چگونگی سربرآوردن اسرائیل از تروریسم صهیونیستی
تا پیش از جنگ جهانی دوم، تروریسم صهیونیستی با حمایت حکومت تحت قیومیتِ بریتانیا ماشینی بود که به وسیله آن، تخلیهی قسمتی از فلسطین از ساکنانش و مسلط کردن وطنخواهان صهیونیست و حکومت صهیونیستیشان بر ملت و سرزمین فلسطین، عملی شد. این حرکتهای تروریستی سنگ بنای تشکیل اسرائیل را ایجاد کرد.
«تروریسم» در مختصرترین تعریف، به معنای خشونتورزی مثل قتل و بمبگذاری یا تخریب است که در جهت عملی کردن اهدافی چون انتشار وحشت در قلب ساکنان یک منطقه به منظور کوچیدن آنان، یا ایجاد سلطه و استعمار و اجبارشان بر پذیرش وضعیت قائم بر ظلم (از دیدگاه قربانیِ ظلم) انجام میشود. میتوان مفهوم تروریسم را بسط داد تا شامل انواع مختلف فعالیتهای اقتصادی سیاسی و نظامی، و همچنین فعالیتهای مادی و معنوی نیز باشد. تروریسم صهیونیستی، شامل سرقت زمینها به وسیلهی حیلهگری و تزویر و قانون، راندن صاحبان این زمینها به زور سلاح، ایجاد سازمانهای آموزشی به منظور منحرفکردن درک فلسطینی، و عملیاتی کردن شرایط اقتصادیِ متعارض با رشد تولیدکنندگان عرب میشود. درک صهیونیستی از واقعیت و تاریخ (سرزمین بدون ملت، از آنِ ملت بدون سرزمین است)، در واقع یک خشونت ادراکی است بنابراین تروریسم صهیونیستی عبارت است از: اَعمالی که این نظریه و ادراک را به واقعیت موجود، بدل می کند و بر اساس سخن موشهدایان «حقایق جدیدی را میآفریند». ما در مدخلهای این فصل، به تروریسم در معنای مختصر و مستقیمش، خواهیم پرداخت.
تروریسم صهیونیستی، ماشینی است که به وسیلهی آن، تخلیهی قسمتی از فلسطین از ساکنانش و مسلط کردن وطنخواهان [۱] صهیونیست و حکومت صهیونیستیشان بر ملت و سرزمین فلسطین، عملی شد. و این کار، از خلال تروریسم غیرمستقیم، نامنظم و غیرسازمانی، که از طریق سازمانهای تروریستی غیررسمی اِعمال میشد (کشتارها، شبهنظامیان وطنخواه، تخریب، تبعیض نژادی) و همچنین تروریسم مستقیم، منظم و سازمانی، که رژیم صهیونیستی اِعمال میکرد (کوچاندن، توجیه چارچوب قانونی برای رژیم صهیونیستی، جداسازی نژادی از خلال قانون، ارتش اسرائیلی، پلیس اسرائیلی، نابودی روستاها) انجام گرفت.
میتوان مفهوم تروریسم را بسط داد تا شامل انواع مختلف فعالیتهای اقتصادی سیاسی و نظامی، و همچنین فعالیتهای مادی و معنوی نیز باشد. تروریسم صهیونیستی، شامل سرقت زمینها به وسیلهی حیلهگری و تزویر و قانون، راندن صاحبان این زمینها به زور سلاح، ایجاد سازمانهای آموزشی به منظور منحرفکردن درک فلسطینی، و عملیاتی کردن شرایط اقتصادیِ متعارض با رشد تولیدکنندگان عرب میشود.
بهرغم اینکه ما، بین تروریسم سازمانی و غیرسازمانی، تفاوت قائل میشویم اما هر دوی اینها، ارتباط تام و تمامی با یکدیگر دارند و هدف نهایی ـ یعنی تخلیهی فلسطین از ساکنانش یا مطیع و محصور کردن آنان ـ جامعِ بین این دو نوع تروریسم است. شاید حادثهی دیریاسین(پیش از سال ۱۹۴۸) و جوخههای مرگ معروف به «المستعرفیم» [۲] نمونههای آشکار دیگری دال بر همکاری و هماهنگی بین این دو نوع از تروریسم باشند.
تروریسم صهیونیستی، همچنین ارتباط کاملی با حمایت امپریالیستی غربی دارد چراکه حکومت تحت قیومیتِ [بریتانیا]، به حمایت از وطنخواهان پرداخت و جای پایشان را محکم کرد و اجازهی تأسیس زیربنای نظامیِ ساخته شده از شهرکهای تعاونی(بهویژه کیبوتس) [۳] را ـ که ما آن را «کشاورزی مسلحانه» مینامیم ـ داد؛ چنانکه به سازمانهای مختلف نظامی صهیونیستی کمک کرد و آنها را حمایت کرد. امپریالیسم غربی به منزلهی یک نیروی مسلح مخفی، در سال ۱۹۴۸ به سرزمین فلسطین و اهالی آن یورش برد. پس از تأسیس رژیم صهیونیستی و بهرغم فعالیتهای تروریستی جدی و مستمر این رژیم، و باوجود جنگهای متعددی که این رژیم علیه اعراب برافروخت و باوجود توسعهطلبیاش که هیچ حدومرزی نمیشناسد، حمایت دولتهای غربیِ «دموکراتیک» از موجودیت وطنخواهانهی اشغالگرانهی صهیونیستی همچنان ادامه دارد.
از زمان آغاز قیومیت بریتانیا بر فلسطین، بنیان تشکیلاتیِ تروریسم صهیونیستی ـ با استفاده از حمایت استعمار بریتانیا از جنبش صهیونیسم و تمهید کوچ هزاران تن از جوانان صهیونیست که به سرعت جذب سازمانهای ترور شدند ـ شروع به رشد و رسوخ در فلسطین کرد. بنای تشکیلاتی تروریسم صهیونیستی از آغاز دههی بیستِ قرن بیستم، شکل گرفت یعنی همان هنگام که سازمان هاگاناه، در هیئت بازوی نظامی و تهاجمیِ آژانس یهود به سال۱۹۲۰، به وجود آمد؛ سازمانی که در داخل خود آن، گروهکهای دیگری به منظور حملات تروریستی شکل گرفت از جمله: گردانهای بوش که در سال۱۹۳۷ تشکیل شدند و ایضا جوخههای پالماخ. همچنین در سال بعد [۱۹۳۸]، هواداران صهیونیسمِ اصلاحی به خاطر بالاگرفتن انقلاب بزرگ فلسطینی سال۱۹۳۶، از هاگاناه جدا شدند و سازمانی با ویژگیِ تندروی و خشونت شدیدتر را به وجود آورند: گروهک «إرگون تسفای لیومی»(إتسل) [۴] . سپس گروه آبراهام چیرن از «إتسل» جدا شد و در سال۱۹۴۰، گروه «لیحی» را تأسیس کردند. این سازمانهای سهگانه(هاگاناه، إتسل، لیحی) به عنوان ستون فقرات تروریسم صهیونیستی تا سال۱۹۴۸، به شمار میآیند به طوری که بسیار نادر است عملیاتی تروریستی در فلسطین واقع شده باشد که به گروهی غیر از این گروهها منسوب باشد، به اضافهی اینکه بعضی از حلقههای تروریستی صهیونیستی نیز، تحت مدیریت این گروهها بودند.
همانطور که بنیان تروریسم صهیونیستی در دهههای بیست و سی، محکم میشد نیمهی دوم دههی سی، شاهد جهش چشمگیر حجم فعالیتهای تروریستی در فلسطین بود. گفتنی است که این جهش چشمگیر را باید در پرتو جریان جهانی فاشیسم، و فوران نسلی از جوانان صهیونیست که به عملیات سری و تروریستی در ـ به ویژه ـ کشورهای شرقی دست میزدند، بررسی کرد. یک سند رسمی بریتانیا ـ صادره از وزارت مستعمرات ـ به این نکته اشاره میکند که تروریستهای صهیونیست از روسیه و لهستان و بالکان آمدهاند و با تسامح و حقوق دیگران نیز بیگانهاند. این سند میگوید که اینان برآمده از سازمانهای آموزشیای هستند که تعصب و شووینیسم را میپرورانند. البته این جهش آشکار فعالیتهای تروریستی صهیونیستی در آن موقع، به اوجگیری جنبش ملی فلسطینی در برابر پروژهی صهیونیسم نیز مرتبط است [چراکه] پروژهی صهیونیسم، حجم کافیای از ادوات و امکانات مورد نیاز برای نبرد با فلسطینیها و آغاز فعالیت برای تعجیل عملیاتی کردن هدف صهیونیسم، و تأسیس رژیم صهیونیستی را تهیه کرده بود.
از زمان آغاز قیومیت بریتانیا بر فلسطین، بنیان تشکیلاتیِ تروریسم صهیونیستی ـ با استفاده از حمایت استعمار بریتانیا از جنبش صهیونیسم و تمهید کوچ هزاران تن از جوانان صهیونیست که به سرعت جذب سازمانهای ترور شدند ـ شروع به رشد و رسوخ در فلسطین کرد.
در میان فهرست بلندبالای فعالیت صهیونیستی در فلسطین و در خلال مرحلهی دوم (تا جنگ جهانی دوم)، میتوان به پارهای عملیات مهم از جمله اقدام تروریستی هاگاناه در قتل شهروندان عرب فلسطینی در کنار مهاجرنشین «بتاح تکفا»، اشاره کرد که به وسیلهی گلوله و در حالی که درون چادر خود بودند، کشته شدند. این واقعه، در ۱۶آوریل ۱۹۳۶ رخ داد؛ یعنی همان سالی که هاگاناه، هفت قانون را دربارهی شلیک به اعراب ـ در هر کجا که باشند ـ صادر کرد. همچنین سال۱۹۳۷ شاهد رشتهای از عملیات پرتاب نارنجکهای دستی به سمت تجمعات شهروندان فلسطینی بیدفاع ـ در قهوهخانهها و وسایل نقلیه و بازار ـ بود که مشهورترین این وقایع، پرتاب نارنجک توسط گروهک إتسل به سمت بازار «الخضار» در مجاورت دروازهی نابلس در قدس بود که موجب کشته و زخمی شدن دهها نفر از اعراب شد. اعضای همین گروهک، در ۱۴نوامبر ۱۹۳۷ به روی یک کاروان عربی آتش گشودند و سه نفر از مسافران از جمله دو زن را به قتل رساندند و این روز، همان روزی است که در قدس به نام «یکشنبهی سیاه» نامیده شده است چراکه تروریستهای صهیونیست به عنوان نمایش قدرت، بیش از یک عملیات را در قدس انجام دادند.
در ۶مارس سال ۱۹۳۷، بر اثر پرتاب یک نارنجک دستی در بازار حیفاء، ۱۸عرب جان خود را از دست داده و ۳۸نفر هم مجروح شدند. همین بازار در ماه جولای همان سال، مورد حملهی انفجاری یک خودروی بمبگذاری شده قرار گرفت که موجب مرگ ۳۵۰عرب فلسطینی و زخمی شدن ۷۰نفر دیگر شد در حالی که مورخین صهیونیست به این موضوع افتخار میکنند که تعداد قربانیان این حادثه از آنچه که حکومت تحت قیومیت اعلان کرده، بیشتر است. در روز بعد به سبب انفجار یک نارنجک دستی که گروهکهای صهیونیستی به سمت این بازار شلوغ پرتاب کردند، ۲۷عرب فلسطینی کشته و ۴۶نفر دیگر مجروح شدند. بازار قدس در ۲۶آگوست سال ۱۹۳۸ مورد حملهی انفجار یک خودروی بمبگذاری شده قرار گرفت که ـ براساس حداقل تخمینها ـ به قتل ۳۴عرب و مجروح شدن۳۵نفر دیگر انجامید. تشکیلات إتسل در ۱۵جولای ۱۹۳۸، یک نارنجک دستی را روبروی یکی از مساجد شهر قدس و به هنگام خروج نمازگزاران منفجر کرد که نتیجتاً ۱۰نفر کشته و ۳۰نفر زخمی شدند. پیرامون حوادث همین سال [۱۹۳۸]، صهیونیستها به حملهی تروریستی «شلومو بن یوسف» و دو نفر از رفقایش از تشکیلات إتسل، افتخار میکنند که به خودروهای عربی فلسطینی ـ که شهروندان عُزَّل بر آن سوار بودند ـ حمله کردند. البته حاکمیت بریتانیایی، حکم اعدام را درباره شولمو اجرا کردند لکن وطنخواهان صهیونیست، او را به یک قهرمان آرمانی ملی تبدیل کردند و پُست اسرائیل چهرهی او را روی تمبر چاپ کرد و یکی از سازمانهای سرّی تروریستی صهیونیستی در دههی هشتاد، نام او را برای یکی از عملیاتهای مشابه که در کرانهی باختری انجام شد، برگزید.
از میان عملیات تروریستی صهیونیستی خلال سال۱۹۳۹، فقط در روز ۲۷فوریه در حیفا و بر اثر منفجرکردن دو بمب توسط سازمان إتسل، ۲۷نفر از عربها کشته و ۳۹نفر دیگر زخمی شدند چنانکه در تلآویو نیز، سه عرب کشته و چهار نفر زخمی شدند. در همین روز، سه نفر دیگر در قدس به قتل رسیدند و ۶نفر هم زخمی شدند. از بارزترین عملیات تروریستی که در همان سال[۱۹۳۹] رخ داد، حمله به سینما رکس در قدس بود که تشکیلات إتسل این حملهی چندمرحلهای را طوری طراحی کرده بود که به بیشترین تلفات انسانیِ ممکن بینجامد و این کار، به واسطهی مواد منفجرهای که در ساختمان جاسازی شده بود به اضافهی پرتاب نارنجکهایی داخل سینما، انجام گرفت سپس بر روی صفوف نخست حاضرین در سینما که با حالتی از ترس و آشفتگی از آن خارج شدند، آتش گشوده شد. این عملیات تروریستی در ۲۹می ۱۹۳۹ اجرا شد.
البته هاگاناه هم از إتسل عقب نماند؛ عناصر هاگاناه در ۱۲جولای ۱۹۳۹، به روستای «بلده الشیخ» حمله کردند و پس از ربودن پنج نفر از اهالی روستا، آنان را به قتل رساندند. همچنانکه در ۲۹جولای، به ۶ خودروی عربی فلسطینی در تلآویو و رحبوت و بتاحتکفا حمله شد که به قتل ۱۱عرب انجامید. پرتاب نارنجک در شهر یافا، در ۲۶آگوست، به قتل۲۴عرب فلسطینی و زخمی شدن ۳۵نفر دیگر انجامید.
* د. عبدالوهاب المسیری (۲۰۰۸) متفکر و پژوهشگر پرآوازه مصری که عمده شهرت او به سبب تألیفاتش در حوزهی صهیونیسمشناسی است.
پینوشتها:
[۱]. «وطنخواهی»، معادلی است برای واژهی «الإستیطان». هرچند معمولاً در زبان فارسی «الإستیطان» را به «شهرکسازی» ترجمه میکنند لکن به نظر مترجم واژهی «وطنخواهی» از عمومیت و شمولیت بیشتری برخوردار است؛ چراکه یکی از ویژگیهای ایدئولوژیهای غاصب، استحلال(مباح دانستن) جان و مالِ «دیگری» است لذا کوچاندنِ «دیگری» به منظور ساختن وطن جدید ـ که شهرکسازی هم ذیل این پدیده قرار دارد ـ یکی از شکلهای تطبیق این ایدئولوژی است. ضمن اینکه لغتشناس بزرگ معاصر دکتر أحمد مختار عمر نیز در معجم خود و ذیل مدخل استوطن مینویسد: «استوطن فلانٌ المکانَ: أقام فی بلد غریب واتّخذه وطنّا.. سیاسَهُ الاستیطان: التَّوطُّن فی أرض محتلَّه»(معجم اللغه العربیه المعاصره/مدخل: وطن) ـ مترجم.
[۲]. (מוסתרבים) المستعرفیم(Mustarivim) واژهای عبری به معنای «المستعربون»(جمع مستعرب: فرد یا چیزی که به شکل و شمایل عربی درآمده) است. و عبارت است از واحدهای نظامی سرّی صهیونیستی که از سال۱۹۴۲ به منظور کسب اطلاعات و ترور، شروع به فعالیت در مناطق فلسطینی و کشورهای عرب مجاور کردند. آنان خود را به شکل عربهای محلی جا میزدند.(ن.ک: الموسوعه الیهود والیهودیه والصهیونیه/ج۷) ـ مترجم.
[۳]. (כובותס)کیبوتس(Kibbutz) واژهای عبری به معنای تجمع است. در سیاق صهیونیستی به یک زمین با مالکیت مشاع اشاره دارد که گروهی از وطنخواهان(مابین ۴۵۰ تا۶۰۰نفر و گاه تا ۱۰۰۰نفر) بهطور مساوی در آن، کار و زندگی میکنند.(ن.ک: موسوعه الیهود والیهودیه والصهیونیه/ج۷) ـ مترجم.
[۴]. إتسل(Etzel) یا إرگون(Irgun) مخفف واژهی عبری «إرجون تسفای لیومی بإرتس إسرائیل» به معنای «سازمان نظامی ملی در سرزمین اسرائیل» است. این سازمان بر اساس اندیشههای ولادیمیر ژابوتنسکی دربارهی ضرورت وجود یک نیروی نظامی برای قوم یهود، تشکیل شد لکن بعدها در عملیاتهای تروریستی مثل کشتار دیریاسین شرکت کرد. این تشکیلات سرانجام در ارتش دفاعی اسرائیل ادغام شد.(ن.ک: الموسوعه الیهود والیهودیه والصهیونیه/ج۷) ـ مترجم.