آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی
تئاتر خصوصی و سیاستگذاریهای حول آن چه بستری برای تئاتر ایران ایجاد کرده است؟ برای نگاه به اوضاع تئاتر ایران، نه تنها نمیتوان اقتصاد سیاسی را از این معادله حذف کرد، بلکه با نگاهی به کارنامه تئاتر دهه اخیر میتوان نگاه نقادانهتری به خصوصیسازی تئاتر داشت.
اکنون دیگر نباید با خودمان تعارف داشته باشیم. مدیران تئاتری در سالهای اخیر پروندهای پر از خالی دارند زیرا کار خاصی برای هنرمندان و هزاران فارغالتحصیل تئاتری انجام ندادند. یکی از مدیران در خلوتی گفت که من حقوق بسیار خوبی از ارگانی اجرایی دارم و دنبال دردسر خاصی نمیگردم. از قدیم هم گفتهاند سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند. وضعیت دانشگاههای هنری نیز از فاجعه هم بدتر است. استادانی در هیاتهای علمی هستند که نه حرفی در زمینه پژوهش دارند و نه حرفی در عمل. وضعیت آنچنان ابزورد و ایستاست که باید فقط خندید. همه محافظهکار هستند و با عصا راه میروند. به قول معروف آسه برو آسه بیا … ! برخی هنرمندان نیز دنبال محفلسازی و جلسههای خودمانی هستند تا مبادا جایزهها و بودجههای بیحساب و کتاب نفتی از دستشان خارج شود.
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
اگر به ۲۰ سال گذشته نگاه کنید، متوجه خواهید شد چند استاد دانشگاه بودند که در بیشتر جشنوارهها حاضری زدند و جوایز را بین شاگردان خود تقسیم کردند. درواقع فضای تئاتر به سوی نوعی مریدپروری و کیفکشی نهادینه رفته است. برخی هنرمندان نیز توهم عیاری و قهرمانه زیستن دارند یعنی میخواهند یک تنه به میدان فرهنگ بروند و آن را دگرگون کنند پس دم از کمپانی تئاتر زدند. ما در جامعهای زندگی میکنیم که شکل و شمایل اقتصادی آن روشن نیست؛ یعنی اصلا مشخص نیست که بر اساس بازار آزاد و اندیشه نولیبرال است یا اقتصاد دولتی و نهادی! از یک سو، پول نفت میآید و رانت گستردهای در جریان است و از سوی دیگر، تئاتر مثلا خصوصی راه افتاده است. اگر به کلیت تئاتر نگاه کنید به رشد روزافزون مونولوگنویسی پی خواهید برد. اگر نمایشنامه چند شخصیت داشته باشد ولی باز با حفظ مونولوگ پیش میرود. دلیلش هم این است که درام یعنی کشمکش دو حق. درام یعنی کسی سخت خواهان چیزی است و به رغم موانع بسیار به دنبال آن میرود. جای خالی درام در اغلب تئاترها حس میشود. مفاهیمی چون خشونت اجتماعی، فروپاشی خانواده، انتظار ابزورد، فقر، بیخیالی و… در برخی از تئاترها تکرار شده است. بر اساس نظریه «بازتاب» در جامعهشناسی هنر این مفاهیم از دل جامعه میآید ولی نباید از اقتصاد سیاسی غافل شویم.
وقتی خشک و تر میسوزد
وضعیت اقتصادی ایران مبهم است. اسماعیل حسینزاده، استاد دانشگاه دریک در ایالت آیووا در مقالهای به بررسی ریشهای مشکلات اقتصادی ایران و ناکارآمدی بحرانزای کنونی آن پرداخته است. او با اشاره بر اینکه «یک دسته از مشکلات اقتصادی، خارجی و دسته دیگر داخلی است» تاکید میکند:«عوامل خارجی به طور عمده به تحریمهای اقتصادی امریکا و همدستانش مربوط میشود. عوامل داخلی عمدتا در سوءمدیریت اقتصادی ریشه دارند.» (اقتصاد نئولیبرال: طاعون اقتصاد ایران، تسنیم، ۱۳ آبان ۱۳۹۷) او تشریح میکند: «رها کردن تدریجی اقتصاد دولت- محور زمان جنگ (و به طور کلی برنامههای رفاهی- اجتماعی- اقتصادی انقلاب) از اوایل ریاستجمهوری رفسنجانی با مبارزات گستردهای در زمینه تبلیغ و انتشار مزیتهای ادعایی اقتصاد آزاد همراه شد تا به صورت آرام آرام و سیستماتیک اصول و ارزشهای تطهیر شده اقتصاد سرمایهسالار و بری از دخالت دولت در اذهان و روان مردم ایران نقش ببندد. این اصول و پیشفرضهای طرفداران اقتصاد نئولیبرال عبارت بودند از: ۱- دولت بزرگ همیشه و همه جا ناکارآمد و بیمصرف است؛ ۲- هزینههای دولت برای تهیدستان و طبقه کارگر منجر به اتلاف سرمایه و ناکارآمدی میشود. رفسنجانی این طور استدلال میکرد که هزینههای اجتماعی دولت آسیب اخلاقی دیگری را به همراه میآورد و آن آسیب این است که برنامههای رفاهی دولت تنبلی و وابستگی و در نتیجه «گداپروری» را ایجاد میکند؛ ۳- مقرراتزدایی از بازار، فعالیتهای تجاری کنترل نشده و رفع محدودیتهای بازار و سرمایه به کارایی و رفاه کشور منجر میشود؛ ۴-تجارت آزاد و ادغام ایران در اقتصاد و بازارهای مالی غرب، به خصوص امریکا، برای توسعه اقتصادی و پیشرفت اجتماعی جزو ضروریات و واجبات هستند؛ ۵- نقدینگی فراوان همیشه و همه جا به تورم منجر میشود.» این اندیشهها باعث شکلگیری تئاتر خصوصی (یا غیردولتی) در ایران شده است.
تئاتر خصوصی یا بحران تئاتر؟
یکی از اصول نولیبرالیسم عدم نظارت و دخالت دولت در مشاغل خصوصی است. با این حال تئاترهای خصوصی با سانسوری چند لایه پیش رفتند و نتوانستند جهانی عمل کنند زیرا نولیبرالیسم پدیدهای جهانی است که در آن توریسم و تجارت چند ملیتی نقش محوری دارد. قوانین نظارتی در ایران وابسته به اقتصاد نهادی است اما دولتهایی مثل دولت جاری تلاش میکنند با اقتصاد نولیبرال پیش بروند. البته که جهانیسازی وابسته به امریکاست یعنی اینکه محصولات گوناگون امریکایی و غربی باید در بازار تمام کشورها جولان بدهد مثل فیلمهای هالیوودی و موسیقی پاپ. از طرفی، کمال اطهاری با رد اینکه اقتصاد ایران نولیبرال است، میگوید:«به زعم من میتوان اقتصاد [ایران] را نئوفئودال نامید. در ادبیات اقتصادی واژه نئوفئودال تعریف و کارکردی مشخص دارد.
در اقتصاد نئوفئودال مازاد اقتصادی از رانت نفت حاصل میشود و شرکتهای دولتی و شبهدولتی از طریق رانت و انحصار به مازاد اقتصادی دست مییابند.» (جانب ملت یا طرفدار انحصارگرایان، همدلی، ۱/۱۲/۹۷) او در ادامه افزود:«در واقع در چنین وضعیتی سردمداران سیاستهای اقتصادی کشور در طول دههها از واژه نئولیبرالیسم برای تطهیر خود استفاده کرده و میکنند و منتقدان را مخالف لیبرالیسم و جریان اصلی تجارت جهانی معرفی میکنند. از این رو از قضا چنین نقدهایی را پوششی برای پنهان نگه داشتن مغاک روابط اقتصادی و سیاسی که همان رانتها و انحصارطلبیهاست، قرار میدهند تا خودشان را نزد خود و بخشهایی از جامعه که خواستار پیوستن به تجارت آزاد جهانی هستند، تطهیر کنند!» در چنین وضعیتی افرادی مانند فرهاد مهندسپور، مهرداد رایانیمخصوص، حسین پارسایی، محمد چرمشیر، عطالله کوپال، قطبالدین صادقی و مسعود دلخواه از لزوم رفتن به سوی تئاتر خصوصی گفتند. فرهاد مهندسپور یکی از تاثیرگذارترین افراد در تصمیمگیریهای کلان تئاتر با اشاره به اینکه «بارها تکرار کردهام که تئاتر احمق و ضد اجتماعی شده است»، گفت: «تئاتری که ضد اجتماع است چطور جامعه را نشان میدهد؟ تئاتر با بحران امتناع گفتوگو روبهرو شده است. ممکن است این درست باشد که این تئاتر، تئاتر این جامعه است ولی تئاتر همیشه از جامعه تبعیت نمیکند. تئاتر گاهی بهرغم گرایش غالب در جامعه به توسعه اجتماعی میپردازد. ما در چنین وضعیتی هستیم. به نظر میآید از سال ۱۳۸۴ به بعد بیشتر در این ورطه افتادهایم.» (تئاتر احمق و ضد اجتماعی شده است، تسنیم، ۶/۱۲/۹۶) او بارها گفته است:«تئاتر امروز نه تنها خلاق نیست که به سوی تکرار گذشته رفته است.» (نشست گفتوگوی نویسنده و کارگردان نمایشنامهنویسی امروز ایران: پیوستگیها/ ناپیوستگیها، هنرآنلاین، ۱۲/۱۰/۹۷) خانه تئاتر یکی از مکانهایی است که از تئاتر خصوصی به شکل مشکلدار امروزش حمایت کرده است. آنها حداقل دو نشست با عنوان «تئاتر خصوصی- تئاتر دولتی» در سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ برگزار کردند. شهرام کرمی در نشست دوم درباره نظارت بر تئاتر خصوصی گفت:«ما در اوایل برای نظارت و اداره تماشاخانههای خصوصی دچار سردرگمی بودیم.» (تئاتر خصوصی یک ضرورت است، خانه تئاتر، ۲/۷/۹۷) او در صحبتهای خود بر «ضرورت تئاتر خصوصی» آن هم با چاشنی نظارت و اداره دولتی تاکید دارد که واقعا عجیب است. سعید اسدی در اولین نشست مذکور با تاکید بر اینکه من نماینده مطلق اداره کل هنرهای نمایشی نیستم، گفت:«تئاتر خصوصی به هر شکلی که باشد اتفاق افتاده و این مساله خوبی است و باید جلوههای زیبا را هم دید هر چند از این وضعیت راضی نیستیم.» (میزگرد بررسی وضعیت تئاترهای خصوصی و دولتی توسط کانون کارگردانان، هنرآنلاین، ۲۹/۱۱/۹۶) مشخص نیست که آقای اسدی چرا از خوب بودن تئاتر خصوصی در این وضعیت مبهم میگوید با اینکه راضی هم نیست. مگر ایشان چهرهای علمی نیستند؟! در همان زمان صمد چینیفروشان نقد تندی نوشت و گفت: «از آنجایی که دیالوگهای این دو شخصیت [سعید اسدی و شاهین چگینی] محتوایی جز توجیه شرایط موجود و مضمونی جز سودآوری هر چه مطمئنتر روندهای خصوصیسازی جاری نداشته و آشکارا در تضاد با ویژگیها و الزامات کارکردی، زیباییشناختی و فرهنگساز این هنر و در تقابل صریح با تجربه حداقل یک قرنونیم تئاتر این سرزمین و تجربههای جهانی تئاتر قرار داشته است.» (تئاتر دولتی؛ تئاتر خصوصی!، تسنیم، ۱۳/۱۲/۹۶) این عدم شناخت و بیتوجهی به ذات اقتصادی ایران و توجیه کورکورانه غیراصولی تئاتر خصوصی لطمهای جدی به کلیت تئاتر زد و مسیر مطالبات بحق تئاتریها از دولت و ارگانهایی مثل شهرداری را منحرف کرد زیرا آنها باید از فرهنگ و هنر حمایت میکردند. دولت وظیفه داشت برای فارغالتحصیلان شغل ایجاد کند ولی نکرد و توپ را در زمین تئاتر خصوصی انداخت و با این کار حمایتها را به شدت کم کرد. تئاتر خصوصی در ایران حتی یک هنرمند شایسته و ماندگار و جدی معرفی نکرده است. این تئاتر تبدیل به مرکز دلالی و زدوبند شده و مبالغ سنگینی نیز از دانشجویان طلب شده است. مثلا برای یک شب اجرا از یک تا سه میلیون تومان از یک جوان بیپول و تحصیلکرده درخواست کردند. پول ۳۰ شب را هم از پیش گرفتند و اینگونه شد که سلبریتیها و پولهای مشکوک وارد تئاتر شد. کیفیت تئاتر را با خاک یکسان کردند و حالا با اوجگیری کرونا کاسه گدایی دست گرفتهاند و رو به تعطیلی رفتند. جالب است که افرادی گمنام و غیرهنری با پولهای باد آورده به تئاتر خصوصی سرازیر شدند و رزومههای پر و پیمان ساختند. سر دانشجوی فقیر و بیکار هم کلاه گشادی رفت! جالب است که افرادی چون محمدرضا خاکی بارها به وضعیت تئاتر خصوصی اعتراض کردند ولی گوش کسی بدهکار نبود. او در یکی از نشستهای حمایتی از تئاتر خصوصی گفت: «آیا میشود تئاتر خصوصی را بدون توجه به الگوهای جهانی تعریف کرد؟ آیا تئاتر خصوصی ما براساس تعاریف جهانی کار میکند؟ به عقیده من ما در ایران یک تئاتر نظارتی و رسمی داریم که حاصل تجربههای خود ماست و با الگوهای خارجی مطابقت ندارد.» (همان) ایوب آقاخانی از دیگر حامیان این جریان «راه نجات تئاتر را پا گرفتن تئاتر خصوصی دانسته است.» (چهارمین نشست راهکارهای تولید تئاتر، سرمایه، ۲۷/۶/۸۵) مهرداد رایانیمخصوص نیز یکی از حامیان جدی تئاتر خصوصی گفته است:«میگفتند چنین تئاترهایی امکان ندارد. ما میگفتیم امکان دارد و به صلاح ماست و بحثهای مختلف و بعد انجام شد. دوستان آمدند این سمینارها را برگزار کردند که این تئاتر خصوصی است. آقای پارسایی در دورهای که بودند من یادم است چنین چیزی پیاده نشد. تئاتر آزاد بود ولی تئاتری که الان ما به شکل خودگردان میبینیم، جلو نمیرفت. بعد از آقای پارسایی که دو سال گذشت، بعد شروع شد ولی پیشبینی ما بود و ما میگفتیم رخ میدهد.» (فقدان وحدت در دستگاههای فرهنگی آسیب به تئاتر دینی است، تسنیم، ۲۱/۸/۹۶) کوروش نریمانی که نمایش «دن کامیلو» را به صحنه برده بود با انتقاد از شرایط تئاتر خصوصی گفته است:«تئاتر خصوصی ما یک شوخی تلخ و ناسزاست.» (انتقاد کوروش نریمانی به شرایط تئاتر خصوصی، تئاتر، ۱۰/۲/۹۳) دکتر علی رفیعی نیز اسم سالنهای غیردولتی را پارکینگ گذاشته است زیرا یک اجرا به سرعت روی صحنه میرود و اجرای دیگری بعد از آن با سرعتی فزایندهتر جای آن را میگیرد. یادمان نرود که بهترین مدیر تئاتری علی منتظری بود که طرفداران امروز تئاتر خصوصی او را کنار زدند چون به کارهای او انتقاد میکردند. فرهاد مهندسپور یکی از آنهاست که میگوید:«یادم میآید همان دورهای که علی منتظری در مرکز بود بزرگترین شعارش گسترش تئاتر بود. اگر اساسنامه انجمن نمایش را بخوانی، بزرگترین هدفش گسترش تئاتر است. انجمن نمایش برای گسترش تئاتر در ایران تاسیس میشود. همین تبدیل شد به «تئاتر برای همه»… واقعیت این بود که نه تنها این شعار بلکه چند تا از ایدههایی که همان موقع گفتند بد است.» (تئاتر احمق و ضد اجتماعی شده است، تسنیم، ۶/۱۲/۹۶) باید منتظر بمانیم تا شرایط بغرنج و پیچیده تئاتر آینده را بر اساس مدیریت غلط و غیرعلمی امروز تماشا کنیم.
صمد چینیفروشان نقد تندی نوشت و گفت: «از آنجایی که دیالوگهای این دو شخصیت [سعید اسدی و شاهین چگینی] محتوایی جز توجیه شرایط موجود و مضمونی جز سودآوری هر چه مطمئنتر روندهای خصوصیسازی جاری نداشته و آشکارا در تضاد با ویژگیها و الزامات کارکردی، زیباییشناختی و فرهنگساز این هنر و در تقابل صریح با تجربه حداقل یک قرنونیم تئاتر این سرزمین و تجربههای جهانی تئاتر قرار داشته است.» (تئاتر دولتی؛ تئاتر خصوصی!، تسنیم، ۱۳/۱۲/۹۶) این عدم شناخت و بیتوجهی به ذات اقتصادی ایران و توجیه کورکورانه غیراصولی تئاتر خصوصی لطمهای جدی به کلیت تئاتر زد و مسیر مطالبات بحق تئاتریها از دولت و ارگانهایی مثل شهرداری را منحرف کرد زیرا آنها باید از فرهنگ و هنر حمایت میکردند.