من تو را دیدم، فلسطین
زندان بیسقف فلسطین و غزه بیرون از پروپاگاندای فاکسنیوز و رسانههای دستراستی بارها به تصویر کشیده شده، داستانهای واقعی از آپارتاید در زمانهی ما، روایتهایی تکاندهنده از شاهدان عینی که به غزه سفر کردهاند و حتی در مقام توریست نوشتهاند توان دوام آوردن در غزه تقریباً برایشان تصورناپذیر است.
هزار زندانی فلسطینی اعتصاب غذا کردهاند، اعتصاب غذای نامحدود برای بهبود شرایط زندان و اعتراض به بازداشت اداری که میتواند بدون هیچ جرمی تا شش ماه فلسطینیان را براساس آن زندانی کرد و حتی میتوان مدام تمدیدش کرد. اعتصاب غذای نامحدود دعوتی است که مروان برقوتی، یکی از رهبران در حبس انتفاضه، از زندانیان کرده است. براساس آمارهای جمعیت اسرای فلسطینی، شش هزار و ۳۰۰فلسطینی در زندانهای اسرائیل محبوسند و در یک سال و نیم اخیر موج بازداشتها افزایش یافته است. اما حالوروز باقی مردمی که در فلسطین و منطقهی غزه زندگی میکنند چندان بهتر از محبوسان در زندانها نیست، امیره هاس، روزنامهنگار ساکن بیتالمقدس که با گزارشهای بیطرفانهاش از زندگی مردم غزه مشهور شده، میگوید: «غزه زندانی است بدون سقف.»
زندان بیسقف فلسطین و غزه بیرون از پروپاگاندای فاکسنیوز و رسانههای دستراستی بارها به تصویر کشیده شده، داستانهای واقعی از آپارتاید در زمانهی ما، روایتهایی تکاندهنده از شاهدان عینی که به غزه سفر کردهاند و حتی در مقام توریست نوشتهاند توان دوام آوردن در غزه تقریباً برایشان تصورناپذیر است. جو ساکو، روزنامهنگار و کارتونیست امریکایی-مالتی یکی از تکاندهندهترین و پرخوانندهترین روایتها را در کتابهایش میسازد. او میگوید: «لابد باورش دشوار است، اما من به چشم میدیدم که از محلههای ساکنان غزه دسترسی به اتوبانها مسدود شده بود و پیرمردی که خانهاش این سوی اتوبان و مزرعهاش سوی دیگری بود، با آن دیوارهای بتنی دیگر درختان زیتونش را نمیدید، مسیری که اسرائیلیها طی ده دقیقه طی میکنند، برای یک زن در آستانهی وضع حمل بیش از چهار ساعت است، چون دیوارها و سدهای بتنی راه فلسطینیها را مسدود کردهاند.»
سفر به غزه دشوار و تقریباً نشدنی است، اما از خلال روایتها مکتوب و مصور میشود:
فلسطین (۱۹۹۶)
جو ساکو
کتاب مصور جو ساکو یکی از پرخوانندهترینهاست، کتابی که ادوارد سعید آن را ستود و در مقدمهای مفصل برای این کتاب نوشت جو ساکو ما را با تجربهای عمیق از رنجهای بشری روبهرو کرده است. سعید، فیلسوف فلطسینیتبار، نوشته که چقدر در نوجوانی شیفتهی کمیکبوکهایی همچون «تارزان» بود و چطور از خواندن این کتابها منعش میکردند و حالا با کتابی روبهرو شده که نهتنها تصویرهای کلیشهای از کمیکاستریپ را در هم شکسته و مبدع ژانر جدیدی تحتعنوان «کتاب مصور روزنامهنگارانه» شده است، بلکه به همان میزان فارغ از کلیشهها زندگی فلسطینیان را هم با خطوط سفید و سیاهش ساخته.
«فلسطین» کتابی شد که حتی کمیکاستریپکاری همچون آرت اشپیگلمن، که برای کتاب مصور «موش» (یکی از ده کتاب مصور پرخوانندهی جهان که به ماجرای هولوکاست میپردازد، یکسره آن را ستایش کرد و دربارهاش نوشت: «ساکو پیشتاز روزنامهنگاری نوین است. در جهانی که با عکسهای فتوشاپی و دستکاریشده به ما دروغ میگویند، هنرمندی از دنیای روزنامهنگاری با پیوند میان حقیقت و کمیکاستریپ ما را شگفتزده کرده است.»
ساکو اواخر ۱۹۹۱ و اوایل ۱۹۹۲ را در فلسطین گذراند، او روایتی دقیق از زندگی روزمرهی مردم در سرزمینهای اشغالی را با تمرکز بر جزئیات در گزارشهای مطبوعاتیاش نوشت؛ گزارشی از مبارزههای روزانه برای زندگی کردن، تحقیرها و سرخوردگی مردان و زنانی که میخواهند سرزمینشان را حفظ کنند. اما بعد از نوشتن این سلسله گزارشها باز هم حرفهایی برای گفتن داشت و دست آخر به کتاب مصوری رسید که براساس گزارشها و مشاهداتش نوشت، کتابی که فصل تازهای در روزنامهنگاری و کمیکبوکها شد. او آگاهانه در موقعیت یک غربی فرورفته که به شرق سفر میکند و درصدد نیست که خودش را فریب بدهد که ناظری بیطرف است، خودش میگوید: «اساساً بیطرفی دربارهی مسألهی فلسطین دروغی بزرگ است.»
کتاب او جانمایهای دارد که آثاری همچون «از چشم غربی» جوزف کنراد و «شرقشناسی» ادوارد سعید برای ترسیم مسألهی استعمار تلاش داشتند برای خواننده ترسیم کنند، اما بهنظر ساکو از همهی آنها موفقتر ظاهر شده است. ساکو بینهایت جزئیات از زندگی مردم فلسطین را در تصویرهایش گنجانده، از محصولات کشاورزیشان که مصادره میشود تا عدم دسترسی به سادهترین امکانات بهداشتی و حضور هر لحظه سربازان اسرائیلی در بیمارستانها، کودکان رامالله و زندگی، که زیر هراسی که در آسمان رامالله موج میزند، همچنان ادامه دارد. ساکو به کتاب مصور «فلسطین» بسنده نکرد و کمی بعد «پینوشتهای غزه» را منتشر کرد، نقطهای از جهان که مدام سانسور میشود و هیچ تصویر واقعی از رنج و درد مردمانش مخابره نمیشود. او برای نوشتن این کتاب دوباره به غزه سفر کرد و اینبار با مردمانی همکلام شد که اعضای خانوادهشان را در کشتار خانیونس از دست داده بودند. کتاب ساکو در رتبهی بیستوهفتم، از یکصد کمیکاستریپ قرن که باید خواند، قرار گرفته و جوایز بسیاری را از آن خود کرده است. «فلسطین» به روایت جو ساکو را نقطهی عطفی در عالم روزنامهنگاری و کمیک بوکها میدانند. او بعدها این سبک را ادامه داد و اینبار سراغ بوسنی رفت.
نبرد برای عدالت در فلسطین
علی ابونیمه (۲۰۱۴)
علی ابونیمه روزنامهنگاری مسلط به اوضاع خاورمیانه و فلسطین است که در کتاب حاضر به چرایی اهمیت جنبش همبستگی با مردم فلسطین پرداخته. ابونیمه روزنامهنگار امریکایی با تباری فلسطینی است که در دو دههی اخیر یکی از فعالترین چهرهها برای زیر سؤال بردن دولت اسرائیل شده. او با کنار هم چیدن پازلی از استثمار اقتصادی، تخریب محیطزیست و سیاستهای چاپلوسانهای که سعی دارند زندگی ساکنان سرزمینهای اشغالی و فلسطینیان در کنار هم را شدنی جلوه دهند خط بطلانی به روند صلح کشیده است. او اطلاعات جدیدی به خواننده میدهد و با تحلیلی عمیق نشان میدهد که حضور فلسطینیان در تعیین سرنوشت کشورشان ضروریترین راهکار است.
آلیس واکر رماننویس و فعال سیاسی امریکاییافریقاییتبار و برندهی جایزهی ادبی پولیتزر یکی از حامیان اصلی این کتاب است، او که به جنبش همبستگی با مردم فلسطین پیوسته در اهمیت این کتاب میگوید: «صدایی که در این کتاب میشنویم شجاعانه و قابل اعتماد است، صدای جنگجویی است که برای عدالت و صلح گام برمیدارد. او ما را با واقعیتی تلخ روبهرو میکند، زشتیهای جنگی که هر روز عدهای را به کام مرگ میکشد؛ اما حریف امید نیست. مبارزه برای بقا چیزی است که ابونیمه با زبانی شاعرانه و تکاندهنده پیش رویمان گذاشته است.»
صبح در جنین
سوزان ابوالهوا
رمانی که «نیویورک تایمز»، در ۲۰۰۶، آن را یکی از ده اثر داستانی قابل اعتنای سال دانست و ستود و خیلی زود به ۲۶ زبان ترجمه شد؛ روایتی تکاندهنده از زندگی در فلسطین پس از ۱۹۸۴، کتابی که منتقدان معتقدند به گیرایی «بازگشت به حیفا» اثر غسان کنفانی، نویسندهی شهیر، است و نویسنده هم اذعان کرده تحتتأثیر کنفانی «صبح در جنین» را نوشته است. در ۲۰۰۷، در پی استقبال چشمگیر از این کتاب، ناشر (انتشارات اسکار آو دیوید) برنامهای در نیویورک برای این کتاب ترتیب داد و قرار شد نویسنده بخشهایی از این اثر را برای مشتاقانش بخواند و کتاب را امضا کند، اما کتابفروشی زنجیرهای بارنز اند نوبل برنامه را به دلیل حفظ امنیت نویسنده، و حساسیتهایی که در جامعهی یهودی ایجاد شده بود، لغو کرد. بااینهمه صبح در جنین تا امروز بیش از سه میلیون نسخه در امریکا به فروش رفته است. تأثیر کتاب تا جایی بود که روزنامههای «ایندیپندنت» و «ساندی تایمز» با مردم عادی که این کتاب را خوانده بودند گفتوگو کرد.
سوزان ابوالهوا در این رمان به روایت زندگی چند نسل از یک خانواده فلسطینی پرداخته است؛ خانوادهای که یکی از بزرگترین باغهای زیتون روستایی را در فلسطین میچرخاند، اما با تشکیل دولت اسرائیل آنها از زندگی و خانهشان اخراج و آواره میشوند و سر از اردوگاه پناهندگان در جنین درمیآوردند و این آغازی است برای نیم قرن زندگی در خشونتبارترین برههی تاریخ جهان عرب؛ انتظار برای بازگشت به خانه، درحالیکه هر بار عضوی از خانوادهای بزرگ قربانی خشونت و جنگ میشود. راوی داستان امل، دختری کوچک و زیبا، است که زندگی خانواده پیش چشمهایش متحول میشود، رمان یکی از پیچیدهترین درگیریهای قرن اخیر را از چشم راوی خردسالاش برای خواننده میسازد، رمانی که عمیقاً تاریخ، هویت، عشق، تسلیم، شجاعت و امید فلسطین را بازسازی میکند.
خاطرات زندانیان: صداهای فلسطین از گولاگ اسرائیل (۲۰۱۳)
به کوشش نورما هشیم
«خاطرات زندان» روایتی است از شاهدان عینی که چندین دهه در زندانهای غیرقانونی و غیرانسانی اسرائیل زنده ماندند. کتاب حاضر دفتر اول از این خاطرت و از زبان زندانیانی است که برای حقوق اولیهشان دست به اعتصاب غذا زدند؛ مردمانی که زندان به واقعیت زندگیشان تبدیل شده است و فراتر از بحثهای نقض آشکار حقوق بشری را تجربه میکنند.
کتاب حاوی خاطرات ۲۲ زندانی است، در ۲۰۱۱ مقامهای فلسطینی موفق شدند طی مبادلهای در ازای آزادی سربازی اسرائیلی، به نام گیلاد شالیت، تعداد ۱۰۲۷ زندانی را آزاد کنند و نورما هشیم با ۲۲ نفر از این زندانیها به گفتوگو نشسته است. کتاب حاوی گفتوگوهایی با سامر طارق العیساوی است که یکی از زندانیان با طولانیترین اعتصاب غذا در تاریخ است. او دویست روز اعتصاب غذا کرد و بدل به الگوی ملی جوانان فلسطینی شد. استقامت او سبب شد زندانیان دیگر با روحیهی بالاتری شرایط زندان را سپری کنند.
من تو را دیدم، رامالله (۲۰۰۵)
مرید البرغوثی
«من تو را دیدم، رامالله» اثری است اتوبیوگرافیک از نویسنده و شاعر شهیر فلسطینی که ادوارد سعید آن را یکی از بهترین روایتها از بیمکانی و آوارگی مردم فلسطین دانسته است. البرغوثی خود همچون بسیاری از فلسطینیان در ۱۹۶۶ مجبور به ترک فلسطین شد و بعد از سالها اجازه پیدا کرد به سرزمین مادریاش، رامالله، بیاید. این کتاب روایتی است از بازگشت، بازگشت به سرزمینی که تکتک درختانش را میخواهند مصادره کنند. کتاب با زبانی تغزلی و شاعرانه از کرانهی باختری میگوید و دردهای قدیمی را واکاوی میکند. البرغوثی کتاب حاضر را در ۱۹۹۷ نوشت و کمی بعد اهداف سوئیف، نویسنده و منتقد مصری، کتاب را به انگلیسی برگرداند و ادوارد سعید نیز مقدمهای ستایشبرانگیز برای این کتاب نوشت.
رامالله دیگر آن شهری نیست که او در بیستودوسالگی ترکش کرده است، او بیخانمانی است که به خانه بازگشته و دنبال ریشههایی میگردد که نیروهای نظامی اسرائیل آن را خشکانده است.