skip to Main Content
بی‌خانمانی روی سن تئاتر
جامعه فرهنگ

نمایش شلتر با بازی زنانی که تجربه بی‌خانمان دارند اجرا می‌شود

بی‌خانمانی روی سن تئاتر

نمایش«شِلتِر» به کارگردانی امین میری از 25 بهمن ماه در سالن قشقایی تئاتر شهر، مشکلات و معضلات زنان معتاد، کارتن‌خواب و زنان مبتلا به اختلال هویت را روایت می‌کند. او در این نمایش از بازیگرانی بهره برده‌ است که تجربه چند سال زندگی با اعتیاد و بی‌خانمانی را در سرنوشت خود داشته‌اند.

یک شب سرد زمستان تا صبح سر کوچه نگهبانی دادم تا دخترم بتواند راحت بخوابد. مردی از کنارم رد شد و پرسید مادر چرا این وقت شب اینجا ایستادی؟ ماجرای زندگی و بی‌پناهیمان را برایش گفتم که صاحب‌خانه به خاطر ندادن اجاره خانه اثاث‌مان را در خیابان ریخته و چند شب را این‌گونه سپری کردیم. پرسید چقدر نیاز داری که سرپناهی برای خود تهیه کنی؟ وقتی گفتم به ۲۰۰ هزار تومان نیاز دارم، رفت و هرگز تصور نمی‌کردم که با پول برگردد اما برگشت و پول را داد. شماره‌ای از او گرفتم تا بعد از مدتی پول را برگردانم. اما از هشت سال پیش تا‌به‌حال که دخترم تماس می‌گیرد هیچ کسی به این شماره پاسخ نمی‌دهد. خدا خیرش بدهد، مردی بود که از غیب به داد ما رسید و با کمکش کاری کرد که بتوانیم دوباره به زندگی عادی و طبیعی خود برگردیم.

سرنوشت و زندگی خدیجه و دخترش بهنوش از آن شب تغییر کرد. این مادر و دختر با تهیه سرپناه و آشنایی با خانه خورشید روزگار دیگری را برای خود رقم زدند. حالا سال‌های زیادی از آن شب‌های فقر و نداری و اعتیاد می‌گذرد و این مادر و دختر کارتن‌خواب، مصرف مواد مخدر را کنار گذاشته و به معتادان و زنان کارتن خواب کمک می‌کنند.

نمایش«شِلتِر» به کارگردانی امین میری از ۲۵ بهمن ماه در سالن قشقایی تئاتر شهر، مشکلات و معضلات زنان معتاد، کارتن‌خواب و زنان مبتلا به اختلال هویت را روایت می‌کند. او در این نمایش از بازیگرانی بهره برده‌ است که تجربه چند سال زندگی با اعتیاد و کارتن خوابی را در سرنوشت خود داشته‌اند. در این نمایش خدیجه حسانی و بهنوش پات نقش‌های واقعی خود را بازی می‌کنند اما حالا آنان از اعتیاد و کارتن خوابی به بازیگری در تئاتر و فعالیت در گروه پزشکان بدون مرز روی آورده‌اند.

بهنوش متولد سال ۱۳۶۹ است و از ۱۲ سالگی مواد مخدر مصرف کرده است اما حالا هشت سال از پاک بودنش می‌گذرد و تنها خود را در ماجرای اعتیاد و سرنوشت تلخش مقصر می‌داند و می‌گوید: «بعد از گذشت مدتی از مصرف مواد به خاطر آینده فرزندانم تصمیم گرفتم که پاک شوم و مواد را ترک کنم چون من دو پسر ۱۴ و ۵ ساله و یک دختر چهار ساله دارم. تا امروز حدود هشت سال است که بهبود یافته‌ام و سعی می‌کنم خود را به آدم‌های عادی نزدیک کنم چون حتی بعد از گذشت هشت سال از بهبودی و قطع مصرف باز هم برچسب معتادی روی پیشانی ماست.»

این دختر جوان هر روز صبح کوله پشتی‌اش را پر از باند، گاز استریل، بتادین، وسایل پیشگیری و کاندوم می‌کند و به همراه گشت سیار خانه خورشید در محلات و کوچه پس کوچه‌های منطقه ۱۲ معتادها و کارتن خواب‌ها را شناسایی و ضمن آموزش و آگاهی بخشی، وسایل پیشگیری از بارداری، سوزن و سرنگ تمیز در اختیارشان قرار می‌دهد. اگر معتاد و کارتن‌خوابی هم زخم سطحی داشته باشد به صورت سرپایی برایش پانسمان می‌کند. همچنین در صورتی که معتادی نیاز به حمایت‌ها و درمان‌های بیشتری داشته باشد به او برگه ارجاع به مرکز درمانی، کلینیک، خوابگاه و مراکز متادون درمانی ارائه می‌‌دهد.

بهنوش در مورد نحوه کارش می‌گوید: «من تا کلاس سوم ابتدایی درس خواندم اما چون هیچ مدرک تحصیلی نداشتم نمی‌توانستم جایی کار کنم. به همین خاطر بعد از آشنایی با خانه خورشید در آنجا درسم را ادامه دادم. خانه خورشید اولین مرکز گذری کاهش آسیب بود که به همراه مادرم مددجوی آنجا شدیم. بعد از مدتی مسئول فعالیت‌های گشت سیار کاهش آسیب در خانه خورشید شدم.»

همچنین بخوانید:  تجمع ناشنوایان با مطالبه اجرای قانون حمایت از معلولان

او در مورد همکاری‌اش با پزشکان بدون مرز ادامه می‌دهد:« حدود چهار سال است که با پزشکان بدون مرز آشنا شدم و با آنها همکاری می‌کنم. روزانه معتادان و کارتن‌خواب‌های بیمار را به بیمارستان و کلینیک می‌برم و مانند همراه در کنارشان هستم و برای آنان جلسه‌های آموزشی برگزار می‌کنیم تا مددجو احساس غریبی و تنهایی نکند. یادم می‌آید زمانی که مصرف‌کننده بودم وقتی برای زایمان به بیمارستان می‌رفتم پرستاران و پرسنل بیمارستان رفتار ناراحت‌کننده‌ و اخلاق بدی با من داشتند. آنقدر رفتارها بد بود که اصلا دوست نداشتم در آن مرکز بمانم. پزشکان بدون مرز یک سازمان بین‌المللی داوطلبانه است که تلاش می‌کند زمین جایی برای زندگی شود و با این هدف به صورت داوطلبانه و با روی باز و لبخند به کارتن‌خواب‌های بیمار و معتاد خدمات ارائه می‌کند.»

بهنوش تا قبل از آشنایی با گروه امین میری تئاتر ندیده بود، اما فیلم زیاد می‌دید. اولین‌بار با این گروه، نمایش «ترن» را در سالن اصلی تئاتر شهر دید و حالا هم دوست دارد اول دوره‌های آموزش بازیگری را بگذراند و بعد هم این حرفه را ادامه دهد، او در مورد بازیگر شدنش می‌گوید: «یک روز از خانه خورشید با من تماس گرفتند و با گروه تئاتر امین میری، کارگردان شلتر و گروه‌اش آشنا شدم. آنها با من مصاحبه کردند و پرسیدند دوست داری خودت مطالبی را که به ما گفتی برای تماشاگران اجرا کنی؟ که من از این پیشنهاد استقبال کردم چون من از نزدیک زنان معتاد بسیاری را دیده بودم که به خاطر فقر و نداری ناچار بودند از فرزند خود زیر باران در چادر نگهداری کنند. حتی برخی از آنها به خاطر بی‌سرپناهی فرزندان خود را فروختند تا در پارک هرندی بزرگ نشود. دوست داشتم با بازی در این نمایش، صدای آن آدم‌هایی باشم که در پارک کارتن‌خوابی می‌کردند. دوست دارم کسانی که نمایش شلتر را می‌بینند با زندگی زنان معتاد و کارتن خواب آشنا شوند و صدای ما به گوش همه برسد تا انسانیت نهفته در آدم‌ها بیدار شود.»

این بازیگر تئاتر از مردم می‌خواهد که با کارتن‌خواب‌ها رفتار انسانی داشته باشند و به آنان کمک کنند، چون معتقد است: «این افراد به صحبت کردن و عشق ورزیدن نیاز دارند. یک کارتن خواب فقط به غذای گرم و لباس نیاز ندارد بلکه باید سازمان‌های مرتبط برای این افراد برنامه‌ریزی داشته باشند نه اینکه آنها را مدتی در یک کمپ نگهداری کنند و بعد از مدتی در جامعه رها کنند. بسیاری از افراد معتاد که در کمپ‌ها نگهداری می‌شوند چون خانواده و دوستی را ندارند دوباره به اعتیاد روی می‌آورند. آنها سرگرمی و دل خوشی ندارند حتی کاری ندارند که بتوانند مخارج خود را تامین کنند. من شلترهای مردانه‌ای را می‌شناسم که حتی اجازه حمام کردن به معتاد را نمی‌دهند.».

پایان زندگی کارتن خوابی

خدیجه حسانی، مادر واقعی و تئاتری بهنوش است که به زبان عربی آواز می‌خواند. یومای نمایش شلتر یا همان مادر بهنوش تجربه زندگی در شلتر را داشته و حالا در خانه خورشید در حال ارائه خدمت به معتادان و کارتن خواب‌ها است.

این زن خوزستانی که بخاطر دوران جنگ به تهران مهاجرت کرده است در مورد کارهای روزانه‌اش در خانه خورشید می‌گوید: «کسانی که زندگی نابسامانی دارند و در منطقه ۱۲ زندگی می‌کنند، شناسایی می‌کنم، کسانی که مصرف کننده مواد یا مبتلا به بیماری‌های خطرناک هستند. وسایل پیشگیری و برشورهای آموزشی را به آنها می‌دهم و در نهایت به مراکز درمانی و بازپروری، جاهایی مثل خانه خورشید و پزشکان بدون مرز منتقل می‌کنم.»

همچنین بخوانید:  زندگی در گور

خدیجه که قبل از بازیگری تئاتر هم نمایش‌ اجرا کرده بود در مورد اجراهای قبلی‌اش می‌گوید: «قبلا روز جهانی ایدز برای کسانی که کارگر جنسی، مصرف‌کننده‌ مواد و در معرض خطرند به صورت نمایشی، راه‌های مقابله با خطر را اجرا کرده بودم ودر این نمایش‌ها از مددجویان کمک می‌گرفتم تا به آنان مهارت نه گفتن را آموزش دهم و مددجوها خیلی از این نوع آموزش استقبال می‌کردند چون اجرا همراه با شعر و ترانه و طنز بود.»

او ادامه می‌دهد: «وقتی آقای میری از من پرسیدند می‌خواهی نمایش بازی بکنی؟ گفتم بله، اگر کاری از دستم بربیاید انجام می‌دهم. البته من در این نمایش نقش واقعی خودم را بازی می‌کنم، یعنی همان کارهایی که در خانه خورشید می‌کنم؛ غذا می‌دهم، آوازهای عربی می‌خوانم و غیره.»

هنوز هم بعد از گذشت هشت سال از کارتن‌خوابی آن شب بارانی را فراموش نکرده است، شبی که کمک یک مرد غریبه خیر باعث تغییر سرنوشت و زندگی‌اش شد. او می‌گوید: «ما در منطقه گیشا مستاجر بودیم اما چون معتاد شده بودیم و نمی‌توانستیم اجاره خانه را پرداخت کنیم صاحب‌خانه به مرور اجاره را از پول پیش خانه کم می‌کرد و روزی که دیگر هیچ پولی در میان نبود اسباب و وسایل ما را در خیابان ریخت و مجبور شدیم به محله شوش نقل مکان کنیم. آنجا در انتهای یک کوچه کارتن خواب بودیم. یک شب که سر کوچه نگهبانی می‌دادم که دخترم راحت بتواند بخوابد و کسی اذیتش نکند، یک آقای خیر به سمتم آمد. پرسید چرا این وقت شب اینجا ایستادی؟ گفتم «دخترم ته کوچه خوابیده. من مراقبم کسی اذیتش نکند». آن آقا پرسید «چقدر پول لازم دارید تا بتوانید سرپناهی برای خود تهیه کنید؟» گفتم «اگر ۲۰۰ هزار تومان داشتیم، می‌توانستیم یک اتاق بگیریم». رفت و با ۲۰۰ هزار تومان برگشت و گفت بروید خانه بگیرید. اصلا فکرشم را هم نمی‌کردم که برگردد. از او خواستم شماره تلفنی بدهد که پول را برگردانم. فردا رفتیم اتاق گرفتیم و خوشحال بودیم از اینکه سقفی بالای سرمان داریم چون فصل زمستان بود و هوا سرد. بعد از گذشت آن روزها هر چه با آن آقا تماس گرفتیم تا پول را برگردانیم هیچ وقت پاسخ نداد. خدا خیرش دهد که اگر او به ما کمک نمی‌کرد شاید سرنوشت دیگری برای ما رقم می‌خورد.»

فاصله ما تا آنها

شلتر یا سرپناه شبانه به مرکز اقامتی گفته می‌شود که کارتن‌خواب‌ها و مصرف‌کنندگان مواد مخدر، می‌توانند شب‌ها در این مکان اقامت کنند و از یک وعده غذای گرم، چای، خدمات مشاوره و مددکاری برخوردار شوند. البته زنان کارتن‌خواب‌ و معتاد نسبت به عملکرد و ارائه خدمات این مراکز انتقاداتی دارند.

نمایش شلتر روایتی از معضلات زندگی زنان کارتن خواب، معتاد و زنان مبتلا به اختلال هویت است که سعی دارد بخشی از دغدغه‌ها و مشکلات این قشر را به مخاطب نشان دهد برهمین اساس در این نمایش که تا ۲۵ اسفند در تئاتر شهر روی صحنه خواهد بود،علاوه بر به کارگیری بازیگران خبره از زنانی که تجربه زندگی در شلتر و کارتن‌خوابی را داشته‌اند نیز استفاده شده است تا مخاطب به خوبی درد و رنج این افراد را لمس کند.

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗