skip to Main Content
شایعه سم‌پاشی میانکاله و ترویج یک رویه
زمین زیراسلایدر

شایعه سم‌پاشی میانکاله و ترویج یک رویه

جنگ میان جامعه محلی و سازمان‌های محافظ محیط‌زیست می‌تواند خسارت‌های جبران‌ناپذیری به زیست بوم وارد کند. حفاظت مشارکتی روشی است که می‌تواند جلوی این جنگ را بگیرد.

در روزهای اخیر هم‌زمان با روزهایی که هوش و حواس همه مشغول «کرونا» بود و موضوع مرگ دسته‌جمعی پرندگان میانکاله داشت به حاشیه می‌رفت، ناگهان یک خبر مثل بمب در فضای مجازی صدا کرد؛ «بیانیه شکارچیان میانکاله» که خطاب به محیط‌زیست و محیط‌بانی‌ها گفته بودند «ما تالاب را مسموم کردیم و خوب کاری کردیم و خواستیم از شما انتقام بگیریم».

این بیانیه به‌سرعت دست‌به‌دست شد و حتی بسیاری از محیط‌زیستی‌ها که می‌توانستند خود، مرجع تشخیص خبر درست از شایعه باشند آن را بازنشر کردند؛ چراکه خبر آمده بود که اداره کل حفاظت محیط‌زیست مازندران از این شکارچیان شکایت کرده است.

ورای اینکه این بیانیه را دقیقاً کدام‌یک از شکارچیان داده‌اند و آیا اگر به‌واقع کسانی منطقه‌ای را مسموم کنند آن را اعلام هم خواهند کرد که «آهای، من مرتکب جرم شده‌ام؛ بیایید مرا دستگیر کنید!» و ورای اینکه آیا مسمومیت با سم اساساً می‌تواند در سطح وسیعی از یک تالاب که در مرزهای جغرافیایی دو استان و چند شهر رخ دهد؛ اصل این کار، یعنی انتشار یا بازنشر اخبار بدون رفرنس این‌چنینی می‌تواند بزرگ‌ترین صدمات را به پیکره زیست‌بوم‌های حساس و ارزشمندی همچون «پناهگاه حیات‌وحش میانکاله» بزند.

آنان که اندک تجربه‌ای درباره مناطق حفاظتی و اهمیت مشارکت جوامع بومی را در مدیریت پایدار این مناطق دارند، خوب می‌دانند که روشن کردن آتشی کوچک به‌قدر یک جرقه میان ذی‌نفعان مناطق با متولیان رسمی آن، چگونه می‌تواند جهنمی را برای حیات‌وحش و زیستگاه‌های حساس و مهم آن‌ها شکل دهد.

میانکاله که خود یکی از مناطق پرتعارض و بحرانی در شمال ایران است و همواره بخش بزرگی از تشکیلات کوچک و تجهیزات ضعیف محیط‌زیست را به خود اختصاص می‌دهد با این‌گونه روش‌ها و تحریک‌ها، بیشترین آسیب را خواهد دید. این البته به معنای نادیده گرفتن تخلف‌ها و برخورد محکم قانون با مجرمان نیست.

همچنین بخوانید:  دشت تشنه خراسان قربانی فولادسازان

یقیناً این‌گونه خبرهای درست یا نادرست و اظهارنظرهای غیر مستند، می‌تواند بزرگ‌ترین ترویج‌کننده انتقام‌جویی‌ها علیه محیط‌زیست باشد؛ انگار الگویی را به متخلفان داده‌ایم که هر وقت ناراضی بودی آتش بزن و سم بریز! آن‌هایی که فکر می‌کنند با داس و درفش و تانک و تفنگ با جامعه محلی یا شکارچیان بومی و غیربومی، می‌توان حیات‌وحش را نجات داد سخت در اشتباه هستند.

هنوز آتش‌سوزی‌ تابستان‌های سال گذشته که بر اثر لج و لجبازی میان جامعه محلی و محیط‌بان‌ها در مناطق متعدد کشور از جمله مناطق زاگرس، جنگل‌های هیرکانی و میانکاله و پارک ملی گلستان رخ داده را فراموش نکرده‌ایم.

این جنگ باید یکجا تمام شود و روش‌های مدیریت و حفاظت مشارکتی که در تمام جهان مرسوم شده و از آخرین تجربیات کنشگران و نیز یافته‌های علمی دانش‌آموختگان محیط‌زیست در سراسر جهان است جای آن را بگیرد. نقش دولت نیز در این میان بسیار بااهمیت است؛ آنجا که باید به آموزش روش‌های مشارکتی حفاظت برای مدیران، کارشناسان و محیط‌بانان اهمیت دهد و برای این مهم، بودجه و برنامه تأمین و تهیه کند. آموزشی که اگر نباشد، یقیناً تنها ابزار محیط‌بان در برابر جامعه محلی می‌شود تفنگ و درفش و درنهایت ۱۴۴ محیط‌بان شهیدی که داغشان همچنان بر قلب ایران مانده است.

 

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗