پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی | علی قلیپور | انتشارات نظر | ۲۸۸ صفحه، ۷۰هزار تومان
تربیت ملت
پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی | علی قلیپور
باور غالب این است که روشنفکران و حاکمان دو قطب متضادند و با هم هیچ سرسازگاری ندارند. اما لزوما این طور نیست. آنها گاه توافقات و اهداف مشترکی دارند که کمتر از آنها میشنویم. یکی از مهمترین اشتراکات، باور به ضرورت تربیت «عوام» است. کتاب «پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی»، نوشته علی قلیپور، به ردیابی این سیاست و نگاه مشترک در عصر نوسازی میپردازد. این کتاب سیاستگذاری فرهنگی عصر پهلوی را، به ویژه در حوزه تئاتر، سینما و تلویزیون بررسی کرده و نقطهنظرات و مباحث جاری میان سیاستمداران و کارگزاران حوزه فرهنگ، مدیران، هنرمندان، و روشنفکران را وامیکاود.
کتاب تبار ایده «تربیت ملت» را در نقش تاثیرگذار محمدعلی فروغی و تاثیر دیرپای او در سیاستگذاری فرهنگی میجوید و سپس کارکرد و شکلگیری نهادهای مربوطه را بررسی میکند. دو نهاد «انجمن آثار ملی» و «سازمان پرورش افکار»در عصر پهلوی اول با هدف ساختن ایرانی نوین، هدایت افکار جامعه و ترویج عواطفی مانند میهندوستی، وطنپرستی، شاهپرستی، تهذیب اخلاق و.. تاسیس میشوند. این دو سازمان با موسسانی نظامی/سیاسی و اهدافی «فرهنگی» نقطه اتصالی میشوند میان روشنفکران دولتمند و دولت مطلقه پهلوی.
قلیپور سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، یعنی آغاز دوران پهلوی دوم تا پیش از کودتا را به تأسی از جلال ستاری سالهای بیدولتی هنر مینامد. سالهایی که در آن فضای باز نسبی به ظهور صدها نشریه و گروههای فرهنگی-سیاسی منجر شد و البته دستگاه سانسور و توقیف نیز در آن هرگز بیکار نماند. بحرانهای گوناگون سیاسی اجتماعی این دوره، سیاستگذاری فرهنگی را از اولویت دولت خارج کرد و موجب شد مناسبات تازهای میان هنر و جامعه پدید آید. در فصل دوم کتاب دو گفتار غالب این زمان، یعنی سوسیالیسم و ناسیونالیسم و جریانهای منبعث از آنها بررسی میشود. گفتار سوسیالیستی حزب توده رسالت خود را «تربیت سیاسی تودهها» میداند و آن را با ایده دولت مطلقه پهلوی اول در «احیای گذشته باشکوه» و «میراث ملی» و «حفظ فولکلور» میآمیزد. کتاب علاوه بر تصاویر و عکسهای متعدد از اسناد، اشخاص، و یا تولیدات مرتبط، با شرح نزاعها و همفکریهای میان شخصیتها جذابتر میشود. از این میان یکی اختلاف نظر اساسی میان اعضای حزب توده و عبدالحسین نوشین بر سر کسب درآمد از هنر است.
جریان بعدی، جریان ناسیونالیستی است با تمرکز بر شخصیت داریوش همایون و نشریه و انجمن او به نام «جام جم». به گفته قلیپور نگرش این دسته ملیگرایان بر سیاستگذاریهای پهلوی در دودهه منتهی به انقلاب اسلامی تاثیر بسیار داشته است. رویکرد اصلی همایون در انجمن هنری جامجم ترویج هنری ایرانی-ملی و تقابل با هنر سیاسی است، در واقع سرخوردگی او از سیاست و سقوط رضاشاه او را به جای تلاش برای تحقق انقلاب سیاسی، به تلاش برای انقلاب هنری وا میدارد. ایدهای که همایون از واگنر گرفته بود. اما جریان مقابل، جریان نوگرای «انجمن خروس جنگی» است که با چهرههائی مانند غریب و ضیاپور شناخته میشود. مشخصه نگاه خروس جنگی، که خود را مقابل هردو جناح چپ و راست، سوسیالیسم و ناسیونالیسم، تعریف میکند، نفی مطلق «گذشته» و «قدیم»، خلق امر نو (تحت تاثیر نیما و تفکر او در باب امر نو)، نگاه نخبهگرا و گرایش به زیباییشناسی محض است.
فصل سوم و چهارم کتاب به دو اهرم به کار رفته در اجرای سیاستهای فرهنگی میپردازند، یعنی بوروکراسی دولتی و اقتصاد نفتی. قلی پور نشان میدهد که چطور رشد اقتصادی ناشی از افزایش قیمت نقت و برنامههای عمرانی دولتمردان/روشنفکران را قادر ساخت تا در برنامه های عمرانی چهارم و پنجم سیاستگذاریهای فرهنگی جدیتری را در جهت پرورش ذوق و سلیقه عوام پی بگیرند. زیرا در این زمان گسترش مصرفی شدن جامعه و شکلگیری تولیدکنندگان مستقل از دولت موجب پیدایش فیلمفارسی و تئاتر لالهزاری شد که با جذب مخاطب عام در برابر رویکرد فاخر دولتی قرار میگرفت. جالب آنکه تقابل میان این دو جریان به اصطلاح «عامهپسند» و «فاخر» منجر به ملهم شدن دومی از اولی و تلاش در تولید تئاتر «ملی»، پاسداری و حفاظت از «میراث ملی» متجسم در آثار عامهپسند شد. این تلاش را میتوان در تولید گلخانهای آثاری با رویکرد «عامیانه» همچون به صحنه آوردن نمایش روحوضی در جشن هنر شیراز مشاهده کرد.
رویکرد انتقادی کتاب به نگاه قیممابانه و تربیتمدار فرهنگی گرچه روشن است اما جای خالی فصلی برای جمعبندی مفهومی و تاریخی در کتاب حس میشود. «پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی» سوای جذابیت و ارزشمندی پژوهشگری تاریخی، کتابی به شدت به موقع و ضروری برای مباحث سیاسی-فرهنگی امروز ماست. چراکه با رواج روزافزون نگاه مثبت به کارنامه عصر پهلوی به عنوان مدافع آزادی و فرهنگ و هنر، ذهنیتی شکل گرفته که وضعیت امروز حوزه فرهنگ را حاصل گسستی از عمل و نظر دوران پهلوی میپندارد. قلیپور اما نشان میدهد که نگاه بالا به پایین به مردم و تصور قیممابانه نسبت به آنها، نگاهی که در رویکرد فرهنگی/آموزشی امروز به سادگی قابل شناسایی است و نقد میشود، اتفاقا امر جدیدی نیست. در «پرورش ذوق عامه» میبینیم که همکاری یا همنظری روشنفکران با دستگاه حکومتی و استفاده متقابل حاکمیت از ایشان به عنوان اهرمی برای تربیت عامه نیز امری سابقهدار است. چراکه این سیاست و آن سیاست بر اساس فصل مشترکی شکل گرفتهاند؛ آن فصل مشترک چیزی نیست جز باور به فهمی بالاتر و سلیقهای والاتر، چه در روشنفکر و هنرمند و چه در حاکمان. و نیز باور به رسالتی تاریخی، سیاسی، فرهنگی در جاانداختن آن فهم و «بالابردن» درک و شعور دیگران.