
اعتبار ناشناخته
کتاب «روزنامهنگاری در ایران: از رسالت تا حرفه» کتابی است که میتواند به منبع بسیار معتبری برای یادگیری روزنامهنگاری تبدیل شود، چرا که نمونهای است از نثر بیتکلف و بیطرف و پر از ریزبینی. کتابی که خود درس نوشتن است و میتواند دلیلی باشد بر اینکه چطور کارِ روزنامهنگاری میتواند منشاء شناخت باشد.
حسین شهیدی را در ایران کمتر میشناسند. به همین سبب بود که عصر شنبه آخرین کتاب او، «روزنامهنگاری در ایران: از رسالت تا حرفه»، سه سال پس از مرگش و در حضور اندک مخاطبان، در شبی از شبهای مجله بخارا، در خانه اندیشمندان علوم انسانی، رونمایی شد. شبهایی که علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا، سالهاست با مشقت بسیار برگزار میکند.
حسین شهیدی، معلم روزنامهنگاری، شصتساله بود که بیماریاش او را در بیمارستانی در لندن تسلیمِ مرگ کرد. بیش از سی سال در کشورهای مختلف درس روزنامهنگاری و رسانه داده بود. «در زمستان ۱۳۵۷، مانند بسیاری دیگر از دانشجویان ایرانی در خارج، به ایران بازگشتم تا در انقلابی که نسلها در انتظار آن بودند شرکت کنم. مدرک کارشناسی مهندسی برق به استخدامم کمکی نکرد، زیرا در رکود صنعتی ناشی از انقلاب به «تازهمهندس» نیازی نبود. اما چون انگلیسی میدانستم توانستم با ترجمه برای خبرنگاران خارجی و چندماهی کار در روزنامه کیهان اینترنشنال درآمدی داشته باشم.»
حسین شهیدی، معلم روزنامهنگاری، شصتساله بود که بیماریاش او را در بیمارستانی در لندن تسلیمِ مرگ کرد. بیش از سی سال در کشورهای مختلف درس روزنامهنگاری و رسانه داده بود.
به این ترتیب شهیدیِ مهندس، در مسافتی پرپیچوخم راه روزنامهنگاری برگزید و پس از چندی، در سفری درمانی به انگلستان «فرصتی پیش آمد و به «بخش فارسی بیبیسی» که کار خبری در آن منحصر به ترجمه از انگلیسی به فارسی بود» پیوست. آنقدر خوب کار کرده بود که چند سالی بعد پُست مدیریت آموزش خبرنگاری و برنامهسازی «بخش جهانی بیبیسی» را بهنامش کردند. در تمام سالهای کارش آرزویی داشت: پژوهشی در روزنامهنگاری ایران. «انگیزه پژوهشم این بود که کار روزنامهنگاری را در ایران انجام دهم اما بدون هراسی که همیشه بر سر روزنامهنگاران ایرانی سایه انداخته بود. تحقق این آرزو را تنها زمانی ممکن میدیدم که روزنامهنگاری در کشور ما بهعنوان حرفهای مستقل به رسمیت شناخته شود…». حسین شهیدی برای انجام پژوهشش نیاز به محیطی دانشگاهی داشت. از این رو «از بیبیسی به مدرسه سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد رفتم و با راهنمایی دوست و استادم، دکتر همایون کاتوزیان، در سال ۱۳۸۴ پایاننامهای نوشتم که دو سال بعد به زبان انگلیسی چاپ شد.» شهیدی آن پایاننامه را اندکی بعدتر، به زبان فارسی نوشت و اینبار «مفصلتر؛ زیرا بسیاری از جزئیات را که برای خواننده ایرانی لازم است، دربر میگیرد.»
در «شبِ حسین شهیدی»، شکوفه شهیدی، خواهر حسین، از پشتکار بسیارزیاد برادرش در نوشتن این کتاب گفت. از اینکه تکتک وقایعی که در این کتاب آمده همراه با منابعِ دقیق و جزئی است. اما نکته قابل توجه آنطور که در پیشگفتار چاپ انگلیسی کتاب آمده این است که «مطالعه چهار نشریه تخصصی صنعت حملونقل، کشاورز، فیلم و آدینه در اواسط دهه ۱۳۶۰ در انگلستان، نخستین انگیزه نویسنده را برای این پژوهش فراهم آورد.» چون «در هر چهار نشریه روزنامهنگارانی ناوابسته به دولت، در شرایط سنتیِ سانسور ایرانی کار میکردند، سانسوری که در اثر درگیری جمهوری اسلامی و مخالفان داخلی آن از یک سو و جنگ با عراق از سوی دیگر شدیدتر شده بود.» برای حسین شهیدی شگفتآور بود که این چهار نشریه میتوانند طیف گستردهای از مسائل، از تخصصی تا عمومی را با زبانی آرام و مطلع گزارش بدهند. شهیدی در این باره مینویسد: «این زبان به زبان بهترین مطبوعات غربیِ معاصر نزدیکتر بود تا به زبان خشمگین و پرنقشونگار مطبوعات مخالف دولت ایران در خارج کشور یا زبان پر از استعاره مطبوعاتِ معترض پیش از انقلاب در داخل کشور.»
کتاب «روزنامهنگاری در ایران: از رسالت تا حرفه» پر از نکته است. به قول حسن نمکدوست که یکی از سخنرانان مراسم بود «کتابی است که میتواند به عنوان منبع بسیار معتبر به دانشجویان ارتباطات و روزنامهنگاری تدریس شود، چرا که نمونهای است از نثر بیتکلف و بیطرف و پر از ریزبینی. کتابی که خود درس نوشتن است و میتواند دلیلی باشد بر اینکه چطور کارِ روزنامهنگاری میتواند منشاء شناخت باشد.»
کتابِ تازهمنتشرشده شهیدی برای علاقهمندان به تاریخ معاصرِ پس از انقلاب و بهویژه تاریخ مطبوعات از انقلاب اسلامی تا ۱۳۸۴ منبعی جذاب و معتبر است.
شهیدی در این کتاب، رندانه بیطرف است. در صفحه ۱۲۲ کتاب مینویسد: «در فروردین ۱۳۶۰ آیتاله قدوسی روزنامه میزان را به اتهام تشویش اذهان عمومی و ایجاد تشنج در جامعه توقیف کرد. ۳۴ نماینده اولین مجلس شورای اسلامی از جمله محمد خاتمی، عطا مهاجرانی، محمد موسوی خویینیها، عبدالواحد موسویلاری، اسدالله بیات و لطیف صفری، در اطلاعیهای از این تصمیم حمایت کردند.» و یک صفحه بعد، در صفحه ۱۲۳ اینطور مینویسد: «در صحنه مطبوعات «نوعی آرامش و یکنواختی» برقرار شد که تا ماهها پس از پایان جنگ در تیرماه ۱۳۶۷ ادامه پیدا کرد. در این سالها، از سه روزنامه مهم پیش از انقلاب، اطلاعات و کیهان به کارکرد پیش از انقلاب خود، بهعنوان سخنگویان حکومت، اگرچه با زبانهایی متفاوت، بازگشتند. یکی از اولین سرپرستان کیهان (۱۳۶۹-۱۳۶۰)، حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی، نخست در مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (۷۱-۱۳۶۱) و سپس در مقام رئیسجمهور (۱۳۸۴-۱۳۷۶)، در افزایش دامنه آزادیهای فرهنگی و سیاسی در ایران سهم بزرگی داشت.»
کتابِ تازهمنتشرشده شهیدی برای علاقهمندان به تاریخ معاصرِ پس از انقلاب و بهویژه تاریخ مطبوعات از انقلاب اسلامی تا ۱۳۸۴ منبعی جذاب و معتبر است.