تهران امید ندارد
در دورهی دولت سازندگی که شهرداری تهران سفرهاش را از دولت جدا کرد، کمکم زمزمههایی شروع شد مبنی بر اینکه در شهر تهران دیگر زمین جواب نمیدهد؛ ما باید بتوانیم از آسمانِ شهر استفاده کنیم تا به نیازهای مردم جواب بدهیم. نیازهای مردم لفافهای بود که دمودستگاهِ مدیریتی و سیاسی تراکم فروشی را در آن پیچید و زمین و آسمانِ شهر را فرو بلعید. حالا چند وقتی ست که اینطرف و آنطرف میشنویم که مدیرانِ شهری از زندگی شبانهی شهر تهران حرف میزنند. دیگر گویا آسمان و زمین هم برای پاسخدهی به نیازهای مرد کافی نیست!
محمدجواد حقشناس رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران میگوید: تهران یکسوم از زمان خود را در خاموشی به سر میبرد و باید برای استفاده از فرصت شبهای تهران برنامهریزی شود (مهر – ۱۵ تیر ۹۷).
احمدی پور رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی درباره «نایت لایف» چنین میگوید: برای داشتن تهران ۲۴ ساعته نیازمند تنوع در محصولات گردشگری هستیم. توسعه زمانی برای تهران در کنار توسعه محصول است. تهران محصول اندکی برای گردشگر دارد. همین تنوع کم محصول گردشگری، یکی از مشکلات ۲۴ ساعته نبودن تهران است (روزنامه قانون – ۳۱ مرداد ۹۶).
حجت نظری عضو شورای شهر تهران میگوید: در بسیاری از کلانشهرهای دنیا با اقتصاد مولد و پویا، بههیچعنوان شهر حتی برای چند ساعت هم تعطیل نمیشود و فعالیت بسیاری از بنگاههای اقتصادی ادامه دارد اما تأکید بنده بر اجازه فعالیت یافتن کسبوکارهای خرد با استفاده از فرصت احیای زندگی شبانه در شهر است (ایرنا – ۳۱ اردیبهشت ۹۷).
احمد مسجدجامعی: منطقه عباسآباد آمادگی بهرهبرداری بهعنوان منطقه نمونهی کارآفرینی را دارد و برای اقتصاد شب و ایجاد زندگی شبانه منحصربهفرد است (خبر آنلاین – ۱۰ فروردین ۹۷).
الهام فخاری عضو شورای شهر تهران میگوید: برای احیای حیات شبانه پایتخت نیازمند تهیه اطلس زیست شبانه هستیم (وبسایت تیتر شهر – ۱۰ آبان ۹۶).
این گفتهها را باید چگونه بفهمیم؟ حافظهمان را چه کنیم؟ آسمان و زمین کافی نبودند؟
همه این گفتهها بیش از هر چیزی نشان میدهد منطقِ مسلط به این فکر میکند که تمامِ فضاها را از آن خودش کند. دیگر روز برایش کافی نیست. همانطور که دو دهه پیش زمین برایش کافی نبود. از همین زاویه تلاش میشود فضازمانِ شب زیر عناوین مختلفی چون زندگیِ شبانه، سرزندگی شهری، شهرِ بیستوچهارساعته، شهرِ بیدار و غیره و غیره به دایرهی چفتوبست شدهی وضعیتِ نمادین اضافه شود. هیچ فضا و زمانی نباید از دایرهی زمانیِ غالب بیرون بماند. این مسئله را منطقِ مدیریتی بهتر از ما درک میکند. بله: روز دیگر کافی نیست، همانطور که زمین کافی نبود. منظور از وضعیت نمادین پارسلبندی زمانِ زندگیِ روزمره به ساعاتِ همگونشدهی زمانِ کارِ است. صبح کار. ظهر کار. شب کار. ساعت ۱ کار. ساعت ۲ کار. ساعت ۳ کار… ساعت ۲۴ کار. اینچنین با خارج کردنِ فضازمان از منطقِ چرخهای و درانداختنش در یک تقسیمبندی خطی ست که زندگی روزمره به یک سطحِ صاف و یکدست تبدیل میشود. به جایی که تمامِ گریزگاههایش مسدود شده. بهجایی که هیچچیزی در آن نمیروید. آیا در این شهر با تبعید کردنِ زندگیِ ما از زمین به آسمان یعنی از خانههای کلنگی به آپارتمان، چیزی رویید که این بار در شب چیزی بروید؟
با آمدنِ پروژهی «زندگی شبانه تهران»، ساعتِ زندگی همیشه بین ساعت ۱ تا ۲۴ میشود؛ یعنی یکبار دیگر از شما مختصات زدایی میشود. دیگر شما برای اینکه مختصاتتان را در شهر بددست بیاورید به شب یا روز ارجاع نمیدهید، بلکه همواره به ساعتهایتان ارجاع میدهید. ساعت ۱. ساعت ۱۰، ساعت ۲۰، ساعت ۲۴. شما هرجایی که باشید، در هر هوایی که نفس بکشید، همواره بینِ ساعت ۱ تا ۲۴ محاصرهشدهاید. فقط ساعتها وجود دارند. هیچ فضا و زمانی بیرون از این ساعات وجود ندارد. نه شب وجود دارد و نه روز.
بیایید تعارف را کنار بگذاریم. هیچ امیدی برای تهران در کار نیست. همهی ما بهتدریج باید ۲۴ ساعته بیدار باشیم. همه ما بهزودی ۲۴ ساعته مچاله خواهیم شد. من در ساعت ۱۲، شما در ۲۴. در انتهای این پروژه در همان حال که زمزمههایی از «عطر خاکستری هوایی که از نزدیکی صبح سخن میگوید» را به خاطر میآوریم، دلمان برای شب تنگ خواهد شد. اما همانطور که زمینِ شهر ناپدید شده و آسمانِ شهر به تصرف درآمده، دیگر از شب نیز چیزی نمانده است. همه ما به اسبهای بخارِ ماشینِ شهر تبدیلشدهایم.
اگر تاکنون بهواسطه تفاوتهای روز و شب یعنی آخرین بازماندههای امر طبیعی، بیرونها و ناهمواریهایی در زندگی وجود داشت، از این به بعد گفتار مسلط تلاش میکند همین یکذره تفاوت را هم از بین ببرد. تمامِ فضاها باید تخت شوند و تمامِ زمانها باید یک صفحه را نشان دهند: صفحهی تختِ یک ساعت مچی.
فریبِ ساعتها را نخورید. در شهرِ تهران و بهطورکلی در هر مختصاتی تا آنجایی که به روابط و نیروهای شکلدهنده به فضاهای شهری مربوط است، واسطهی زندگیِ شبانه هیچ تفاوتی در وضعیتِ زیستِ مردم ایجاد نخواهد شد. بهواقع چه تفاوتی میکند یک کارگر با نرخِ استثمارِ ۵۰۰ درصد در روز کار کند یا در شب؟ چه تفاوتی میکند، خیابانهای شهر ۱۰ شب پر از ماشین باشد یا ۱۰ صبح؟ چه فرقی میکند مترو و اتوبوس بدنهای تکیده و مچاله شدهی ما را ساعت ۱۲ شب جابجا کند یا ساعت ۱۲ ظهر؟ چه تفاوتی میکند بینِ ما انواعِ ناعدالتیها، طردها و تبعیضها در روز تقسیم شوند یا در شب؟
پروژهی زندگی شبانه تهران برای فرودستان و بهطورکلی برای تمامِ آنهایی که دستشان به جایی بند نیست، نهتنها هیچ تفاوتی ایجاد نمیکند، بلکه وضعیتِ زیستِ آنها را در یک بازهی زمانی ۲۴ ساعته بدتر میکند. اما برای گفتارِ مدیریتی و سیاسی تفاوتش از زمین تا آسمان است: منطقِ مدیریتی در همان حال که وزنِ سنگینش را روی شانههای ما میاندازد، در لفافهی سرزندگیِ شهری و فراغتِ شهروندی از تمامِ شهر و از بدنهای ما ۲۴ ساعته بهرهگیری میکند. همانطور که از آسمانِ شهر به بهانهی ناکافی بودنِ زمین شهری تا انتهای منطقیاش بهرهگیری میکند.
این دیگه چجور دیدگاهی بود. انقدر سطحی و بی دانش و کسی که این را نوشته نه به دنبال نقد و راه حل که به دنبال شعر گفتن بوده. این پاراگراف چه فرقی میکند، چه فرقی میکند دیگه چیه؟ چه کسی گفته زندگی شبانه، شب را از شهر می گیرد؟ و چه کسی گفته هویت شهر بی در و پیکر شهر تهران با زندگی شبانه از بین می رود؟ چه مد روز شده هرنوع دیدگاه متحجرانه ای را با لحن شاعرانه و فاضل مآبانه بیان کردن. به جای این چیزها کمی بخوانید، کمی ببینید، و نقد درست بکنید
تو رو خدا نگاه انتقادی رو با آسمون ریسمون بافتن دروغین خدشه دار نکنید. رویکرد مدیریت شهری به زندگی شبانه آسیب داره اما نه اینطور سطحی و تخیلی که این نوشته به هم بافته
این دیدگاه پرت ُ پلایی بیش نبود.