skip to Main Content
چه عواملی دردناک‌ترین روز کوهنوردی ایران را رقم زد؟
جامعه یادداشت روز

چه عواملی دردناک‌ترین روز کوهنوردی ایران را رقم زد؟

ساعت ۵ صبح جمعه پنج دی‌ماه است و عده‌ای از کوهنوردان مشغول آماده شدن برای صعود به قلل شمال تهران هستند: کلکچال، دارآباد و توچال. کوه‌هایی که هر هفته پذیرای بسیاری از کوهنوردان و علاقه‌مندان به کوه هستند. سحرگاه پنجم دی‌ماه است: اخطاری مبنی بر خرابی هوا و عدم صعود بر روی منابع خبری وجود ندارد، اکثر وب‌سایت‌های هواشناسی هم خبر از وجود شرایط طوفانی و بغرنج برای صعود نمی‌دهند.

ساعت ١٩ روز جمعه ۵ دی‌ماه، تیتر اصلی اکثر خبرگزاری‌ها از گرفتار شدن بیش از ١٠٠ کوهنورد در بوران و سرما، وقوع بهمن، مرگ تعدادی از کوهنوردان و مفقود شدن چندین نفر در ارتفاعات تهران می‌گوید.

چه اتفاقی در این چند ساعت در کوه‌های شمال تهران افتاد؟

روزی که ذکرش رفت دردناک‌ترین روز تاریخ کوهنوردی ایران را پس از ١٣ دی ١٣۵٣ – که در آن ٩ نفر در بوران توچال جان خود را از دست دادند- رقم زد. تحلیل و آسیب‌شناسی دقیق این روز عملی است بزرگ که نیاز به تجربه، علم و صلاحیت کافی دارد و بنده در حال حاضر خود را در جایگاه فصل‌الخطاب دراین‌باره نمی‌بینم؛ اما به‌عنوان عضو جامعه کوهنوردی ایران و کسی که چندین و  چند سال است کوهنوردی را به‌عنوان حرفه و رشته اصلی خود انتخاب کرده و با توجه به تجربیات متعددم در صعودهای زمستانی، تلاش می‌کنم تا با بررسی علل اصلی و ملموس رخ دادن این حادثه نکاتی را یادآور شوم. هدف فقط جلوگیری از تکرار این حوادث در کوهستان است، که البته پیشاپیش می‌دانم کاری ست محال.

اولین نکته توجه به موقعیت جغرافیایی است که این حوادث در آن‌ها اتفاق افتاده است: کوه‌ها و ارتفاعات شمال تهران با دسترسی راحت و امکان صعود نسبتاً ساده در فصل تابستان و حتی پاییز (قلل دارآباد با ارتفاع تقریبی ٣٢٠٠ متر، کلکچال با ارتفاع ٣٣۵٠ متر و توچال با ارتفاع ۳۹۶۴ متر). بسیاری از افراد طبیعت‌دوست، اعم از کوهنورد حرفه‌ای و کوه‌روهای آموزش‌ندیده و آماتور- که معمولاً مجهز به لوازم و پوشاک مناسب صعودهای زمستانه نیستند- به دلیل عدم وجود تفرج‌گاه‌های مناسب در سطح شهر، در اواخر هفته برای گذران وقت به این مناطق هجوم می‌برند و بسیاری از افراد صرفاً برای تفریح و فرار از محدودیت‌ها در ارتفاعات حاضر می‌شوند، نه برای کوهنوردی جدی. در مسیر هر سه قله پناهگاه‌ها و اردوگاه‌های متعددی وجود دارد، در مسیر قله توچال در سال‌های گذشته با هدف تسهیل صعود کوهنوردان و جلوگیری از بروز حادثه و ورود آسیب‌های جدی به محیط زیست، میله‌ها، پله‌ها و طناب‌های بسیاری به‌عنوان راهنما نصب‌شده است. حتی امسال افراد «همیشه حاضر» در توچال پا را فراتر گذاشته و در اقدامی غیرمسئولانه اقدام به ساخت یک جان‌پناه جدید در ارتفاع حدود ٣٨٠٠ متری کردند که البته با همت دوستداران محیط زیست و عوامل انتظامی تخریب شد. اقدام به ساخت جان‌پناه در هرجایی از کوهستان باعث ایجاد مشکلات زیادی برای اکوسیستم آن منطقه از جمله برهم زدن محیط طبیعی کوهستان می‌شود. در مسیر توچال از دیرباز پناهگاه شیرپلا، جان‌پناه امیری و جان‌پناه قله وجود داشته‌اند و نیازی به ساختن جان‌پناه‌های بیشتر در هر صد متر نیست.

در نگاه اول وجود این دست عوامل غیرطبیعی در مسیرهای پرتردد مفید به نظر می‌آید؛ اما با نگاهی دقیق‌تر متوجه می‌شویم وجود همین امکانات باعث سهل انگاشتن کوهنوردی و توهم صعود آسان به قله شده که در واقع اصلاً چنین نیست. کوهنوردی ورزشی است چالش‌برانگیز و با ایجاد این نوع مکان‌ها نمی‌توان از سختی صعودهای زمستانه کاست. افراد با اتکا به همین کمک‌های غیرطبیعی و بدون آموزش کافی، تجربه و تجهیزات مناسب اقدام به صعود می‌کنند؛ درصورتی‌که در شرایط سخت زمستانی تقریباً هیچ‌یک از این عوارض کمکی به طوفان‌زده‌‎ها نمی‌کند. این نوع عوارض نه‌تنها از بروز حادثه جلوگیری نمی‌کند، بلکه با ایجاد توهم سهولت صعود، خطرات بیشتری را به وجود می‌آورد.

همچنین بخوانید:  زور کرونا، مجلس و دولت به کنکور نمی‌رسد

دومین علت را می‌توان در خطای موجود در سایت‌های پیش‌بینی هوا جستجو کرد: اکثر سایت‌های مورد استفاده کوهنوردان خبری از وخامت اوضاع و امکان ایجاد بوران نداده بودند. البته چند کانال و سایت که معمولاً بازدید کمتری دارند این احتمال را پیش‌بینی کرده بودند؛ اما خبری از این خطر در وب‌سایت‌های معتبر داخلی نبود.

با توجه به شرایط پیش رو و احتمالات قوی بروز فاجعه، ارگان‌های مربوطه موظف بودند که با اطلاع‌رسانی گسترده مانع از حضور افراد در کوهستان شوند. به علت عدم وجود ارتباط مستقیم کشور با سایت‌های هواشناسی بین‌المللی و در نبود پایگاه رسمی برای آنان، امکان ارائه هواشناسی دقیق برای آن‌ها وجود ندارد و معمولاً افرادی که قصد عزیمت به کوهستان دارند از همین سایت‌ها برای پیش‌بینی استفاده می‌کنند. ناگفته نماند فارغ از تمام خطاهای هواشناسی باید دانست که در صعودهای زمستانی چک‌کردن هواشناسی امری واجب است، اما کافی نیست و همیشه باید با آمادگی کامل برای صعود زمستانه راهی شد؛ چرا که وجود بادهای پرسرعت در ارتفاعات هنگام زمستان امری است کاملاً طبیعی. در روز جمعه به توجه به بارش برف سنگین در روزهای قبل و پرتاب ذرات برف، میدان دید به‌شدت کاهش‌یافته و پاکوب‌ها از برف پر شده بود. در این شرایط کوهنوردانی که تجهیزات مناسب به همراه نداشتند به‌راحتی زمین‌گیر و سرمازده شدند یا راه برگشت را گم کردند.

اگرچه اختلال در جی‌پی‌اس که از سوی برخی به عنوان یکی از علت‌های این حادثه بیان شد امری است ممکن، اما این اختلال معمولاً به دو صورت اتفاق می‌افتد. اول خالی شدن باطری‌ها در هوای سرد که برای هر نوع باطری امری طبیعی است. دوم بروز Frozen fog که هوا به شکل مه با دمای بسیار پایین به درون منافذ دستگاه نفوذ کرده و کارکرد دستگاه را دچار اختلال می‌کند. اما در پنجم دی‌ماه با توجه به شرایط بد آب‌و‌هوایی و مکان بروز این حوادث اختلال در جی‌پی‌اس را نمی‌توان دلیلی بر بروز حوادث دانست، زیرا اکثر نفراتی که به این قلل صعود می‌کنند از دستگاه جی‌پی‌اس استفاده نمی‌کنند و طبق گزارش‌ها تنها یک نفر از فوت‌شده‌ها همراه خود دستگاه داشته است. در شرایط طوفان و بوران مانند جمعه قبل حتی امکان و فرصت استفاده از جی‌پی‌اس وجود ندارد. پس در تحلیل دلایل حادثه ۵ دی نمی‌توان اختلال در سیستم کار جی‌پی‌اس را دخیل دانست.

علت سوم که اصلی‌ترین دلیل وقوع بهمن‌های دارآباد و قلعه‌دختر بود، وجود حجم قابل‌توجهی از برف تازه به علت بارش‌های مداوم روزهای گذشته بود. در حادثه قلعه‌دختر یک تیم ٢١ نفری نسبتاً مجهز، در قالب تیمی از یکی از باشگاه‌های تهران بعد از چند ساعت پیمایش از روستای آهار، در ارتفاع حدود ٢٧٠٠ متری به علت حرکت از مسیر تابستانی، درون دره با ریزش بهمن مواجه می‌شود که ۶ نفر از اعضا با بهمن درگیر می‌شوند، ۵تن از این نفرات با تلاش شخصی از بحران خارج‌شده و دچار مشکل خاصی نمی‌شوند، اما پیکر بی‌‎جان نفر ششم بعد از ساعت‌ها جستجو در شرایطی خطرناک و سخت در پایین‌دست بهمن پیدا شد. این گروه آموزش ‌دیده بودند، اما بروز این حادثه نشان می‌دهد یک جای کار می‌لنگد: یا خوب آموزش ندیده‌ایم، یا خوب آموزشمان نداده‌اند.

چهارمین علت را می‌توان در رواج فرهنگ غلط کوهنوردی توسط افراد بدون صلاحیت در فضای مجازی و به‌خصوص اینستاگرام جستجو کرد.

افراد بدون تجربه، صلاحیت و تخصص که صرفاً به خاطر محبوبیت در فضای مجازی به تبلیغ روش‌های غلط کوهنوردی می‌پردازند. افرادی که با ساده نشان ‌دادن کوهنوردی و صعودهای چالش‌انگیز، اطلاعات غلط به افراد مبتدی‌تر از خودشان منتقل می‌کنند. این استادان دوره ‌ندیده و مجنون شهرت، مرگ در کوهستان را به «عروج» تشبیه می‌کنند و با استقبال از خطرات قابل پیشگیری، با نهایت شوریدگی و نابلدی از الفاظی مثل «یکی شدن با کوه»، «اطاعت از کوهستان» استفاده می‌کنند. اما در حقیقت ما کوهنوردی می‌کنیم تا لذت ببریم. مرگ در کوهستان نه ستودنی است و نه حتمی! متاسفانه اینستاگرامی شدن کوهنوردی در این روزها یکی از دلایل تعدد حوادث در کوهستان‌های ماست.

همچنین بخوانید:  فمینیسم و سرپیچی از کار

با توجه به عدم نظارت بر تولید محتوای کوهنوردی توسط این افراد، روزانه شاهد رشد بیشتر این دست صفحات در فضای مجازی هستیم که متاسفانه هر کدام تعداد بسیار زیادی دنبال‌کننده مبتدی دارند که بدون آموزش و صرفاً با دیدن عکس‌ها و فیلم‌های رنگی و گاه جذاب این صفحات، بدون اطلاع از خطرات واقعی و موجود، پا به کوهستان می‌گذارند.

در گذشته هم ما شاهد بروز حوادث ناگوار در رشته کوهنوردی بوده‌ایم. این رشته به ذات با خطر در‌آمیخته است. اما در گذشته با توجه به خطرات موجود در زمستان تنها کوهنوردانی اقدام به صعود زمستانه می‌کردند که دارای تجربه و تجهیزات لازم برای این صعودها بودند، در سال‌های گذشته و ترویج روش‌های غلط کوهنوردی بدون آموزش در فضای مجازی اینگونه صعودها ساده و بدون نیاز به تجربه معرفی‌شده‌اند که در نتیجه باعث هجوم مردم به کوهستان در زمستان مانند تابستان شده است، درصورتی‌که صعود در فصل زمستان با تابستان تفاوت‌های بسیاری دارد.

پیرامون خطرات بالقوه در روز جمعه، فدراسیون کوهنوردی فقط به انتشار یک اخطاریه در سایت رسمی خود بسنده کرد، سایتی که می‌توان به‌جرات گفته توسط هیچ کوهنوردی در ایران در شب قبل از صعود چک نمی‌شود. این فدراسیون که مسئول اصلی حفاظت از حریم کوه‌ها و راهنمایی پویشگران کوه است، هیچ فعالیت دیگری برای جلوگیری از صعود نفرات انجام نداد و در نهایت به این جمله بسنده کرد: «مردم کوهستان را دست‌کم گرفتند».

بی‌پرده و حقیقتاً به‌عنوان کوهنورد هیچ انتظار دیگری از فدراسیون فعلی نداشته و ندارم. عدم مدیریت دقیق و وثیق این ارگان در مواجهه با این شرایط، در چند سال گذشته بارها و بارها باعث بروز مشکلات عدیده از جمله بحران‌های محیط زیستی و از دست ‌رفتن افراد گران‌قدری شده است. متاسفانه بسیاری از کوهنوردان در برابر این بی‌مسئولیتی و ضعف سکوت پیشه کرده‌اند و مصلحت را بر حقیقت ترجیح می‌دهند.

اعتقاد دارم که فدراسیون کوهنوردی باید بیشتر از قبل به تدوین جزوات و ارائه دوره‌های آموزشی رایگان در سراسر کشور پرداخته و در نوع برگزاری دوره‌ها نیز بازبینی داشته باشد و صرفاً با پرداخت هزینه ثبت‌نام و شرکت در دوره‌های یک یا دو روزه به ارائه مدرک نپردازد. البته آموزش تئوری با وجود فواید زیاد متاسفانه بدون اضافه کردن چاشنی تجربه کاربرد کافی در صعود‌های جدی ندارد.

نتیجه اینکه با توجه به اثرگذاری عمیق اینستاگرام، وفور کوهنوردان پوشالی، عدم علاقه آماتورها به شرکت در دوره‌‎های آموزشی، ازدیاد باشگاه‌های بدون مجوز یا بدون صلاحیت، عدم مدیریت درست این رشته و زمستان پربارش پیش رو، مع‌الاسف گمان می‌کنم در آینده بازهم شاهد همچنین پیش‌آمدها و حوادثی باشیم. هرچند امیدوارم که فاجعه رخ‌داده منجر به تلنگری عمومی و بازاندیشی در متدهای کوه‌پیمایی شده باشد.

مخلص کلام:

سعی کنیم هیچگاه با غرور پا به کوه نگذاریم.

به هر قیمتی به صعود فکر نکنیم.

بدانیم که بروز حادثه علاوه بر خود ما، خانواده، نزدیکان و حتی جامعه کوهنوردی را نیز دچار آسیب خواهد کرد.

هشدارهای هواشناسی را جدی بگیریم.

هیچ کوهی، مطلقاً هیچ کوهی را دست کم نگیریم.

کوهنوردی مثل هر ورزش دیگری اصول مخصوص خود را دارد که باید برای آموختن این اصول آموزش ببینیم. پس آموزش را جدی بگیریم و از افراد باتجربه و دارای صلاحیت برای آموزش استفاده کنیم.

هیچگاه فریب عکس‌‎ها و گزارش‌های اینستاگرامی را نخوریم و در شناخت حد و توان خود بکوشیم.

و مهمترین نکته: هیچگاه تنها به کوهستان نرویم.

 

یک نظر
  1. از نوشتار فرشید مایلی بهره گرفتم و در حد توان و با توجه ضیق وقت به حادثه جان باختن ١٢ کوهنورد یا رهنورد پرداختم. دمتان گرم. محمد علی امینی

پاسخ دادن به محمد علی امینی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗