skip to Main Content
جنسیت و سیل
جامعه

مجموعه جنسیت و شهر | فصل سوم | شماره ۵

جنسیت و سیل

هر سال، بنگلادش با حوادث غیرمترقبه طبيعی متعددی از جمله سیل‌های شدید تا گردبادها و طوفان‌های ويرانگر استوايی روبرو می‌شود. با توجه به اين‌که تغييرات اقلیمی و گرمایش زمین در آینده احتمالاً باعث تشديد سیل و آب‌گرفتگی خواهد شد، فهم اين تغییرات و سویه جنسیتی آنها اهمیت زیادی دارد.

هر سال، بنگلادش با حوادث غیرمترقبه طبیعی متعددی از جمله سیل‌های شدید تا گردبادها و طوفان‌های ویرانگر استوایی روبرو می‌شود. با توجه به این‌که تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین در آینده احتمالاً باعث تشدید سیل و آب‌گرفتگی خواهد شد، فهم این تغییرات و سویه جنسیتی آنها اهمیت زیادی دارد. با اینکه تمرکز این مقاله بر سیل است، بخش زیادی از آن به بلاهای طبیعی دیگر هم قابل تعمیم است. پرسش این مقاله این است که آیا بلاهای طبیعی که مرتبا در بنگلادش بوقوع می‌پیوندند زنان و مردان را یکسان تحت تاثیر قرار می‌دهند؟ تفاوت تجربه زنان و مردان از چنین مکافات طبیعی چیست و چگونه می‌توان سیاست‌هایی پیش گرفت که هنگام کمک‌رسانی و پاسخگویی به حادثه تبعیض علیه زنان را مدنظر داشته باشد؟ برای پاسخ به این پرسش ها تحقیق میدانی زیر درباره‌ی نحوه‌ی مواجهه‌ی مردم با بلایای آب انجام شد که نتایجش را ادامه مرور می کنیم. هنگام وقوع حوادث طبیعی، زنان در مقایسه با مردان دسترسی کمتری به منابع و امکانات دولتی دارند و بیشتر به حاشیه رانده می شوند.

کنترل سیلاب در بنگلادش

سیل و آب‌گرفتگی‌ در بنگلادش ویژگی دیرینه جغرافیای منطقه است.  دسته‌ای از سیل‌های سالانه پرمنفعت و ضروری‌اند، مثلا آب‌گرفتگی حاصل از موسم بارندگی تابستانی، یا بورشا (borsha)، به معیشت روستاییان و اقتصادهای زراعتی کمک می‌کند و دشت‌های سیلابی، کشاورزی و ماهی‌‌گیری را سیراب می‌سازد. این آب‌گرفتگی فصلی برای حفظ تعادل زیست‌بومی و چرخه‌ی هیدرولوژیک در مناطق مختلف کشور ضروری است. در میان مردم بنگلادش بین این نوع آب‌گرفتگی و سیلاب و آب‌گرفتگی شدید به عنوان بلای طبیعی که طوفان و فرسایش دیواره های رودخانه‌ها و تخریب محصولات و زیرساخت‌ها است تفاوت اساسی وجود دارد. تمرکز این مقاله بر سیلاب و آب‌گرفتگی به عنوان بلا و حادثه غیرمترقبه است.

برای فهم مدیریت سیلاب باید میان دو حوزه کنترل سیل  flood control و سازش با سیل (flood coping) تمایز قائل شد. منظور از کنترل سیلاب مداخلات مهندسی در مدیریت سیل و چگونگی طراحی زیر‌ساخت‌های اصلی برای مقاومت در برابر سیل است. برعکس کنترل سیل که بحث مهندسی و ساختمانی است، سازش با سیل سویه‌ای اجتماعی و تاریخی دارد و منظور از آن تلاش‌های مردم برای ممانعت از تخریب سیل و بطور کلی شکل زندگی در منطقه سیل‌خیز است. مدیریت سیل وقتی موثر است که به هر دو بحث توجه داشته باشد.

نابرابری‌های سنتی در طرح‌های دولتی برای مقابله با سیل

برای تحلیل برنامه‌ دولتی نیاز است نگاهی به تاثیر سیل و آبگیری بر زندگی مردم و محیط زیست در بنگلادش داشت.

وقوع سیل منجر به آبخوری بیش از اندازه خاک و آماده نبودن اش برای کاشت می‌شود و این وضعیت منجر به اصطکاک اجتماعی میان کشاورزان مناطق مرتفع و مناطق پست می‌شود و به خاطر ایجاد وضعیت نابرابر میان سیل‌زده و دیگری به تنش‌های اجتماعی دامن می زند. از گذشته در بنگلادش طرح‌های کنترل سیلاب مزایای نامتناسبی برای کشاورزان ثروتمند به همراه داشت که در زمین‌های مرتفع ملک دارند. کشاروزان فقیر و بدون زمین که قدرت بسیار کمتری در تصمیم‌گیریهای دولتی دارند، سود بسیار کمتری از طرح‌های کنترل سیلاب دولتی می بردند و به خاطر محل سیل‌خیز تر زمین‌هایشان در نزدیکی رودخانه‌ها هنگام شسته شدن کناره های رودخانه در جریان بیشتری می دیدند. به طور سنتی ماهی‌گیران با کشاورزان در مورد شکل آب گیری زمین‌ها درگیر بوده‌اند؛ کشاورزان نمی‌خواهند دروازه‌های آب‌گیرها باز شود تا زمین‌شان زیادی آب نگیرد، ولی ماهیگیران نیاز داشتند که دروازه‌های آب‌گیر بیشتر باز شود تا سطح زمین موجود برای ماهی‌گیری بیشتر شود. کنترل سیلاب در مقیاس کلان و طرح‌های مدیریت آب بدون توجه کافی به تفاوت‌های اجتماعی اثرات منفی زیادی هم بر پایداری اجتماعی و هم پایداری محیط زیستی در مناطق روستایی بنگلادش دارد.

ورای اثرات کنترل سیلاب‌ها بر کشاورزی، تغییر سطح آب و محیط زیست بر ماهی‌گیری هم تاثیری اساسی دارد. در بنگلادش بسیاری از فقرایی که زمین‌دار نیستند، وابستگی شدیدی به منابع آبزیان برای تغذیه و کسب درآمد دارند. آب‌گرفتگی مداوم امکان ماهی‌گیری‌ در دشت‌های سیلابی را تنزل می‌دهد و بر مسیر مهاجرت و زادوولد ماهی‌ها اثر منفی می‌گذارد. مناطق مهم‌ ماهی‌گیری و مناطق ذخیره‌ی آب به خاطر کنترل سیلاب و فاضلاب از میان می‌روند. از بین رفتن زمین‌های ماهی‌گیری به نوبه خود باعث تغییر زمین‌های پرورش ماهی، زیست‌بوم‌ها و انواع گونه‌های آبی می‌شود که برای ماهیگیران قابل مصرف و فروش هستند. به این ترتیب ماهی‌گیران که معمولا در زمین‌های اجاره ای به پرورش ماهی می پردازند، برای گذران معیشت به شدت دچار مانع می‌شوند. کمبود توجه دولت به تاثیر سیل بر ماهیگیران آسیب‌پذیری آنها نسبت به سیل را بیشتر می‌کند. در این میان زنان فقیر، آسیب‌ بیشتری می‌بینند.

طرح اقدام برای مقابله با سیل (FAP) بزرگ‌ترین برنامه دولتی، کلان و بالا به پایین برای مقابله با آسیب‌های سیل است. این طرح به خاطر هزینه و ابعادش بحث و جدل‌های زیادی درباره‌ی مطلوبیت، کارآمدی و بازدهی بهمراه داشت. سوای بخش دولتی بی‌توجهی مسوولان به نظر مردم باعث تنش در گفتمان مدیریت سیل در بنگلادش شد. در دهه‌ی ۱۹۹۰، عدم همکاری مدیران طرح مذکور با مردم محلی اعتراض‌های زیادی بهمراه داشت. حاصل این اعتراض‌ها این بود که دولت موظف شد به تجربه و آسیبی که روستاییان بنگلادشی از سیلاب می‌بینند توجه بیشتری کند و گفتمان جدیدی درباره معضل سیل با تاکید بیشتر بر صدای مردم ایجاد شود. با این وجود تجربه زنان از این گفتمان غایب بود و فرض عمومی این بود که زنان و مردان از سیل یکسان تاثیر می‌گیرند. . تنها شمار اندکی از مطالعات به الزامات جنسیتی در بلایای طبیعی در بنگلادش توجه داشتند. از درون بحث‌های مربوط به مدیریت سیل به تدریج اجماعی پدید آمد که کنترل سیلاب و فاضلاب باید ذیل یک طرح یکپارچه‌ی مدیریت منابع آب انجام شود که هم بر جنبه‌های ساختاری وهم به نیاز کشاورزان هنگام آب‌گرفتگی توجه داشته باشد.

همچنین بخوانید:  زنان با تست مثبت بارداری به دادگستری معرفی می‌شوند

سیل و تبعیض علیه زنان

با وجود اینکه دولت بنگلادش حساسیت زیادی به مدیریت و کنترل آب‌گرفتگی و پیامدهای آن در حوزه‌های مختلف، بخصوص  کشاورزی و ماهی‌گیری کرده است، چندان به دینامیک جنسیتی، رابطه زنان و مردان و نابرابری جنسیتی در پاسخ به این بالاها توجه نداشته است.  گروه‌های مختلف مردم به شیوه‌های مختلفی از بلایای طبیعی متأثر می‌شوند و به این بلایا ‌و مداخلاتی که برای مهار کردن آنها انجام می‌شود، پاسخ های مختلفی می‌دهند. در بافت اجتماعی بنگلادش، هنجارها و عملکردهای موجود می‌توانند راه‌های اثرگذاری بلایای طبیعی بر زنان و دختران را به حاشیه برانند البته با تفاوت‌هایی در منابع و حقوقی که هر کسی در هر موقعیت خاص از آن‌ها بهره‌مند است.

تحقیقات میدانی نشان می‌دهد که نابرابری‌های جنسیتی آسیب‌پذیری زنان را در برابر خطرات طبیعی به دلیل کمبود دسترسی به منابع و عدم امکان تصمیم‌گیری مناسب تشدید می کند. روابط میان زنان و مردان و سنت تبعیض‌آمیز علیه زنان باعث می‌شود که در هنگام وقوع هر حادثه‌ای اثرپذیری‌ شخص بر حسب جنسیت او متفاوت باشد. در بافت اجتماعی بنگلادش، چون اکثریت جمعیت زارع و فقیرند، بلاهای طبیعی باعث آوارگی، به حاشیه رانده شدن، محرومیت بیشتر و استثمار بیشتر می‌شود. در میان سیل‌های مکرر خیلی‌ها نمی‌توانند پیش از وقوع حادثه‌ی بعدی زندگی خود را به شکل بهینه‌ای بازسازی کنند و همواره در برابر بلای طبیعی بسیار آسیب‌پذیر هستند. به بیان دیگر، تکرار بلایای طبیعی در مناطقی که سیلاب خیز هستند آسیب‌پذیری مردم را تشدید می‌‌کند و دسترسی آنان به امکان های معیشتی و برخورداری‌ها و توانایی‌های مردم را در زمینه‌ی معیشت شان بدتر می‌کند.

گرچه زنان خیلی اوقات قربانی این بلاها هستند، ولی در عین حال صاحب قدرت سازش ویژه ای دارند و با ابتکار عمل و عاملیت مشهودی می‌توانند با بلایا دست و پنجه نرم کنند. حیات و تداوم خانواده به وظایف زنان  و سازوکار مواجهه آنان با بلایا چه پیش از وقوع حادثه، چه در حین آن و نیز پس از وقوع بستگی دارد.

از دست رفتن سرمایه زنان و نابرابری در تغذیه

در نظام مردسالار، قدرت تصمیم‌گیری زنان محدود است و  معمولا مردان سرمایه‌ها و منابع مختلف را کنترل می‌کنند. در بنگلادش یکی از راهبردهای کلیدی بقای خانوارها فروش سرمایه‌های شخصی است. خیلی اوقات این اقلام متعلق به زنان است از قبیل جواهرات، چهارپایان، وسایل آشپزخانه و سایر اقلام خانواده. وقتی خانواری دچار بحران است، این‌ها به قیمت نازل به فروش می‌رسند و منجر به محرومیت و فقر بیشتر زنان می‌شود. در یکی از این موارد، مشاهده شده است که زمین های متعلق به زنان قبل از زمین های مردان به فروش گذاشته می شود و این باعث از دست رفتن باغچه‌ها و محصولات زنان می‌شود. این به نوبه خود امنیت غذایی خانواده را به خطر می اندازد و می‌تواند موجب سوهاضمه و حتی مرگ ناشی از گرسنگی شود. معمولا مضاف بر از دست دادن سرمایه اندوخته در مورد غذا هم زنان آسیب بیشتری می‌بینند، چون معمولا آخر از همه و کمتر از بقیه غذا می‌خورند  تا مطمئن شوند که مردان و بچه‌ها غذا خورده اند.

مکافات زنان در دستیابی به آب آشامیدنی و مشکلات بهداشتی

در کنار موضوع غذا، زنان به طور معمول مسؤول فراهم کردن آب آشامیدنی سالم نیز هستند. در هنگام وقوع بلایای طبیعی، این کار بسیار دشوار می‌شود چون آب سیلاب می‌تواند منابع معمول و پاکیزه آب مانند چاه‌ها را که منبع آب لوله‌کشی است، آلوده کند. جوشاندن آب هم به خاطر کمبود چوب برای سوزاندن دشوار می‌شود. زنان خیلی اوقات مجبور می‌شوند پای پیاده مسیرهایی طولانی را طی کنند و در مسیرشان تا گردن از سیلاب فرو بروند تا آب سالم پیدا کنند. اما وقتی این کار غیرممکن باشد و ناچار باشند آب را با قایق بیاورند، مردان به جای زنان پی این کار می‌روند. با وجود همکاری موقت مردان در فراهم کردن آب، این نقش به طور سنتی وظیفه زنان باقی مانده است.

همچنین بخوانید:  سامان روسپی‌گری در خاورمیانه بی‌سامان

کمبود خدمات پزشکی در حین بلایای طبیعی نیز مشکل را برای زنان پیچیده می‌کند. نایابی لوازم، امکانات و منابع مالی همگی مرگ و میر کلی را تشدید می‌کنند. استفاده از آب آلوده در هنگام آب‌گرفتگی خطرات بهداشتی و قرار گرفتن در معرض بیماری‌هایی را افزایش می‌دهد که از طریق آب منتقل می‌شوند؛ مانند وبا و تیفوئید. یکی از بحران‌های جنسیتی به طور خاص کمبود دستشویی هنگام بروز بلایی طبیعی است که زنان را ناچار می‌کند برای پرهیز از دیده شدن اول صبح یا پس از غروب قضای حاجت کنند. این کار خیلی از اوقات باعث مشکلات بهداشتی بیشتری مثل عفونت مجاری ادراری می‌شود.

سیل و بلایای طبیعی علاوه بر بهداشت جسمی فشارهایی جدی نیز بر بهداشت عاطفی و روانی وارد می‌کند. فشار روانی منجر به افزایش خشونت خانگی می‌شود که حس استیصال و در حاشیه بودن را در میان زنان افزایش می‌دهد. خیلی اوقات مردان خانواده مجبور به مهاجرت می‌شوند یا خانواده‌های‌شان را به خاطر جست‌وجو برای فرصت‌های معیشتی تنها می‌گذارند که باعث وارد شدن فشاربسیاری به زنان می‌شود. اگر مردان خانواده بمیرند یا به مدتی طولانی دور از خانه باشند، فشارهای مالی به دوش زنان می‌افتد. برای زنان بیوه شده یا دست تنها، صاحب زمین  نبودن یا فقدان منابع مالی دیگر رنج و آسیب اجتماعی را پیچیده‌تر می‌کند. این خانوارهایی که سرپرست‌شان زنان‌اند خیلی اوقات گرفتار فقر بیشتر می‌شوند و در معرض داغ‌ننگ خوردن، تعرض جنسی  و محرومیت در اجتماع قرار می‌گیرند.

باید توجه داشت که هنگام وقوع حادثه همواره مرز بین نقش های جنسیتی شکسته می شود. مثلا ممکن است در خانواده‌ای مرد برای مدتی وظیفه نگهداری از بچه‌ها را بعهده بگیرد. خیلی وقت‌ها زنان هم مخالف روال معمول، وارد فضای عمومی می‌شوند، با مسوولان و آسیب‌زدگان دیگر جروبحث می‌کنند تا برای خانواده خود سرپناه و کمک بیابند. این نوع شکستن مرز می‌تواند در چالش نقش های تثبیت شده جنسیتی مفید باشد. در عین حال خیلی از این مرزها پس از اتمام وضعیت بحرانی به حالت پیشین خود باز می‌گردند و نمود درازمدت ندارند.

توجه بیشتر به مشکلات زنان در سالهای اخیر

سیاستگذاری در مدیریت بلایای طبیعی در بنگلادش اخیراً حساسیت هایی به دغدغه‌های جنسیتی در برنامه‌ریزی، آمادگی، مواجهه، بازسازی و کمک‌رسانی نشان داده اند. در شکل کار دولت چند نکته قابل  تامل است.

نکته اول اینست که آگاهی جنسیتی دولت همچنان بسیار محدود است و در برنامه‌های دولتی زنان خیلی اوقات به مثابه‌ی موجودیتی یک‌دست و همسان طبقه‌بندی می‌شوند. مثلا زنان کشاورز، ماهیگیر، فرزنددار یا بی‌فرزند، از قشر مناطق مرتفع متمول یا مناطق پایین دست و فقیر همه یکسان تلقی می شوند و دولت درکی از تفاوت مشکلات زنان اقشار مختلف ندارد.

نکته دوم اینست که خیلی وقت‌ها زنان هنگام برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری دولتی از قلم می افتند و تنها هنگام اجرای طرح مورد توجه قرار می گیرند.  مثلا یک برنامه‌ مهم زیرساختی مانند چگونگی توزیع امکانات به مناطق سیل‌زده بدون در نظر گرفتن نیازهای زنان نهایی می شود و سپس هنگام اجرا تغییراتی ناچیز توسط مسئولان در آن بعمل می آید.برخی از طرح‌های دولتی بازسازی پس از سیل زنان فقیر را در خود گنجانده‌اند،  اما در آنها زنان عمدتاً صرف کارگرانی هستند که برای ترمیم دیواره های کناره رودخانه  یا حفر کانال‌ها به کار گرفته می‌شوند. این نحوه‌ی وارد کردن زنان به نیروی کار البته فرصت‌هایی برای تولید درآمد ایجاد می‌کند، اما تغییری در نظام تبعیض علیه زنان بوجود نمی‌آورد.

نکته دیگر این است که بعد از سالها بحث و جدل بر سر شکل مدیریت سیلاب، اکنون تمرکز دولت به هشداردهی و پیش‌بینی‌های وقوع سیلاب معطوف شده است. افزایش پوشش خبری، استفاده از فناوری‌، و گروه‌های سازمان‌یافته‌ی داوطلب هشداردهی و تخلیه افراد تحت خطر وضعیت معیشت بسیاری از ساکنان مناطق محروم را بهبود بخشیده است. اما پیام‌های هشدار و کمپین‌های خبررسانی خیلی اوقات به زنان نمی‌رسد ، و حتی وقتی هم که به می‌رسد الزاما آنها را به ترک محل زندگی و کار خود ترغیب نمی‌کند. زنان هنگام بروز بلایای قریب‌الوقوع بیشتر در خانه می‌مانند تا این‌که دنبال سرپناه بگردند. هنوز تحلیل جنسیتی کافی برای درک و تغییر الگوهای رفتاری زنان هنگام سیل و پس از آن انجام نشده است.

بلایای طبیعی این قابلیت را دارند که فرصت‌هایی را برای تغییر روابط قدرت و نابرابری‌های جنسیتی فراهم کنند. ادغام دغدغه‌های جنسیتی در مدیریت بلایای طبیعی و توسعه چالش دشواری است ولی اگر قرار به رسیدگی به مسائل جنسیتی باشد و بازداری آن از به حاشیه رانده شدن مستمر، موضوعی دارای کمال اهمیت است. فهم پویایی جنسیتی در زمان وقوع حوادث طبیعی و در زمان مداخله پس از آن ضروری است تا سیاست‌گذاری‌های همه جانبه نگر و استواری در مهار حوضچه‌های سیلاب‌خیز تهیه شود.

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗