نه؛ این اوضاع نباید عادی بماند
روز سهشنبه ششم اسفند کمتر از یک هفته پس از آنکه وزارت بهداشت ایران رسماً پذیرفت که در ایران کسانی از بیماری کرونا مردهاند، حسن روحانی برابر دوربین رسانهها رفت و اعلام کرد که همهچیز از روز شنبه به روال عادی باز خواهد گشت.
آن شنبه چهار روز بعد فرا رسید و چندین شنبه دیگر، اما هیچچیز عادی نشد. هرروز بر تعداد مبتلایان و کشتهشدگان بیماری کرونا افزوده شد. کارکنان درمان در مضیقه امکانات درمانی باقی ماندند، هرروز بیشتر مبتلا شدند و هرروز کشتهگان بیشتری دادند. در تمام این روزها اوضاع کشور عادی نبود اما دولت خودش بهتنهایی عادی رفتار میکرد. نه خبری از حمایت از آسیبدیدگان بود، نه اعلام تعطیلی عمومی و نه تأمین امکانات بیشتر درمانی در کشور. حاکمیت همان رفتار عادی همیشگی را پی میگرفت: تأیید و تکذیب مدام اخبار، شاخوشانهکشی برای جهان، تبلیغات سیاسی، تشکیک در حقایق، اعلام افتخار و موفقیتهای خودش، سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدیها و البته جلوگیری از حضور ناظران مستقل خارجی.
در تمام این چهل روز مردم تلاش کردند اوضاع را غیرعادی کنند. همه کسانی که توانستند در خانه ماندند. سعی کردند دیگران را تشویق و گاهی حمایت کنند که در خانه بمانند. برای تأمین نیازهای کادر درمان پول جمع کردند و جلوههای زیبایی از همبستگی را شکل دادند. مردم ۷۰ درصد سفرهای نوروزیشان را در حالی که شرکتهای هواپیمایی و قطار بلیت با تخفیف میفروختند لغو کردند. در شهرهای بزرگ خلوتترین روزهای تاریخ این شهرها را رقم زدند و در غیاب دولت تلاش کردند جان خودشان و همنوعانشان را نجات دهند.
روحانی نتوانست شنبه پس از ۶ اسفند اوضاع را عادی کند. باید گفت مقاومت مردم نگذاشت این اوضاع عادی شود. اما روحانی توانست ۴۰ روز بعد و در ۱۶ فروردین اوضاع را همانطور که میخواست به حالت عادی برگرداند. تصاویر متعددی از شلوغی دوباره خیابانهای تهران، مترو و اتوبوسهای شهری منتشر شد و بسیاری از اینکه دوباره خیابانها و فضاهای عمومی شلوغ شدهاند میگویند. گویی حاکمیت موفق شد پس از هفتهها «اختلافنظر»، ناهماهنگی، نامهنگاری و… با باز کردن ادارات دولتی و اجازه دادن به بخش خصوصی برای انجام کاری مشابه، عدمحمایت از کسبوکارها و فرودستان، مقاومت مردمی برای در خانه ماندن را بشکند.
حالا هرچند از نظر دولت اوضاع عادی است اما فاجعهای بزرگ در راه است. روشن نیست شکستن فاصله اجتماعی، راهاندازی مجدد مشاغل و شلوغ شدن شهر چند صد هزار نفر از مردم ایران را بیمار خواهد کرد یا به کشتن خواهد داد، چه بلایی بر سر کارکنان درمانی کشور خواهد آورد و با روح و روان این جامعه چه خواهد کرد؟
روشن نیست استراتژی دولت برای مقابله با بیماری کرونا چیست اما به نظر میرسد که در بهترین حالت استراتژی روشنی وجود ندارد و در بدترین حالت دولت به سراغ «ایمنی گلهای» رفته است. در هر دو حالت جان صدها هزار نفر از مردم ایران در خطر است و به نظر میرسد دولت میخواهد تقاص ناکارآمدیاش را از این جانها بگیرد.
بسیاری ممکن است بگویند با توجه به شرایط اقتصادی، تحریمها و ساختار حاکمیتی کشور، دولت عملاً امکان مقابله با کرونا را ندارد و این وضعیت ناگزیر است. این گزاره تا زمانی درست است که حاکمیت بخواهد با رویههای عادی با موضوع کرونا برخورد کند.
به نظر میرسد در وضعیت اورژانسی کنونی چه بخواهیم و چه نخواهیم حل بحران به این گستردگی تنها از دست دولت برمیآید. همبستگیهای عمومی هرچند بسیار خوب و مفید است اما به نظر نمیرسد در اوج این بحران توان مقابله با یک بیماری همهگیر را داشته باشد. برای مقابله با این بحران کافی است دولت رفتارهای عادیاش را کنار بگذارد. دولت باید بتواند با بر هم زدن رویههای عادی اداره کشور که در طی چندین سال کشور را به چنین روزگاری انداخته است این بحران را مدیریت کند. دولت باید برخلاف روالهای عادی حکمرانیاش با مردم شفاف سخن بگوید و سعی نکند در این شرایط نیز بر اساس منطق سود عمل کند. دولت باید از ظرفیتهای بخش خصوصی درمان که در سالهای گذشته با رانتها و امکانات عمومی رشد کرده برای کنترل بحران استفاده کند. باید از ظرفیت اقتصادی نهادهای عمومی همچون ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان که در فرایندهای قانونی ۴۰ ساله مالک اموال عمومی شدهاند برای کنترل این بحران استفاده کند. سازوکارهای حمایت از فرودستان را که بهطور گسترده در ۳۰ سال گذشته نابود کرده دوباره احیا کند تا مردم از این بحران جان سالم به در ببرند.
پاندمی ویروس کرونا خارج از کنترل دولت ایران و هر دولت دیگری در جهان شکل گرفته است؛ اما در این شرایط نیز ساختار و امکاناتی که دولت مدرن در اختیار دارد امکان کنترل این بحران را به آن خواهد داد. بهشرط آنکه بپذیرد این اوضاع عادی نیست و رفتار دولت نیز نباید مثل همیشه بماند.