نواختن سرنا از سر گشاد
باید چیزهایی را از سطح شهر پاک کرد تا چهرهاش زیبا شود. به نظر برخی نهادهای قانونگذار یکی از این چیزها معتاد است. به همین دلیل هرازگاه «طرح جمعآوری معتادان متجاهر» اجرا میشود. نتیجه طرح تهیه یک گزارش عملکرد با اعداد بسیار است. صدها و هزاران نفر مورد ضربوشتم قرار میگیرند، باتون فرق سر چندین نفر را میشکافد و خبرگزاریها تیتر میزنند: «آیا کرونا معتادان را از خیابانها جمع میکند؟» تازه این اول ماجراست و آنها باید چند ماه در مراکز نگهداری، بخوانید اردوگاههای اجباری درمان، حبس شوند تا چهره شهر زیبا بماند. سالهاست که در این دور باطلیم، از سال ۸۹ و بعد از تصویب آخرین اصلاحیه قانون درمان اعتیاد از جانب مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ مصوبهای برای درمان معتادان متجاهر.
متجاهر را معتادی تعریف میکنند که اعتیاد از ظاهرش هویداست. بیشترِ کارتنخوابها حین اجرای طرح به دام میافتند و حتی آنهایی که اعتیاد ندارند یا کارت درمان با متادون دارند و طبق قانون نباید دستگیر شوند. چونکه همه چهرهای مشابه دارند یا بهتر است بگوییم بیچهره و بیصدایند، یک عدد در انبوه آمارهای ارائهشده در عملکردها و طرحهای جمعآوری و نگهداری و البته یارانهای که از جیب دولت به جیب دیگرش (پیمانکار متصل) میرود.
رسانهها هم با این نگاه حذفی و انضباطی درباره کارتنخوابها همدست هستند، کلیدواژههایی مثل جمعآوری، دستگیری، طرح ضربتی و… رسانهها از کارتنخوابها بیگانه میسازند، آنها را در قالب یک شر بازنمایی میکنند و جمعآوری معتادان را در قالب یک مطالبه عمومی معرفی میشود.
تهران بیش از ۱۵هزار نفر کارتنخواب و معتاد و یک زندگی مخفی دارد، زندگی بیچهرههای راندهشده به کنار شمشادهای حاشیه بزرگراهها، زیر پلها، درون گورها، ته روددرههایی چون «فرحزاد» و درون قناتهای خشکشده.
این مطرودان بیچهره تا هنگامی که در دیدرس نباشند مهم نیستند. چه اهمیتی دارد اگر چند تن از این بیچهرهها بر اثر سرما جان دهند یا توالت پارکها در میانه اپیدمی از ایشان دریغ شود. آنها وقتی مهم میشوند که پا به درون دنیای ما میگذارند، وقتی که دیده میشوند، وقتی که «چهره شهر را زشت میکنند».
چندی پیش یکی از پرسنل شهرداری که نگران بود مبادا حضور این ناقلها سلامتی همکارانش را تهدید کند دوربین به دست گرفت و از معتادانی که نیمهشب برای تهیه مواد به سطح شهر آمده بودند فیلم گرفت و آن را در شبکههای اجتماعی منتشر کرد. در این ویدئو، مثل تمام ویدئوهای دیگری که به کارتنخوابها مرتبط است، مثل فیلمی که ما هفته پیش در «میدان» منتشر کردیم، بیچهرهها را از فاصله دور میبینیم؛ انگار قرار نیست هیچوقت آنها را در نمای نزدیک ببینیم ـ فیلمی نمایشی از نگرانی برای آنها یا از حضور آنها.
مسئولان و رسانهها مرتباً نسبت به ناقلبودن و رهاشدن معتادان کارتنخواب در سطح شهر تهران ابراز نگرانی میکنند. گویی معتادان ناقل کرونا هستند و سایرین نه – نگاه حذفی این بار، به بهانه کرونا، به دنبال حذف و طرد چندباره ازپیشمحذوفشدگان است. استاندار تهران در میانه این بلبشو، در ۱۶ فروردین ۹۹، از مصوبه جدید جمعآوری معتادان متجاهر در استان تهران پرده برداشت، اقدامی برای پیشگیری از ابتلا به کرونا. با این حال، همان روز کیانوش جهانپور، سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا، در مخالفت با استاندار گفت: «جمعآوری معتادان متجاهر و کارتنخوابها باعث ایجاد تجمع در مراکز نگهداری میشود و ریسک ابتلاء را افزایش میدهد.» نظر کارشناسان بهزیستی و انجیاوها نیز مخالف این مصوبه بود.
فرید براتی سده، مدیرکل پیشگیری از اعتیاد سازمان بهزیستی، در اظهارنظری که بعدتر مجبور شد آن را پس بگیرد گفت: «معتادان کارتنخواب برای گرفتن مواد به سطح شهر میآیند و اجازه توزیع داروهای مخدر در پاتوقها را بدهند.» او هشدار داد: «دستگیرکردن این افراد و بردنشان به مراکز خاص اجرای یک کشتار جمعی است.»
ستاد ملی کرونا علیرغم تمام مخالفتها پروتکل جمعآوری کارتنخوابها را صادر کرده است. به نظر عباس دیلمیزاده، کارشناس اعتیاد، این طرح از نظر تأمین امکانات، تجهیزات و نیروی انسانی امکانپذیر نیست. استانداردهایی مثل تأمین کادر درمانی شامل حدود هزار پرستار، هزار بهیار و ۳۳۰ پزشک. او هم هشدار داد: «این اقدام میتواند منجر به یک فاجعه انسانی شود. نباید بیخانمانها را قربانی کرد.»
اما در بر همان پاشنه جمعآوری چرخید و نگاه انضباطی و حذفیِ قانونگذار بالاتر از آراء کارشناسان و مخالفان ایستاد تا آنجا که به نیروی انتظامی و اجرایی یعنی پلیس فشار میآورند که چرا زودتر جمعآوری نمیکنی؟
حالا طرح جمعآوری کارتنخوابها در تهران شروع شده، سرهنگ عبدالوهاب حسنوند، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر تهران بزرگ، دستآخر گفت: « تجهیزاتی که برای نیروهای پلیس حاضر در طرح جمعآوری لازم است از جمله گان، شیلد، ماسک، دستکش و… تهیه شده است تا در هنگام جمعآوری این معتادان هیچ مشکلی برای مأموران پلیس پیش نیاید. همچنین ون و اتوبوسهای لازم در حال تأمین است و بعد از استفاده کاملاً ضدعفونی میشوند.» امکاناتی که البته میتوانست برای خدمترسانی به معتادان در پاتوقها و سرپناهها و گرمخانهها تخصیص یابد. چطور است که ماموران نیاز به تجهیزات دارند و اما کارتنخوابها نه.
خانه آخر مراکز نگهداری اجباری است که به آنها ماده ۱۶ گفته میشود. در مقابل مراکز اجباری، مراکز درمان اختیاری قرار دارند و البته چرخه کاهش آسیب با عملکردی قابل قبول، اما بدون بودجه و با هزار و یک مانع.
بخشی از چرخه کاهش آسیب مراکز درمان اختیاری و بهاصطلاح ماده ۱۵، سرپناههای شبانه، تیمهای سیاری که در پاتوقها خدمترسانی میکنند. چرخهای که البته سالهاست با موانع قانونی و نگاه حذفی و انضباطی قانونگذار و دستگاههای ذیربط به معتادان روبهروست و البته نبود جسارت در میان مدیران دولتی جسارتی برای مثلا دایر کردن اتاق امن تزریق در گرمخانهها و سرپناههای شبانه.
در آن روی سکه هم مراکز ماده ۱۶ قرار دارند. مراکزی که در واقع اردوگاههای با ظرفیت چندهزار نفری برای نگهداری بلندمدت و اجباری معتادانی هستند که از خیابانها جمعآوری میشوند. مراکزی که تجربه چند سال اخیر حکایت از شکست آنها دارد و مسیر درمان اعتیاد هیچ نزدیکی به آن ندارد.
حسین اشتری، رئیس پلیس، گفته: «بنا داریم مدت نگهداری معتادان متجاهر را در مراکز ترک اعتیاد بین یک تا دو سال افزایش دهیم.» این یعنی نگهداری دوساله بیش از ده هزار انسانی که تنها گناهشان بیخانمانی و مصرف مواد مخدر است. آنها میپرسند به چه جرمی چندین ماه از عمرشان را باید در این مراکز سپری کنند – پرسشی که هیچگاه شنیده نمیشود.
همین چند سال پیش، در زمان برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی، یک بار دیگر چهره تهران پاک و زیبا شده بود. در بزرگترین طرح اجباری جمعآوری، بهزعم خودشان، خیابانها را از معتادان پاک کردند و بردندشان به مراکز اجباری. همان موقع، تعدادی از معتادانی که به مرکز نگهداری شفق برده شدند دچار اسهال خونی شدند و مردند. یکی از معتادانی که تجربه آن روزهای شفق را داشت، میگفت: «شپش از سرو کولمان بالا میرفت، مایع دستشویی به چشم نمیدیدیم. از زور گرسنگی در غذایمان کارتن خرد میکردیم و میخوردیم».