پول رو بردار و فرار نکن
این روزها در مورد فساد سیستماتیک و لزوم شفافیت زیاد میشنویم. احتمالا این یادداشت حرف چندان تازهای ندارد جز یادآوری یک نکتهی ضروری؛ افشای هر روزهی تخلفات مالی میتواند یک روزمرگی بینتیجه در پی داشته باشد. فرض بر اینکه تمامی مناسبات مالی بالادستیها به نام شفافیت مالی روشن شود، الزاما این نتیجه را نمیرساند که این روند درحال تغییر است. به عبارتی این افشاگری شرط لازم ولی ناکافی برای «تغییر مسیر» است.
گروهی متشکل از یک نابغه در جایگاه مغز متفکر، و تیم اجرایی کارآمد و توانا، در یک نقشهی دقیق و حساب شده پول زیادی را تصاحب میکنند. کم نبودند افراد باهوشی که راههای تازهای برای تصاحب پول پیدا کردهاند. چرا که دزدی و کلاهبرداری هم نیاز به ابتکار عمل و خلاقیت دارد. حتی سرقت مسلحانه هم ابتکار و تیزهوشی میخواهد، وگرنه اگر نقشه و برنامهای از پیش نباشد ریسک شکست خوردنش بالا خواهد بود. اما داستان موسسهی مالی و اعتباری ثامنالحجج به حق یکی از مضحکترین شیوههای تصاحب پول است. تیمی که نه مغز متفکر و باهوشی داشته، نه توانایی و ابتکار عملی، و نه هیچ برنامهی عجیب و غریبی که پیش از این به ذهن کسی نرسیده باشد. تازه بخشهای زیادی از فعالیت این موسسه کاملا «قانونی» بوده، چرا که این نهاد با سازمانهای دولتی و شبهدولتی و برخی سلبریتیها و برنامههای تلویزیونی همکاریهای طولانی مدت داشته است. آن بخشهایی هم که «قانونی» نبوده، اتفاقا مخفیانه و پنهانی انجام نشده؛ مثلا اینکه مجوز فعالیت در سبزوار را داشته ولی خیلی راحت ۴۸۰ شعبه در شهرهای مختلف تاسیس کرده است. در روز روشن، به احمقانهترین روش ممکن، آن هم به مدت ۱۴ سال.
اگر موقعیت کارکردی نهادی ایران یک فیلم سینمایی بود، قطعا ژانرش کمدی/تراژی میشد. نهادها ساختمانهای بلند با راهروهای تودرتویی هستند که قاعدههای بازیهای موجود در جامعه را از بالا مشخص میکنند؛ اینکه ما چطور –میتوانیم- بازی کنیم؛ بانکها، بیمارستانها، تیمارستانها، پاسگاههای پلیس، دانشگاهها، وزارتخانهها، شهرداریها و کلیهی ادارات دولتی، شبیه دولتی و خصوصی، هرکدام به نوعی نشان میدهند که بازیها چطور –میتوانند- انجام شوند. حجم گردش مالی در برخی از این ساختمانهای بزرگ -که من و تو در مقابل آنها اندازهی جاسوییچی هم نیستیم- بسیار بسیار زیاد است. «فساد سیستماتیک»، اصطلاحی که این روزها در رابطه با کارکرد برخی از نهادها زیاد استفاده میشود، به زبان آدمیزاد یعنی شکل «خاص» و «متداولی» از توزیع پول و اعتبار در جامعه؛ شکلی که ملکهی تن این نهادها شده است. حجم زیادی از پول، مسیری از بالا به پایین را طی میکند و طی چند مرحله به زمین میخورد و در هر مرحله به چند تکهی بزرگ تقسیم میشود؛ هرکس یا گروهی تکهای بر میدارد، نهایتا خردهریز و خاکش میماند برای کارمندهای ردیفهای آخر. و باقی آدمهای موجود و واقعی هم در خیابانها میدوند و میدوند و گاهی این روزها در روزنامهها و شبکههای اجتماعی خبرهایی میخوانند از اینکه «م.م» یا «ا.ع» چقدر پول از کدام نهاد گرفته است. شنیدن خبرهای چند هزار میلیاردی برای مردم به هیجانی کوتاه و طبیعی بدل شده است.
موسسهی مالی ثامنالحجج ۱۴ سال فعالیت رسمی ولی غیرقانونی داشته و توانسته در این سالها هزاران میلیارد سپرده جذب کند. شیوهی توزیع کردن پول و اعتبار در این موسسه انقدر عجیب و باورنکردنی است که بیشتر شبیه بازیهای کودکانه میماند، با این حال به نظر میرسد فعالیت این موسسه بازنمایی دقیق شیوهی نهادین و اصلی توزیع پول و اعتبار در ایران است.
وقتی در مورد فساد حرف میزنیم همگی میدانیم که از یک روند طبیعی و مرسوم صحبت میکنیم. کسانی که خودشان را نمایندههای قانونی مردم معرفی میکنند از «فساد سیستماتیک» میگویند. همه به این اتفاقها «واکنش» نشان میدهند. حتی عدهای از اینکه در مورد فساد صحبت میکنند به خودشان میبالند، چون در این مورد اظهارنظر کردهاند. همین است که صحبت کردن در مورد فساد شبیه یک شوخی بیمزه و لوس هر روزه شده است. چرا این صحبتکردنها نمیتواند موقعیت واقعی کاملا موجود را تغییر دهد؟ چرا این روند قطع نمیشود؟
به همان دلیل که در یک دادگاه این متهم نیست که حکم نهایی خودش را صادر میکند. به همین دلیل که قاضی نباید با متهم نسبت خونی داشته باشد؛ حتی هیئت منصفه نباید از همسایگان یا دوستان متهم باشند. بنابراین، وقتی از فساد سیستماتیک حرف می زنیم منظورمان از سیستم از طرفی همهی نهادهایی است که تعیین کنندهی قواعد بازیهای اقتصادی، و از طرف دیگر همهی نهادهایی که اجراکنندهی این بازیها هستند. وگرنه که سیستم یکجایی خارج از مدار حاکمیت نیست. همین سیستمی که جابهجا کردن چندهزار میلیارد پول در درونش خلاقیت و هوش، استعداد، توانایی و پشتکار ویژهای نمیخواهد. همین قاعدههایی که هست، که حتی میتوان تا نیمههایش را قانونی رفت و باقی بازی را هم علنی ادامه داد.
خیلی ساده است؛ مبارزه با فساد یعنی اول، شفافیت شیوهی توزیعی پول و اعتبار و دوم، تغییر شیوهی توزیع و اعتبار خاص و مرسوم. خیلی ساده است، فساد سیستماتیک، تغییر سیستماتیک میخواهد. این سیستم نمیتواند همزمان در جایگاه متهم، هیئتمنصفه و قاضی قرار بگیرد. خواست شفافیت مناسبات مالی باید به یک خواست قاطعانه برای لزوم «تغییر مسیر» بدل شود، وگرنه که جز طبیعیسازی شرایط و نهادینهتر کردن شیوههای توزیع پول ثمری در پی نخواهد داشت.
عالی
دمتون گرم که نوشتید