دستان خالی سمنها برای مقابله با کرونا
مراکز خدمترسانی به گروههای به حاشیه رانده شده، باز هم در اولویتهای پایین مسئولین برای دسترسی به منابع قرار گرفتهاند. در اولین و حساسترین دوره شیوع بیماری واگیردار، به نظر میرسد فراموششدگان خدمات حداقلی که شهروندان باید دریافت کنند، کسانیاند که به ناچار تمام روزشان را در خیابانها میگذرانند. کودکان کار، افرادی که با زبالهگردی به تفکیک زباله میپردازند، معتادانی که حالا ترک کردهاند، و کسانی که در تلاش برای ترکاند. مراکز کاهش آسیب که همچون خانه امنی برای بسیاری از این افرادند، با کمبود امکانات بهداشتی مواجهاند، و به گفتهی مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره، از این امکانات محرومند.
عباس دیلیمیزاده در گزارشی که به تاریخ ۸ اسفندماه منتشر شده است، به ذکر مواردی میپردازد که نشان از اضطراری بودن وضعیت این مراکز دارد. او توضیح میدهد که بسیاری از پرسنل این مراکز از افرادی تشکیل شده است که پیش از این خود اعتیاد داشتهاند، و حالا ترک کردهاند و سالهای مصرف مواد مخدر منجر به ایجاد بیماریهای ریوی و تنفسی در آنها شده است. با توجه به این نکته که میانگین سنی آنها (البته در این خیریه) حدود ۴۰ سال است، به نظر میرسد کادر خدماتی مراکزی شبیه به این خیریه خود از افراد حساس به حساب بیایند. حال آنکه به عقیده دیلیمیزاده تعطیلی مراکز در چنین برهه مهمی، منجر به آسیبهای بیشتر به گروههای طرف خدماتشان میشود. او در بیان دشواریهایی که با آن مواجهاند گفت: «همین چند روز پیش برای تهیه امکانات ساده بهداشتی برای مراکز کاهش آسیب تولد دوباره مانند ژل ضدعفونیکننده دست بسیار تلاش کردیم تا در نهایت موفق شدیم ژل ضدعفونیکننده را از بازار سیاه با چند برابر قیمت تهیه کنیم. این در حالی است که سیستم بهداشتی و درمانی کشور وظیفه دارد همان امکاناتی که در بیمارستانها در اختیار پرسنل قرار میدهد در اختیار پرسنل مراکز کاهش آسیب هم قرار دهد…ما حاضر هستیم برای سلامت جامعه جان خودمان را فدا کنیم اما حاضر نیستم در مقابل بیعدالتی سکوت کنیم.» سازمانهای مردمنهاد حتی اگر خودشان توان مالی تهیه وسایل بهداشتی را داشته باشند، با توجه به نبود این اقلام در بازار امکان عملی آن را ندارند.
او در رابطه با لزوم مطالبهگری از دولت برای تامین تجهیزات و اهمیت زمانبندی در بحران میگوید: «ممکن است مدیران اجرایی سازمانهای مرتبط بگویند که ما بخشنامههای لازم را صادر کردهایم و جای نگرانی نیست. در پاسخ به آنها میگویم، در شرایط بحران بخشنامه جواب نمیدهد. با این بخشنامهها امکانات بهموقع مهیا نمیشود. از زمانی که بخشنامهای صادر میشود تا زمانی که روندهای اداری طی شود و بخشنامه در اقصی نقاط کشور اجرایی شود مدتزمان زیادی تلف میشود که میتواند منجر به از دست دادن جان انسانها شود. من فکر نمیکنم با این بخشنامهها مشکل حل بشود مدیریت بحران اینگونه نیست.»
مسئله گروههای آسیبپذیر بیشتر از آنکه بحرانی انساندوستانه باشد، در این روزهای ایران مسئلهای حیاتی است. افرادی که توان قرنطینه خودخواسته را ندارند، و تامین دستکش و ماسک و مایع ضدعفونیکننده از عهدهشان خارج است، و علیرغم تمام اینها یا با افرادی که امکان ابتلایشان بالاست در ارتباطند و یا به واسطه شغلشان در تماس مستقیم با آلودگیاند، همچون افراد زبالهگرد.