گفتوگویی درباره پیامرسانهای بومی
آیا شبکههای پیامرسانی غیرمتمرکز میتوانند کمکی به کاربران ایرانی کند؟ این نوشته نگاه عمیقتری به مسئله پیامرسانهای اینترنتی
در ایران میاندازد.
امروزه پیامرسانهای اینترنتی به پدیدهای بسیار پرکاربرد تبدیل شدهاند که جدای از کاربردهای مفید و گسترده، موضوع مجادله دائمی میان دولت ایران و کاربران ایرانی نیز هستند. از یک طرف کاربران ایرانی خواستار پیامرسانهایی آزاد، سریع، و امن هستند و از طرف دیگر دولت (به معنای عام) نیز به خاطر نگرانیهای امنیتی و حفظ استقلال دادهای در پی محدود کردن پیامرسانهای خارجی و تشویق کاربران به عضویت در پیامرسانهای بومی است. در این نوشته نگاه عمیقتری به پیامرسانهای اینترنتی خواهیم انداخت و تفاوت معماری متمرکز و نامتمرکز را برای شبکههای پیامرسانی توضیح میدهیم. در پایان نشان میدهیم که شبکههای پیامرسانی غیرمتمرکز میتوانند کلیدی برای حل این مجادله پیوسته میان دولت ایران و کاربران ایرانی باشند. راه حلی که در پایان پیشنهاد میکنیم، هم برای کاربران آزادی و حق انتخاب را به ارمغان میآورد و هم امکان کنترل و استقلال دادهای روی بخشهای مشخص و مهمی از ترافیک پیامرسانی داخلی را برای دولت ممکن میکند.
مگر تلگرام و واتساپ چه چیزی کم دارند؟
در این نوشته، ما میان «شبکههای پیامرسانی» و «پیامرسانها» تفاوت مهمی قائل میشویم. تفاوت ظریف میان این دو مفهوم که در ادامه توضیح خواهیم داد، یکی از کلیدهای اصلی این نوشته است. «شبکه پیامرسانی» به معنای ساختار و روش بههمپیوستهشدن کاربران با یکدیگر است، حال آنکه «پیامرسان» به معنی اپها و نرمافزارهای خاصی است که کاربران به عنوان اعضای شبکه روی دستگاههایشان نصب میکنند. در مورد بسیاری از روشهای موجود برای پیامرسانی، رابطهای یک-به-یک میان «شبکه پیامرسانی» و «پیامرسان» مربوط به آن وجود دارد. به عنوان آسانترین نمونه میتوان به واتساپ اشاره کرد: با عضو شدن در واتساپ فقط میتوان با همه اعضای این شبکه در ارتباط بود. همه کاربران نیز فقط میتوانند اپ مخصوص واتساپ را به کار ببرند که شرکت ارائهدهنده برای سیستمعاملهای گوناگون ساخته است. در این مثال یک «شبکه پیامرسانی» واحد و یک «پیامرسان» واحد داریم .
این رابطه یک-به-یک ولی درباره شبکهای مانند ایمیل کاملاً به هم میریزد؛ برای فرستادن ایمیل به دیگران، کافی است که یک حساب ایمیل در هر سرویسدهنده ایمیلی ساخته شود، فرقی نمیکند چه سرویسدهندهای (جیمیل، یاهو، ایمیل دانشگاه، شرکت، …). کاربران میتوانند به راحتی از نشانی جیمیل خود به نشانی یاهوی دیگران پیام بفرستند. به این ترتیب اعضای «شبکه پیامرسانی ایمیل» نه تنها میتوانند با کاربران سرور خودشان، بلکه با همه کسانی که ایمیلهایشان را روی شبکههای کاملاً مستقل دیگری نیز ساختهاند با همان کیفیت در ارتباط باشند؛ این یعنی چندین «شبکه پیامرسانی» نامتمرکز و مستقل از هم، ولی با قابلیت ارتباط با یکدیگر. «پیامرسان»های ایمیل هم مانند شبکه ایمیل گوناگون هستند؛ کاربران میتوانند ایمیلهایشان را به روش دلخواه خودشان بخوانند و بنویسند: روی وبسایت سرویسدهنده ایمیل، با اپهای ایمیل روی گوشیهای هوشمند، به کمک نرمافزارهایی چون تاندربرد یا آوتلوک، و روشهای دیگر.
پیامرسانی با تلگرام جایی بین واتساپ و ایمیل قرار میگیرد: با این که «شبکه تلگرام» متمرکز است، ولی گردانندگان این شبکه به برنامهنویسان متفرقه هم اجازه دادهاند[۱] تا برای تلگرام اپهای غیررسمی بسازند (چندین «پیامرسان»). با این وجود، با هر برنامهای که به شبکه تلگرام وصل شویم، در نهایت همه پیغامهای ما از یک سرور مرکزی[۲] به دست سایر اعضای شبکه میرسد (یک «شبکه پیامرسانی») و گردانندگان تلگرام میتوانند با یک اشاره کل شبکه را تعطیل کنند. نکته مهم اینجاست که چنین اتفاقی هرگز نمیتواند درباره ایمیل رخ دهد.
با توجه به نمونههای بالا، روشن است که هر روش پیامرسانی را میتوان از دو جنبه بررسی کرد: از نظر شبکه پیامرسانی، و از نظر نرمافزار پیامرسان. هرچند که کاربران تنها به اپهایی توجه میکنند که روی دستگاههایشان نصب است، ولی سودمندی یک روش پیامرسانی بیش از نرمافزار پیامرسان، به شبکه پیامرسانی و ساختار و شیوه مدیریت این شبکه بستگی دارد. برای نمونه، هیچ کس علاقهای ندارد که در یک شبکه پیامرسان خالی از کاربر عضو شود، حتی اگر اپ مربوط به آن شبکه از همه اپهای دیگر بهتر و با امکاناتتر باشد.
حال که تفاوت بین شبکه و پیامرسان را توضیح دادیم، میتوانیم سادهتر به پرسش عنوان این بخش بپردازیم: مگر تلگرام و واتساپ چه چیزی کم دارند؟ مشکل تلگرام و واتساپ (و البته همه شبکههای متمرکز دیگر مانند اسکایپ، گپ، سروش، و…) بیش از هر چیز تمرکز و انحصاری بودن آنهاست. هر قدر هم که روش کار این پیامرسانها برایمان عادی شده باشد، نباید فراموش کنیم که با عضوشدن در این شبکهها، بخش زیادی از کنترل روی شبکه ارتباطی و اطلاعات خصوصیمان را از دست میدهیم و به گردانندگان شبکه و سازندگان پیامرسانها وامیگذاریم. در حالت ایدهآل، تنها یک نفر باید شبکه ارتباطی شما با اطرافیانتان را کنترل کند، و آن یک نفر باید خود شما باشید. در ادامه خواهیم دید که خوشبختانه داشتن کنترل روی شبکه ارتباطی لزوماً مغایرتی با ارتباط سریع و آسان با دیگران ندارد.
شمشیر دولبه شبکههای بزرگ
شاید خیلی از ما ترجیح دهیم که همه دوستانمان عضو یک (و فقط یک) شبکه پیامرسانی باشند. اگر این طور شود، گویی که آرزوی دیرینه ما برآورده شده باشد، میتوانیم همه پیامرسانهای دیگر را از گوشیهای هوشمند و کامپیوترهایمان پاک کنیم. دیگر مجبور نخواهیم بود که به پنجاه و هفت برنامه مختلف اجازه دسترسی به همه عکسها، فهرست مخاطبان، موقعیت مکانی در هر لحظه، میکروفن و دوربین گوشی، و بسیاری از اطلاعات حساس دیگر را بدهیم. در آن صورت با خیال آسوده میدانیم که برای پیغام دادن به همه دوستانمان تنها باید به یک اپ اعتماد کنیم. اگر چنین اتفاقی این قدر خوب است، چرا هنوز رخ نداده؟ نه تنها در ایران، بلکه در هیچ کجای دنیا؟
مشکل اینجاست که هیچ شبکهای و هیچ پیامرسانی نیست که بتواند همه را همزمان راضی کند. به عنوان مثال مادربزرگم با چشمان ضعیفش تنها میتواند با پیامرسان الف کار کند که محتوای پیامهای متنی را با صدای بلند برایش میخواند، پسر عمویم به خاطر شغل حساسش اجازه نصب پیامرسان ب را (که سرورهایش در کشور دیگری هستند ندارد)، شرکت محل کار من برای ارتباط کاری بین کارمندانش نیاز به شبکه پیامرسانی دارد که تضمین دهد هر گونه قطعی یا تعمیر سرورهایش را دستکم یک روز پیشتر به شرکت اطلاع میدهد، دوست سختگیرم به چت تصویری با وضوح کمتر از FullHD راضی نیست، و دست آخر فعال حقوق بشری که اتفاقاً هیچ نسبتی با من ندارد و من او را به هیچ وجه نمیشناسم، نمیتواند روی پیامرسانی باشد که سرورهایش داخل ایران است. با این همه تنوع سلیقه و گوناگونی نیازها چه میشود کرد؟
حتی اگر شبکهای بتواند از سد برآوردن نیازهای گوناگون کاربران عبور کند و پیامرسانی را بسازد که برای ۹۹٪ از مردم مطلوب است، آنگاه مشکل دیگری پیش میآید: هرچه کاربران بیشتری عضو شبکه شوند، ارزش ارتباطی شبکه برای کاربرانش به طور صعودی افزایش مییابد (قانون متکالف و قانون رید در نظریه اطلاعات)، تا جایی که به خاطر اثر شبکهای، هزینه لغو عضویت برای کاربران بسیار زیاد میشود. در یک جهان ایدهآل این موضوع اشکالی ندارد، ولی در عمل همه ما دیدهایم که انحصار چگونه میتواند کیفیت را نابود کند: وقتی گردانندگان شبکه بدانند که در بازار سلطه مطلق دارند و کاربران به سادگی نمیتوانند شبکه آنها را ترک کنند، نه تنها انگیزه آنها برای بهبود امکانات شبکه از بین میرود، بلکه ممکن است که تعهدهای اولیه خود برای ثابت نگهداشتن کیفیت شبکه و حفاظت از حریم خصوصی کاربران را زیر پا بگذارند یا حتی ویژگیهای نامطلوبی را به شبکه و پیامرسان خود بیفزایند. در دنیای تجارت، شرکتهای زیادی از انحصار خود در یک زمینه برای گسترش کسبوکارشان در سایر زمینهها و خارج کردن دیگران از رقابت سوءاستفاده میکنند، حتی اگر محصول و سرویسِ دیگر آنها از نمونههای رقیبانشان ضعیفتر باشد. همه اینها در نهایت به ضرر کاربران تمام میشود و به گستردگی در نوشتارهای تخصصی اقتصاد به آن پرداخته شده است.
در مقیاس بزرگتر هم انحصار مطلق یک شبکه پیامرسانی برای یک جامعه آزاد خطرناک است: شبکهای که اکثریت مطلق مردم یک جامعه عضوش هستند، کنترلکننده بخش بزرگی از شریان اطلاعاتی روزانه به شهروندان است و به این ترتیب تصمیمات گردانندگانش میتواند تأثیرهای بسیار بزرگی روی جامعه بگذارد. یک نمونه مشهور این تأثیر، ماجرای تبلیغات فیسبوک در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ است که به باور بسیاری نتیجه آن انتخابات را تغییر داد. داشتن چنین قدرتی اگر از اساس پذیرفتنی باشد، تنها در صلاحیت دولت است، آن هم دولتی که با یک انتخابات آزاد برگزیده شده است. پذیرفتن سیطره یک یا چند شرکت خصوصی به چنین حجم عظیمی از قدرت روی سرنوشت شهروندان، مانند این است که کنترل زیرساخت مهمی مانند شبکه آب آشامیدنی یک کشور را به دست مشتی سودجو یا حتی یک گروه تبهکار بسپاریم.
آیا پیامرسانهای بومی میتوانند مشکلی را حل کنند؟
همان طور که گفتیم، اوج کارایی یک شبکه پیامرسانی وقتی به دست میآید که اکثریت مطلق جامعه عضوش باشند. ولی دقیقاً در همین حالت است که بیشترین خطرهای شبکههای پیامرسانی بزرگ و انحصاری نیز مجال بروز مییابند. این تناقض بنیادی را هیچ شبکه متمرکزی، چه ساخت داخل و چه ساخت خارج، نمیتواند حل کند.
از آن گذشته، سازوکار رقابت بین شبکههای پیامرسانی به خاطر وجود «اثر شبکهای» (که در بخش پیش به آن پرداختیم) بسیار پیچیدهتر از آن است که انتظار داشته باشیم شبکهای که از نظر فنی (یا حقوقی یا اخلاقی یا امنیتی یا…) بهتر است لزوماً موفق هم بشود. در دنیایی که شبکهها همه متمرکز هستند، تنها یک برنده وجود دارد، صدها بازنده، و میلیونها کاربر در معرض خطر. بنابراین اگر بحث را تنها به «شبکههای متمرکز» محدود کنیم، احتمالاً شبکههای داخلی (و حتی بسیاری از شبکههای خارجی) شانس بسیار کمی برای موفقیت دارند. تجربه شکستخورده پیامرسانهای ایرانی سروش و گپ برای تصاحب بخش اعظم جامعه کاربران ایرانی نیز شاهدی بر همین حقیقت است. با چنین توضیحاتی آیا هیچ جایی برای پیامرسانهای بومی باقی میماند؟
ما عقیده داریم که شبکهها و پیامرسانهای بومی همچنان میتوانند از جهت حفظ امنیت اطلاعات و یا گسترش کسب و کارهای بومی بسیار ارزشمند باشند. ولی به جای تلاش برای تصاحب کل شبکه، بهتر است که روی شبکههای غیرمتمرکز کوچکتری سرمایهگذاری کنیم که میتوانند با شبکههای مشابه خود ارتباط داشته باشند. این شبکههای کوچک غیرمتمرکز و محلی، پروتکل و استانداردهای یکسانی را برای انتقال پیامها با شبکههای مشابه به کار میبرند و به همین دلیل، با عضو شدن روی هرکدامشان میتوان به همه کاربران همه شبکههای دیگر پیام فرستاد؛ چیزی مانند ایمیل، ولی برای پیامرسانی.
با سرمایهگذاری روی شبکههای غیرمتمرکز، رقابت به سمتی خواهد رفت که دقیقاً نقطه قوت کسبوکارهای بومی است: سرعت و پایداری بیشتر شبکههای محلی به دلیل نزدیکی جغرافیایی سرورها به کاربران، و همچنین شناخت دقیق و نزدیک از فرهنگ بومی که باعث میشود نیازهای ویژه کاربران، برای مثال ویژگیهای خط و زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، بهتر از هر پیامرسان خارجیای در پیامرسانهای بومی برآورده شود. نقطه قوت بزرگ دیگر برای این «معماری غیرمتمرکز» این خواهد بود که در صورت نیاز، میتوان دادههای برخی از این شبکههای محلی را منحصراً در داخل کشور میزبانی کرد، ولی همچنان کاربران آزادند که سرورهای خارج از کشور را نیز به کار ببرند یا به کاربران همه سرورها پیام بفرستند. فراموش نکنیم که سودمندی هر شبکه پیامرسانی بیش از هر چیز به تعداد کاربرانی بستگی دارد که به محض عضویت در دسترس کاربر قرار میگیرد: عضو شدن در این شبکهها تنها وقتی برای کاربران جذاب خواهد بود که آنها بتوانند با پیوستن به هر کدام از این شبکهها با همه کاربران شبکههای دیگر نیز (چه در داخل ایران و چه در خارج) ارتباط داشته باشند. بنابراین ایده محدود کردن شبکههای محلی و قطع ارتباط آنها با شبکههای خارجی نتیجهای به جز تکرار تجربههای شکستخورده شبکههای متمرکز «ملی» را نخواهد داشت.
به یک دنیای از پیش موجود خوش آمدید
خوشبختانه نیازی نیست که پروتکلها و معماری چنین شبکههای غیرمتمرکزی از صفر طراحی و ساخته شود. هماینک چندین تجربه موفق بینالمللی برای ساخت شبکهها و پیامرسانهای غیرمتمرکز در دنیا وجود دارد. شناختهشدهترین نمونه این تجربهها شبکه Jabber (که استاندارد XMPP را بهکار میبرد) و همچنین شبکه Matrix است.
این استانداردها درواقع نوشتههای فنی دقیقی هستند که مشخص میکنند که پیامهای کاربران به چه شکلی باید ذخیره شده یا به کاربران دیگر فرستاده شود. یک برنامهنویس با داشتن این مشخصات فنی میتواند نرمافزاری بسازد که پیامها را بر طبق این استاندارد میفرستد و پیامهای ورودی دیگران را به کاربر نمایش میدهد. به خاطر عمومی بودن و ماهیت کاملاً آزاد این استانداردها، هر برنامهنویسی اجازه دارد که نرمافزارهای سازگار با آنها را پیادهسازی کند؛ هم در سمت زیرساخت شبکه و هم در سمت پیامرسان. مثلاً برای استاندارد XMPP شمار بسیار زیادی از نرمافزارهای سمت کارساز (سرور) و سمت کارگیر (کلاینت) وجود دارد که گروههای کاملاً مستقلی آنها را ساختهاند. نه تنها هر سازمان یا شرکتی میتواند زیرساخت پیامرسانی خود را با نرمافزار کارساز دلخواهش بسازد، بلکه هر کاربری نیز میتواند با هریک از پیادهسازیهای نرمافزار کارگیر (یعنی با اپ مورد علاقه خودش) به این سرویسدهندهها متصل شود. تا جایی که این پیادهسازیها به استاندارد XMPP وفادار بمانند، همه کاربران و سرویسدهندهها میتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
پیامرسانی در یک شبکه نامتمرکز: فرصتها و تهدیدها
فرصتهایی که با شبکههای نامتمرکز به وجود میآید محدود به ایران و حتی محدود به شبکههای پیامرسانی نیست. مطالعه چندین دهه از تاریخ فناوریهای اطلاعات و ارتباطات به خوبی نشان میدهد که تقریباً همه پرکاربردترین و ماندگارترین پیشرفتهای بزرگ در این صنعت دارای معماریهای کاملاً نامتمرکز بودهاند.[۳] چنین نمونههایی بیانگر این حقیقتاند که وقتی بیش از یک نهاد در طراحی و اجرای زیرساختها مشارکت کنند، نتیجه بسیار قابلاعتمادتری به دست خواهد آمد و کاربران بیشتری برای زمانی طولانیتر از حاصل کار سود خواهند برد.
ایده بهکارگیری یک معماری نامتمرکز برای شبکههای پیامرسانی نیز به دلایلی که در زیر آمده ارزشمند است:
- مجموعهای از شبکههای کوچک نامتمرکز میتوانند تناقض بنیادی شبکههای بزرگ را (که در بخشهای پیش به آن اشاره کردیم) به زیبایی حل کنند: امکان ارتباط داشتن با تعداد بسیار زیادی از کاربران دیگر، بدون خطر انحصارگرایی و قدرتگرفتن یک سازمان (یا شرکت یا کشور…) روی کل شبکه
- از آنجا که شبکهها با هم سازگارند، کاربران این آزادی را دارند که شبکه خود را انتخاب (یا تعویض) کنند بدون این که ارتباط با اطرافیانشان را از دست بدهند. کسانی که به سرویسدهندههای یک شرکت خاص یا یک کشور خاص اعتماد ندارند، میتوانند حساب خود را روی شبکههای دیگر ثبت کنند.
- سازمانهای دولتی میتوانند شبکههای خودشان را بسازند که دادههایش کاملاً در داخل کشور میزبانی میشود. حتی این سازمانها میتوانند کارکنان خود را ملزم کنند که برای پیامهای حساس منحصراً روی شبکههای داخلی باشند تا هیچ ردی از پیامها در هر دو سوی تماس از کشور یا سازمان خارج نشود.
- رقابت سالمی بین کسبوکارهای ایرانی (و حتی خارجی) برای ارائه و نگهداری زیرساخت شبکههای پیامرسانی سریع و پایدار که با این پروتکلها سازگار باشند درخواهد گرفت. این کسبوکارها میتوانند خدمات پیامرسانی خود را با موافقتنامههای سطح خدمات (SLA) به سازمانهای بزرگ داخلی بفروشند و از این راه هزینه ارائه سرویس رایگان به کاربران خانگی را نیز تأمین کنند.
- همچنین رقابت سالمی برای ساخت پیامرسانهای سازگار با این شبکه نامتمرکز درخواهد گرفت؛ رقابتی که کسبوکارهای ایرانی همیشه در آن برگ برندهای خواهند داشت: توانایی بهینهسازی پیامرسانهای خود به خاطر آشنایی با نیازهای ویژه کاربران ایرانی. از آنجا که پیامرسانها به هیچ شبکه خاصی وابسته نیستند، کاربران میتوانند یک پیامرسان بومی را برای پیوستن به یک شبکه غیر بومی نیز به کار ببرند.
با وجود همه این مزایا، سرمایهگذاری روی شبکههای نامتمرکز برای شرکتهای خصوصی کمتر جذاب است، زیرا امکان رسیدن به سود سریع یا قدرت تسلط مطلق در بازار برای ارائهدهندگان این شبکهها از اساس محدودتر است. به همین دلیل، با وجود این که استانداردی مانند XMPP از سال ۱۹۹۹ وجود دارد و به عنوان یکی از استانداردهای پایهای اینترنت تصویب شده است و در بسیاری از بخشهای صنعت ارتباطات به گستردگی به کار میرود، ولی پیانرسانهای مبتنی بر آن برای کاربران عادی هیچگاه شکوفا نشدهاند. بنابراین، حمایت دولتی آغازین برای گسترش این شبکهها میتواند جرقه مهمی برای رشد آنها باشد. در سال ۲۰۱۸ میلادی دولت فرانسه پروژهای را برای توسعه شبکه Matrix برای استفاده در تمام بخشهای دولت خود و برای ارتباط با شهروندانش آغاز کرده است. تجربه فرانسه میتواند الگو یا حتی پایهای برای حمایت از توسعه شبکههای مشابه در ایران باشد. پیشنهادهای مشخصتر برای تشویق توسعه این شبکهها را در نوشته جداگانهای ارائه خواهیم داد.
یک مبارزه بیهوده پیوسته، یا یک انتخاب سازنده
سالهاست که کاربران ایرانی با پدیده نامبارکی به نام فیلترینگ اینترنت روبهرو هستند و به روشهای گوناگونی با آن دستوپنجه نرم میکنند. هر چهقدر هم که مسدود بودن بسیاری از سایتهای مفید و سرویسهای پیامرسانی برای کاربران آزاردهنده باشد، دور از انصاف است که نگرانی دولت ایران درباره پیامرسانهای خارجی و بحث امنیت و کنترل خارجی بر روی دادههای شخصی شهروندان ایرانی را از ریشه ناموجه بدانیم. همان گونه که پیشتر اشاره شد، یک شبکه متمرکز که اکثریت مطلق هر جامعهای عضوش هستند، قدرت زیادی را روی کنترل شریان اطلاعاتی روزانه به شهروندان آن جامعه پیدا میکند؛ هیچ دولتی مایل به پذیرش این قدرت از سوی کشورها یا شرکتهای خارجی نیست یا دستکم میخواهد که صاحبان چنین شبکهای برای داشتن این قدرت کاملاً پاسخگو باشند. به همین دلیل، با وجود این که ما مسدود کردن فلهای شبکههای پیامرسانی را ناقض آزادی کاربران ایرانی میدانیم، ولی به دولت ایران—مانند هر دولت دیگری—حق میدهیم که بخواهد دستکم بخشهایی از ترافیک پیامرسانی داخلی (مثلاً پیامهای کاری مربوط به کارکنان وزارت امور خارجهاش) در کنترل خودش باشد و نه در کنترل شبکههای غیرشفافی مانند تلگرام یا واتساپ.
ولی به دلیل ماهیت خاص شبکههای پیامرسانی متمرکز، دولت برای کنترل دسترسی شهروندان به آنها یک انتخاب سیاه و سفید پیشرو دارد: آزاد گذاشتن کامل آنها، یا مسدود کردن آنها به طور کلی. و دولت به خاطر دغدغههای امنیتی (و شاید به دلایل دیگر) گاهی راه دوم را انتخاب میکند.
از طرف دیگر، بسیاری از شهروندان بر اساس نوع سلیقه یا میزان اعتماد به امنیت دادههایشان علاقهای به سرویسدهندههای اینترنتی و پیامرسانهای داخلی ندارند و نشت اطلاعات خود به یک شرکت خارجی را به استفاده از یک پیامرسان بیامکانات داخلی و یا تسلیم اطلاعات به نهادهای اطلاعاتی داخلی ترجیح میدهند. بخش زیادی از کاربران ایرانی، حتی با وجود فیلتر بودن پیامرسانهای معروف خارجی، با استفاده از روشهای غیرامن برای دورزدن فیلتر خطرهای به مراتب بزرگتری را برای خود و اطرافیانشان (و بالقوه برای زیرساخت اینترنتی ایران) به جان میخرند. بنابراین، نه تنها تلاشهای دولت برای حفظ کنترل روی دستکم بخشی از ترافیک پیامرسانی شهروندانش بیثمر مانده است، بلکه هزینههای بسیار بزرگتری، هم به امنیت دادهای کشور و هم به وقت و انرژی و، از همه مهمتر، اعتماد شهروندان تحمیل میشود.
در این نوشته برای رهایی از این وضعیت ناخوشایند، هم برای کاربران و هم برای سیاستگذاران و مجریان، راه حل نهچندان دشواری پیشنهاد شده است: مهاجرت به شبکههای پیامرسانی نامتمرکز. اگر دولت بپذیرد که رویکرد «یا همه یا هیچ» در کنترل ترافیک پیامرسانها رویکردی شکستخورده است، میتواند دستکم حفظ امنیت و استقلال بخشی از این ترافیک را—دقیقاً بخشی که به طور سیستماتیک اهمیت بیشتری برایش دارد—به دست بیاورد. دولت میتواند با حمایت از گسترش شبکههای کوچک و نامتمرکز محلی (بر پایه پروتکلهایی مانند XMPP یا Matrix که در دنیا شناخته شدهاند و به گستردگی بهکار میروند) سرویسهای پیامرسانی کوچکی را شکوفا کند که با سرویسهای خارجی مشابه خود نیز سازگارند.
از سوی دیگر کاربران ایرانی نیز با موقعیت ناخوشایند فیلتر شدن شبکه محبوبشان که شاید ارتباطات روزمره و حتی کسبوکارشان را به مخاطره بیندازد روبهرو نخواهد شد. آنها این انتخاب را خواهند داشت که روی سرویسدهندههای داخلی یا خارجی عضو شوند و مستقل از جایی که در آن عضو شدهاند، با همه کاربران همه شبکههای کوچک دیگر (چه داخلی و چه خارجی) ارتباط داشته باشند. همزمان، دولت هم میتواند برای کارکنان خود و برای مقاصدی که در آن استقلال دادهای مهم است، شبکههایی سازگار با امنیت و کنترل دلخواه خود را بسازد، بی آن که این شبکهها به جزیرههای تکافتادهای تبدیل شوند که هیچ کسی رغبتی به عضوشدن در آنها ندارد.
این معماری باز و غیرانحصارگر، راه را برای شکوفایی کسبوکارهای بومی برای شبکهها و پیامرسانها نیز هموار میکند و باعث میشود که رقابت آزادی برای ساخت سرویسها و پیامرسانهای سازگار با آن شکل بگیرد؛ رقابتی که لازم نیست تنها یک برنده داشته باشد و در نهایت به رشد فناوری در کشور کمک خواهد کرد؛ رقابتی که در آن کسبوکارهای ایرانی برتریهای ذاتی نسبت به همتایان خارجی خود دارند؛ رقابتی بین همه کسبوکارهای ایرانی، نه فقط آنهایی که دولت تصمیم گرفته به عنوان «پیامرسان ملی» حمایتشان کند؛ رقابتی که در نهایت به سود دولت، کسبوکارهای ایرانی، و امنیت و آزادی کاربران عادی خواهد بود.
[۱] این موضوع ربطی به آزاد/منبعباز بودن تلگرام ندارد؛ حتی شبکهای با اپ انحصاری و غیر آزاد نیز میتوانست با بازگذاشتن API شبکه همین امکان را برای برنامهنویسان متفرقه ایجاد کند. نمونه عجیب دیگر شبکه پیامرسان سیگنال است که حتی با وجود آزاد بودن، اجازه توزیع اپهای غیررسمی را به برنامهنویسان متفرقه نمیدهد.
[۲] شرکت تلگرام برای افزایش سرعت بارگیری محتوای کانالهای عمومی، در کشورهای مختلف شبکههای تحویل محتوا (CDN) ساخته است. ولی این سرورهای ثانویه تنها دریچهای به سرورهای مرکزی و همچنان در کنترل کامل شرکت تلگرام هستند. به همین دلیل شبکه تلگرام همچنان متمرکز محسوب میشود.
[۳] چند نمونه از پروتکلها و استانداردهای کاملاً غیرمتمرکز که اینترنت بر پایه آنها ساخته شده است: پروتکل TCP/IP که روش اصلی برای انتقال و مسیریابی هر نوع دادهای در اینترنت است، سامانه DNS که دامنههای اینترنتی به کمک آن ثبت و جستجو میشوند، و همچنین ایمیل، یا به طور دقیقتر پروتکل SMTP که ارسال ایمیل را ممکن میکند.
من همیشه فکر میکردم چرا کسی از jabber استفاده نمیکنه. خیلی تحلیل زیبایی کرده بودید ممنون
اقا چقد خوب بود این نوشته شما، مدتی بود ذهنمو مشغول کرده بود این موضوع مخصوصا این اواخر، دمتون گرم که موضوع رو شفاف کردین برامون