بهراه انداختن جنگ روی کره زمین
جان بلامی فاستر، این مقاله را در شماره ویژه مهندسی زمین «علم برای مردم» بهعنوان اعلان راهاندازی مجدد مجله، نوشت. اینکه چگونه مهندسی اقلیم[۱]با همدستی سرمایهداری زمین را خلاقانه تخریب کردهاند؟
شرایط روز به روز شکل جنونآمیزتری به خود میگیرد. با نرخ فعلی انتشار گازها در سطح جهانی، کمتر از دو دههی دیگر میزان انتشار کربن از مرز پیشبینی شده عبور کرده و مقدار آن در مجموع به حد تریلیون تن (متریک) میرسد. این پدیده دورهای از تغییرات اقلیمی خطرناکی را آغاز خواهد کرد که عملاً برگشتناپذیر است و میتواند برای قرنها، اگر نگوییم برای هزارههای متمادی، بر اقلیم تأثیر بگذارد. حتی اگر بنا باشد تمامِ اقتصاد جهانی در لحظهی کنونی، انتشار دیاکسیدکربن را متوقف کند، عملاً کربن اضافهای که پیش از این در اتمسفر انباشت شده، ناگزیر کاری میکند که تغییرات اقلیمی تا جایی ادامه یابد که نتایج مخرب آن بر گونهی انسان و حیات بهطور کلی تأثیر گذارد. با این حال افزایش ۲ درجه سانتیگرادی میانگین دمای جهانی و نیز انباشت سطح کربن در محیط ۴۵۰ پی پی ام (ذره در میلیون)، شرایط کیفی متفاوتی را رقم خواهد زد. در این وضعیت و در زمان حیات بسیاری از کسانی که اکنون زندهاند، واکنشهای اقلیمی به نحو فزایندهای وارد عمل میشوند و تهدیدی بهشمار میآیند که میانگین دمای جهانی را به ۳ الی ۴ درجهی سانتیگراد بیش از میانگین دمای دورهی پیشاصنعتی در همین قرن حاضر برگردانند. این شرایط با انتشار گازهای گلخانهای[۲] دیگر مثل متان و اکسید نیتروژن[۳] وخیمتر هم شده است.
خطرات عظیمی که تغییرات سریع اقلیمی بشریت را در معرض آن قرار داده و ناتوانی ساختار اقتصادی-سیاسی سرمایهداری کنونی در ارزیابی و ادارهی این معضلات، که حضور دانلد ترامپ در کاخ سفید نمادی از این وضعیت است، منشأ تلاش و جستجوی بیهودهای شده برای یافتن راهکارهای تکنولوژی پایه[۴] در قالب طرحهای مهندسی اقلیم که بهمثابهی مداخلههای بزرگ و عمدی انسان برای دستکاری کل اقلیم یا کل سیاره تعریف میشوند.
در حال حاضر نه تنها مهندسی اقلیم مشتاقانه از سوی طبقهی میلیاردر یعنی افرادی چون بیل گیتس[۵] و ریچارد برنسن[۶]، سازمانهای محیط زیستی مانند صندق دفاع از محیط زیست[۷] و انجمن دفاع از منابع طبیعی[۸]، اتاقهای فکری مانند موسسه Breakthrough یا Climate Code Red و شرکتهای سوخت فسیلی مثل اکسون موبیل[۹] و شل[۱۰] حمایت میشود، بلکه دولتهای ایالات متحد، انگلستان، چین و روسیه نیز، فعالانه آن را دنبال میکنند. هیأت بینادولتی تغیرات اقلیمی سازمان ملل متحد[۱۱](IPCC) استراتژیهای انتشار منفی بر مبنای مهندسی اقلیم (در قالب انرژی زیستی با ضبط و ذخیرهسازی کربن یا BECCS) را تقریباً در تمام مدلهای اقلیمیاش ادغام کرده است. شماری از نوشتهها و مقالات شمارهی تابستان ۲۰۱۷ مجلهی ژاکوبین با عنوان زمین، باد و آتش[۱۲]، شواهدی در بر دارد که نشان میدهد حتی برخی اشخاص جناح چپ (جایی که ایدههای مبتنی بر الگوی «شتابگرا»[۱۳] اخیراً در برخی موارد بهکارگرفته شده است) بسیار غیرنقادانه به مهندسی اقلیم به عنوان امداد غیبی[۱۴]-روشی برای دفاع از اقتصاد نوین اقلیمی و استراتژی تکنولوژیکی- متوسل شدهاند.
براساس نظریههای اقلیمشناس پیشرو جیمز هنسن،[۱۵] اگر بناست که سیستم زمین به انباشت کربن در میانگین ۴۵۰ پی پی ام نرسد و سطح هولوسن[۱۶] به میانگین ۳۵۰ پی پی ام بازگردد، برخی از انتشارهای منفی بهواسطهی ابزارهای تکنولوژیک و درنتیجه مهندسی اقلیم دستکم در سطحی محدود، ضروری خواهد بود. استراتژی هنسن نیز مشابه عمدهی استراتژیهای دیگر، بر مبنای سیستم موجود کنونی باقی میماند؛ بدین معنی که احتمال انقلاب اکولوژیکی در مقیاس کامل و واقعی را که شامل حرکتهای خودانگیختهی[۱۷] جمعیتها پیرامون مصرف و تولید است، نادیده میگیرد. آنچه مسلم است این است که هر تلاشی برای بهکارگیری مهندسی اقلیم (حتی در قالب طرحهای تکنولوژیکی برای زدودن کربن) به عنوان استراتژی اصلی برای مقابله با گرمایش جهانی، ذیل اهداف انباشت سرمایه قرار بگیرد و این مسئله در عمل برای بشریت بسیار سرنوشتساز خواهد بود. هزینههای چنین عملی که بار آن بر دوش نسلهای آینده خواهد بود، و خطرات آن برای گونههای زنده از جمله خود ما، چنان عظیم است که تنها واکنش عقلانی آن انقلاب اکولوژیکی[۱۸] طولانی است؛ انقلابی که هدف آن سریعترین کاهش ممکن در انتشار دیاکسیدکربن و سایر گازهای گلخانهای باشد و همزمان بر بومشناسیکشاورزی[۱۹] و بازیابی اکوسیستمهای جهانی ازجمله جنگلها برای جذب دیاکسیدکربن، تأکید کند. این امر میبایست با بازسازی دامنهدار جامعه در سطح کلان همراه شود که هدف آن بازیابی نهادها در سطح بالاتری از کنشهای جمعی و برابرطلبانهای باشد که با رشد سرمایهداری تضعیف شدهاند.
مهندسی اقلیم سیارهی زمین تحت رژیم سرمایهی فسیلی
مهندسی اقلیم بهمثابهی یک ایده به دورهی نخستین اکتشافهای تغییرات اقلیمی سریع انسانزاد[۲۰] باز میگردد. اوایل دههی ۱۹۶۰، میکائیل بودیکو[۲۱]، اقلیمشناس پیشروی اتحاد جماهیر شوروی (و در آن زمان کل دنیا)، نخستین کسی بود که هشدارهایی را اعلان کرد دربارهی اجتنابناپذیر بودن تغییرات سریع اقلیمی جهانی بهواسطهی سیستمهای صنعتی که سوختهای فسیلی میسوزانند. گرچه تغییرات اقلیمی انسانزاد، خیلی پیش از این تشخیص داده شده بود، آنچه جدید مینمود، کشف واکنشهای بزرگ اقلیمی بود؛ واکنشهایی مانند آب شدن یخهای قطب شمال، از بین رفتن اثر سپیدایی[۲۲] به دلیل جایگزینی یخهای سفید بازتابنده با موجهای آبی دریا، افزایش مقدار تشعشعات خورشیدی که توسط سیارهی زمین جذب میشود و تشدید میانگین دمای جهانی. بودیکو در سال ۱۹۷۴ بهعنوان راه حل ممکن برای تغییرات اقلیمی، استفاده از هواپیماهای ارتفاع بالا را برای رهاسازی ذرات گوگرد (که منجر به تشکیل هواویزهای سولفات[۲۳] میشود) در استراتوسفر[۲۴] مطرح کرد. این راه حل به منظور تقلیدی از نقش آتشفشان در پراکندن گوگرد در اتمسفر بود که مانعی جزئی میسازد که تشعشعات ورودی از خورشید را محدود میکند. منطقی که او مطرح میکرد این بود که بهویژه اقتصادهای سرمایهداری، قادر نخواهند بود که انباشت سرمایهی رشدمحور، مصرف انرژی و انتشارها را علیرغم به خطر انداختن اقلیم، محدود کنند. در نتیجه برای پایدار ساختن اقلیم میبایست دربارهی جایگزینهای تکنولوژیکی، پژوهش و بررسی صورت گیرد؛ اما این امر تا سال ۱۹۷۷ که سزار مارچتی[۲۵]، فیزیکدان ایتالیایی، طرحی را برای جذب دیاکسیدکربن منتشر شده از نیروگاههای الکتریکی و استفاده از لولهها برای رهاسازی آنها در اعماق اقیانوسها عرضه کرد، مطرح نبود. از اینجا بود که واژهی «مهندسی اقلیم» پدیدار شد.
اکنون طرح پیشنهادی پیشگامانهی بودیکو برای استفاده از ذرات گوگرد جهت انسداد بخشی از تشعشعات خورشید، با نام «تزریق هواویزهای استراتوسفری[۲۶]» شناخته میشود و نظر اولیهی مارچتی برای جمعآوری و انتقال کربن در اقیانوس، مظهر دو رویکرد اصلی به مهندسی اقلیم، یعنی به ترتیب مدیریت تشعشعات خورشیدی[۲۷] (SRM) و حذف دیاکسیدکربن[۲۸] (CDR) شده است. رویکرد مدیریت تشعشعات خورشیدی، برای محدود کردن تشعشعات وارد به زمین، طراحی شده است. رویکرد حذف دیاکسیدکربن، به دنبال جذب و حذف کربن، برای کاهش دادن مقدار کربن ورودی به اتمسفر است.
علاوه بر طرح تزریق هواویزهای استراتوسفری، که ابتدا از سوی بودیکو مطرح شد، رویکرد دیگری به مدیریت تشعشعات خورشیدی که در سالهای اخیر طرفداران بانفوذی کسب کرده، روشنسازی ابرهای اقیانوسی[۲۹] است. این رویکرد خنک کردن زمین را در برمیگیرد؛ از طریق تغییر دادن ابرهای پوشن کومهای[۳۰] کمارتفاعی که یک سوم اقیانوس را پوشاندهاند و آنها را بازتابندهتر میکنند. در سناریوی معیار، ناوگان ویژهای از ۱۵۰۰ کشتی بدون سرنشین کنترلشونده از طریق ماهواره در اقیانوس گشتزنی میکنند و ذرات کوچکتر از میکرون آب دریا را در هوا میپاشند که منجر به تبخیر باقی ماندههای آب شور میشود. این ذرات روشن نمک، تشعشعات ورودی خورشید را بازمیتابانند. همچنین آنها با افزایش مساحت سطح و رویهی ابرها، به عنوان هستهی چگالندهی ابر عمل میکنند و در نتیجهی آن، تشعشعات خورشیدی بیشتری بازتابانده میشود.
از هر دو رویکرد تزریق هواویزهای استراتوسفری و روشنسازی ابرهای اقیانوسی، بهعلت ایجاد خطرات بسیار زیادی ورای خطرات تغییرات اقلیمی، تاحد زیادی انتقاد شده است، چون به جای دلایل اصلی صرفاً به نشانههای تغییرات اقلیم میپردازند. رویکرد تزریق هواویزهای استراتوسفری -که باید از طریق شلنگها، لولهها، بالونها یا هواپیماها به استراتوسفر رسانده شود- چرخهی هیدرولوژیکی جهانی را با تأثیرات غیرقابل پیشبینی زیادی تغییر خواهد داد و احتمالاً منجر به خشکسالی بزرگی در مناطق گستردهای از زمین میشود. بیم آن میرود که این رویکرد به نابودی سیستم بارشهای موسمی هند و اختلال در کشاورزی برای حدود ۲ میلیارد انسان، منجر شود. همچنین نگران هایی وجود دارد که این رویکرد ممکن است فوتوسنتز و تولید محصول در بسیاری از اکناف جهان را تحت تاثیر قرار دهد. تزریق ذرات گوگرد به اتمسفر میتواند در آسیب بیشتر به لایهی ازون مؤثر باشد. دست آخر، بیشتر گوگرد اضافه به شکل باران اسیدی به زمین بازخواهد گشت. بیشترین نگرانی از این است که تزریق هواویزهای استراتوسفری باید هرسال، تکرار شود. در انتهای هر دوره، افزایش دما بههمراه کربن اضافی انباشت شده، تقریباً بهیکباره با افزایشی در حدود ۲ تا ۳ درجهی سانتیگراد دمای جهانی در یک دهه، همراه خواهد شد. این پدیده به عنوان «مشکل خاتمه دادن»[۳۱] شناخته میشود.
همانند رویکرد تزریق هواویزهای استراتوسفری، رویکرد روشنسازی ابرهای دریایی نیز به میزان زیادی بر چرخهی هیدرولوژیکی بهنحو غیرقابلپیشبینی اثر میگذارد؛ مثلاً میتواند خشکسالی بزرگی در آمازون ایجاد کند، یا با خشک کردن حیاتیترین اکوسیستمهای خاکی زمین، ممکن است منجر به اثرات فاجعهبار و نامعلومی بر پایداری سیستم زمین شود. بسیاری از خطرات رویکرد روشنسازی ابرهای دریایی مشابه خطرات رویکرد کاهش هواویزهای استراتوسفری است. مانند سایر اشکال مدیریت تشعشعات خورشیدی، این رویکرد نیز برای مقابله با اسیدی شدن اقیانوس که ناشی از افزایش سطوح دیاکسیدکربن است، کاری انجام نمیدهد.
اولین شکل از رویکرد حذف دیاکسیدکربن که توجهات بسیاری را از سوی سرمایهگذاران و علاقهمندان به اقتصاد جلب کرد، ایدهی بارورسازی اقیانوس با آهن بود؛ بدینسان که رشد فیتوپلانکتون[۳۲] تا جایی افزایش یابد که میزان جذب کربن اقیانوس را ارتقا دهد. در این زمینه آزمایشهای زیادی صورت گرفته و مشکلات فراوان ملازم با اجرای این طرح به اثبات رسیده است. تأثیرات آن بر چرخه اکولوژیکی فیتوپلانکتون، زئوپلانکتون[۳۳] و طیف گوناگونی از گونههای دیگر دریایی، ازجمله والها که در رأس زنجیرهی غذایی هستند، نامشخص است. اگرچه بخشهایی از اقیانوس به دلیل آهن اضافی، سبزتر خواهد شد، دیگر بخشها، به دلیل محرومیت از مواد مواد مغذی-نیترات، فسفر، سیلیس- که برای رشد احتیاج است، خالی از حیات و آبیتر خواهد شد. شواهد نشان میدهد که بخش زیادی از کربنی که ازطریق اقیانوس جذب میشود، در سطح رویی یا سطوح میانی آن باقی خواهد ماند و تنها بخش بسیار کوچکی به عمق اقیانوس وارد میشود؛ جایی که به صورت طبیعی در آنجا رسوب میکند.
امروزه در میان طرحهای گوناگون حذف دیاکسیدکربن، طرح BECCS به دلیل امیدی که درخصوص انتشارهای منفی ایجاد میکند، بیشترین طرفدار را جذب کرده است. زیرا به نظر میرسد این طرح بر این مبنا که کربن میتواند در دهههای بعدی از اتمسفر حذف شود، این امکان را برای کشورها فراهم میکند تا از برآورده ساختن کامل اهداف اقلیمی طفره روند. هر چند در حال حاضر، طرح BECCS تاحد زیادی بهعنوان یک مدل کامپیوتری آزمون نشده است، تقریباً در تمام مدلهایی که ازسوی IPCC استفاده میشود، گنجانده شده است. در این مدل، BECCS ، بهمنظور تولید الکتریسیته، با جذب و ذخیرهسازی زیرزمینی دیاکسیدکربن تولیدی، محصولات زراعی را میسوزاند. به لحاظ نظری، تا زمانی که میتوان محصولات گیاهی را بهمثابهی کربن خنثی -جذب دیاکسیدکربن از جو و نهایتاً آزادسازی دوباره آن- در نظر گرفت طرح BECCS، با سوزاندن زیست توده[۳۴] و سپس جذب و ترسیب انتشارهای کربن حاصل، ابزاری برای تولید برق خواهد بود که همزمان منجر به کاهش میزان خالص کربن اتمسفر میشود.
با اینحال به نظر میرسد زمانی که BECCS از انتزاع به هیأت واقعیت درمیآید، پرسشبرانگیز میشود. تخمین زده میشود که مدلهای سطح میانی IPCC، ۳۶۰ گیگاتن دیاکسیدکربن را از جو حذف کند؛ چیزی حدود دو سوم کل میزان منتشر شده بین انقلاب صنعتی و سال ۲۰۱۱٫ این برای دامنهای وسیع از کشت محصولات رخ میدهد که کشاورزی تجاری عهدهدار آن است. برای حذف یک تریلیون تن دیاکسیدربن از جو، همانطورکه در سناریوهای بلندپروازانهتر پیشبینی میشود، زمینهایی دو برابر مساحت هند (یا برابر استرالیا) اشغال خواهد شد، که این میزان تقریباً برابر نصف زمینهایی است که در حال حاضر در سطح جهانی زیر کشت هستند، که این امر نیازمند ذخیرهی آب شیرینی برابر با کل مصرف فعلی کشاورزی در سطح جهان است. هزینههای اجرای BECCS ، در مقیاسهای مورد نظر، توسط جیمز هانسن اقلیمشناس- که نقادانه مینویسد در مدلهای آب و هوایی IPCC انتشارهای منفی مانند «سرطان» گسترش یافتهاند – با «حداقل هزینههای تخمین زده شده» در حدود صدها تریلیون دلار یعنی چیزی حدود ۵۷۰ تریلیون دلار با مقیاسهای مالی قرن حاضر، برآورد شده است. بنابراین اثرات BECCS – که به عنوان یک سازوکار اولیه استفاده میشود و برای جلوگیری از مواجه با سیستم تولید فعلی طراحی شده است- جایگزینی عظیم کشاورزان کوچک و تولید مواد غذایی درسطح جهانی را در پی خواهد داشت.
علاوه براین، زمانی که تأثیرات عظیم در زمینهی استفاده از زمین در سطح جهان در نظر گرفته شود، این باور اغراقآمیز یا نادرست از آب در میآید که اشکال تولید کشاورزی تجاری[۳۵] بزرگ مقیاس که در مدلهای BECCS مفروض گرفته شده، نسبت به کربن خنثی هستند و بنابراین منجر به انتشار منفی همراه با ترسیب کربن[۳۶] میشود. انتظار میرود کشت محصولاتBECCS در مزارع وسیع تکمحصولی[۳۷] انجام شود و جایگزین سایر اشکال استفاده از زمین باشد. تاکنون بهلحاظ زیستی، اکوسیستمهای متنوع، نرخ قابلتوجه بیشتری از تجزیهی کربن در خاک و زیستتوده[۳۸] درمقایسه با کشاورزی تککشتی[۳۹] داشتهاند. یک طرح جایگزین برای BECCS در حمایت از ترسیب کربن، ارتقاء تجدید اکولوژیکی عظیم و جهانی خواهد بود که شامل احیای جنگلها[۴۰] همراه با ترویج بومشناسیکشاورزی[۴۱] است که بر مبنای اشکال سنتی کشاورزی طراحی شده و پیرامون بازیافت مواد مغذی[۴۲] و بهبود شیوههای مدیریت خاک، سازماندهی شده است. این امر متضمن جلوگیری از شکاف متابولیکی همراه با کشاورزی تجاری تک کشتی است که هم از لحاظ تولید غذا در هر هکتار و هم ترسیب کربن کارآمدی کمتری دارد.
طرح جذب و ترسیب کربن (CCS)[43] یعنی یکی از دیگر راهکارهای رایج تکنولوژیکی که از آن دفاع میشود، دقیقاً شکلی از مهندسی اقلیم نیست، زیرا در جهت جذب و ترسیب انتشار کربن از نیروگاههای الکتریکی کوچک مانند نیروگاههای سوخت زغال سنگ طراحی شده است. با این حال، ارتقاء زیرساخت CCS در مقیاس جهانی و به عنوان ابزاری برای پرداختن به تغییرات اقلیمی- ازآنجا که ضرورت یک انقلاب اکولوژیکی در تولید و مصرف را به حاشیه میبرد- در بهترین حالت به دلیل مقیاس کلان اقتصادی و اکولوژیکی موردنظر در این طرح، به مثابهی نوعی مهندسی اقلیم جهانی به شمار میآید. اگرچه به لحاظ نظری، CCS امکان سوختن سوختهای فسیلی از نیروگاههای الکتریکی، بدون انتشار کربن در جو را فراهم میکند؛ مقیاس و هزینههای عملیات CCS گزاف و سرسامآور است. همانطور که کلایو همیلتون[۴۴] در اربابان زمین: غروب عصر مهندسی اقلیم[۴۵] مینویسد: طرح CCS برای یک واحدِ استاندارد نیروگاه زغال سنگ ۱۰۰۰ مگاواتی به ۳۰ کیلومتر ماشینآلات مکش هوا و شش کارخانهی شیمیایی در ابعاد ۶ کیلومتر مربعی نیاز دارد. واکلاو اسمیل[۴۶] متخصص انرژی محاسبه کرده است که «صرفاً برای ترسیب یک پنجم از انتشار CO2 فعلی [۲۰۱۰] ، ما باید یک صنعت جذب، جمعآوری، فشردهسازی، حملونقل و انبارکردن در سراسر جهان ایجاد کنیم که ظرفیت تولید سالانهی آن حدود ۷۰ درصد بیشتر از حجم سالانهی کنونی باشد که از سوی صنعت نفت خام جهانی اداره میشود؛ صنعتی که زیرساختهای عظیمی مانند چاهها، خطوط لوله، ایستگاههای کمپرسور و ذخیرهسازی را ایجاد میکند. چنین جایگزینیای نسلها طول خواهد کشید». جذب و ترسیب انتشار کنونی گاز دیاکسیدکربن ایالات متحد، به ۱۳۰ میلیارد تن آب در سال، برابر با حدود نیمی از جریان سالانهی رودخانهی کلمبیا، نیاز دارد. تمام این زیرساختهای غولآسای جدید بر روی زیرساختهای فعلی سوخت فسیلی بنا خواهد شد، فقط به این دلیل که امکان سوزاندن سوختهای فسیلی کماکان فراهم باشد.
اصل پیشگیرانهی جهانی برای آنتروپوسن[۴۷]
اگر امروزه شرایط غیرمترقبه و اضطراری اکولوژیکی درسطح جهانی، محصول قرنها جنگ بر روی زمین به عنوان سازوکار انباشت سرمایه است، طرحهای مهندسی اقلیم ایجاد شده در بستر سرمایه فسیلی را میتوان بهمثابهی پروژههای عظیمالجثه برای حفظ سیستمی در نظر گرفت که این جنگ را به اوج غایی آن میرساند. مهندسی اقلیم تنها وسیلهی حفظ کامل و دستنخوردهی وضع موجود تحت رژیم انباشت {سرمایهی} کنونی است- {این طرح} نه بهدنبال ایجاد اختلال در روابط غالب تولید سرمایهداری است و نه حتی در جستجوی آن است که صنایع سوخت فسیلی را که سرمایهی آن عمیقاً در هم تنیده، سرنگون کند. بنابراین، سود، تولید و غلبه بر فقر انرژی در بخشهای فقیرتر جهان، به توجیهی برای ادامهی سیستم سرمایهی فسیلی کنونی و حفظ تمام وکمال هزینههای محیطزیستی نظام سرمایهداری موجود، تبدیل می شود. ذهنیت پرومتهای که پشت این موضوع پنهان شده، در پرسش به دور از کنایهای که رکس تیلرسون[۴۸] مدیر عامل[۴۹] شرکت اکسون موبیل در نشست سالانهی سهامداران، در سال ۲۰۱۳ پرسید، به خوبی درک میشود: «اگر بناست که بشر رنج ببرد، حفظ سیارهی زمین چه خوبی دارد؟»
سراسر تاریخ بحرانهای زیست محیطی که به شرایط اضطراری کنونی در سطح زمین منتهی شده، از سوی فجایع متعددی نشاندار شدهاند؛ از نابودی تقریباً کامل لایهی ازون تا انتشار مواد مغذی [از خلال اقدامات انسانی][۵۰]، گسترش لایههای مرده به کل اقیانوس و نیز خود تغییرات اقلیمی،که همگی در عمل نمایش حماقتی را برجسته میکنند که همراه با هر گونه تلاشی است برای مهندسی کل سیارهی زمین. پیچیدگی سیستم زمین، ظهور پیامدهای غیرقابل پیشبینی بزرگی را تضمین میکند. همانطور که فردریک انگلس در قرن نوزدهم هشدار داد «بیایید… خودمان را به خاطر پیروزیهای انسانی بر طبیعت گول نزنیم، طبیعت برای هر یک از این پیروزیها انتقاماش را از ما میگیرد. درست است که هر پیروزی در وهلهی اول، نتایجی را که ما انتظار داشتیم به ارمغان میآورد، اما در مراحل دوم و سوم تأثیرات کاملاً متفاوت و غیر منتظرهای دارد که اغلب اثرات وهلهی اول را از بین میبرد».مهندسی اقلیم، بهویژه اگر تابع فرایند انباشت سرمایه باشد، مقدسترین نسخهی اصل پیشگیرانه را نقض میکند که به دوران باستان بازمیگردد و میگوید : اول هیچ آسیبی نزن.
در مواجهه با عدم قطعیت و ناپایداری، که با احتمال بسیار بالایی با آسیب غیر قابل محاسبه به سیستم زمین همراه میشود، توسل به هرآنچه بهعنوان اصلی پیشگیرانه شناخته میشود، ضروری است؛ بهویژه زمانی که پرسش از مهندسی اقلیم در سطح جهانی مطرح میشود. همانطورکه پائول بورکت[۵۱]، اقتصاددان اکولوژیک توضیح داده است، نسخهی قوی اصول پیشگیرانه، لزوماً شامل موارد زیر است:
(۱) اصل پیشگیرانهی مناسب؛ که بیان میکند اگر یک اقدام ممکن است منجر به صدمهای جدی شود، برای اطمنیان از اینکه آن اقدام رخ نمیدهد، اقدامات مقابلهای وجود دارد.
(۲) اصل مسئولیت معکوس[۵۲]؛ که به موجب آن کسانی که از اقدامی حمایت میکنند، مسئولاند تا نشان دهندکه آن اقدام به طور جدی مضر نیست و بدین سان بار اثبات آن از دوش کسانی که به طور بالقوه از سوی آن اقدام ضرر دیدهاند، برداشته میشود (مثلاً عموم جمعیت و سایر گونههای اشغالکنندهی محیطزیست). به طور خلاصه، این ایمنی است که باید اثبات شود، نه آسیب بالقوه.
(۳) اصل ارزیابی جایگزین؛ که تصریح میکند هیچ اقدام بالقوه مضری انجام نخواهد شد، اگر اقدامات جایگزین در دسترسی وجود داشته باشد که با اطمینانخاطر، به همان اهدافی که آن اقدام مطرح کرده دست یابد.
(۴) همهی کنکاشهای اجتماعی که به کاربرد ویژگیهای ۱ تا ۳ ارتباط دارند، باید باز، آگاهانه و دموکراتیک باشند و همهی طرفهای ذینفع را دربرگیرند.
واضح است که مهندسی اقلیم که در بستر یک رژیم سرمایهداری با حداکثر انباشت{سرمایه} حمایت میشود، ازسوی اصل قوی پیشگیرانه برمبنای هر یک از معیارهای ذکر شده، کاملاً منتفی خواهد شد. تقریباً یقینی وجود دارد دربارهی آسیبهای شدیدی که بر نوع انسان به مثابهی یک کل وارد میشود؛ آسیبهایی که برآمده از همهی پیشنهادهای کلان مهندسی اقلیم هستند. اگر وظیفهی طرفداران کنونی مهندسی اقلیم سرمایهدارانه بر این متمرکز میشد که اثبات کنند آسیب بزرگی به زمین بهعنوان جایگاه سکونت انسان وارد نخواهد شد، چنین پیشنهادهایی از آزمون، سربلند بیرون نمیآمدند. ازآنجا که راهحلهای جایگزین برای نسوزاندن سوختهای فسیلی و ارتقاء دادن اشکال جایگزین انرژی کاملاً امکانپذیر هستند، اما درحالیکه مهندسی اقلیم در سطح جهانی خطرات عظیم افزودهای برای سیستم زمین به مثابهکل به همراه دارد، چنین راهحل تکنولوژیکی، بهعنوان ابزار اولیهی رصد کردن گرمایش زمین، نیز میبایست ازسوی همان معیار{امکانپذیری اشکال جایگزین انرژی} کنار گذاشته میشد. در نهایت مهندسی اقلیم در نظام اقتصادی و اجتماعی کنونی، همواره شامل برخی از موجودیتهای ساختار قدرت – فرد مولتی میلیاردر، شرکت، دولت یا یک سازمان بینالمللی – میشود که چنین اقدامی را به ظاهر و به نمایندگی از بشریت به مثابهی کل، با کنار گذاشتن بیشتر طرفین درگیر در سراسر جهان از فرآیند تصمیمگیری، اجرا میکنند؛ طرفینی که صدها میلیون یا شاید میلیاردها نفر از مردمی هستند که اغلب، هزینههای زیست محیطی را با زندگی خود میپردازند. در مجموع، مهندسی اقلیم، بهویژه اگر تابع فرایند انباشت سرمایه باشد، مقدسترین نسخهی اصل پیشگیرانه را نقض میکند که به دوران باستان بازمیگردد و میگوید : اول هیچ آسیبی نزن.
انقلاب محیطزیستی بهمثابهی تنها جایگزین
بهعنوان امتداد جنگ کنونی بر روی زمین، رژیم مهندسی اقلیم که برای ادامهی شیوهی تولید کنونی طراحی شد، شدیداً با دیدگاهی که بری کامُنر[۵۳] در سال ۱۹۹۲ در کتاب ایجاد صلح بر زمین بیان کرد، مخالف است. او نوشت: «اگر محیط زیست آلوده و اقتصاد مریض است، ویروس عامل هر دو در سیستم تولید یافت خواهد شد». امروزه شکی نیست که شیوهی تولید کنونی، خصوصاً سیستم سرمایهی فسیلی، میبایست در مقیاس جهانی تغییر کند. برای توقف تغییرات آبوهوایی، اقتصاد جهان باید بهسرعت انتشار دی اکسیدکربن را به صفر برساند. این مهم با تلاش هماهنگ جامعهی انسانی و با استفاده از ابزارهای تکنولوژی پایدار موجود به خوبی بهدست میآید- به ویژه زمانی که با تغییرات ضروری در سازمانهای اجتماعی برای کاهش پسماند عظیم منابع و شیوههای زندگی که در ایجاد سیستم تولید بیگانهکنندهی کنونی دخیلاند، همراه شود. چنین تغییراتی بهسادگی نمیتواند توسط نخبگان از بالا اعمال شود، بلکه نیازمند بسیج تک تک افراد با الهام از اقدامات انقلابی جوانان و با هدف راهحلهای عادلانه، زیست محیطی، جمعی و اجتماعی است- درک اینکه این جهانی که آنها به ارث خواهند برد به شدت در خطر است.
انقلاب زیست محیطی ضروری امروز، برای آغازگران شامل این موارد است (۱) تعلیق و توقف اضطراری رشد اقتصادی در کشورهای ثروتمند همراه با توزیع دوبارهی نزولی درآمد و ثروت؛ (۲) کاهش چشمگیر انتشار گازهای گلخانهای؛ (۳) حذف سریع استفاده از کل ساختار انرژی سوخت فسیلی؛ (۴) جایگزینی یک زیرساخت انرژی آلترناتیو برمبنای گزینههای پایداری مانند قدرت خورشیدی و بادی و آلترناتیوهایی که ریشه در کنترل محلی دارند؛ (۵) کاهش شدید هزینههای نظامی همراه با صرف مازاد اقتصادی آزاد شده برای تغییرات اکولوژیک؛ (۶) ترویج اقتصادهای دورانی[۵۴] و سیستمهای بدون پسماند برای کاهش میزان انرژی و منابع صرف شده؛ (۷) ایجاد حمل و نقل عمومی کارآمد، همراه با اقداماتی برای کاهش وابستگی به خودرو شخصی؛ (۸) احیای اکوسیستمهای جهانی همگام با جوامع محلی و ساکنان بومی؛ (۹) تبدیل انرژی مخرب و شیوهی تولید کشاورزی تجاری تککشتی و شیمیایی به بومشناسی کشاورزی بر پایهی مزارع کوچکِ پایدار و کشتزارهای دهقانی با بهرهوری بیشتر تولید غذا در هر هکتار؛ (۱۰) نهاد نظارت قوی بر انتشار مواد شیمیایی سمی؛ (۱۱) ممنوعیت خصوصیسازی منابع آب شیرین؛ (۱۲) اعمال مدیریت قوی و انسانمحور بر حوزههای عمومی اقیانوسها به نحوی که با پایداری محیط زیست متناسب باشد؛ (۱۳) ایجاد اقدامات جدید چشمگیر برای حفاظت از گونههای در معرض خطر؛ (۱۴) اِعمال محدودیتهای شدید برای کالاهای مصرفی اضافی و مخرب که از سوی شرکتها در بازار عرضه میشوند؛ (۱۵) سازماندهی مجدد تولید برای از بین بردن زنجیرهیکالاهای موجودی که به انباشت چپاولگرانه و فلسفهی بعد از ما مهم نیست[۵۵] منتهی شده است؛ و (۱۶) توسعهی شیوههای تولید عقلانیتر، عادلانهتر، کمتر هدردهنده و بیشتر جمعی.
در چنین انقلاب اکولوژیکی، ضروری است که اولویت به سریعترین حالت متصوری که میتوان سوختهای فسیلی را حذف کرد داده شود، اما این به نوبهی خود نیازمند تغییرات اساسی در روابط انسان با زمین و رابطهی انسانها با یکدیگر است. باید تأکید جدیدی بر توسعهی انسانی پایدار و تشکیل سیستم ارگانیک بازتولید متابولیسم اجتماعی گذاشته شود. قرنها استثمار و سلب مالکیت، ازجمله تقسیم بر مبنای طبقه، جنسیت، نژاد و قومیت باید بهبود یابد. بنابراین، منطق تاریخی که شرایط کنونی ایجاد کرده، به ضرورت یک انقلاب زیست محیطی طولانی مدت اشاره دارد و یک سیستم جدید توسعهی انسانی پایدار را هدف قرار میدهد که قصد آن ارزیابی همهی نیازهای موجود انسانی هم بهعنوان موجود طبیعی و هم موجود اجتماعی است: آنچه که اکنون اکوسوسیالیسم[۵۶] نامیده میشود .
منبع اصلی:
پانویسها:
[۱] Geoengineering [۲] greenhouse gases [۳] nitrous oxide [۴] technofixes [۵] Bill Gates [۶] Richard Branson [۷] Environmental Defense Fund [۸] Natural Resources Defense Council [۹] Exxon Mobil [۱۰] Shell [۱۱] The UN Intergovernmental Panel on Climate Change (IPCC) [۱۲] Jacobin magazine’s Summer 2017 Earth, Wind, and Fire issue [۱۳] accelerationist ideas [۱۴] deus ex machina [۱۵] James Hansen [۱۶] Holoceneنام آخرین دور زمینشناسی است که در پایان پلیستوسن شروع و همچنان تا به امروز ادامه دارد. این دور پس از تغییرات نور خورشید دریافتی زمین که آب شدن لایههای یخ در نیمکره شمالی را به همراه داشت، آغاز شد. دانشمندان معتقدند آب و هوای معتدل دوره هولوسن شرایط لازم برای ظهور تمدن بشری در حدود ۸ هزار سال پیش و حفظ روند پایدار آن را موجب شد که از آن جمله میتوان به فراهم شدن شرایط برای افزایش تولید مواد غذایی اشاره کرد.
[۱۷] self-mobilization [۱۸] long ecological revolution [۱۹] agroecology [۲۰] anthropogenicآنتروپوژنیک به آنچه که به پیدایش و تکامل انسان و ماحَصَل فعالیتهای بشری مربوط است گفته میشود. این اصطلاح برای متمایز کردن پدیدههایی که به صورت طبیعی و به واسطهی دینامیکِ درونی طبیعت رخ میدهند با پدیدههایی که به واسطهی فعالیتهای انسان رخ میدهند (یا شدّت مییابند) استفاده میشود. به عنوان مثال، این اصطلاح اغلب برای تفکیک میان انتشارات طبیعی گازهای گلخانهای و انتشارات ناشی از فعالیتهای بشری به کار میبرد که این شائبه را به وجود آورده است که پدیدهی تغییر اقلیم، عامل انسانی دارد.
[۲۱] Mikhail Budykos [۲۲] the albedo effect [۲۳] sulfate aerosols [۲۴] stratosphere [۲۵] Cesare Marchetti [۲۶] stratospheric aerosol injection [۲۷] solar radiation management [۲۸] carbon dioxide removal [۲۹] marine cloud brightening [۳۰] stratocumulus [۳۱] termination problem [۳۲] phytoplankton [۳۳] zooplankton [۳۴] biomassیک منبع تجدیدپذیر انرژی است که از مواد زیستی به دست میآید. بهطورکلی زبالههایی که منشأ زیستی داشته باشند و از تکثیر سلولی پدید آمده باشند زیستتوده نامیده میشوند.
[۳۵] commercial agricultural production [۳۶] carbon sequestrationبه روندِ ذخیرهی کربنِ موجود در هوا در خاک و گیاهان گفته میشود؛ این روند باعث میشود که از میزانِ دیاکسیدِ کربن موجود در جو کاسته شده و اثرِ گلخانهای و گرمایشِ زمین ناشی از آن کاهش یابد. هدف نهایی طرح ترسیب کربن ، ارائه یک مدل اجتماعی- اقتصادی جهت رسوب دادن کربن در خاک است
[۳۷] monoculture [۳۸] biomass [۳۹] monocrop agriculture [۴۰] reforestation [۴۱] agroecologyبومشناسی کشاورزی عبارت است از علم کاربرد اصول و مفاهیم بومشناسی در ایجاد و مدیریت سیستمهای پایدار کشاورزی.
[۴۲] nutrient recycling [۴۳] carbon capture and sequestration [۴۴] Clive Hamilton [۴۵] Earthmasters: The Dawn of the Age of Climate Engineering [۴۶] Vaclav Smil [۴۷] the Anthropoceneپیشنهادی برای آغاز یک عصر جدید است؛ دورانی که سرآغاز تأثیر عمدهی فعالیتهای انسان بر اکوسیستم و ساختار زمینشناختی سیاره است. تا قبل از انقلاب صنعتی در قرن ۱۸ تغییرات محیطی، ارتباطی به رفتار انسان نداشتند و نتیجه تغییرات دراز مدت طبیعی مانند تغییر در انرژی خورشیدی یا فعالیتهای آتشفشانی بودند اما با شروع انقلاب صنعتی رفتار انسان باعث تخریب محیط زیست شدهاست. آنتروپوسین دورانی است که در آن فعالیتهای انسان باعث شده توانایی کرهی زمین برای نظم بخشی به خود در معرض خطر قرار گیرد.
[۴۸] Rex Tillerson [۴۹] CEO [۵۰] nutrient loading [۵۱] Paul Burkett [۵۲] Reverse Onus [۵۳] Barry Commone [۵۴] circular economiesاقتصاد دورانی یا گردشی عبارتی کلی برای توصیف نوعی رویکرد در اقتصاد صنعتی است که در آن هدف اصلی عدم تولید پسماند و آلودگی، محافظت از محیط زیست و همزمان دستیابی به اقتصادی پایدار است
[۵۵] après moi le déluge [۵۶] ecosocialism