رقیبان کافکا و طبیبانی که مرگ تجویز میکنند
محمد سلطانیفر معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد روز چهارشنبه ۴ مهر در مصاحبه با خبر آنلاین گفته است: «دو قلم ارز مجموعاً حدود ۲۴ میلیون یورو به اشخاصی داده شده که وجود خارجی ندارند. متأسفانه این مشکلات در وزارت صنعت، معدن و تجارت بود. ما مکاتبه کردیم بدون مجوز ما این کاغذها وارد نشود. آقای شریعتمداری نامه نوشت که خودمان داریم وارد میکنیم و مسئولیت با خودمان است و شما دخالت نکنید. این نامه موجود است.»
وزارت صنعت، معدن و تجارت همان وزارتخانهای است که چند ماه پیش مسئولانش گفتند چند هزار خودرو با «هک کردن» سایت وزارتخانه به صورت غیرمجاز وارد کشور شده است و بعد همین حرف را هم عوض کردند. مسئولان لابد فکر میکنند ما امثال خبر هک شدن سایت را باور کردهایم که حالا از دزدی بیست و چهار میلیون یورویی پول مردم توسط دو نفر ناموجود حرف میزنند. این اصحاب کرامت یا چشمانی برزخی دارند که با آن ما جماعت را به هیکلی دیگر میبینند که این حرفها را میزنند یا به قول رفیقی دارند میآزمایند که در عالم واقع چگونه میشود از تخیل کافکا و بورخس پیشی گرفت.
سلطانیفر در همان مصاحبه از پیگیری قضایی همین موضوع گفته است: «برای آن دو نفری که حدود ۲۴ میلیون یورو برای واردات گرفتهاند، دو پرونده قضایی تشکیل شده که هنوز به جایی نرسیده است چون اصلاً این افراد وجود خارجی نداشتند.» این دیگر ظاهراً به باور کردن یا نکردن ما هم بستگی ندارد: میگویند برای کسانی که وجود ندارند پرونده قضایی تشکیل شده است. البته هیچ حرفی از این نیست که وزیری که این امور در دستگاهش رخ داده و تأکید داشته که «خودمان وارد میکنیم و مسئولیت با خودمان است و شما دخالت نکنید»، احیاناً درباره همین مسئولیت مورد سؤال واقع شده باشد یا قرار باشد از او سؤالی شود.
کسی از وزیر و پایینتر از او تا حال سؤالی نپرسیده که ما بدانیم. اما سؤالی که برای برخی از ما پیش میآید این است که واقعاً تصور این مسئولان از ما مردم چیست؟ ما را چه پنداشتهاند؟ فکر میکنند هر کاری با مردم میشود کرد؟ هر حرفی میتوان زد؟ میشود که اقلام اساسی خورد و خوراک و تولید به یغما بروند و قیمت ارز سر به فلک بکشد و آقای رئیس جمهور در ینگی دنیا بنشیند و با خونسردی به خبرنگار خارجی بگوید که این بالا رفتنها تأثیری بر زندگی مردم و جریان اقتصاد ندارد؟ ندارد؟ آیا نه این است که دارایی و درآمدهای ما، اگر داشته باشیم، به حدود یک سوم تا یک پنجم سال قبل کاهش یافته است؟ آیا در دید آقایان مردم به چیزی میارزند؟
وزیر دیگری که میگویند برای برادر همان رئیس جمهور وثیقه گذاشته و بیماران را در سفرهای مرحمتیاش ریشخند میکند چندی پیش با حساب و کتابی سرانگشتی در برنامهای از تلویزیون سرتاسری پخش شده گفته است که نمیارزد یک میلیارد برای دو سال بیشتر زنده ماندن بیماری خرج شود؛ البته دقیقتر این است که با استفهام انکاری پرسیده که آیا مردم چنین اجازهای میدهند که چنین پولی خرج شود؟ گویی که همواره برای مخارج دیگر از مردم اجازه گرفتهاند و انگار نه انگار که برای همین هم هیچ رجوع و اجازهای به مردم در کار نبوده است. مردم برای این آقایان تنها محل اشاره گنگی هستند تا از زبانشان حرف بزنند.
وزیری که پول کاغذ را به آدمهای ناموجود میدهد، و وزیری که در لباس طبیب برای بیمار مالیدن و مرگ تجویز میکند نشان میدهند که میشود مردم را به هیچ گرفت تا بمیرند. وقتی نه مجلس و باقی نهادهایی که مدعیاند اعتبار خود را از مردم گرفتهاند در برابر این حرفها دم برمیآورند و نه مثلاً جامعه پزشکی درباره حرفهای وزیرش چیزی میگوید، انتظار برکناری امثال این وزرا بیهوده است اما پرسش همچنان باقی است که اینها ما را چه فرض کردهاند؟
اگر مسئولان فکر میکنند با دستکم گرفتن حجم آواری که سیاستهایشان بر سر مردم فرو ریخته و با ساختن داستانهای تخیلی و ریشخند مردم و تجویز مرگ برایشان هر بحرانی را میتوان از سر گذراند، قطعاً اعتماد به نفسشان گزاف است. ساختن داستانهای کافکایی درباره واقعیت زندگی مردم، لزوماً همه واقعیت را به سیاق همان تخیلات عوض نخواهد کرد. درست است که وقتی کسی نتواند گریبان شما را بگیرد و حساب واقعی از شما بکشد کار پاسخگویی میتواند به داستانگویی و تمسخر هم بکشد و اطرافیان هم برای تصدیق لطافت طبع و خوش آمدتان بر روی مردم بخندند؛ بله همه اینها چنان که آزمودهاید ممکن است، اما ماجرا سوی دیگری هم دارد که در سر و جان مردم میگذرد و حسابش دست شما نیست. دست هیچکس نیست.
اگر قصد از این نمایشها ناامید کردن مردم از پیگیری هر گونه مطالبهای و قطع چنین پیگیریهاییست، باید گفت که با همین گامها به این مقصود میرسید؛ مردمی دردمند که طبیبان به جای درمان به تمسخرشان میایستند و به مرگ حوالهشان میدهند البته که از شفا نومید میشوند، ولی نومیدان از شفا دور نیست که به تشفی رو آورند.
عجب