قتل ِ کتابهای محمدجعفر پوینده در بازار کتاب
مقدمه: محمدجعفر پوینده در سال ۱۳۳۳ در اشکذر (استان یزد) متولد شد. در شش سالگی وارد دبستان شد و از ۱۰ سالگی همراه با تحصیل مشغول به کار شد. در سال ۱۳۴۹ دیپلم گرفت و در همان سال با بهترین نمرات در کنکور رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران قبول شد. طی دوران دانشگاه از فعالان مبارزات دانشجویی در برابر رژیم پهلوی بود. در سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل در رشته جامعهشناسی وارد دانشگاه سوربن فرانسه شد و در ساله ۱۳۵۶ مدرک فوق لیسانس خود را از این دانشگاه دریافت کرد. طی دوران تحصیل در فرانسه همراه با دانشجویان خارج از کشور به مبارزه ضد رژیم پهلوی ادامه داد و در شهریور ۱۳۵۷ همزمان با انقلاب به ایران بازگشت. پوینده از ۲۵ سالگی ترجمه آثار مختلف را از زبان فرانسه در زمینه جامعه شناسی ادبیات، فلسفه و اندیشه مارکسیستی شروع کرد و بیش از ۲۰ اثر به فارسی برگرداند. پوینده هم چنین با فعالیت در کانون نویسندگان ایران، یکی از بنیانگذاران دوره سوم فعالیت کانون نویسندگان ایران به شمار می آید. پوینده در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۷۷ از خانه خود خارج و دیگر به خانه بازنگشت. پس از دو روز جسد او در روستای بادامک شهریار (نزدیک به کرج) کشف شد. در این یاداشت -گزارش میکوشم اینبار نه به چگونگی و چرایی کشته شدن محمد جعفر پوینده در ۱۸ آذر سال ۱۳۷۷، بلکه به چرایی عدم انتشار آثار او در بازار کتاب بپردازم؛ اینکه چرا آثار او پس از 17 سال جایی در بازار کتاب ایران ندارند؟ آیا این عدم انتشار مجدد آثار او به دلیل ممنوعیت و منع قانونی است یا که دلایل دیگری دارد.
پوینده؛ مرگ نه زندگی آری
۱۷ سال از مرگ محمدجعفر پوینده میگذرد. هر سال در آذرماه مصادف با کشته شدن او و محمد مختاری، یاد آنها که جانشان را بر سر آزادی بیان از دست دادهاند، زنده نگاه داشته میشود. اما چرا یاد محمدجعفر پوینده فقط در ۱۸ آذر هر سال برای ما زنده میشود؟ چرا فقط در آذرماه به سراغ پوینده میرویم؟ آیا نام پوینده تنها در ۱۸ آذر سال ۱۳۷۷ خلاصه شدهاست؟ یعنی سالی که او جان خود را به واسطه فعالیتهایی که در کانون نویسندگان ایران برای مقابله با سانسور و در دفاع از آزادی بیان از دست داد. اصلاً بهتر است آذرماه را فراموش کنیم و پوینده را از گور خود این بار نه گور او در امام زاده طاهر بلکه از گور آذر نجات دهیم و بیرون بیاوریم و به او در لحظه و جایگاه دیگری مواجهه شویم.
پوینده بیشتر از اینکه در مرگ، در یک تاریخ مشخص یعنی ۱۸ آذر سال ۱۳۷۷ برای ما خلاصه شود و معنا پیدا کند، در جریان زندگی هر روزه و در مصاف با پستی و بلندیهای آن معنا می یابد، اگر به جای تاسف از مرگ پوینده، کمی درگیر زندگی واقعی هر روزه او شویم، به این امر پی میبریم که پوینده در فرآیند زندگی و در زمینه فعالیتهای خود، فردی پرکار، سختکوش و خستگیناپذیر بود. محصول مبارزه روزمره او برای دستیابی به حقیقت و آزادی، ترجمه ۲۸ کتاب به فارسی و صدها مقاله، تحقیق و پژوهش در فاصله فقط چند سال بود که در نوع خود بینظیر است.
فعالیتهای پوینده را، با وجود دشواری دستهبندی، در نهایت می توان در سه عرصه تقسیم کرد؛ نخستین فعالیت او در عرصه مبارزه علیه نقض حقوق بشر و از بین رفتن آزادی انسان و زیر پا گذاشتن حرمت انسانی است. دومین عرصه فعالیت او مسائل زنان و تلاش برای رهایی و آگاهی زنان است، در این مسیر نیز با ترجمه و تالیف چندین کتاب و مقاله درباره زنان، با ایده های تبعیض آلود جنسی و جنسیتی و جلوه های آن در کتاب ها، خانه، مدرسه و جامعه به مبارزه برخاست. در سومین عرصه نیز پوینده از یک سو به ترجمه چندین کتاب در زمینه جامعه شناسی ادبیات و نمونه های ادبی آن پرداخت و از سوی دیگر به ترجمه چندین کتاب در زمینه ادبیات و فلسفه مارکسیستی اینبار با رویکردی اومانیستی فارغ از جنبه های دگماتیک آن پرداخت. تمامی این سه عرصه نیز با توجه به فعالیت پوینده در کانون نویسندگان ایران، یعنی تلاش او برای آزادی اندیشه، بیان و قلم معنا پیدا میکند.
وقتی کتاب های پوینده خاک می خورند
با توجه به فعالیت های پوینده، امروز می توان این پرسش را مطرح ساخت که محصول عینی فعالیت های او یعنی کتابهایی که او ترجمه و یا تالیف کرد، کجاست؟ پس از مرگ محمدجعفر پوینده، برخی از آثار او که در دهه ۷۰ منتشر شده بودند، تجدید چاپ شدند، در اوایل دهه ۸۰ نیز ۱۴ عنوان کتاب با فرمی یکدست و سبز رنگ از سوی نشر چشمه منتشر و روانه بازار کتاب شد. این مجموعهی ۱۴تایی شامل « جامعه، فرهنگ، ادبیات»، «جامعهشناسی ادبیات»، «اگر فرزند دختر دارید…»، «آموزش تربیت کودکان»، «مکتب بوداپست»، «جامعهشناسی رمان»، تاریخ مبارزات فلسفی شوروی»، «درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات»، «پیکار با تبعیض جنسی»، «درآمدی بر هگل»، «پیردختر» (بالزاک)، «سودای مکالمه، خنده، آزادی»، «مقولهی فلسفی معاصر شوروی» و «راه زندگی» بود.
اگر به جای تاسف از مرگ پوینده، کمی درگیر زندگی واقعی هر روزه او شویم، به این امر پی میبریم که پوینده در فرآیند زندگی و در زمینه فعالیتهای خود، فردی پرکار، سختکوش و خستگیناپذیر بود. محصول مبارزه روزمره او برای دستیابی به حقیقت و آزادی، ترجمه ۲۸ کتاب به فارسی و صدها مقاله، تحقیق و پژوهش در فاصله فقط چند سال بود که در نوع خود بینظیر استدر سالهای اخیر انتشارات نقشجهان از میان سه اثر «درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات»، «درآمدی بر جامعهشناسی آموزش و پرورش» و «زبانشناسی اجتماعی» که در اختیار دارد، تنها «درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات» را منتشر کرده است. نشر نی نیز ۴ اثر از محمدجعفر پوینده را در اختیار دارد؛ «سپیدهدمان فلسفه تاریخ بورژوایی»، «اگر فرزند دختر دارید…»، «آرزوهای بر باد رفته» و «هگل و اندیشهی فلسفی در روسیه». که در سال های گذشته تنها دو اثر «سپیده دمان فلسفه تاریخ بورژوایی» و «اگر فرزند دختر دارید…» منتشر کرده است، دو اثر دیگر پس از آنکه چاپ آن ها در بازار کتاب به پایان رسید، دیگر تا به امروز منتشر نشده اند.
«مکتب بوداپست» نیز از سوی انتشارات فکر روز برای نخستین بار در سال ۱۳۶۷ منتشر شد، «سودای مکالمه، خنده، آزادی» هم در زمستان سال ۱۳۷۳ توسط شرکت فرهنگی_هنری آرست به چاپ رسید، که هر دو این آثار در دهه ۸۰ یکبار دیگر از سوی نشر چشمه منتشر شدند. نشر ماهی نیز «جامعهشناسی رمان» و «تحولات خانواده؛ پویایی خانواده در حوزه های فرهنگی گوناگون»، نشر اشاره «پیردختر» و نشر چشمه «تا دام آخر» را منتشر کردند، که اکنون در بازار کتاب موجود هستند. در این میان کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» یک بار در سال ۱۳۷۷ از سوی نشر تجربه منتشر شد و به بازار کتاب آمد، ولی دیگر تا به امروز هیچ خبری از انتشار مجدد آن نیست. «گوبسک رباخوار» اثر بالزاک نیز که با ترجمه محمدجعفر پوینده از سوی نشر فردا ۲۵ سال پیش برای نخستین بار منتشر شد، سرنوشتی مشابه با «تاریخ و آگاهی طبقاتی» پیدا کرد. در دهه ۸۰ دو اثر «اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن» و «پرسش و پاسخ درباره حقوق بشر» که از سوی نشر قطره منتشر شدند، تا به امروز دیگر مجدداً چاپ نشده اند. از دو کتاب «کابوس اقتصادی» و «سیاست ملی کتاب» نیز هیچ خبری در دست نیست، انتشار «در شناخت اندیشهی لوسین گلدمن» نیز که قرار بود در سال ۸۰ از سوی نشر مهناز منتشر شود، به دلیل توقیف این انتشارات، برای همیشه به دست فراموشی سپرده شد.
با این اوصاف بسیاری از آثار محمدجعفر پوینده که از سوی انتشارات مختلف در دهه ۷۰ و ۸۰ منتشر شدند، وقتی چاپ آن ها در بازار کتاب به پایان رسید، دیگر تا به امروز چاپ نشدهاند.به راستی چرا پس از ۱۷ سال مجموعهی آثار پوینده هم چنان منتشر نمیشود؟
آیا آثار پوینده در دولت جدید باز نشر می شوند؟
بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، با روی کار آمدن دولت جدید، امید به انتشار مجدد آثار محمدجعفر پوینده، بیشتر شد، اما هم چنان آثار او از سوی نشر چشمه و سایرانتشاراتی که آثار محمدجعفر پوینده را در اختیار داشتند، به جز تعداد اندکی از آن ها منتشر نشد. هیچ یک از این انتشارات نیز هیچ گاه پاسخ روشن و قانع کننده ای درباره چرایی عدم انتشار مجدد آثار پوینده ارائه ندادند، و آنچه تنها به گوش می رسید، خبر از ممنوعیت قانونی در باز نشر آثار محمدجعفر پوینده می داد.
روزنامه ایران در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ در گزارشی با عنوان «غبارروبی از کتاب های توقیف شده» خبر از انتشار برخی از کتاب هایی داد که در سال های گذشته اجازه چاپ نداشتند، در این میان به انتشار آثار محمدجعفر پوینده نیز اشاره شده بود: «آثار پوینده که بیش از ۱۰ عنوان را شامل می شود و در دهه هفتاد توسط نشر چشمه و انتشارات آرست منتشر شده بودند، در دولت قبل غیرقابل چاپ تشخیص داده شد و هیچ یک از آثارش مجوز انتشار نگرفت تا سرانجام کلید تدبیر و امید دولت روحانی این قفل بسته را نیز باز کرد.» اما با گذشت بیش از یک سال از روی کار آمدن دولت جدید، هنوز هیچ خبری از انتشار مجدد آثار محمدجعفر پوینده به گوش نمی رسد. بعد از رفع تعلیق نشر چشمه نیز، باز خبری از انتشار آثار محمدجعفر پوینده نیست. حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه پس از رفع تعلیق در یادداشتی نوشت: «در این چند ماهی که از تصدیگری دولت جدید میگذرد، شاهد اقداماتی در راستای تسهیل فعالیتهای فرهنگی بودهام. عقل و انصاف حکم میکند که ضمن اذعان به این حسن نیتی که در رفتار مسؤولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دیده شده، بکوشیم تا تعامل حاصله را پاس داشته و به سهم خود بر دامنه آن بیفزاییم.»
اما گویی این تعامل و همکاری یا هنوز شکل نگرفته است و یا شکل گرفته است، ولی هنوز به فرجام خوشی نرسیده است. از سویی دیگر این در حالی است که انتشارات خوارزمی و انتشارات امیرکبیر شروع به باز نشر بسیاری از آثار خود که در سال های قبل به دلایل مختلف امکان چاپ مجدد آن ها فراهم نبود، کردند.
هیچ یک از این انتشارات نیز هیچ گاه پاسخ روشن و قانع کننده ای درباره چرایی عدم انتشار مجدد آثار پوینده ارائه ندادند، و آنچه تنها به گوش می رسید، خبر از ممنوعیت قانونی در باز نشر آثار محمدجعفر پوینده می دادامروز در بازار کتاب ایران، آثار ترجمه و تالیف از افراد مختلفی وجود دارد که به نحوی آن ها نیز هریک پس از انقلاب اسلامی ایران، مورد برخورد و حذف واقع شده اند، ولی برخی از آثار آن ها هم چنان در بازار کتاب چاپ و به فروش می رسند هم چون آثار احمد شاملو، رضا براهنی، محمود اعتمادزاده (م.ا.بهآذین)، سیاوش کسرایی، محمد پور هرمزان، ناصر زرافشان، غلامحسین ساعدی، ابراهیم یونسی، فریبرز رئیس دانا، سیمین بهبهانی، هوشنگ گلشیری و … با این اوصاف آیا فقط آثار محمدجعفر پوینده هم چنان اجازه چاپ در بازار کتاب پیدا نکرده اند؟
این روز ها برخی از کتابهای محمدجعفر پوینده هم چون «تاریخ و آگاهی طبقاتی»، «مقولهی فلسفی معاصر شوروی»، «سودای مکالمه، خنده، آزادی» و چند کتاب دیگر او در فضای مجازی منتشر شده اند، آثاری که اگر در فضای بازار کتاب منتشر می شدند، قطعاً مورد استقبال افراد بیشتری واقع می شدند، و یا برخی دیگر از آثار او در زمینه جامعه شناسی ادبیات که اگرچه امروز بسیار نایاب هستند، اما هم چنان منبع جامعه شناسی ادبیات، حتی درون دانشگاه های ایران به حساب می آیند. با توجه به اهمیت آثار محمدجعفر پوینده به ویژه در زمینه جامعه شناسی ادبیات و فلسفه، هیچ انتشاراتی آن طور که از شواهد امر پیداست، هیچ تلاشی برای چاپ مجدد آثار محمدجعفر پوینده از خود نشان نمی دهند.
پوینده و نشر چشمه
طبق قرارداد خانوادهی محمدجعفر پوینده با نشر چشمه، قرار بود تا مجموعهی آثار او شامل ۲۸ جلد کتاب، به صورت یکشکل منتشر شوند که از این مجموعه، تنها ۱۴ جلد عرضه شد. اما به گفتهی خشایار دیهیمی به عنوان وکیل پوینده، انتشار این مجموعه از سال ۸۱ با قطع کمک وزارت ارشاد که در قراردادی به آن متعهد شده بود، متوقف شد و پیگیریها نیز نتیجهای نداد. در مراسم دهمین سالگرد محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در سال ۱۳۸۷ نیز صفا پوینده، خواهر محمد جعفر پوینده درباره وضیعت انتشار آثار پوینده گفت: «تمام این آثار که شامل ۲۸ عنوان کتاب می شوند، در اختیار نشر چشمه گذاشته شده اند که امیدواریم ناشر نسبت به تجدید چاپ این آثار اقدام کند.»
در این باره به سراغ حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه رفتم و از او درباره انتشار مجدد آثار محمدجعفر پوینده پرسیدم «آثار محمدجعفر پوینده امروز در دست ناشران مختلف است، برخی از این ناشران براساس برنامه و سیاست خود بخشی از کتاب های پوینده را که در اختیار خود دارند چاپ می کنند و تعدادی را هم چاپ نمی کنند، برخی هم هر چند سال یک بار دست و پا شکسته دست به بازنشر کتاب های پوینده می زنند، نشر چشمه نیز امروز تنها چند کتاب از محمدجعفر پوینده را در اختیار دارد، ما فقط براساس قرارداری که با خانواده محمدجعفر پوینده و خشایار دیهیمی نماینده این خانواده داشتیم، می توانستیم فقط یکبار مجموعه آثار او را منتشر کنیم، بر همین اساس در دهه ۸۰ نیز فقط یک بار آثار محمدجعفر پوینده را یک شکل منتشر کردیم، البته در آن دوره نیز باز به دلایلی نتوانستیم تمامی این مجموعه را منتشر کنیم، اما امروز دیگر اجازه چاپ همه ی آن آثار را نداریم، یعنی براساس قراردادی که در آن سال تنظیم کردیم این اجازه را نداریم، امروز تنها می توانیم چند اثری که در اختیار داریم، یعنی متعلق به نشر چشمه است هم چون «تا دام آخر»، را منتشر کنیم، که این کتاب را در چند سال اخیر چندین بار منتشر کردیم، درباره ممنوعیت و منع قانونی نیز تا آنجا که من می دانم برای انتشار آثار پوینده امروز منع قانونی وجود ندارد، و همه چیز به خواست، ترجیح و برنامه انتشارات مختلف که این آثار را در اختیار دارند بر می گردد.»
برای نخستین بار نشر چشمه پاسخ متفاوتی درباره موضوع عدم چرایی انتشار آثار محمدجعفر پوینده داد، اینبار عدم انتشار این آثار را نه به دلیل ممنوعیت و منع قانونی بلکه به دلیل محدودیت در چاپ این آثار با توجه به قراردادی که برای چاپ مجموعه آثار محمدجعفر پوینده تنظیم شده بود، اعلام شد.
حمایت دولتی در انتشار آثار پوینده
خشایار دیهیمی مترجم، دوست و وکیل محمدجعفر پوینده است. وی درباره چگونگی وضعیت انتشار آثار پوینده پس از مرگش میگوید «پس از مرگ محمدجعفر پوینده، برای یادبود و زنده نگاه داشتن نام او با وزارت فرهنگ و ارشاد دوران دوم اصلاحات، یعنی آقای احمد مسجد جامعی وزیر وقت صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم با حمایت مالی این سازمان، مجموعه آثار محمدجعفر پوینده را یکبار در شکلی زیبا و یکدست و البته کامل منتشر کنیم، بنا شد یک انتشارات که وجه خوبی نیز داشته باشد، از طریق حمایت مالی وزارت فرهنگ و ارشاد، با نظارت من، آثار محمدجعفر پوینده را منتشر کند، برای این منظور نشر چشمه را انتخاب کردیم چرا که هم نشری با وجه و معتبر بود و هم اینکه من و آقای پوینده از گذشته با حسن کیائیان دوستی و کار کرده بودیم. از سوی دیگر من با همهی انتشاراتی که تا به آن روز برخی از آثار محمدجعفر پوینده را منتشر کرده بودند، صحبت کردم، آن ها برای یک نوبت انتشار مجموعه آثار محمدجعفر پوینده از سوی نشر چشمه موافقت کردند، آثار پوینده بسیار پراکنده بود؛ پراکندگی هم در آثار و هم در انتشاراتیهایی که این آثار را منتشر کرده بودند، چراکه پوینده تحت فشار مالی مجبور شده بود بخشی از آثار خود را با شرایط گوناگون به نشرهای مختلف بفروشد و واگذار کند، پیدا کردن و صحبتکردن با این نشرها به دلیل آن که بسیاری از آنها در شهرستان ها بودند، کار بسیار دشواری بود، اما در نهایت این کار انجام شد و آنها موافقت کردند.»
دیهیمی با اشاره به آثار منتشر شده میگوید: «نشر چشمه شروع به انتشار آثار پوینده در تیراژی محدود کرد، هر جلد کتاب در هزار نسخه منتشر شد، براساس قرار داد تنظیم شده پانصد کتاب برای وزارت فرهنگ و ارشاد و پانصد کتاب در اختیار نشر چشمه قرار میگرفت. قرار بر این بود کمکهای مالی وزارت فرهنگ و ارشاد در چهار مرحله به ما داده شود، اما این کمکهای مالی فقط در دو مرحله داده شد، و دیگر ادامه پیدا نکرد، به همین دلیل نشر چشمه فقط توانست ۱۴ اثر از محمدجعفر پوینده را منتشر کند، احمد مسجد جامعی نیز هیچ توضیحی برای قطع این حمایت مالی ارائه نداد، در نتیجه نشر چشمه نیز نمی توانست بدون این حمایت مالی و تنها به واسطهی سرمایه مالی خود به انتشار این آثار ادامه دهد. پس از متوقف شدن انتشار این آثار، انتشارات دیگر شروع به چاپ آثاری از محمدجعفر پوینده که در اختیار خود داشتند کردند، در این میان برخی از انتشاراتی ها هم چون نشر فردای اصفهان بدون پرداخت هیچ گونه حق باز نشری، آثاری از پوینده را بدون اجازه و با ایرادهای ویرایشی و غلطهای دیکتهای بسیاری چاپ کرد، یا نشر مهناز که قرار بود اثری از پوینده را برای نخستین بار منتشر کند، اما به دلیل مشکلاتی نتوانست این کتاب را منتشر کند، و هنوز هم معلوم نیست به سر آن کتاب چه آمده است. در آن دوران بسیاری از قراردادها ضعیف و خیلی شکننده بسته شد، به همین دلیل امروز عمل براساس آن ها خیلی امکانپذیر نیست. امروز برخی انتشاراتیها که اثر پوینده را از شخص او خریداری کردند، میتوانند در هر زمانی با توجه به خواست خود اثر او را منتشر کنند، برخی دیگر نیز به صورت غیر قانونی و ناموجه آثار پوینده را چاپ میکنند، بخش زیادی از آثار پوینده که پس از مرگ او برای نخستین بار از سوی نشر چشمه منتشر شدند، دیگر تا به امروز منتشر نشدند، البته این امکان هم چنان وجود دارد که نشر چشمه برخی از آثار پوینده را که در اختیار دارد، اگر به هر دلیلی تصمیم به انتشار مجدد آن ها را ندارد، می تواند حق انتشار این آثار را واگذار کند.»
برای نخستین بار نشر چشمه پاسخ متفاوتی درباره موضوع عدم چرایی انتشار آثار محمدجعفر پوینده داد، اینبار عدم انتشار این آثار را نه به دلیل ممنوعیت و منع قانونی بلکه به دلیل محدودیت در چاپ این آثار با توجه به قراردادی که برای چاپ مجموعه آثار محمدجعفر پوینده تنظیم شده بود، اعلام شدپوینده و کتاب هایش در حاشیه به خواب می روند
با این اوصاف آن چه که به ظاهر مشخص است، عدم انتشار مجدد آثار محمدجعفر پوینده برخلاف آن چه که فکر می کردیم، تنها به دلیل ممنوعیت دولتی نیست، اگر قطع حمایت مالی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد را به حساب نوعی ممنوعیت دولتی تعریف کنیم، این ممنوعیت نه در دوران محمود احمدی نژاد، بلکه گویی در دوران اصلاحات صورت گرفته است، با این حال در دوران بعدی، یعنی از سال ۸۴ تاکنون نیز اگرچه فضای مساعدی برای انتشار آثار پوینده وجود نداشته است، اما با توجه به صحبتهای حسن کیائیان و خشایار دیهیمی، هیچ ممنوعیت و منع قانونی برای انتشار مجدد آثار محمدجعفر پوینده به صورت رسمی و ابلاغ شده وجود نداشته است.
امروز به نظر می رسد عدم انتشار مجدد آثار محمدجعفر پوینده بیشتر از آنکه دلایل قانونی و ممنوعیت حقوقی داشته باشد، در میل و خواست انتشارات مختلفی خلاصه میشود که هریک بخشی از آثار محمدجعفر پوینده را در اختیار دارند، نشر چشمه، نشر نی، انتشارات نقش جهان و… هریک بنا به سیاست خود و البته سیاست بازار، ترجیح میدهند که آیا اثری از محمدجعفر پوینده را منتشر کنند و یا منتشر نکنند. در این وضعیت شاید اگر محمدجعفر پوینده نیز زنده بود، نمی توانست برای چاپ آثار خود کاری انجام دهد، اگر در گذشته، در دوران حیات محمدجعفر پوینده، آثار او از طریق بنگاه دیگری بزرگ حذف و سانسور میشد، امروز آثار او از طریق سازوکار بنگاههای اقتصادی، حذف و در حاشیه به خواب می روند.
از دیدگاه من، یکی از مقصران اصلی این وضعیت، پس از دستیازیهای استعمارگران پر قدرت و یاران و متحدان داخلی اش، اپوزیسیون های ایرانی در خارج از کشور هستند، که صرفاً از قتلهای زنجیره ای برای مقاصد تبلیغاتی سوء استفاده می کنند وگرنه برای کارهای فرهنگی تره هم خورد نمی کنند. وضعیت از این هم اسفناکتر است، و عمق ابتذال آنان را می توانیم در آثاری که به مثابه آلترناتیو عرضه می کنند مشاهده کنیم. مشتی هرزه در خدمت امپریالیسم جهانی زیر پرچم دروغین اپوزیسیون. بی گمان دستگاه دین اسلام در ایران متحد پول و سرمایه و کلاهبرداری طی ۱۴۰۰ سال تروریسم و تحمیق توده ها، ۱۴۰۰ سال دروغ شاخدار به ضرب تروریسم و جنایت علیه بشریت، یکی دیگر از مقصرانی ست که فقط به یک کتاب بسنده می کنند که خواندنش همیشه ممنوع بوده(چون که نقد آن ممنوع بوده)، هیچکس از آن چیزی سر در نمی آورد، نور علی نور ولی همه رگ گردنشان را بخاطر آن فدا می کنند… برای چیزی که نمی فهمند و هرگز نخوانده اند. محمد جعفر پوینده ها به درد این ملت نمی خوردند، وگرنه نباید با این همه کار ترجمه اجاره خانه اش به تأخیر می افتاد. نه چنین افرادی به درد ملتی نمی خورد که به یک کتاب بسنده کرده و همان را هم نمی خوانند.