه از دست رفته‌اند: «مهندس استخراج، صبح که کارگران را در افق‌ها تقسیم می‌کند، می‌داند که کدام کارگر در کدام پله، مشغول به کار است. چند سال قبل، وقتی سقف یکی از کارگاه‌های معدن ریزش کرد، با حجم آواری غیر قابل تخمین مواجه شدیم و تنها راه موثر، این بود که مثل کانال کولر، نقب زدیم و از دل توده زغال، به عمق ریزش رسیدیم و در آن عمق، موفق شدیم پای جنازه را ببینیم و بدنش را از زیر آوار خارج کنیم. دسترسی به آن جنازه، یک معجزه بود، ولی معجزه تکرار نمی‌شود.»

همچنین بخوانید:  در معدن طلای آق‌دره چه خبر است؟

ساعت ۷ عصر دیروز، ۸۰ ساعت از وقوع حادثه ریزش کارگاه معدن طزره گذشته بود. مجتبی خالدی؛ سخنگوی اورژانس کشور، بعد از کسب آخرین خبر از تکنیسین اورژانس مستقر پای ورودی معدن طزره، در یک پیامک برای من نوشت: «پس از ۸۰ ساعت، وضعیت، همان‌طور است.»

«همان‌طور» بعد از اخباری که از عصر روز شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه منتشر شده، یک معنای ساده دارد؛ نه جنازه‌ای پیدا شده، نه موفقیتی برای رسیدن به کارگران محبوس به دست آمده، نه صدایی، نه علامتی، هیچ، هیچ نشانه‌ای که امید به زنده بودن میلاد روشنایی و سید اصغر افضلی را تقویت کند، وجود ندارد.

مظفر محمدخانی؛ مدیر جمعیت هلال‌احمر استان سمنان، در جواب سوالم، درجات مرگ تدریجی معدنچیان محبوس را این‌طور توصیف می‌کند: «یک انسان، اگر ۳ دقیقه از اکسیژن محروم بماند، سه روز آب نخورد، سه هفته غذا نخورد، می‌میرد. اما، هیچ کس نمی‌داند این کارگران در چه شرایطی هستند؛ آیا زیر آوار مانده‌اند یا در جان‌پناه هستند؟ احتمال هر فرضی درباره زنده بودن یا مرگ آنها، یک در هزار است.»

سال ۱۳۹۳، روزنامه اعتماد به مناسبت فرا رسیدن روز جهانی کارگر، گزارشی از احوال و کار کارگران معدن زغال‌سنگ طزره منتشر کرد. برای تهیه این گزارش مصور، داخل معدن طزره رفتیم؛ تا عمق ۲۴۰ متری زمین، داخل تونل‌ها، داخل کارگاه ها؛ تونل‌ها، هرچه پایین‌تر و پایین‌تر می‌رفتی، تاریک‌تر و سردتر و باریک‌تر می‌شد. کارگاه، حفره‌های باریکی بود در درازای تونل‌ها و در سرازیری یا سربالایی شیب کوه. عمق کارگاه، معادل محیط بدن یک نفر بود. کارگر استخراج، باید خود را مماس با دیواره زغال در کارگاه بالا می‌کشید و به اصطلاح، «افق بالا» را استخراج می‌کرد یا در چاه‌های تک نفره، به کمک الوارهای پرچ شده به دیوار تکیه‌گاه، آویزان می‌ماند و با مته‌های ۱۰ کیلویی و ۱۵ کیلویی، لایه زغال را از دیواره جدا می‌کرد. هر دو؛ کارگر استخراج افق بالا یا افق پایین، به معاوضه مرگ و زندگی می‌آمدند در هر نوبت کاری. وقتی از سرِ حفره افق بالا، به انتها نگاه کردم و هیچ نوری ندیدم و گرده زغال فقط بر سرم می‌بارید، وقتی روی برش‌های چوبی افق پایین، آویزان مانده بودم و نمی‌توانستم وزن بدنم را از آن سراشیبی منتهی به ده‌ها تن خاک زغال، بالا بکشم، این معاوضه مرگ و زندگی را ملموس‌تر از دم و بازدمی که الان دارم لمس کردم، ترسیدم. خیلی ترسیدم. ولی آن ده‌ها کارگری که با ما حرف زدند و جلوی دوربین دانیال شایگان؛ عکاس روزنامه  «اعتماد» ایستادند و تن‌های استخوانی و صورت‌های سیاه و دست‌های پینه بسته‌شان را شستند، تعریف «ترس» را از یاد برده بودند چون باید به ضرورت «نان» فکر می‌کردند.

حالا، ۷ سال بعد، یکی از همان ده‌ها کارگر که در اتاقک چوبی محل استراحت کارگران؛ بیرون از معدن، کنار ما نشست و از کتری دوده زغال بسته، برای‌مان چای ریخت و حرف زدیم و از آتش روشن در پیت حلبی وسط اتاقک، دست و صورت زغالی‌مان را گرم کردیم، پای تلفن، می‌توانم تصور کنم که همین طور که گوشی تلفن در دست دارد و سوالات من را می‌شنود، دوباره، چشم‌هایش خیس می‌شود از اینکه باز هم… باز هم و باز هم… قصه مرگ کارگران معدن زغال‌سنگ، نقطه پایان ندارد .

«یک درصد، خدا کند که یک درصد زنده باشند. یک درصد خدا کند فرصت فرار داشته باشند. اگر خودشان را به جان‌پناه رسانده باشند، تا ۲۱ روز هم زنده می‌مانند چون آنجا هوا هست. اگر زیر آوار له نشده بانشد، اگر به جان‌پناه رسیده باشند، زنده می‌مانند. فقط یک درصد..»

یک نظر

پاسخ دادن به محمد کمانگر لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗