skip to Main Content
خانواده‌ خرده‌دزدها
چراغ برق

خانواده‌ خرده‌دزدها

فیلم خرده‌دزدها | هیروکازو کورئیدا | ۲۰۱۸

ارزش و ماهیت بخش عمده‌ای از زندگی و روابط ما را دولت تعیین می‌کند. این روند از لحظه تولد شروع می‌شود، به دنیا آمدن هر نفر باید از سوی دولت تایید و ثبت شود. از همان لحظه، دولت تعیین می‌کند که آیا اسم کوچکی که برای شما انتخاب می‌شود قابل قبول است یا نه. نام خانوادگی شما هم باید از قاعده‌ای تبعیت کند که دولت تعیین کرده؛ مثلا اگر در ایران باشید باید نام خانوادگی پدرتان را به دوش بکشید، در سایر کشورها هم به همین‌ترتیب دستورالعمل‌های دیگری پیش‌رویتان قرار دارد.

در ادامه زندگی، دولت با تنظیم برنامه مدارس تعیین می‌کند که ما ۱۲ سال از زندگی‌ خود را به فراگیری چه چیزهایی مشغول باشیم یا حتی صبح‌ها چه ساعتی بیدار شویم.

دولت معین می‌کند که آیا حق داریم بر نقطه‌ای از زمین باشیم یا نه؛ البته این فرایند نامی موجه دارد که آن را بدیهی جلوه می‌دهد: «پاسپورت و اوراق اقامتی‌تان کجاست؟».

همین‌طور یک دولت به شما می‌گوید لباسی که می‌پوشید یا چیزی که می‌خورید «مجاز» است یا نه.

در تمامی این موارد و صدها مورد دیگر، اگر جایی بودید که نباید، آنچه را که باید یاد نگرفتید، چیزی خوردید یا پوشیدید که گفته شده بود «نه»، خب موجه و طبیعی است که شما را برای مدتی در فضایی محصور کنند یا به نحوه‌ای مطمئن شوند که تنبیه شده‌اید. دولت حتی پس از مرگ ما را به حال خودمان نمی‌گذارد و تعیین می‌کند که وقتی مردیم باید چه بلایی سر بدنمان بیا‌ید.

اما این همه ماجرا نیست. شخصی‌ترین روابط ما در سرتاسر زمین توسط دولت تعریف، تایید یا رد می‌شود. چنان تمام و کمال که دیگر به چشممان نمی‌آید. خانواده، این موجودیتی که وجودش همچون آب و خورشید و باد طبیعی قلمداد می‌شود، در واقع یک قرارداد رسمی زیر نظر دولت است. بدون این قرارداد رسمی، در اکثر نقاط جهان، انسان‌هایی که با هم پیوند نزدیکی دارند نامِ «خانواده» نمی‌گیرند. محروم شدن از این نام در بعضی کشورها یعنی روابط آنها «نامشروع‌» است و سزاوار مجازاتند، در برخی نقاط دیگر اگرچه چنین روابطی مجازات ندارد، اما معنایی متفاوت می‌گیرد، چندان جدی‌ نیست، جایگاهی نازل‌تر دارد، و امتیازاتی کمتر از یک «خانواده واقعی» به آن تعلق می‌گیرد. می‌توان گفت دولت به آدم‌ها جایزه می‌دهد تا تشویق شوند و ارتباطشان را «ثبت» کنند. به همین‌ترتیب، یک کودک «حتما» یا «ترجیحا» – بسته به دولتی که برای او تصمیم ‌می‌گیرد – باید در یک «خانواده قانونی» به دنیا بیاید.

همچنین بخوانید:  جمع‌آوری دست‌فروشان فقط به افزایش بیکاران می‌انجامد

اما این بایدها و صدها باید دیگر که امروز وحی منزل فرض می‌شوند، عمری کوتاه‌تر از این درخت زیتون ۴۵۰ ساله طارم دارند.

درخت زیتون روستای قدیم پیرهمدان طارم، عمر: ۴۵۰ سال.

فیلم خرده‌دزدها (shoplifters) ساخته هیروکازو کورئیدا، داستان خانواده‌ای‌ست که تا حد زیادی خارج از سیطره قانون و دولت زندگی‌ می‌کنند. بخشی از درآمد خانواده از خرده‌دزدی تامین می‌شود و زندگی نسبتا فقیرانه‌ای دارند. اما کیفیت روابط آنها به تصوری که از روابط عاطفی در یک «خانواده ایده‌آل» داریم نزدیک است؛ روابط دوستانه و صمیمی، همدلی و کمک بی‌دریغ، کنار هم ماندن در زمان سختی‌ها. تا همین‌جا هم فیلم به نوعی خلاف جریان مسلط سینما در تصویر کردن فقرا حرکت کرده است.

با پیش رفتن فیلم متوجه می‌شویم که مسئله جدی‌تر از این‌هاست و این خانواده فرقی اساسی با عموم خانواده‌ها دارد. چراکه پیوند میان آنها را چیزی تشکیل می‌دهد که برای اکثر دولت‌ها و حتی بسیاری از مردم به هیچ‌وجه معقول و پذیرفتی نیست.
حقیقت داستان تنها در انتهای فیلم روشن می‌شود؛ با ورود و دخالت دولت نظم و آرامش بهم‌ می‌ریزد. اما مگر نه اینکه دولت قرار بوده برای مردم آسایش بیاورد، نه آنکه آن را سلب کند؟ به این ترتیب، خرده‌دزدها لزوم و فایده حضور دولت را زیر سوال می‌برد و به خانواده معنای دیگری می‌دهد.

This Post Has 2 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗