
مدیری «عامل» برای خانهای بیعمل
انتخابات خانه تئاتر برگزار شد و کرسیها بین سه لیست شرکتکننده در این انتخابات تقسیم شد. لیستهایی با ایدههای متفاوت از توسعه و بهسازی گرفته تا فراگیری و استقلال. البته که در نهایت برگزیدگان شهرت بیشتری از دیگر شرکتکنندگان داشتند. شهرتی که در هر دوره به نظر میرسد اصلیترین دلیل برای انتخاب شدن از طرف اعضای صنف تئاتر است.
در نخستین جلسات پس از شکلگیری هیئت مدیره جدید مصوبهای بیرون آمد که شگفتانگیز بود. اعضای هیئت مدیره تصمیم گرفتند مدیرعامل خانه تئآتر را از بیرون صنف انتخاب کنند. بازرس خانه تئاتر هم تاکید داشت سابقه تئأتری و فعالیتهای تأثیرگذار ویژگیهایی است که در انتخاب مدیرعامل در نظر گرفته میشود. تناقضاتی که در ادامه با انتخاب مدیر عامل جدید وضعیتی متناقضتر پیدا کرد. شهرام گیلآبادی نامی بود که از جلسه فوقالعاده هیئت مدیره جدید خانه تاتر در آمد. دکتر شهرام گیلآبادی که با همراهی شهردار اسبق تهران درانتخاباتریاستجمهوری، بیشتر از هر زمانی شناخته شد. هر چند که معاون ارتباطات و امور بین الملل قالیباف پیش از این مناصب مهم دیگری هم داشت؛ از رییس مرکز هنرهای نمایشی رادیو و رادیو نمایش گرفته تا مدیر کل امور نمایندگیهای خارجی صدا و سیما، معاون اطلاعرسانی و پژوهش مجمع تشخیص مصلحت نظام، نایب رئیس همشهری و قطاری از عناوین دیگر دولتی. آخرین حضور گیلآبادی که هنوز هم ادامه دارد کارگردانی نمایشی مستندگونه بر اساس زندگی زنان کارتنخواب با حضور چهرههای معروف سینمایی است که این روزها در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه میرود.
اینکه چطور معاون قالیباف و شهردار تهران و کسی با سابقه این همه مناصب ریز و درشت چسبیده به حاکمیت، تاتر درباره رنج کارتنخوابها اجرا میکند به کنار، مسئله اصلی این است که چه ساز و کار و یا ذهنیتی موجب میشود که اعضای یک صنف هنری که جملگی افراد خوشنامی در صنف خود هستند به این برایند میرسند که فردی از بیرون خود همانند گیلآبادی را برای مدیر عاملی نهاد صنفی خود انتخاب کنند؟
مخالفت سیستماتیک با برآمدن هر شکلی از استقلال صنفی در تمام این سالها منجر به استفاده از چهرههایی مصلحتاندیش در راس اصناف هنری چون خانه تاتر، موسیقی و سینما و در سطح بالاتری در خانه هنرمندان شده است. افرادی مصلحتاندیش که مصلحت وضعیت و حاکمیت را بیشتر از هر شخص دیگری در درون آن صنف تشخیص میدهند و نه مصلحت آن هنر و صنف را. در این میان آنچه اتفاق افتاده است شکلی از خودسانسوری در انتخابات این گونه اصناف است.
افراد مستقل و کسانی که تنها مصالح صنفی و حقوق همکارانشان مهم است از گزینههای روی میز کنار رانده میشوند. کسانی که به قول گفتمان رایج، «تعامل» با حاکمیت و در واقع تن دادن به وضعیت را نمیپذیرند، همواره از لیست گزینههای موجود برای تغییر خط میخورند و یا اصلا مجالی برای بروز پیدا نمیکنند. برای این خودسانسوری و کنار زدن، عدم آشنایی با مناسبات موجود و به همین ترتیب ناتوانی در تعامل و پیشبردن منافع صنفی دلیل آورده میشود. تنبلی عمومی در پیگیری ایدهها و عدم پافشاری بر خواستههای صنفی به صورت جمعی و همگانی بیشتر پای افراد دیگری را از بیرون صنف به درون برای پیشبرد این اهداف باز کرده است. افرادی که میتوانند به جای همه کار کنند و پیش ببرند و زبان سیستم را میفهمند. آنها میدانند که پذیرش این شغلها از سوی آنها خوشخدمتی برای نهادهای بالادستی حاکمیت است که میتوانند حالا دوستان خود را بر سر مدیریت عاملی این نهادهای صنفی ببینند. در کنار این خوشخدمتی گاهی حرکتی هم برای بهبود و توسعه این اصناف در زیر این چتر انجام میدهند؛ ساختمانی میخرند، بن هدیهای و یا وام و جایزه نقدی تهیه میکنند و در بین صنف تقسیم میکنند. لقمهای برای این خانواده میآورند. به همین ترتیب افرادی چون گیلابادی به مدیرعاملی اصلیترین نهاد صنفی تاتری کشور برگزیده میشوند تا از «تجارب» خود برای مدیریت این نهاد استفاده کنند؛ تجربیاتی از تشخیص مصلحت نظام گرفته تا مدیریت رادیو نمایش و از معاونت ارتباطات و بینالملل قالیباف گرفته تا اجرای نمایشی از کارتنخوابها. این نه یک مسئله شخصی با فردی چون گیلآبادی است بلکه رخوتی صنفی است که در جستجوی منجی جایی بیرون خود میگردد.