وجدان جمعی و همبستگی اجتماعی
ماجرای اسیدپاشی در اصفهان دو اتفاق عمده را در پی داشت. یکی همبستگی مردم و اعتراضات متعاقب آن به روند زنستیزی و ناامنی در جامعه و دومی هراسی عمومی از تکرار این اتفاق برای قربانیان جدیدی از جامعه زنان. اتفاق دوم بیشک همان چیزی است که عاملان اسیدپاشی به دنبال آن میگشتند. نوشته پیشرو از سعید راعی تلاشی است برای یافتن راهی به همبستگی بیشتر علیه این هراس عمومی.
در شرایط عادی، این متن نیازی به مقدمه و توضیح اضافه نمیداشت، اما انتشار آن در فضای ملتهب کنونی و آنهنگام که وجدان عمومی به شدت حساس و آسیبدیده است، پارهای توضیحات را ضروری میکند. بیش از هر چیز یادآوری این نکته اهمیت دارد که گاه لازم نیست متنهایی که ناظر به یک توصیه عمومی هستند، تکلیف خود را با جهان و نظریههای سیاسی روشن کنند. گاه یک متن، ناظر به دلالتهای انضمامی آن، توصیه نامهای است با تاریخ مصرف و جغرافیای مصرف.
این متن در زمره چنین متنهایی قرار دارد. البته این به معنای آن نیست که نویسنده به دلالتها، لوازم و تبعات گفته خود بیتوجه است و آنها را نادیده گرفته است. البته که توصیه به واقع بینی و تکیه بر اخبار و منابع خبری موثق گاه (خصوصاً اکنون) رنگ و بوی محافظهکاری و توصیه به انفعال را در خود نهفته دارد و البته که اغلب توصیهنامهها، به عنوان شیوهای رسوا از عقلانیت ابزاری، عملا از بن مایههای نظری گسسته میشوند و در قالب روزمرگی کجدار و مریز تعبیر میشوند؛ اما آنچه اهمیت دارد، وجه عملگرایانه این دست متنهاست که نویسنده باور دارد، در حال حاضر و با توجه به کمیت گسترده شایعات، تمسخرها، شوخیها و رعب و وحشت ناشی از اسیدپاشیها یادآوری این نکات ضرورت دارد.
شاید نیازی به تأکید نباشد که این متن را یک مرد با نگاه مردانه برای زنان ننوشته است، این متن اتفاقا روی صحبتش با قربانیان نظام سلطه است، نظامی که بیمی ندارد که همه چیز را در قالب دوگانه سیاسی و غیر سیاسی یا مردانه و غیر مردانه بگنجاند.
چه آنان که آگاهانه یا ناآگاهانه به شایعات و هجوها و ترسها دامن میزنند و چه آنان که قربانی چنین فضایی شده و به کنج انزوا و افسردگی و فروپاشی در غلتیدهاند؛ هر دو قربانی این نظام هستند. اکنون شاید با این توضیحات و ناظر به موجی که در جامعه ایجاد شده و عمیقاً به رعب و هراس دامن زده است، بتوانم چند نکته را یادآور شوم که کمک خواهد کرد، اندکی از دامن زدن به فضای رعب و وحشت دوری کنیم. چند نکتهای که البته تلاش کرده از دامن امر سیاسی جدا شود، توصیههایی عملکردی ارائه دهد و البته باز به دامن امر سیاسی بازگردد.
۱
واقع بین باشیم و موضوع را از حد اتفاق افتاده فراتر نبریم. این به معنی “کوچک شمردن واقعیت رخ داده”و “عدم امکان تکرار آن واقعه” نیست.
۲
به شایعات و اخبار غیر موثق اعتنا نکنیم و این اخبار را پخش و باور نکنیم. منابع موثق و قابل اطمینان قطعا برای هر کس تفاوت دارد، اما این منابع ویژگیهایی دارند. نخست اینکه به صورت بین ذهنی درباره “منبع خبر” بودن آن توافق وجود دارد و دوم اینکه قابل ارجاع دادن هستند.
۳
افکار عمومی را جریحهدار نکنیم. پخش اخبار موثق با منبع معتبر، آگاهیرسانی است؛ اما پخش گسترده عکسها و حدس و گمانها و شنیدهها و پیشبینیهای پیامبروار چیزی نیست مگر جریحهدار کردن افکار عمومی.
۴
در فعالیتهای اجتماعی مربوط به موضوع مشارکت کنیم. حضور در نشستها و تجمعها و سایر رخدادهای مربوط به موضوع، هم به لحاظ روانی باعث تخلیه ما میشود و ما باور میکنیم که در بهبود شرایط موثر هستیم و هم نشان داده که در واقع نیز شرایط را بهبود میبخشد یا حداقل به روشن شدن وضعیت کمک میکند.
۵
با این موضوع به هجو و شوخی و تمسخر برخورد نکنیم. احساس قربانی و کسی که خود را در آستانه قربانی شدن میبیند، احساسی نیست که شوخی و هجو و تمسخر را برتابد. اهمیت این موضوع را وقتی بیشتر درک میکنیم که با جوکها و هجویهها و شوخیهای هیستریک بعد از اسیدپاشیها مواجه میشویم.
۶
اگر تخصص و دانش لازم نداریم، یا دانش ما از جنس دانش دستچندم است، به تحلیل موضوع نپردازیم و از تحلیلهای سطحی اجتناب کنیم و به آنها اهمیت ندهیم. گاه حتی لازم نیست پاسخ تحلیلهای بیپایه و اساس را بدهیم.
۷
هرگز قربانی و افرادی را که احساس میکنند ممکن است قربانی شوند مقصر ندانیم و نگوییم که خودشان باید هزینه بدهند، خودشان باید فکر این روز را میکردند. احساس همدلی، همواره به تحمل شرایط بحرانی کمک خواهد کرد.
۸
در کپی کردن متنها وسواس و دقت داشته باشیم. ممکن است آنچه به نظر ما کم اهمیت جلوه میکند و در حد تذکر و راهکار ارائه میشود، برای قربانی و افرادی که خود را در آستانه قربانی شدن میبینند، رعبانگیز و نگرانکننده باشد. برای مثال متنی در فضاهای مجازی دست به دست می چرخد که راهکار کمکردن اثرات و صدمات اسیدپاشی چیست، یکی به شستشو با آب توصیه میکند و دیگر به ریختن جوش شیرین، دیگری به مالیدن کرم و جز اینها. قطعا فردی که خود را در آستانه قربانی شدن میبیند، در مقابل این راهکارهای مختلف و بی پایه و اساس دچار سردرگمی میشود.
۹
از ارتباط با فضاهای مجازی که این موضوعات را رعایت نمیکنند اجتناب کنیم و کمتر وقت خود را در این فضاها بگذرانیم. به جای آن به دنبال واقعیت و واکنش مناسب باشیم، وقت خود را برای یافتن اعتراض موثر اجتماعی صرف کنیم و اگر میتوانیم به تسلا و همدلی قربانیان بپردازیم.
۱۰
زندگی روزمره را فراموش نکنیم. بهترین مقاومت با وضعیت کنونی، نحوه انسانیِ زیستن ماست. امید و عملگرایی شرط لازم برای خروج از وضعیت فعلی است، در خانه نشستن و هراس از حضور اجتماعی بیش از پیش ما را منزوی میکند و به افسردگی و دلزدگی اجتماعی دامن میزند.