چرا معلولین تحت ستم هستند؟
ستم بر معلولین، کمتر از ستم بر زنان یا سیاهپوستان نیست. اما این ستم کاملاً به یک هدف یکسان خدمت نمیکند- تبعیض نسبت به افراد معلول از یک انگیزۀ اقتصادیِ کمی متفاوت سرچشمه میگیرد.
رای سوسیالیستها درک ماهیت ستمی که معلولین با آن رو به رو هستند، اهمیت دارد. هیچ تردیدی در این نیست که معلولین تحت ستم هستند. منتها ریشههای ستم بر ما، تا حدّی متفاوت از ستم بر زنان یا اقلیتهای ملی است.
افراد معلول هر روز با تبعیض رو به رو هستند، حال یا در قالب رویکردهای منفی یا پس زده شدن از گروههای بزرگتر اجتماعی. اما در گذشته ما با شکلهای به مراتب افراطیتر ستم هم رو به رو بودهایم.
به عنوان مثال در آلمانِ دهۀ ۱۹۳۰، نخستین قربانیان نازیها ۱۰۰ هزار انسان معلول بودند، یعنی کسانی که دستگاه حاکم «انسانهای پست» خطاب میکرد. افرادی که از ناتوانیهای فیزیکی و یادگیری رنج میبردند، در نتیجۀ ایدئولوژیِ «تصفیۀ نژادی» هیتلر سلاخی شدند.
اگر بدنشان مناسب نبود، به راحتی از شرّ آنها خلاص میشدند. این اقدام پیش از حرکت به طرف حذف یهودیان، کولیها، فعالین اتحادیههای کارگری و غیره بود.
بنابراین ستم بر معلولین، چه به لحاظ تاریخی و چه امروز، کمتر از ستم بر سر گروههای تحت ستم جامعه، مثل زنان یا سیاهپوستان، نیست. منتها این ستم کاملاً به یک هدف یکسان خدمت نمیکند- تبعیض نسبت به افراد معلول از یک انگیزۀ اقتصادیِ کمی متفاوت سرچشمه میگیرد.
در نظام سرمایهداری، زنان منبع کار ارزان (به خصوص از نظر پرورش کودکان) و منبع بازتولید کار به حساب میآیند.
به همین دلیل است که سرمایهداری از تداوم ستم بر زن نفع میبرد. نه فقط این، که از دامن زدن به نژادپرستی به عنوان ابزاری برای تضعیف و ایجاد شکاف و تفرقه در درون طبقۀ کارگر و متعاقباً پایین آوردن هزینههای کار هم منتفع میشود.
سودآوری
ریشۀ ستم بر معلولین در این واقعیت نهفته است که سرمایهداری همه چیز را به سود و سودآوری خلاصه میکند. در نتیجه نگاه سرمایهداران به معلولین هم از همین قاعده پیروی میکند.
اکثر کارفرمایان به کارکنان معلول خود به صورت یک «معضل» نگاه میکنند. یعنی یک مشکل، یک دشواری و چیزی که هزینههایشان برای استخدام را بالا میبرد. البته مقصود از این گفته این نیست که سرمایهداران نمیفهمند معلولین هم میتوانند برایشان یک منبع کار ارزان باشند.بلکه ستم بر معلولین از جای دیگری آغاز میشود: فرض اولیه این است که معلولین در نظام سرمایهداری به درد نخور هستند و نه افرادی با کاربردهای فراوان.
بنابراین ستم بر معلولین، بازتابی از تقلیل همه چیز در نظام سرمایهداری به سود است. سرمایهداری عملاً میگوید که معلولین مازاد بر نیاز هستند، به خصوص در دورههای بحران اقتصادی. در دورههای بحران معلولین همیشه جزو نخستین گروههایی هستند که زیر ضرب میروند.
درک ریشههای ستم بر معلولین مهم است، چرا که چنین درکی به ما تصویر روشنی میدهد از این که علیه چه چیزی و چرا مبارزه میکنیم.
نقطۀ شروع برای جنبش معلولین این است که شما منکر وجود معلولیت و این که برخی انسانها نقص دارند نمیشوید. اما عیب و نقص به خودی خود مانع دسترسی مردم به اشتغال، بُر خوردن و ادغام شدن در جامعه، رفاه عمومی و غیره نمیشود. بلکه این موانع را جامعه میتراشد.
معلولین زمانی از این امکانات بی بهره میشوند که جامعه از ارائۀ ابزار غلبه بر این محرومیتها عاجز است؛ زمانی که از ایجاد اشتغال به معلولین ناتوان است؛ زمانی که بدون هر گونه الزامی، نسبت به معلولین تبعیض قائل میشود.
این «الگوی اجتماعی معلولیت»، نقطۀ عزیمت ما است. با وجود گامهای عظیمی که از نظر سطح آگاهی نسبت به این مسائل برداشته شدهاند، هنوز بخش زیادی از محرومیتها پابرجاست.
علاوه بر این بیشتر معلولیتها به خاطر نوع جامعهای است که در آن زندگی میکنیم. اکثر مردم گوشه و کنار جهان به خاطر فقری که در آن به سر میبرند، به خاطر سوء تغذیه، آلودگی محیط زیست، نبود امکانات بهداشتی و ایمنی در محیط های کار و به عبارت دیگر به دلیل بیاعتنایی سرمایهداری، معلول میشوند.
بیکاری
برای افراد معلول، تبعیض در بازار کار یک واقعیت روزمره است. اگر معلول باشید، سه برابر بیشتر از یک فرد غیرمعلول احتمال بیکار بودن و شش برابر بیشتر احتمال رد شدن بعد از پُر کردن فرم تقاضای کار را دارید.
اگر در فرم تقاضای شغل بنویسید که معلولیت دارید، شش برابر بیشتر احتمال دارد که با شما مصاحبه نشود.
اگر وقت مصاحبه بدهند، باز شش برابر بیشتر احتمال ردّ شما برای آن شغل وجود دارد. اگر به مسألۀ دستمزدها نگاه کنیم، میبینیم که اکثر معلولین به اجبار حقوق بسیار ناچیزی میگیرند یا در شغلهایی به کار گرفته میشوند که مستلزم مهارت پایین هستند. این واقعیت تلخ زندگی معلولین در بازار کار است.
یک رویکرد برای حلّ این تبعیض، رویکرد سازمانهایی نظیر «Remploy» در انگلستان است. در این رویکرد، دولت به کارخانههایی که افراد معلول را استخدام میکنند کمک کرد. اما این کارگاههای دولتی اکثراً طی سالهای اخیر در حال ناپدید شدن بودهاند. سازمان «Remploy» به خصوص از این جهت در صدر اخبار بوده است که کارخانههایش در حال تعطیلی هستند.
منتها ب هطور سنتی چیزی که سازمان «Remploy» ارائه میکرد، نوعی تبعیض علیه کارگران معلول بود و به همین دلیل است که شمار زیادی از فعالین حوزۀ معلولیت مدتها به شیوۀ ادارۀ این سازمان اعتراض داشتهاند.
در حال حاضر کارگران «Remploy» مشغول مبارزه برای دفاع از شغلشان هستند- اما بسیاری از سازمانهای خیزیۀ معلولین در پشت حکومت صف کشیدهاند و میگویند که این کارخانهها باید تعطیل شوند.
هرچند روش سازمانهایی نظیر «Remploy» چیزی هست که سوسیالیستها میخواهند به زبالهدان تاریخ بیاندازند، اما راهش این نیست که افراد را بگیریم و به زور به بازار کاری پرتاب کنیم که آنها را تکه پاره میکند. ما باید برای نوعی از بازار کار مبارزه کنیم که در آن خبری از نیاز به محیطهای کار ویژه برای استخدام کارگران معلول نباشد.
اکثریت معلولین دستمزدهای پایینتری میگیرند، در حالی که هزینههای زندگی غالباً برای آنها بالاتر است. بنابراین جای تعجبی ندارد که چیزی در حدود دو سوم معلولین زیر خطّ فقر زندگی میکنند.
به طور تاریخی این برداشت وجود داشته که اگر فردی معلول است، اگر کسی نمیتواند از او مراقبت کند، پس باید به نوعی مؤسسه یا نهاد بیرونی سپرده شود. اما این روزها بیشتر تأکید بر این است که میتوان در خانه هم مراقبتهای مناسب و مقتضی را ارائه کرد، که این خود از نظر رویکردهای جامعه به افراد معلول یک پیشرفت واقعی محسوب میشود.
این اواخر پیشرفتهای دیگری هم وجود داشته است و این پرسش مطرح میشود که چه کسی این مراقبتهای در منزل را عهده دار میشود: فرد معلول یا یک نهادهای نگهداری معلولین.
اگر شما یک فرد معلول در منزل باشید هیچ دلیلی ندارد که نخواهید یا نتوانید به جای مثلاً ۸ شب، ۱۱ شب بخوابید. زندگی شما نباید طوری باشد که گویا تمام مدت در بیمارستان هستید.
این تغییرات اخیر واقعی هستند، اما هنوز مشکلاتی وجود دارند. دولت صحبتهای زیادی دربارۀ بازتر کردن محیط نگهداری از معلولین، دادن آزادی و انتخاب واقعی به معلولین و غیره میکند. اما در واقع شما اغلب میبینید که کاملاً عکس آن دارد اتفاق میافتد. مشکل این است که در اینجا، و به خصوص در سطح مقامات محلی، بودجه نیست.
من برای یک خیریۀ معلولین کار میکنم. افرادی هستند که از ما مراقبت و حمایت بیشتری را طلب میکنند.
میگویند «ما تک و تنها هستیم. وقتی میخواهیم به دستشویی برویم به کسی نیاز داریم که کمکمان کند. به کسی نیاز داریم که چند ساعت پیشمان بیاید».
تحقیر
اما پاسخ به چنین درخواستهایی بیش از پیش به این صورت شده است که مثلاً «قبل از خواب آب نخورید» یا «برای ادرار غیرارادی پوشکهای مخصوص بزرگسالان داریم».
بنابراین یا باید تشنه بمانید یا تن به تحقیر بدهید. دولت مداوم دربارۀ «آزادی» حرف میزند، اما بودجه ای کنار نمیگذارد که افراد معلول بتوانند آزادانه دست به انتخابهای واقعی بزنند.
در شهر «کَمدن» (شمال لندن) که من زندگی میکنم، هیچ هزینهای بابت نگهداری از معلولین اخذ نمیشد. اما اخیراً این هم تغییر کرده است. هر کسی که بیش از ۳۰ هزار پوند پسانداز داشته باشد، درست مانند هر کسی که کمک هزینۀ زندگی بابت معلولیت دریافت میکند، باید پول بدهد.
بنابراین کسی را در نظر بگیرید که تنها منبع درآمدش، کمک هزینۀ زندگی برای معلولین است. الآن مقامات محلی میگویند که قرار است بخش اعظم این کمک هزینههای زندگی معلولین را پس بگیرند تا در عوض از ما نگهداری و رسیدگی کنند. در نتیجه ما داریم عملاً یک مالیات بر معلولیت پرداخت میکنیم.
مدتی قبل با یکی از محافظهکاران عضو شورای شهر ملاقات داشتم که چنین تغییری را معرفی کرده بود. او میگفت: «این سیاست “حزب کارگر جدید” هست. ما صرفاً داریم کاری را میکنیم که دولت میگوید». خیلی ها متوجه نمیشوند که الان شما اساساً باید بابت «امتیازِ» معلول بودن هم پول بدهید.
باید بفهمیم که چه اتفاقی دارد میافتد، و باید بفهمیم که مبارزه برای حقوق معلولین، به معنای مبارزه برای نوعی دیگر از جامعه است، جامعهای که در آن نیازهای مردم و نه سود اولویت باشد.