تلههای مرگ؛ از زجر حیوانات وحشی تا معلولیت و مرگ
در این گزارش نقش تلههای بکاررفته از سوی دامداران در كاهش جمعيت پلنگ و چالشهای ناشی از بيمههای حيات وحش بررسی شده است.
دست پلنگ بشاگرد استان هرمزگان از طبیعت کوتاه شد. با فاصله کمتر از چند روز دست پلنگ دیگری در استان کرمان در تله ماند و در نهایت با شلیک گلوله کشته شد. مرور خبرها نشان میدهد که تعارض گوشتخواران با انسان در برخی مناطق به شدت زیاد شده است. به عنوان مثال حدود دو سال پیش دهیار روستای رینن بشاگرد در گفتوگو با خبرگزاری مهر اعلام کرده بود که تنها در این روستا بیش از ۱۰راس گوسفند توسط پلنگ از بین رفته و امنیت دامهای روستاییان با خطر مواجه شده و مردم از این وضعیت ناراضی و ناراحت هستند. تعداد پلنگهایی که با تله کشته میشوند نسبت به سایر عوامل مانند جاده، شلیک مستقیم به حیوان بر سر لاشه دام و مسمومیت کمتر است اما در کل موضوع تعارض گوشتخواران با دامداران اتفاق تازهای نیست. در حالی که متاسفانه یا هشدارها اغلب نادیده گرفته میشوند یا رویکرد خاصی جهت مقابله با آنها اتخاذ نمیشود تا اینکه با گذشت زمان اتفاقی مانند مورد پلنگ بشاگرد رخ میدهد. این اتفاقات هم تنها اندک زمانی در صدر خبرها و توجهات هستند و در آخر بخت رسانهای را تا اتفاق بعدی از دست میدهند. علاوه بر دامدارها، کشاورزان هم با حملات مواجه میشوند و خیلیها هم هستند که تمایل به گزارش ندارند و حتی اگر گزارش هم کنند،کارشناسها اغلب دیر به محل میرسند و اطلاعات درباره نشانهها اغلب ناقص است. آسیبشناسی و تجزیه و تحلیل اتفاقاتی از این دست معمولا تحتتاثیر موضعگیریهای سریع فعالان محیط زیست و رسانهها قرار میگیرد چراکه اکثر افراد در این شرایط دنبال مقصر میگردند و سازمان حفاظت محیط زیست در این میان نهتنها در پیشگیری از تعارضها در مناطق پرخطر تاثیرگذار ظاهر نمیشود بلکه در بخش امداد حیاتوحش هم همچنان از پروتکلهای جهانی عقب مانده است. پلنگ بشاگرد تنها پلنگی نیست که ۴ روز در تله میماند، در سال ۹۰ هم پلنگی در گلستان بعد از ۱۸ روز تاخیر به تهران رسید و نهایتا دستش برای همیشه از طبیعت کوتاه شد. با وجود اینکه مدیرکل تنوع زیستی و حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست در سال ۹۴ خبر راهاندازی مرکز امداد و نجات و اورژانس حیوانات را رسانهای کرد اما کماکان پس از گذشت بیش از ۵ سال امداد اورژانسی از جانب این مرکز صورت نگرفته است.
از سوی دیگر، سازمان حفاظت محیط زیست در اسفند ماه سال ۹۴ از صدور بیمهنامه جامع پلنگ ایرانی توسط «شرکت بیمه ما» خبر داد. سقف تعهدات شرکت بیمهگر در این بیمه نامه حدود ۶۰ میلیارد ریال طی ۵ سال عنوان شد و بنا بود که تا سال ۱۴۰۰تاثیرگذاری بسزایی در جهت حفظ این گونه گربهسان داشته باشد. مصاحبه با دامدارهای مناطق پرتعارض طی ماههای گذشته حاکی از این بود که بیمه در خیلی از موارد پرداخت نشده و همین مسئله هم دامدارها را گلهمند کرده است. این در حالی است که طی تماس تلفنی با «شرکت بیمه ما» مطلع شدیم که این تفاهمنامه در سال جاری تمدید نشده و اکنون پرسش اینجاست که هزینه ضرر و زیان وارده به دامدارها را سازمان حفاظت محیط زیست که یگانه متولی حفاظت از حیات وحش است از این پس چگونه مدیریت خواهد کرد؟
عدم جبران خسارت دامدارها و کشاورزان را به چه سمتی سوق خواهد داد؟
دامدارها و کشاورزان معتقدند که پلنگ قلمرو دارد و وظیفه حفاظت از قلمرو پلنگ با سازمان حفاظت محیط زیست است بنابراین وقتی دفعات حمله پلنگ به دامهایشان افزایش پیدا میکند و در عین حال دفعات مراجعات بیپاسخ به ادارات محیط زیست هم زیاد میشود، ابعاد جدیدی از تقابل و رودررویی شکل میگیرد. چندی پیش دامداری از منطقه جنگلی لفور در مصاحبه با «اعتماد» گفت:«ما با دامداری امرار معاش میکنیم و وقتی پلنگ به ما آسیب میزند، چند نفر از زندگی میافتند. خانمهایی میشناسم که از طریق همین دام زندگی میکنند و حالا شما تصور کنید که یک دام با قیمت ۱۰ یا ۱۵میلیون تومان چه ارزشی برایشان دارد، مگر ما چه داریم که جایگزین دام کنیم و در مقابل سازمان محیط زیست به ما بگوید که نداریم و نمیتوانیم کاری کنیم.»
جالب است بدانید که اداره کل حفاظت محیط زیست مازندران دو سال پیش در گزارشی اعلام کرد که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ تعداد ۴۳۰ فقره پرونده مربوط به تلفات دامی ناشی از حمله حیوانات وحشی در این استان تشکیل شده است. سیاوش قدوسی، کارشناس حیات وحش چندی پیش در مصاحبه با «اعتماد» گفت:«دامداری در ایران سابقه ۱۰ هزار ساله دارد بنابراین مشکل حمله گوشتخواران به دام، مشکل جدیدی نیست و دامداران سالهاست که با این معضل دست و پنجه نرم میکنند اما در حال حاضر اهمیت این مسئله دو چندان شده چراکه تعارض دام با گوشتخواران هزینه بسیار زیادی را به خانوارهایی تحمیل میکند که شاید هیچ وسیله ارتزاق دیگری به جز دام نداشته باشند. اینجاست که سازمان محیط زیست باید موضوع را جدیتر بگیرد.» اما براساس مقررات مصوب، اگر حیات وحش به مناطق مسکونی مجاز مانند روستاهایی که طرح هادی دارند، وارد شده و احشام را گرفته و خسارت وارد کنند؛ سازمان حفاظت محیط زیست باید بر اساس تعرفهای که دارد، زیانها را جبران و به مالکان خسارت پرداخت کند. البته برخی هم هستند که دامهای خود را در عرصههای طبیعی رها میکنند و سازمان حفاظت محیط زیست، زیان خسارت ناشی از حمله حیاتوحش را در این زیستگاهها برعهده خود نمیداند بلکه اگر حیات وحش وارد منطقه مسکونی شوند یا به دامداریهایی که مجوز رسمی دارند، زیان وارد کنند؛ میزان آن محاسبه و براساس ضوابط موجود پرداخت میشود. اما دامدارها و کشاورزان معتقدند که سازمان حفاظت محیطزیست از مدیرکلهای استانی گرفته تا کارکنان مدعی پرداخت ضرر و زیان به دامداران خسارتدیده هستند اما از آن طرف قضیه کمتر دامداری است که توانسته باشد از طریق بیمههای حیات وحش ضرر وارده را جبران کند.
بیمههای یک طرفه پاسخگو نیستند
حوادث متعدد نشان میدهد که دامداران و کشاورزان سالهاست برای محافظت از سرمایهشان به استفاده از تلههای مختلف اعم از سیمی و بالان روی آوردهاند و در مقابل این گوشتخواران هستند که زجرکش و قربانی میشوند. چرا دامداران از تله استفاده میکنند؟ چرا بیمههای حیات وحش کارایی ندارند؟ فرض کنید که تلهها به فروش نرسند، آیا وضعیت گوشتخواران بهتر خواهد شد؟ برخی دامداران جدای استفاده از تله از طعمههای مسموم هم برای حذف گوشتخواران استفاده میکنند بنابراین حذف یک عامل لزوما به معنای پایان ماجرا نخواهد بود. بدیهی است که پرداخت حق بیمه به یک الی دو دامدار، راهکاری درازمدت نیست به خصوص اینکه به گفته ایمان معماریان، مشاور دامپزشکی در امور گربهسانان اتحادیه جهانی حفاظت(IUCN) مشکل اصلی اینجاست که سازمان حفاظت محیط زیست در بحث مربوط به بیمه با مشکل تشخیص درست علت مرگ دام مواجه است چنانچه در اکثر موارد کارشناسان نمیتوانند با قطع یقین اعلام کنند که خسارت واردشده به دام از کدام نوع جانور شکارچی بوده و تا زمانی که نتوان در مورد خسارت وارده کارشناسی عمل کرد، نمیتوان بیمهها را هم موثر دانست. البته آرش قدوسی، عضو گروه تخصصی گربهسانان اتحادیه جهانی حفاظت(IUCN) هم چند وقت پیش به «اعتماد» گفته بود:«به نظر من بیمههای حیات وحش در ایران خیلی راهکار درستی را پیش نگرفتهاند چراکه این بیمهها، یکطرفه هستند و نگاه آنها از بالا به پایین و بدون ضمانت اجرایی است. اینکه به یک دامدار یا باغدار به صورت موردی، خسارت پرداخت شود و صرفا یکطرفه باشد، سیستمی است که به نظر من پایدار نخواهد بود به این دلیل که بودجهای که برای این کار استفاده خواهد شد، بسیار محدود است و در مقابل میزان تعارضات هم به نسبت بالاست. راهحلی که نمونه آن در کشورهایی مانند نپال و پاکستان امتحان شده و موفق هم بوده، یکسری صندوقهایی هستند که خود دامداران و باغداران میتوانند در آنها مشارکت کنند. با بررسی نمونههای موفق میبینیم که روند کار خیلی ساده است به این صورت که یکسری نهادها مثل یک شرکت بیمه، یک مبلغ اولیه را برای ایجاد این صندوق اهدا میکنند اما از این مبلغ چیزی استفاده نمیشود و در اصل از سود آن است که استفاده میشود ضمن اینکه مردم محلی هم خودشان یک حق عضویتی را برای این صندوق پرداخت میکنند و وقتی که زیانی به کسی وارد شد از همین صندوق برای جبران خسارتها استفاده میشود. از آنجایی که خود مردم این صندوق را میگردانند در آنها تعهد بیشتری هم ایجاد میشود. این مورد در جاهای مختلف دنیا خیلی بهتر جواب داده تا اینکه بخواهیم از یک مدل بالا به پایین و یک مبلغ مشخص که صرفا از طرف یک شرکت بیمه پرداخت میشود، استفاده کنیم.»
روشهای دیگر هم آزموده شوند
سیاوش قدوسی، کارشناس حیات وحش در ادامه میگوید: «گستردگی زیستگاه پلنگ و در پی آن گستردگی مناطق پر تعارض، روند موفقیت بیمه در کارشناسی صحیح و برآورد خسارت را با پیچیدگیهایی روبهرو میکند. اما یکی از روشهای موثر در راستای جلوگیری از تلفات دام در مقابل حمله پلنگ و کاهش تعارض، ترویج رویکردهای حفاظتی و پیشگیری قابل قبول از دیدگاه اجتماعی و حفاظتی است.یکی از این روشها که به تازگی در استان مازندران مورد مطالعه قرار گرفته است، استفاده از قلادهای چرمی و میخدار برای دامهای بزرگ جثه است. میدانیم که گربهسانان درشتجثه همیشه از ناحیه گلو شکار میکنند، نتایج تحقیق بر این قلادهها حاکی از این بود که هیچکدام از گاوهای قلادهدار در طول این ۱۴ماه توسط پلنگ کشته نشدند. برآورد این مطالعه نشان میدهد که قلادههای چرمی شاخدار راهکاری ارزان و موثر برای دامهایی هستند که بدون همراهی چوپان یا سگ برای مدت طولانی به چرا میروند. همچنین روشهایی بازدارنده مثل استفاده از نور یا صدا در بعضی مناطق موفق بوده است. اما یکی از روشهایی که به تازگی در کشور بوتساوانا مورد مطالعه قرار گرفته و نتایج موفقیتآمیزی در پی داشته، نقاشی کردن عکس چشم بر بدن دامها برای جلوگیری از حمله شیر است. این روشها در صورت جدی گرفته شدن از سوی سازمان محیط زیست و پایداری در اقلیمهای متفاوت میتواند تاثیرات بسیار موثری بر کاهش تعارضات پلنگ و دام بگذارد و در نتیجه آن به حفظ گونه ارزشمند پلنگ ایرانی هم کمک میشود.»
پلنگهایی که از تلههای مرگ آسیب دیدند
ایمان معماریان و همکارانش بهار سال ۲۰۱۸ مقالهای را با عنوان «استفاده غیرقانونی از تلهها،پلنگهای در معرض خطر را در ایران تهدید میکنند» در خبرنامه اتحادیه جهانی حفاظت(IUCN) مطلبی منتشر کردند که آماری تکاندهنده در خود دارد. در این مقاله ۶ نمونه موردی از آسیبهایی که به واسطه گرفتار شدن در تله بر بافتهای بدن پلنگها در حد فاصل سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ وارد شده مورد بررسی قرار گرفته که مرور آنها میتواند تا حدی عمق فاجعه را نشان دهد.
«مورد اول مربوط به پلنگ مادهای است که در ژانویه سال ۲۰۱۲ در تله سیمی فلزی در استان گلستان پیدا میشود و متاسفانه پس از ۱۸روز گرفتار بودن در تله، در حالی که دست چپ قانقاریا شده، به تهران منتقل و سرانجام دستش از کتف قطع و برای همیشه از طبیعت جدا میشود. مورد دوم پلنگ مادهای بود که در فوریه سال ۲۰۱۲ در نزدیکی منطقه شکار ممنوع دیلمان استان گیلان و در حالی که گردنش در تله سیمی فلزی گیر کرده و خفه شده بود، پیدا شد.»
«مورد سوم پلنگ نری بود که اواسط نوامبر سال ۲۰۱۳ در نزدیکی تنکابن استان مازندران مشاهده و به دلیل آسیب جدی وارده به ستون فقرات و گلولههای متعددی که در بدن داشت به ناچار و با تشخیص دامپزشک از درد راحت شد. مورد چهارم پلنگ ماده بالغی بود که در فوریه سال ۲۰۱۷ در نزدیکی رودسر و در حالی که در تله سیمی فلزی به دام افتاده بود، پیدا شد و پس از درمان در نوامبر سال ۲۰۱۸ در طبیعت رها شد و تنها دو ماه بعد از رهاسازی لاشه آن را پیدا کردند. مورد پنجم پلنگ نری بود که در فوریه سال ۲۰۱۷ در روستای پاسند مازندران در حالی که روی زمین خوابیده بود، پیدا شد. رفتارهای این حیوان غیرعادی بود و زمانی که مجدد برای بررسیهای بیشتر بیهوش شد، تلف شد. دلیل مرگ این حیوان به رغم کالبدگشایی به صورت راز باقی ماند اما تزریق داروهای سمی توسط افراد محلی یا مشکلات مربوط به عصبشناسی میتواند از دلایل احتمالی مرگ این حیوان باشد.» «مورد ششم پلنگ نری بود که در ماه مه سال ۲۰۱۷ در تله سیمی و در نزدیکی مرز پارک ملی پابند استان مازندران در حالی که تله سیمی دور گردنش بود، پیدا شد.» ایمان معماریان مشاور دامپزشکی در امور گربهسانان اتحادیه جهانی حفاظت(IUCN) و همکارانش در این مقاله به تاثیرات آشکار و بارز ناشی از به دام افتادن پلنگها در تلههای سیمی و آهنی اشاره میکنند:«این در حالی است که متاسفانه آسیبهای ناشی از تلهها به پلنگها در استانهای شمالی کشور به نوعی دستکم گرفته شده و از آنجایی که اغلب پلنگهای یافته شده در نواحی شمالی کشور در زمان پیدا شدن در تله، تلف شده بودند این احتمال هست که این مساله بر پویایی جمعیت پلنگها هم در درازمدت تاثیر گذاشته باشد چون به وضوح شاهد از دست رفتن افراد بالغ آن هم از هر دو جنس نر و ماده هستیم.»
نتیجهگیری
مرگهای دردناک و قطع عضوهای متعدد گوشتخواران که البته تنها بخشی از آنها رسانهای میشود، بیانگر شکلگیری نوعی تقابل میان دامداران و سازمان حفاظت محیط زیست است که بهای آن را حیات وحش میپردازد. دامدار سرمایه خود را در خطر میبیند و برای دفع خطر اقدامات اشتباه میکند. طبق نظر کارشناسان در مناطق پرتعارضی مانند بشاگرد هرمزگان تقریبا طعمه وحشی به خاطر شکار از بین رفته لذا پلنگها ناچار به حمله به دامها هستند. این را هم باید در نظر داشت که روشهای نگهداری از دام در این مناطق اغلب بسیار بدوی هستند و متاسفانه مردم قدرت خرید حتی فنس معمولی برای آغلها را هم ندارند. نکته اینجاست دامداری هم که در بشاگرد تله گذاشته بود، از جمله دامدارهایی است که پلنگ به تازگی به دامهایش حمله کرده. برخی کارشناسان معتقدند تا زمانی که تلهها آزادانه به فروش برسند، تا زمانی که سازمان حفاظت محیطزیست خسارات وارده به دامداران و کشاورزان را به طور صحیح و کامل پرداخت نکند و تا زمانی که فرهنگسازی درست صورت نگیرد، طبیعت و حیات وحش قربانی خواهد شد.
اما چطور میتوان جلوی این اتفاقات ناگوار را گرفت؟
شاید پاسخ این سوال را بتوان در مقالهای که محمود صوفی، آرش قدوسی و همکارانشان در سپتامبر سال ۲۰۱۸ در مجله Applied Ecology با عنوان «ارزیابی ارتباط بین شکار غیرقانونی سمداران، حضور طعمه وحشی و میزان خسارت به دام توسط گوشتخواران درشت جثه» چاپ کردند، جستوجو کرد. در این مقاله چند نکته قابل تعمق به چشم میخورد که در خاتمه آنها را مرور خواهیم کرد:
«شکار غیرقانونی سمداران میتواند طعمه اصلی گوشتخواران را کاهش دهد و همین مساله میتواند باعث افزایش تعارض بین انسان و گوشتخواران شود. براساس بررسیهایی که در ۱۸مکان مختلف از جنگلهای هیرکانی شمال ایران انجام شد، این جمعبندی حاصل شد که شکار غیرقانونی سمداران یکی از مهمترین عواملی است که تاثیر بسزایی بر افزایش خسارت به دامداران دارد بنابراین تلاشهای آتی در کاهش تعارضات میان انسان و گوشتخواران نیازمند سطح قابل قبولی از چندین عامل است که عبارتند از: ۱) تقویت و اجرای قوانین مربوطه، ۲) تبعیت از رویکردهای احیای طعمه و ۳) توجه به این مسئله حیاتی که درک صحیح از دلایل ریشهای شکار میتواند به کاهش تعارضات میان گوشتخواران و انسان منتهی شود.»