چگونه در برابر دکترین شوک ترامپ مقاومت کنیم؟
نائومی کلاین نویسنده و فعال کانادایی میگوید ترامپ و دولت او از شوکهای پیش رو برای پیش بردن سیاستهایشان استفاده خواهند کرد. او اینجا برای مقابله با چنین سوءاستفادههایی از شوک، پنج پیشنهاد میدهد.
شوک. کلمهای که از زمان انتخاب ترامپ، به دلایل واضح، خیلی بیشتر به کار میرود. من زمان زیادی را روی فکر کردن به شوک گذاشتهام. ده سال پیش «دکترین شوک» را منتشر کردم، کنکاشی که از کودتای پینوشه در دهه ۱۹۷۰ با حمایت آمریکا را در بر میگرفت تا توفان کاترینا در سال ۲۰۰۵ در آمریکا.
من متوجه شدم شگردی بیرحمانه وجود دارد که حکومتهای دست راستی مکرر از آن استفاده میکنند. اینکه بعد از رویدادی غافلگیرکننده – مثل جنگ، کودتا، حمله تروریستی، بحران بازار یا بلایای طبیعی – از سردرگمی عمومی سوءاستفاده کنند. تعلیق دموکراسی. اعمال سیاستهای تند «بازار آزاد» که یک درصد بهرهمند را از جیب فقیران و طبقه متوسط پولدارتر میکند.
دولت کنونی آمریکا در حال آشوبآفرینی است، هر روز. البته که بسیاری از این رسواییها نتیجه نادانی و گافهای رئیسجمهوری هستند، و نه یک نقشه نابهکارانه اما شکی هم نیست که عدهای آدم زیرک در اطراف ترامپ هستند که از شوکهای هرروزه برای پیشبردن سیاستهای به شدت حامی شرکتهای خصوصی بزرگ استفاده میکنند، سیاستهایی که شباهت اندکی به وعدههای انتخاباتی ترامپ دارند.
دولت کنونی آمریکا در حال آشوبآفرینی است، هر روز. عدهای آدم زیرک در اطراف ترامپ هستند که از شوکهای هرروزه برای پیشبردن سیاستهای به شدت حامی شرکتهای خصوصی بزرگ استفاده میکنند.
بدترین قسمت ماجرا؟ اینکه احتمالا تازه در مرحله دست گرمی هستیم. باید به این فکر کنیم که اگر یک شوک خارجی عمده در کار باشد، آن وقت این دولت از آن چه طور سوءاستفاده خواهد کرد. شاید بحرانی اقتصادی مثل سال ۲۰۰۸ باشد. شاید فاجعهای طبیعی مثل توفان سندی. یا شاید هم حمله تروریستی هولناکی مانند منچستر و پاریس انجام شود.
هر بحرانی از این دست میتواند نقشه سیاسی را یک شبه در هم بریزد و به ترامپ و آدمهایش دست بازی بدهد که افراطیترین ایدههایشان را به سرانجام برسانند. اما چیزی که در این دو دهه و با گزارش دهها فاجعه در سراسر جهان فهمیدهام این است: میشود مقابل این شگردها مقاومت کرد. محض راحتی شما سعی کردم این مقاومت را در یک برنامه ۵ مرحلهای شرح بدهم.
قدم اول: بدانید چه خواهد شد
اگر اتفاقی مثل حمله منچستر در آمریکا رخ بدهد چه خواهد شد؟ با توجه به تمایل آشکار ترامپ به اقتدارگرایی میتوانیم انتظار داشته باشیم که او نوعی وضعیت اضطراری برقرار میکند که قواعد معمول دموکراسی دیگر رعایت نمیشوند.
اعتراضها و تجمعهایی که مثل تظاهرات علیه قانون منع ورود مسلمانها راهها و فرودگاهها را بند بیاورند احتمالا به عنوان تهدید امنیت ملی قلمداد میشوند. با قوانین ضدتروریستی ترتیبدهندگان اعتراضها را هدف میگیرند: با شنود، بازداشت و زندان.
وقتی بروز عمومی مخالفتها را خاموش کردند، آن وقت برنامه حقیقتا مسمومشان عملی میشود و با کمک پلیس خیابانها را آرام نگه میدارند و دهان روزنامهنگاران را میبندند. میدانیم که ترامپ خیلی دلش میخواهد چنین کاری بکند. دستگاه قضایی که ترامپ لابد برای حملههای احتمالی سرزنشش میکند، ممکن است جسارتش را از دست بدهد.
و مرگبارترین شوکی که باید خودمان را باید برای آن آماده کنیم تلاش برای به راه انداختن یک جنگ تمام عیار خارجی است. و مطلقا هم مهم نیست که طرف جنگ در واقع هیچ ربطی به آن حملهها نداشته باشد.
آمادگی برای همه اینها حیاتی است. اگر بدانیم که باید انتظار چه چیزی را داشته باشیم شوکه نخواهیم شد. فقط عصبانی میشویم.
این برای قدم دوم مهم است: از خانه بیرون بروید و ممنوعیتها را زیر پا بگذارید.
وقتی حکومتها به مردم میگویند که در خانه بمانند و وطنپرستی را با خرید نشان بدهند، ادعایشان سر آخر این است که این حرف را به خاطر تامین امنیت عمومی میزنند. آنها میگویند اعتراض و تظاهراتها ممکن است به اهدافی برای حملههای بیشتر تبدیل شوند. چیزی که از کشورهای دیگر یاد میگیریم این است که فقط یک واکنش درست وجود دارد: به شکل جمعی و وسیع نافرمانی کنید. این چیزی است که سال ۲۰۰۱ در آرژانتین اتفاق افتاد. وقتی که کشور در حال سقوط آزاد اقتصادی بود رئیس جمهور وقت حکومت نظامی اعلام کرد و به خودش اختیار تعلیق قانون اساسی را داد. او به مردم گفت در خانههایشان بمانند. کاری که آنها کردند تجمع و اعتراض بود. رئیس جمهور استعفا داد و انتخاباتی تازه برگزار شد.
مرگبارترین شوکی که باید خودمان را باید برای آن آماده کنیم تلاش برای به راه انداختن یک جنگ تمام عیار خارجی است. و مطلقا هم مهم نیست که طرف جنگ در واقع هیچ ربطی به آن حملهها نداشته باشد.
سه سال بعد در مادرید چند حمله هماهنگ در قطارها بیشتر از ۲۰۰ نفر را کشت. خوزه ماریا آزنار، نخست وزیر، به غلط جداییطلبان باسک را عامل حمله معرفی کرد و همچنین از آن برای توجیه تصمیمش برای اعزام نیرو به عراق استفاده کرد.
شیوه بحث او مثال کلاسیک دکترین شوک بود: تفرقه، جنگ و ترس. «بابایی مراقب شماست.» اسپانیاییها با اعتراض جوابش را دادند. آنها چند روز بعد با رایشان آزنار را بیرون کردند. خیلیها گفتند دلیل رایشان این بود که آزنار برای آنها یادآور فرانکو، دیکتاتور سابق اسپانیا بود.
و اینجا به قدم سوم میرسیم: تاریخ خود را بدانید.
در سراسر تاریخ آمریکا از بحرانهای ملی برای به تعلیق در آوردن حقوق اساسی و حمله به آنها استفاده شده است. بعد از جنگ داخلی، و با ملتی که در بحران بود، وعده اعطای ۴۰هکتار زمین و یک قاطر به هر برده آزادشده، فراموش شد.
در میانه رنج و وحشت رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ حدود دو میلیون مکزیکیتبار را از آمریکا اخراج کردند. بعد از حملات پرل هاربر در جنگ جهانی دوم ۱۲۰ هزار آمریکایی ژاپنیتبار را در اردوگاهها زندانی کردند.
میتوانیم کاملا مطمئن باشیم که اگر حملهای در خاک آمریکا انجام بگیرد که عاملانش سفیدپوست یا مسیحی نباشند، آن موقع است که روز خوش رزم نژادپرستها فرا میرسد. مردمان خوب منچستر همین تازگی به ما نشان دادند که چه طور باید به چنین اتفاقی واکنش نشان بدهیم.
چیز دیگری که از تاریخ یاد گرفتهایم قدم چهارم است: همیشه رد پول را بگیرید.
در حالی که همه روی امنیت و حقوق مدنی متمرکز شدهاند، میلیاردرهای کابینه ترامپ دارند یواشکی اقداماتی افراطی را برای پولدارترکردن خودشان و طبقهشان پیش میبرند، کارهایی مثل نابودی تامین اجتماعی و به حراج گذاشتن بخشهای مهمی از دولت.
درست در همین مقاطعی که ترس و آشوب همه هوای ما برای تنفس را میبلعند، باید بیش از هر موقع دیگری بپرسیم: آشوب دارد منافع چه کسی را برآورده میکند؟
درست در همین مقاطعی که ترس و آشوب همه هوای ما برای تنفس را میبلعند، باید بیش از هر موقع دیگری بپرسیم: آشوب دارد منافع چه کسی را برآورده میکند؟ وقتی حواس ما پرت شده چه چیزی را زیر میزی رد میکنند؟ چه کسی دارد پولدارتر میشود و چه کسی دارد بیشتر در فقر فرو میرود؟
اما اگر از تاریخ بیاموزیم، میتوانیم تاریخ را بسازیم، با قدم پنجم: پیش بردن یک برنامه بدیل جسورانه.
همه قدمهای قبلی در بهترین حالت فقط میتوانند تلاشها برای سوءاستفاده از بحران را کند کنند. اگر میخواهیم واقعا این شگرد را شکست دهیم، مخالفان دکترین شوک باید به سرعت بجنبند و یک برنامه بدیل قابل اعتماد پیش بگذارند.
چنین برنامهای باید به ریشههای این بپردازد که چرا به طور فزاینده درگیر بحران میشویم. و این یعنی ما باید درباره نظامیگری، تغییرات اقلیمی و بازارهای مقرراتزداییشده صحبت کنیم. فراتر از این، یعنی ما باید مبارزه برای الگوهایی دیگر را پیش ببریم، بر مبنای عدالت نژادی، اقتصادی و جنسیتی. الگوهایی که وعده زندگی بهتر و عادلانهتر را همین حالا و همین جا متحقق میکنند و در بلندمدت سیارهای امنتر برای همه ما میسازند.
منبع: میدان؟ واقعاً؟
یعنی نائومی کلاین شخصاً برای شما یادداشت فرستاده؟
https://www.wnyc.org/story/naomi-klein-resisting-trump/