لبنان؛ نگاهی از درون به انقلابی از درون
لبنان روزهاست که شاهد حضور خیابانی مردم است. آنچه میخوانید گزارشی است از درون جامعه لبنان درباره این اعتراضات، دلایلش و مسیری که در پیش دارد.
سه هفته پیش، ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹، هیچکس تصور نمیکرد تجمعی کوچک و بدون برنامهریزی در بیروت ناگهان به جنبشی تبدیل شود که هزاران نفر در شهرهای مختلف لبنان به آن بپیوندند. تجمعات پراکنده اقشار، گروهها و اصناف مختلف در این کشور چیز عجیبی نیست، بخصوص در ماههای گذشته بارها و بارها معلمان حقالتدریس، بازنشستگان نیروهای نظامی، گروههای محیطزیستی و غیره و غیره در اعتراض به مشکلات مختلف اقتصادی و معیشتی، بیکاری و آلودگیهای زیستمحیطی تظاهرات کردند. اما پنجشنبه ۱۷ اکتبر انفجاری در این کشور کوچک رخ داد که دوست دارم آن را «انقلابی از درون» بنامم. انقلابی که بالذات و صرف نظر از «نتیجه»اش، تاریخ لبنان را به قبل و بعد از خود تقسیم میکند. ویژگیها و تاثیرات این انفجار بر جامعه به قدریست که فکر میکنم حتی اگر همین لحظه مردم تصمیم بگیرند به خانه بازگردند، بیش از آنچه از دست داده باشند به دست آوردهاند.
در این یادداشت سعی میکنم به نکاتی که از داخل این «انتفاضه» (عبارتی که فعالان سیاسی ترجیح میدهند برای این حرکت استفاده کنند) شاهد آن بودهام اشاره کنم.
روز پنجشنبه، ۱۷ اکتبر، خبری در لبنان منتشر شد که دولت قرار است برای مکالمه تلفنی از طریق پیامرسان واتس آپ مالیات وضع کند. همان روز جلسهای در کابینه در حال برگزاری بود که به موضوع مالیاتهای جدید از آغاز سال ۲۰۲۰ اختصاص داشت. موضوع مالیاتها مدتها بود که بین لبنانیها رد و بدل میشد، در خبرها، شبکههای اجتماعی و بجثهای داخل تاکسیها شنیده میشد و جامعه نسبت به آن به شدت حساس شده بود. در کنار آن از حدود یک ماه پیش بحث بحران اقتصادی، کاهش ارزش لیر لبنان در برابر دلار، گران شدن بنزین، نان، کارتهای تلفن همراه و غیره نیز موضوع بحث دائمی مردم بود. صاحبان پمپ بنزینها در طول یک هفته سه بار اعتصاب کردند و صفهای طولانی برای بنزین تشکیل شد. در چنین فضای عصبی و نگرانی، روز سه شنبه ۱۵ اکتبر، آتشسوزی عظیمی هم رخ داد که بخش وسیعی از جنگلها را در مناطق مختلف درگیر کرد. دلیل اصلی این آتشسوزی گرمای بیسابقه در میانه ماه اکتبر بود که با توجه به وزش باد شدید بلافاصله گسترده شد و نزدیک بود به وقوع فاجعهای بیانجامد که خوشبختانه با شروع بارش باران به خیر گذشت. دولت به وضوح در مهار آتش مستاصل بود و این استیصال جامعه را به شدت خشمگین کرد. تنها جرقهای کافی بود تا جامعه منفجر شود و این جرقه روز پنجشنبه با خبر مالیاتهای جدید زده شد.
در خبرها بسیار گفته شده که حرکت لبنانیها به دلیل تخصیص مالیات بر تماس پیامرسان واتسآپ آغاز شد. اما آگاهی از این پیشینه یک ماهه (به اضافه مشکلات اقتصادی، بیکاری گسترده، افزایش هزینههای آموزشی و بهداشتی در طول ماههای گذشته و مشکلات زیرساختی همیشگی آب و برق و غیره و فساد گسترده طبقه سیاسی که بر کسی پوشیده نیست) نشان میدهد که تقلیل مسئله به مالیات واتس آپ چقدر نادرست است. و در طول این بیست روز لبنانیها بارها در شعارهایشان به این تقلیل دادن مشکلاتشان اعتراض کردهاند.
به هر حال عصر روز ۱۷ اکتبر، از حدود ساعت ۴ بعدازظهر، خبرهایی در شبکههای اجتماعی منتشر میشد که قرار است تجمعی در مرکز بیروت برگزار شود. در ابتدا جمعیتی پراکنده در مرکز بیروت جمع شدند و گه گاه شعاری میدادند، اما همه چیز به وضوح بیبرنامه و بیهدف بود. تا حدود ساعت ۸ شب جمعیت به حدود صد نفر رسید. رسانهها در محل حضور داشتند و با چند نفری از معترضان مصاحبههایی میگرفتند. همه چیز مثل همیشه بود. مثل همه تجمعات قبلی. تا اینکه اتومبیل وزیر آموزش و پرورش که از ساختمان حکومتی، در مرکز بیروت، بیرون میآمد توسط معترضان محاصره شد. معترضان در اطراف ماشین تجمع کرده بودند و شعار میدادند که محافظ وزیر از ماشین بیرون پرید و با تیراندازی هوایی سعی کرد معترضان را متفرق کند. این صحنه از طریق دوربین تلویزیونهای موجود در منطقه بصورت زنده پخش شد و انفجار رخ داد. تماشای این صحنه توهینآمیز از تلویزیون به قدری لبنانیها را خشمگین کرد که در عرض ده دقیقه نه فقط مرکز بیروت، بلکه در شهرهای مختلف مردم به خیابانها ریختند. و این سرآغاز انتفاضهای بود که اکنون بیست روز است در لبنان ادامه دارد.
صدای هویت لبنانی
بزرگترین هدیه این انتفاضه، آفرینش یک «هویت لبنانی» برای لبنان است. لبنانی سالهاست با بحران هویت درگیر است؛ نه سوریست نه فلسطینی؛ نه مدنیست نه دینی؛ ناسیونالیست هست و نیست، دموکرات هست و نیست؛ آزادی دارد و ندارد؛ عرب هست و نیست. لبنانی هویت واحد ندارد یا مسلمان است، یا مسیحی، یا دروز، یا شیعه است یا سنی، یا مارونی است یا ارتدوکس یا ارمنی. در این بیست روز اما، هویت لبنانی متولد شد. هویتی اگرچه شکننده و ظریف اما تازه نفس و پر از هیجان. هویتی که خاطره عذابآور «سوئیس شرق»، جنگ داخلی، دستهبندیهای طایفهای، دیگریسازی و وحشت از دیگری را زیر پا گذاشته است.
این هویت نوپاست که این روزها جمعی را از منطقه مسیحینشین «مَتَن» به شهر سنینشین «طرابلس» میکشاند. از منطقه دروز نشین «شوف» برای شهر شیعهنشین «نَبَطیه» درود میفرستد. این هویت نوپاست که برای اولین بار لبنانیهای خارج از کشور را در مقابل سفارت این کشور جمع کرد. همه اینها در تاریخ این کشور بیسابقه است.
یکی از ثمرات این هویت نوپا برملا کردن دست گفتمان سلطه در ایجاد جدایی بین مردم از طوایف مختلف بود. به عنوان مثال میتوانم به شهر طرابلس در شمال لبنان اشاره کنم. طرابلس شهری بزرگ با اکثریت مسلمان سنیست که سالهاست به عنوان مقر «سلفیها» در لبنان شناخته میشود. بارها این حرف را از زبان بسیاری از لبنانیها شنیدهام که اگر در طرابلس درگیری ایجاد شود، خون به راه میافتد، که طرابلس خطرناک است، که طرابلس به شدت مذهبیست. در طول این بیست روز وسیعترین تجمعات در این شهر برگزار شده، با بیشترین تعداد شرکتکننده، بدون حتی یک درگیری. این چهره شهر طرابلس برای لبنانیها انقدر غافلگیرکننده بود که طرابلس را «عروس انقلاب» نامگذاری کردند و هر روز دسته دسته از شهرهای مختلف به طرابلس میروند تا در کنار آنها تجمع برگزار کنند.
ویژگیهای منحصر به فرد نظام طائفی به قدری در تار و پود حیات روزمره مردم این کشور پیچیده که از بین بردن آن شاید تا ابد به طول بیانجامد اما تغییر شکل آن را به وضوح میتوان در مردم دید. لبنانیها دیگر «نظام طائفی» را به عنوان یک نظام سیاسی مسلط نمیخواهند، اما طائفیگری را خصیصهای میدانند که میشود با آن زندگی کرد. کسی پشت دوربین تلویزیون نمیگوید «من به عنوان یک لبنانی سکولار»، میگوید «من به عنوان یک لبنانی مسیحی میگویم که نظام مدنی میخواهم». آنچه لبنانی با آن مخالف است مسئله «قدرت» و «سلطه» در ساختار سیاسی طائفیست نه موجودیت «طوایف» مختلف در لبنان که میتواند یک ویژگی منحصر به فرد در این کشور باشد.
اما محافظت از این هویت تازه چالشیست که لبنانیها در ماهها و سالهای پیش رو با آن روبرو میشوند. از سویی جنگ قدرت احزاب و زعمای طوایف میتواند بر آن خدشه وارد کند و از سویی دیگر بها دادن بیش از حد به این هویت میتواند از غیر لبنانی دیگریسازی کند و مسئله زیست مشترک با پناهنده/پناهجوهای فلسطینی و سوری را به خطر بیاندازد.
دیسکوتک انقلاب
در طول این بیست روز بسیار از جشن و شادی و رقص و موسیقی در خیابانهای مختلف لبنان شنیدهایم. بسیاری، حتی از خود لبنانیها، انتقاد میکنند که با جشن نمیتوان چیزی را تغییر داد. به نظر من اما اتخاذ این استراتژی برای ادامهدار کردن تجمعات به دلایل مختلف برای کشوری مثل لبنان چه بسا لازم است.
اولین دلیل آن اجتناب از درگیری با ارتش است. جایگاه ارتش لبنان نزد بخش وسیعی از مردم این کشور بسیار بالاست. لبنانیها ارتش را به عنوان تنها موسسه غیر حزبی/غیر طایفی تقریبا میپرستند. فراموش نکنیم که هنوز بسیاری از لبنانیها دوران جنگ داخلی، نبود ارتش و وجود شبهنظامیان در خیابانها و آزار و اذیت شهروندان را به خاطر دارند. در دو روز اول تجمعات که بین ارتش و معترضانی که قصد ورود به ساختمان حکومتی در مرکز بیروت را داشتند درگیریهایی پیش آمد، به چشم خودم دیدم که برخی از افراد مسنتر حاضر در تجمع اشک میریختند که «با ارتش درگیر نشوید» و «ارتشیها فرزندان ما هستند». معترضان به خوبی میدانند که درگیری با ارتش بخش زیادی از تجمعکنندگان را به خانه بازمیگرداند. از آن سو نظام سیاسی لبنان هم از خطرات رویارویی ارتش و مردم آگاه است و در طول این بیست روز بارها خبرهایی از تماسهای رئیسجمهور و نخستوزیر با فرماندهان ارتش از رسانهها پخش شد که مصرانه از ارتش میخواستند به هیچ وجه با معترضان درگیر نشوند.
دلیل دوم مسئله شبهنظامیان وابسته به احزاب است که در تجمعات ناآرام فرصت پیدا میکنند تا با ورود به تجمعات، مسیر اعتراضات را به میل خود تغییر دهند. هیچکس به طور دقیق نمیداند این شبهنظامیان چند نفرند و چقدر سلاح دارند. این مسئله بخصوص در شهرها و مناطق دورافتادهتر به شدت میتواند خطر آفرین باشد.
در چنین شرایطی تنها راه حل، آرام نگه داشتن فضای اعتراض است تا هم شهروندان برای مشارکت احساس امنیت کنند و هم راه برای شیطنتهای احزاب بسته شود.
اما آنچه در هیاهوی این دیسکوتک و سر و صدای موسیقی از رسانهها نمیبینید جلسات بحث و گفتگوست که روزانه در مناطق مختلف برگزار میشوند. تقریبا در همه شهرها گروههای مختلف جامعه مدنی جلسات مختلف بحث و تبادل نظر با محورهای مختلف تشکیل میدهند. در مرکز بیروت چادرهایی در گوشه گوشه میدان برپا شده و هر شب چند جلسه مختلف با موضوعات مختلف در آنها برپا میشود. در شهرهای دیگر نیز حداقل یک جایگاه برای جلسات گفتگو در نظر گرفته شده و معترضان فعالانه در آنها شرکت میکنند. من در شهر کوچک «کفر رمان» در جنوب لبنان شاهد یک جلسه گفتگو بودم و از میزان آگاهی و مشارکت مردمی در آن حیرتزده شدم. این جلسات به صورت روزانه در حال ساختن انتفاضه مردم لبنان است.
شعارهای انتفاضه
یکی از اصلیترین نقاط ضعف جنبش در روزهای آغازین شعارهایی بود که مردم در طول تجمعات سر میدادند. به غیر از شعار معروف «الشعب یرید اسقاط النظام» شعار با محتوای دیگری وجود نداشت و بیشتر بد و بیراه و فحشهای اغلب جنسیتی به مقامات سیاسی کشور مطرح میشد. اینجا بود که فعالان سیاسی، گروههای چپ و فمینیستها فضا را در دست گرفتند و شعارهایی ساختند که مطالبات مردم را به شکل درست بیان میکرد. این شعارها به قدری در بین مردم جا باز کرد که در تجمع شهرها و حتی کشورهای دیگر هم مورد استفاده قرار گرفت.
فمینیستها به خصوص در این رابطه بسیار فعالانه عمل کرده و موفق شدند شعارهای جنسیتزده را تقریبا از سطح خیابانها محو کنند. فضای انقلابی و بخصوص شکسته شدن برخی خط قرمزها باعث شد تا شعارات فمینیستها به خوبی از طرف مردم پذیرفته شود. تا جایی که چند شب پیش دیدم که گروهی از مردان در بیروت شعار «نه به مردسالاری» میدادند و دیگران تکرار میکردند!
جامعه مدنی و انتفاضه
انتفاضه مردم لبنان را فعالان سیاسی و اجتماعی آغاز نکردند. این نکتهایست که فعالان دائما به خود یادآوری میکنند. اما نقش جامعه مدنی در طول سالها مبارزه، آگاهیسازی و سازماندهی چیزی نیست که بتوان بر آن چشم پوشید. گروههای مختلف چپ و لیبرال، فمینیستها، سازمانهای دانشجویی و غیره سالهاست مطالبات جامعه را به اشکال مختلف مطرح کردهاند و سهم قابل توجهی در آگاهی امروز جامعه لبنانی دارند.
به عنوان نمونه در جریان انتخابات مجلس که سال گذشته برگزار شد گروههای مختلفی از فعالان سیاسی و اجتماعی با ایجاد ائتلافهای بین-منطقهای سعی کردند حصار منطقهای و طائفهای موجود در لبنان را بشکنند. این ائتلافها افراد را در شهرهای مختلف سازماندهی کرده و با هم شروع به کار کردند. همه آنها میدانستند که شانسی برای بردن انتخابات ندارند اما ائتلافهای تشکیل شده، شیوههای سازماندهی به کار گرفته شده اثری بلندمدتتر از یک انتخابات برای آنان داشته و امروز به کمک آنها آمده است.
فعالان فمینیست و حقوق زنان همچنین در طول سالیان گذشته با تشکیل ائتلاف، علاوه بر پررنگ کردن مسائل زنان در جامعه، مکانیسمهای سازماندهی با یکدیگر را تمرین کرده و به شکل گستردهای در تجمعات مشارکت میکنند.
حزب الله و انتفاضه
احتمالا برای بسیاری از ما ایرانیها موضع حزبالله در بینابین همه این اتفاقات قابل توجه است. به نظر من حزب لله (متاسفانه) در طول این بیست روز چند خطای استراتژیک جدی مرتکب شد. همه میدانند که میشل عون، رئیس جمهور فعلی لبنان، از جریان هشت مارس و نزدیک به حزبالله است. اما کسی فکر نمیکرد حمایت حزب از میشل عون تا حدی باشد که تقریبا همه کارتهایش را در این بازی بسوزاند. سید حسن نصرالله، دبیر کل این حزب، در طول این سه هفته سه بار سخنرانی داشته (که بیسابقه بود) و هر بار بخشی از مردم را نسبت به موضع حزب ناامیدتر کرده است. در اولین سخنرانی که در روز دوم اعتراضات انجام شد، به وضوح به مردم گفت که اگر به دنبال تغییر نظام هستید، وقتتان را تلف میکنید! در سخنرانی دوم بدون هیچ پیشینهای حرف از وابسته بودن بخشی از معترضان به سفارتهای خارجی را مطرح کرد که واکنش وسیع مردم در خیابان، شبکههای اجتماعی و حتی رسانههای جمعی را در پی داشت. حداقل من به خاطر ندارم تا آن روز کسی مواضع دبیر کل حزب الله را به این شکل مورد تمسخر قرار داده باشد.
طرفداران حزب الله و جنبش امل تاکنون سه بار در بیروت و جنوب لبنان به معترضان حمله کردهاند، آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و چادرهایی که برای جلسات بحث و گفتگو برپا شده بود را شکستند و آتش زدند. این عمل حتی در بین هواداران حزب با واکنش منفی مواجه شد. شاهد بودم که یک شب ارتش دور تا دور معترضان حلقه زد تا در برابر حمله احتمالی هوادارن این دو حزب از معترضان محافظت کند. ترمیم چهرهای که این درگیریها از طرفداران حزب برای مردم ساختند کار بسیار پیچیدهایست. بگذریم که فعالان جامعه مدنی سعی کردند تا با سر دادن شعار حفظ همبستگی از مقابل هم قرار گرفتن دو طیف از مردم جلوگیری کنند.
از دیگر اشتباهات هواداران حزب الله از روزهای نخست اعتراضات، جدا کردن صف خود از تجمعات بود. در حالی که در بیروت همه در مرکز شهر و مقابل ساختمان حکومت تجمع میکردند، هواداران حزب الله در مقابل بانک مرکزی لبنان جمع شده و علیه رئیس بانک شعار میدادند. این عمل به خودی خود مشکلی نداشت، اشکال آنجا بود که در شبکههای اجتماعی «انقلاب واقعی» را مقابل بانک مرکزی و «انقلاب منحرفشده» را در مرکز بیروت نامیدند. دوقطبی انقلابی خوب و بد اشتباه بزرگی بود که بعد از چند روز تجمع مقابل بانک مرکزی را خاموش کرد.
به علاوه دبیر کل حزب الله در سخنرانی دوم از هواداران حزب خواست تا از تجمعات کنارهگیری کنند. این اشتباه استراتژیک به شدت به چهره حزب ضربه زد چراکه در جنوب لبنان (جایی که حزب الله و جنبش امل بیشترین پایگاه مردمی را دارند) تجمعات ادامه پیدا کرد و حتی رسانهها با انجام مصاحبههایی با مردم آن را بازتاب دادند.
دیگر اشتباه حزب الله ساختن دوگانه «مقاومت» و «مطالبات مردم» بود. شتابزدگی فضای رسانهای حزب الله در واکنش به اعتراضات مردم باعث شد تا این دوگانگی به بدترین شکل ممکن خود را نشان دهد. در رسانهها مردم جنوب مجبور شدند سخنان خود را اینطور شروع کنند که «ما با مقاومت مشکلی نداریم اما…» و این برای مردم لبنان دردناک است چرا که اهالی جنوب لبنان بیشترین هزینه را برای حمایت از مقاومت در برابر اسرائیل پرداختهاند و اصلا جنبش مقاومت چیزی جدا از اهالی جنوب نیست. این اشتباه نیز در آینده برای حزب الله تبعات گستردهای در پی خواهد داشت.
فردا چه میشود؟
هیچکس نمیداند. هزاران سناریو در جواب این سوال میتوان درست کرد. احزاب به جان هم میافتند و جنگ داخلی آغاز میشود؟ ممکن است. ارتش تجمعات را قلع و قمع میکند؟ ممکن است. رئیس جمهور استعفا میدهد؟ ممکن است. نظام طایفی برمیافتد؟ دور از ذهن، اما ممکن است.
مطالبه امروز مردم تشکیل یک حکومت تکنوکرات، خارج از احزاب سیاسی موجود است. با توجه به استعفای نخست وزیر و ملغی شدن کابینه او، بر اساس قانون اساسی رئیس جمهور موظف است تا یک کمیته مشورتی تشکیل دهد و آن کمیته قانون جدیدی برای انتخابات مجلس تهیه کند. سپس با برگزاری انتخابات، مردم نمایندگان جدید انتخاب میکنند. سپس رئیس جمهور، یک نخست وزیر جدید انتخاب کرده و نمایندگان مردم به او و کابینهاش رای اعتماد میدهند. این روند قانونی هزار اما و اگر در خود دارد. اینکه احزاب سیاسی، زعمای طوایف و طبقه سیاسی تا چه حد حاضر است از امتیازات خود دست بکشد و به این روند تن دهد را هیچکس نمیداند.
در این میان بحران اقتصادی، نتیجه سالها فساد، دزدی از اموال مردم و بدهیهای عظیم کشور، روز به روز بزرگتر و ورشکستگی اقتصادی روز به روز نزدیکتر میشود. چگونه این نظام سیاسی فرسوده و فاسد میتواند کشور را از سقوط در پرتگاه نجات دهد؟ این را هم هیچکس نمیداند.
از سوی دیگر جنبش نیز آینده مشخصی ندارد. مثل همه جنبشهای بدون رهبری واحد، این حرکت نیز از چشمانداز یا راهبرد مشخصی برخوردار نیست. استراتژیهایش روز به روز تعیین میشود و این در عین حال که حرکت را «تمیز» نگه میدارد اما برای دوام آوردن نیاز به خلاقیت و ابتکارات عمل بسیار دارد. از جمله چالشهای جدی این روزهای جنبش، مسئله نگه داشتن اعتصاب عمومیست. از نخستین روزهای تجمع، گروههای مختلف معترضان اقدام به بستن راه در مناطق مختلف کردند تا بتوانند اعتصاب عمومی در کشور شکل دهند. امروز پس از بیست روز، بستن راهها باعث شده تا بین معترضان و مردم اختلافاتی به وجود آید، برخی معتقدند باید اعتصاب را ادامه داد تا حکومت چارهای جز قبول خواست معترضان نداشته باشد، در مقابل برخی دیگر میگویند که این کار به مشاغل کوچک مردم ضربه میزند و خواه ناخواه آنان را در مقابل معترضان قرار میدهد. از دو روز پیش معترضان در برخی شهرها به جای بستن راهها به اعتصاب در مقابل موسسات مختلف روی آوردند و در مقابل بانکها، شرکت مخابرات، سازمان برق و شرکتهای سرویسدهنده تلفن همراه تجمع کردند. بطور خلاصه راهکار بلند مدتی فعلا برای جنبش اندیشیده نشده و این موضوع سرنوشت این انتفاضه را نامعلوم کرده است.
اما آنچه روشن است این است که انقلاب از درون، جامعه لبنان را به مراتب از طبقه حاکم بر این کشور جلو انداخته است. به عنوان شاهد عینی در هر دو حرکت تابستان ۲۰۱۵ و پاییز ۲۰۱۹ معتقدم جامعه در طول این چهار سال قدمی بزرگ به جلو برداشته است. خط قرمزهای جامعه که در سال ۲۰۱۵، جنبش اعتراضی فعالان سیاسی و اجتماعی را خاموش کرد، امروز با سرعتی باورنکردنی شکسته میشوند. شعار «کلن یعنی کلن» (همهشان یعنی همهشان) که این روزها در خیابانهای لبنان میشنوید اولین بار در تجمعات اعتراضی چهار سال پیش ساخته شد. اما مردم با آن همراهی نکردند و تجمعات آن سال هیچگاه از مرکز بیروت فراتر نرفت. احزاب و رهبران سیاسی امروز بدون به رسمیت شناختن انقلاب از درون و هویت تازه شکلگرفته لبنانی راه به جایی نخواهند برد. جامعه دست حاکمیت را خوانده و به سادگی تن به بازیهایش نمیدهد. دیگر نمیتوان آنها را با هشدار به راه افتادن جنگ داخلی و «خیابان در مقابل خیابان» ساکت نشاند چراکه از خیابانهای شهرهای مختلف این شعار به گوش میرسد: «ما انقلاب مردمی هستیم و شما جنگ داخلی».