تکرار سناریوی «خانه پدری» برای رومینای ۱۴ ساله
پرونده قتل رومینای ۱۴ ساله که پدرش او را با داس کشت، تقاطعی از انواع ستمهای اجتماعی است. گزارش و گفتوگوی میدان با دو «مرد» از طرفهای درگیر این «قتل ناموسی» را بخوانید.
در نخستین روز از خرداد پدری از ترس بیآبرویی، داس را بر گردن نحیف دختر ۱۴ سالهاش نشاند و سرش را برید و نام «رومینا» مانند سارینا، هوژان، فرشته، زعفران، نازنین،، زبیده، سارا، هاجره و… قربانیان قتلهای ناموسی همین چند ماه آغازین سال ۹۹، در فهرست اسامی قبرستان جا گرفت. دختری که هنوز ۱۴ سالش تمام نشده بود.
پدر ابتدا سعی میکند دخترش را خفه کند و وقتی موفق نمیشود، سر دختر را با داس میبرد. با شیونهای مادر و بقیه همسایهها پلیس سر میرسد و قاتل را بازداشت میکند. این روزها پدر قاتل در زندان است، برادر ۶ ساله و مادر رومینا تنها عزاداران این خانه نیستند. اهالی «حویق» تالش چند روزی است که در غمی عمیق به سر میبرند.
برای بررسی هرچه بهتر این پرونده با اسفندیار اشرفی، عموی مقتول و همچنین بهمن خاوری، همان پسری که یکی از شخصیتهای این داستان دردناک است، به گفتوگو نشستیم. ناگفته پیداست که اظهارات این دو نفر که در جناحهای مقابل یکدیگر قرار دارند، کاملا با هم در تضاد است و نگارنده هم تلاشی ندارد تا حقی را بین آنها تقسیم کند و گزارش، صرفا روایتی است از یک قتل ناموسی دیگر.
به پلیس هم گفتم که دوستش دارم و اجباری در کار نبود
ماجرا از ارتباط رومینا و بهمن آغاز شد. رابطهای که به زعم بهمن عاشقانه و از نظر عموی رومینا با رعب و تهدید همراه بود. بهمن حدودا ۳۵ سال دارد و حالا و بعد از رومینا زندگی خود را نابود شده میداند: «چند سالی بود که عاشق هم بودیم و بالاخره تصمیم گرفتم تا یک نفر را بفرستم و او را از پدرش خواستگاری کنم. اما از آنجایی که مذهب ما یکی نبود، مخالفت کردند. به همین خاطر هم دختر به من گفت که پدرم رضایت نمیدهد و باید فراریاش بدهم. همین شد که باهم فرار کردیم و پنج روزی ناپدید شدیم. بعد از این ماجرا بود که پدرش در پاسگاه حویق از من به جرم آدمربایی شکایت کرد. حتی به من تهمت زد که دخترش را بیهوش کردم و گاو و طلاهایش را هم دزدیدم. وقتی پاسگاه دختر را خواست و او هم به آنها گفت که به خواسته خودش با من آمده است. ولی پدرش بیخیال نشد. در آگاهی آستارا هم از من شکایت کرد و چند روز بعد آگاهی با من تماس گرفت. ولی چند نفر از بستگان آمدند و خواستند که ما با هم صیغه کنیم تا ماجرا تمام شود. ولی آن مرد با پلیس هماهنگ کرده بود تا من را دستگیر کنند. موقع بازجویی من گفتم که آن دختر را دوست دارم و اجباری در کار نبوده و دختر هم در بازجویی این حرفها را تایید کرد. یک شب در بازداشتگاه ماندم اما در نهایت تبرئه شدم.»
پس از این اتفاقات خانواده رومینا به خانه برمیگردند و به گفته بهمن، وقتی مادر خانواده در حمام مشغول شستن لباسها بوده، پدر ابتدا سعی میکند دخترش را خفه کند و وقتی موفق نمیشود، سر دختر را با داس میبرد. با شیونهای مادر و بقیه همسایهها پلیس سر میرسد و قاتل را بازداشت میکند.
کدام مردی عکس ناموسش را در اینستاگرام میگذارد؟
این داستان اما وقتی از زبان خانواده رومینا نقل میشود، تفاوت بسیاری میکند. اسفندیار اشرفی، عموی رومینا میگوید اصلا تفاوت مذهبی موضوع مهمی نبوده است و این پسر برادرزادهاش را تهدید کرده بود: «این پسر رومینا را با زور و تهدید اینکه او را میکشد با خود برد و ۶ روز تمام هم او را نگه داشت. بعد از این موضوع حتی ما خواستیم که بیایند و خواستگاری کنند اما خانواده آن پسر گفتن نه، پسر ما اشتباه کرده است. حتی عاقد آمده بود که عقدشان کند اما آن پسر قصدش چیز دیگری بود.»
او میگوید که بهمن رومنیا را اغفال کرد و پس از آن باعث شد که برادرش به مرز جنون برسد: «آن پسر در این مدت بارها با من تماس گرفته و ما را تهدید کرده است. به ما فحاشی میکند. اگر از رومینا عکسی نمیفرستاد این مسائل پیش نمیآمد. اصلا کدام مردی وقتی بخواهد با یک دختر ازدواج کند، عکسش را در اینستاگرام میگذارد؟ کدام مردی عکس ناموسش را در دنیا پخش میکند؟»
برادر قاتل که از قضا عموی مقتول هم هست میگوید مادر رومینا شرایط خوبی ندارد: «مادرش ۴۰ سال بیشتر ندارد و این روزها هم عزادار است. او هم فامیل ما و مثل خواهرمان است. حالا چه کنیم؟ او ولی دم است و باید برای پرونده تصمیم بگیرد. برادر من یک پسر ۶ ساله هم دارد. حالا زندگیاش نابود شده است. ما خانواده باآبرویی بودیم اما آن پسر همه زندگی ما را به هم زد.»
باقری وکیل دادگستری و فعال حقوق کودکان: رویه قضایی در این پروندهها تسامح است
ننگین کردن شرافت خود و یا خانواده، اتهامی است که زنان را قربانی قتلهای ناموسی میکند. اتهامی که برای تبدیل شدن به رای نهایی نه دادگاه لازم دارد و نه وکیل و قاضی، همین که مردان و روسای خانواده به این نتیجه برسند که آبرویشان خدشهدار شده، حکم را صادر میکنند.
سارا باقری وکیل دادگستری، نایب رئیس انجمن حقوق کودکان و نوجوانان و همچنین فعال این حوزه معتقد است سیستم قضایی عموما در پروندههای این چنینی، تسامح بیشتری به خرج میدهد: «نکته نخست این است که سیستم قضایی در شهرستانهای کوچک و روستاها با آنچه که در تهران وجود دارد کمی متفاوت است. در آنجا به واسطه آشنایی بیشتر مردم با یکدیگر، عموما از رسانهای شدن این موارد به شدت پرهیز میکنند چون نگرانی از آبروریزی برایشان بار اجتماعی سنگینتری را به همراه میآورد. از سوی دیگر، چون قاتل پدر خانواده بوده است، تسامح بیشتر در احکام نهایی قضات دیده میشود.»
او حتی تحقیقات در پروندهها را ناقص عنوان میکند: «مشکل بعدی این است که به همان دلیلی که گفتم، یعنی مسئله آبرو و کوچک بودن روستا، میخواهند زودتر همه چیز تمام شود و به همین دلیل هم تحقیقات کامل و دقیقی برای پروندهها انجام نمیشود. به طور کلی رویه قضایی و آرایی که در پروندههای این چنینی صادر میشود کمی متفاوت است.»
این وکیل دادگستری حکم قتل در شرایط این چنینی را حبس به علاوه دیه معرفی میکند: «از آنجایی که قاتل خود ولی دم بوده است، دیگر حکم قصاص اینجا معنایی ندارد. اما حبس و دیه وجود دارد که بازهم تصمیم چند و چون آن با قاضی پرونده است. دیه هم ابتدا به مادر، سپس به خواهر و برادر تعلق میگیرد.»
باقری این پرونده را ملقمهای از آسیبهای اجتماعی میداند: «در این پرونده که برای منِ وکیل که مشخصا در حوزه کودکان فعالیت میکنم، ماجرای جدیدی نیست. نه قتل ناموسی آسیب اجتماعی جدیدی است و نه بحران ازدواج در سن کم. همچنین فرار دختران از خانه هم به وفور در روستاها دیده میشود. اما به محض اینکه ما از این موضوعات حرف میزنیم به سیاهنمایی متهم میشویم. حال آنکه همین پرونده که ملقمهای از بحرانها و آسیبهای برجسته اجتماعی در آن دیده میشود به خوبی نشان میدهد که اوضاع خوب نیست و لازم است تصاویری که نشان داده میشود، برگرفته از حقیقت و بطن واقعی آن مکانهای جغرافیایی باشد.»
مجازات والدین سهلانگار، همان ماده پر سروصدایی که شورای نگهبان در بررسی لایحه حمایت از حقوق کودک و نوجوان به آن واکنش نشان داد، همان موردی است که میتواند تا اندازه زیادی مقابل چنین فجایعی را بگیرد. باقری با اشاره به همین لایحه، رعایت حقوق کودک و نوجوان را در گرو ارتقای قانون دانست: «وقتی لایحه حمایت از حقوق کودک و نوجوان نهایی شد، شورای نگهبان بارها نسبت به ماده ۹ این لایحه که مجازات والدین سهلانگار است واکنش نشان داد و آن را رد کرد. به طور کلی این لوایح آنقدر تغییر میکنند که در پایان فاصله زیادی با ماهیت ابتدایی و اساسی خود دارند اما به هر حال داشتن آنها از نداشتنشان بهتر است و به همین دلیل هم هست که میگوییم حفظ و حراست از حقوق کودکان جز با ارتقای قانون ممکن نخواهد بود.»
محمدی فعال اجتماعی: ریشه قتل ناموسی را باید ساختاری تبعیضآمیز جنسیتی جست
اگرچه شاید نگاه عمومی، شمال ایران را مملو از استانهای آباد و شاد بداند که آسیبهای اجتماعی از این قبیل در آن کمتر دیده میشود، اما حقایق آن مناطق، مستندات دیگری را رو میکند.
آیدین محمدی، فعال اجتماعی ساکن شهر آستارا با تاکید بر همین موضوع، آسیبهای اجتماعی را محدود به مناطقی خاص نمیکند: «در مورد اتفاق مذکور با چند مسئله اجتماعی مواجهایم. نخستین مسئله، فرار از خانه به منظور ازدواج است که از سالها قبل مرسوم بوده است و به دلیل مخالفت خانوادهها و در بیشتر موارد خانواده دختر اتفاق میافتد و علت آن بر میگردد به محدود کردن حق تصمیمگیریِ زنان. قانون اجازه ولیِ دختر را شرط ازدواج میداند. یعنی فرد، امکان گرفتن یک تصمیم مستقل برای زندگی خود را ندارد. با این حال در مورد رومینا باید گفت او زیر ۱۸ سال است و از منظر کنوانسیون حقوق کودک، کودک محسوب میشود.»
محمدی همچنین قتل ناموسی رخ داده در این ماجرا را ریشه در ساختارهای اجتماعی میداند چرا که ساختارهای اجتماعی رفتارها و تبعیضهای جنسیتی را تثبیت کردهاند. «چنین ساختارهایی حق تصمیم-گیری محدودی برای زنان قائلاند و مردان را برای اعمال بیشترین حد خشونت نیز کمتر محدود میکنند. مصادیق آن را میتوان در قوانین موجود دید که مجازات خفیفتری را برای این جرائم در نظر میگیرند. زنان در صورت سرپیچی از قواعد تبعیضآمیز لکه ننگ خانواده محسوب میشوند و پاک کردن این لکه ننگ دال بر باغیرتی مردانِ خانواده محسوب میشود.»
بهمن در هنگام وصف ماجرایی که رخ داده بود، در هیچ کدام از جملاتش از نام رومینا استفاده نکرد. وقتی علت را جویا شدم گفت: «نمیتونم اسمش رو بگم، چون اون ناموسم بوده.»
«ناموس»، واژهای است که زن را به عنوان مایملک مرد توصیف میکند، دارایی که باید از آن حفظ و حراست کرد و البته که کیفیت این نگهبانی با تدبیر مرد انجام میشود. مردی که یک روز داس به دست میگیرد و برای حفظ شرافت و آبروی خانوادهاش گردن دخترش را میبرد و روزی دیگر، برای حفظ زنی که عاشقش بوده، اسید به صورتش میپاشد. همین هم میشود که آمار خبر میدهد که بیش از ۶۰۰۰ زن در طول سال و در کل جهان، قربانی قتلهای ناموسی میشوند. متوسط سن این قربانیان ۲۳ سال و بیش از نیمی از این قربانیان دختران و خواهران هستند؛ درست مثل رومینا.
ما سالهاست که با این گونه قتلها روبرو هستیم ولی هرگز برای بررسی و ریشهیابی این آسیبها وارد عمل نشدیم. باید دید در خانواده رومینا چه گذشته که حتی مادر او نتوانسته با فرزند خود ارتباط صمیمانه برقرار کند و در جریان این مساله قرار بگیرد. انشاالله برای پیشگیری از زمینههای وقوع چنین حوادثی و به منظور بهرهمندی اقشار کمدرآمد و آسیبپذیر و بهرهمندی از خدمات روانشناسی و مشاوره
برای مردم ضعیف و کمدرآمد از طریق بیمههای پایه برای روانشناسان و مشاوران اجرایی شود.
من الان ۴۳ سالم هست. با همین عقل ۴۳ ساله ام به نظرم می رسد که رومینا ۱۴ ساله از اغلب بزرگترهای دور وبرش عاقلانه تر می اندیشیده و تصمیم می گرفته.
هم از اون عمو و پدرش عقل بیشتری داشته که می فهمیده که زندگی خود آدم از لیچار در و همسایه مهم تر هست.
هم از اون قاضی که او را به قتلگاه پس فرستاده دور و برش را بهتر می شناخته.
جذب شدن او به سمت بهمن هم طبیعی بوده. اختلاف سن شان هم بسته به شرایط غیر عاقلانه نبود. همسن های رومینا که توسری خورهایی مثل خودش هستند. نمی توانند زندگی یک دختر نوجوان را هم علاوه بر خودشان تامین کنند. رومینا خواسته به یک مرد جاافتاده تر تکیه کند. چرا خودش دنبال استقلال مالی نبوده؟! دختر ۱۴ ساله چه جور می خواهد استقلال مالی داشته باشد. من کفیل ۲۲ مددجو ی کودک و نوجوان بوده ام. در این شرایط تا فوق لیسانس نگیرند عملا نمی توانند مستقل شوند. تازه بعد فوق لیسانس به اعتبار من و توصیه های من یک کار کارآموزی می یابند تا چند ماه بعدش آب باریکه ای نصیب شان شود. رومینا به تنهایی و بدون معرف چه شانسی می تواند در کار مستقل داشته باشد؟ اون هم با این دانشگاه ها که عملا به اسم شبانه و فلان پولی شده اند و استقلال جوان ها را مشکل تر ساخته اند.
یه مسئلهٔ دیگه که تقریباً به اندازهٔ اصل قتل دردناکه هم وجود داره؛ اینکه تو جامعهای با این قانون و ساختار احتمالاً اطرافیان با انواع فشارهای روانی خیلی سنگین (تازه اگه بیش از فشار روانی پیش نرن) مادر رو وادار خواهند کرد که به پدر قاتل رضایت بده، به مردی که بچش رو سر بریده رضایت بده و لابد از زور بیپناهی حتی به زندگی باهاش هم ادامه بده.
و اون برادر کوچیک دختر که باید زیر دست چنین پدری و تو دامن چنان مادر بیپناه و بعد از این افسرده و سرخوردهای یزرگ بشه و تو این سالها با این واقعیت زندگی کنه که پدرش سر خواهرش رو بریده. عجب ترومای وحشتناکی و اینکه الان هم خانوادهٔ قاتل آیندهٔ همین پسرو بهانه میکنن که به قاتل رضایت بدین که برگرده پسرشو بزرگ کنه.
آدم نمیدونه به این شرایط بخنده یا گریه کنه
در حالی که اگر قوانین درست و درمون و ساختار اجتماعی نیمهسالمی داشتیم نه قاتل به صرف رضایت ولی دم ازمجازات جدی در امان میموند نه زن و پسرش بیچاره و بیپناه میموندن
مقصر اصلی این اتفاقااا فقط وفقط بهمن بوده
خیلی بی انصافی…اون پدر متعصب،وحشی هیچ تقصیری نداره؟
به نظر من رابطه پدر با دختر مطلوب نیوده که دختر با فردی که خیلی از خودش بزرگتره و نقش پدر و حامی و عاشق رو داشته دوست شده دوم اینکه نوجوان هنوز قدرت تصمیم درست رو نداره بنابراین اون پسر مقصره که با فردی که زیر سن قانونی هست رابطه عاشقانه برقرار کرده وبدتر از اینا چندروز از خانواده درو نگهش داشته واز طرفی عدم حمایت قانون از این نوجوان با توجه به اصرار دختر که در معرض خطر هست اما بدون توجه به اظهارات دختر تحویل خانواده دادن و مهمتر از همه خانواده مردسالار که دختر رو از مایملک خودشون میدونن و عدم اطاعت از والدین رو حرام میدونن و انجام فعل حرام این مجازات رو در پی داشته
در کل جامعه ما تازمانیکه رشد نکنه و طبق استانداردهای جهانی عمل نکنه اوضاع بهتر نخواهد شد
اصلاح قوانین و مبارزه با فرهنگهای مخرب قومی طایفه ای و….میتونه مفید باشه
سلام وقت بخیر
آیه قرآن داریم میگه ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب
دم دستی ترین تفسیری که میشه داشت اینه ک وقتی تو کسی رو به یه جرمی قصاص میکنی باعث میشه که دیگ کسی جرات نکنه اون جرم رو انجام بده و همین باعث میشه خیلی از زندگیا حفظ بشه و خیلی از جرما کمتر بشه در واقع قصاص ی حکم بازدارنده س حالا من یه سوال دارم
یه پدر دخترشو تو خواب میکشه به هر دلیلی
مگ میشه قصاصش نکرد و انتظار داشت دیگ از این اتفاقا نیوفته؟
درسته ک این اتفاق ریشه ش تو باورای غلط جامعه ست اما تو هر جامعه ای از این آدما پیدا میشه مهم اینه قانون باز دارنده و کنترل کننده باشه نه مشوق و حامی…
جامعه ی ما بیماره…بیمار عقاید نادرست …بیمار احساسات سرکوب شده…بیمار حرفای نگفته…عقده های خفه شده…تا وقتی نتونیم این بیماری روقبول کنیم نمیتونیم عوارضشو از بین ببریم و خانواده ای ک باید حامی باشه میشه زندان،میشه شکنجه گاه،و در نهایت میشه کشتار گاه….همونقدر که اون پدر مقصره اون مرد (بهمن خاوری)هم مقصره همونقدر هم جامعه ی ما مقصره همونقدر هم همه ی ماها مقصریم ….
آخییی طفلک ، دل پدر سنگدلش برا این چهره معصوم نسوخت، اون مردیکه ۳۵ ساله جای پدر این طفل محسوب میشده به چه حقی بهش ابراز علاقه کرده بیشرف
بی شرف، اون پدری است که دخترش و البته یک انسان رو کشته.
ضمن اینکه اون پسر ۲۸ سالشه و ۳۵ ساله نیست.
و از همه مهمتر، عاشقی جرم نیست و البته عاشقی به سن و سال هم نیست.
《عشق، عشق است.》
جرم اصلی که قتل بی رحمانه اون ناپدر است (مردی که همواره در خانه بی رحمانه اون دختر رو عذاب و شکنجه می کرده، حتی با قرص و مرگ موش و طناب او را وادار به خودکشی می کرده و خدا عالمه که چه ستم ها و جنایات و جرم های دیگری با خشونت خانگی مرتکب شده..) رها کرده اید و به پسری که با نیت پاک فقط عاشق بوده و دلپناه و جانپناهی برای یک دختر خسته و تنها، گناهکار می دونید!!! و به خودتون اجازه قضاوت اونهم تا این حد نا عادلانه می دهید. از خودتون شرم کنید…
هر چند من کودک همسری را مطلقاً تائید نمیکنم، ولی عاشقی را جرم نمیدانم.
جرمی که اکنون رخ داده، قتل عمد است. اونهم تا این بی رحمانه و با شقاوت، به دست یک پدر…
از خودتون شرم کنید که به خودتون اجازه میدهید، چنین کامنتهای جاهلانه ای بنویسید.
تا چنین افکار پلید و پوسیده و جاهلانه امثال شما هست، ما همواره شاهد فجایع اینچنینی خواهیم بود…
اگه پدرش اجازه ازدواج میداد همین شما میومدی میگفتی ب چ حقی دختر زیر سن قانونی رو به یکی ک جای پدرشه شوهر داده.
در کشورهای پیشرفته حکم کسی که فرزند بی گناهش رو بکشه زندان ابد هست و البته حکم کسی با بچه ۱۳ ساله فرار کنه هم زندان طولانی ست همچنین حداقل مجازات قاضی ناعادل در صورت اثبات،برکناری از کار است. اما در کشور ما …. افسوس که از مجازاتهای عادلانه برای مجرمان خبری نیست
هر جای دیگه دنیا بود بهمن خاوری سی و پنج ساله به جرم اغفال و دزدیدن بچه سیزده ساله تا آخر عمرش میرفت پشت میله های زندان،اگر توی امریکا یک فردی با یه بچه زیر سن قانونی حتی یه قهوه بخوره با شکایت والدین اون فرد دستگیر میشه چرا تو ایران قانون هیچ کاری واسه مردم نمیکنه؟این یه بچه دزدیه اگر قانون و دادگاه از خانواده دختر حمایت کنه این اتفاقا نمیفته،چطوریه که تو ایران پدر و مادر اختیار بچه ییزده سالشونو ندارن و اون مردک برمیگرده میگه دختره با اختیار خودش با من اومده؟بچه رو میشه با هر حیله ای فریب داد و با پای خودش برد…کاش تو قوانین ایران بازبینی بشه کاش طوری بشه که قانون از مردم حمایت نکنه تا هر کسی به شیوه خودش نخواد قانونو اجرا کنه ،الان هم پدر دختر هم بهمن خاوری باید به اشد مجازات برسن
احسنت
* کاش طوری بشه که قانون از مردمئحمایت کنه تا هر کسی به شیوه خودش نخواد قانونو اجرا کنه
التماس کمی تفکر و اندکی تعقل…
عاشقی جرم نیست و البته عاشقی به سن و سال هم نیست.
《عشق، عشق است.》
جرم اصلی که قتل بی رحمانه اون ناپدر است (مردی که همواره در خانه بی رحمانه اون دختر رو عذاب و شکنجه می کرده، حتی با قرص و مرگ موش و طناب او را وادار به خودکشی می کرده و خدا عالمه که چه ستم ها و جنایات و جرم های دیگری با خشونت خانگی مرتکب شده..) رها کرده اید و به پسری که با نیت پاک فقط عاشق بوده و دلپناه و جانپناهی برای یک دختر خسته و تنها، گناهکار می دونید!!! و به خودتون اجازه قضاوت اونهم تا این حد نا عادلانه می دهید. از خودتون شرم کنید…
هر چند من کودک همسری را مطلقاً تائید نمیکنم، ولی عاشقی را جرم نمیدانم.
جرمی که اکنون رخ داده، قتل عمد است. اونهم تا این بی رحمانه و با شقاوت، به دست یک پدر…
از خودتون شرم کنید که به خودتون اجازه میدهید، چنین کامنتهای جاهلانه ای بنویسید.
تا چنین افکار پلید و پوسیده و جاهلانه امثال شما هست، ما همواره شاهد فجایع اینچنینی خواهیم بود…
سلام. من طاها عبدالهی خبرنگار هستم. خانم نیلوفر حامدی با نوشتن این گزارش نشان داد گزارش نویسی نمیداند.
حویق روستا نیست. قتل در روستای سفید سنگان حویق تالش انجام شده.
دختر پیش از قتل به آستارا فرار کرده بود و دادگستری آستارا اقدام به تحویل دختر کرد. یعنی موضوع بررسی علت قتل در آستارا موضوعیت چندانی ندارد. مصاحبه با فعال اجتماعی آستارایی هم سنخیت ندارد.
روایت خفه کردن و بعد قتل با داس هیچ هم خوانی ندارد.
رومینا متولد ۱۳۸۵ و کمتر از ۱۴ سال تمام داشت. چطور بهمن خاوری از پنج سال گذشته عاشق این دختر شده بود؟ یعنی عاشق یک دختر ۹ ساله بوده؟
منبع گزارش هم چندان شفاف نیست.
در پایان برای نویسنده گزارش توصیه میکنم حتما برای شفاف سازی از مردم و خانواده مقتول عذرخواهی کند. در ضمن این نظر هم سانسور نشود.
الان روستا بودن یا نبودن حویق و اتفاق ماجرا در تالش یا استارا بودنش مهمه؟
بله خیلی مهمه، البته مسلما همه ما از این جنایت وحشیانه در بهت و اندوهگین هستیم.
بذاری یه مثال بزنم، اگه گفته بشه هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو امریکایی در خلیج ع ر ب ی ساقط شد. خواهید دید چند نفر گریبان چاک می کنند،آیا میشه بهشون گفت خلیج ع ر ب ی یا فارس مهمه توی این اتفاق!!!!
متاسفانه از این اشتباه بوی شیطنت میاد و بدتر از اون، از جلب توجهی که به این جنایت شده داره سو استفاده در جهت اهداف توسعه طلبانه میشه.
با توجه به حساسیت این مساله چند بار به مدیریت وبلاگ تذکر داده شده و امیدوارم هرچه زودتر اصلاح بشه.
“در پایان در پایان برای نویسنده گزارش توصیه میکنم حتما برای شفاف سازی از مردم و خانواده مقتول عذرخواهی کند.”
عجب آدم ویژهای هستی شما چقد تیزبینی که متوجه شدی نویسندهٔ گزارش برای اشتباه احتمالی راجعبه تقسیمات کشوری از خانوادهٔ مقتول (شامل قاتل) عذرخواهی کنه.
به همین چار خط مطلبی که نوشتید میشه تعداد زیادی ایراد مستدل گرفت اونوقت انقدر اعتمادبه نفستون بالاست که پس ازمعرفی خودتون فرمودین فلانی گزارش نویسی نمیداند.
فرضاً این چیه؟
“رومینا متولد ۱۳۸۵ و کمتر از ۱۴ سال تمام داشت. چطور بهمن خاوری از پنج سال گذشته عاشق این دختر شده بود؟ یعنی عاشق یک دختر ۹ ساله بوده؟”
آیا به نظرتون چنین چیزی اساساً ممکن نیست؟ یا اینکه فک میکنید مسئولیتش گردن نویسندهٔ گزارشه که شما رو توجیه کنه چرا فلانی احتمالاً پدوفیل هست؟
البته به نظر من ضرورت داشت بیشتر و مشخصتر به این جنبهٔ قضیه پرداخته بشه که مرتیکهٔ ۳۵ ساله بچهٔ ۱۳ ساله رو اغفال کرده مثلاً از طریق مصاحبه با یک متخصص روانشناس در این رابطه
یه فقط یه خبر نگار کوتاه بین و کم عقل میتونه یه همچین واکنشی ب این گزارش بده تفسیرت بازی با کلمات بود فقط برو بزرگ تر کن عقلتو فک کنم تو از همون کسایی هستی ک قلاده گردنشه این نظر لطفاً سانسور نشه..
دوست عزیز
در تقسیمات کشوری روستای «حویق» مربوط به شهرستان تالش است.همچنین تالش و آستارا جز استان گیلان هستند.
لطفا اصلاح کنید، امیدوارم یک اشتباه غیر عمدی بوده باشد.
با تشکر
الان تو این موضوع تا این حد فاجعه، سرحدات استان گیلان مهمه؟
سلام وقت بخیر – حادثه دردناکی است. روایتهای عموی رومینا و بهمن تفاوت خیلی زیادی با هم دارند که البته گزارشگر مقصر این موضوع نیست لیکن میشد با روایت طرف بیطرفی مانند پاسگاه انتظامی و نتیجه تحقیقات اندکی به روشنتر شدن موضوع کمک کرد. حتما خواهید گفت که هدف بررسی ریشه ها بود . من هم در جواب خواهم گفت روشنتر شدن موضوع در واکاوی دلایل هم کمک میکرد.
اصلا نیاز به روایت بی طرف دارد؟؟؟؟
اگر یک لحظه پیش خودتون حق را به پدر و عموی دختر بیگناه دادید، تو شرافت و انسانیت خودتون شک کنید!
به نام خداوندی که دین ندارد
به نام خداوندی که به همه موجودات عشق می ورزد
به نام خداوندی که فقط خداوند است
سلام وقت بخیر – مساله دادن حق به عمو یا پدر رومینا یا بهمن نیست. ما که قاضی نیستیم. مساله ما چرایی است. در بررسی ریشه مساله باید دید کدوم طرف ماجرا بیشتر می لنگد. اگر قرار است ریشه یابی کرد و بعد بعنوان روانشناس و جامعه شناس وارد اون روستا شوید باید بدانید کدوم بخش از داستان نیازمند درمان فوری تر و کدوم بخش نیازمند ترمیم است. مسلما در این داستان، حق صرفا با رومینا بوده است و بزرگترین آسیب از آن ماست.
در برخی موارد بچه ها مقصر هستند اما نه به این معنا که باید کشته بشوند. در این معنا مقصرند که با میزان سفت و سخت بودن تعصبات جامعه خود آشنا نیستند و با انجام کارهایی که جامعه آنها برنمی تابد خودشون را در معرض خطر قرار می دهند. اگر موضوع اینگونه باشد بایستی در نوع آموزشهایی که به آنها داده می شود تسریع کرد و بعدا به سراغ پدر و مادر آنها رفت. منظور من از روایت بیطرف داستان همینه. این فاجعه چند علت اصلی و چندین علت غیر اصلی دارد. در این مقاله باید به نویسنده هم حق داد . در موارد اینچنینی آنقدر عوامل غیرضروری در موضوع دخالت می کنند که جا برای جامعه شناس و روانشناس باقی نمی گذارند. باید منتظر ماند و بعد از چند ماه دوباره به سراغ ماجرا رفت.
بسیار عالی و درست است.
مرحبا و تشکر از فهم بالا و فرهیختگی شما.
سلام. این گزارش بیشتر از روی فوران احساس نوشته شده و اعتبار ندارد.
مشکل و اعتراض اینه که چرا این دختر به اسم مسئله ناموسی و غیرت کشته شد؟و به زن و کودک اهمیت نمیدن در این کشور
درود بر همگی
من نمیگم احساسات در نوشتن این گزارش دخیل نبوده ، اما اینکه بگیم اعتبار نداره دور از انصافه چون اصل و واقعیت ماجرا تغییر نکرده ؛ نمیدونم اون کسی که شروع کننده ی برتر دونستن جنس مذکر و پررنگ نوشتن و بلندتر صدا زدن نام مرد چه کسی بوده ، نمیدونم ب چ حقی یک جنسیت رو برتر از اون یکی میدونن ، مقصر اصلی همینها هستند و سو استفاده کننده های همیشگی .
التماس تفکر
انسان باشیم
با سپاس فراوان.