معامله با مادران معتاد بر سر جنین
خانهای در یکی از محلات جنوبی شهر تهران به محل نگهداری مادران معتاد باردار تبدیل شده است تا نوزدانشان بعد از تولد به مشتریها فروخته شوند. ورود به خانه، کار بسیار دشواری است. اعضای باند تمام تمهیدات لازم را اندیشیده اند تا خانهاشان شناسایی نشود. ظاهر ساختمان، با خانههای معمولی قدیمی تفاوتی ندارد اما وقتی که وارد آن میشویم، انگار وارد یک مسافرخانه شدهایم. سراسر فضای ساختمان سه طبقه به اتاقهای کوچکی تبدیل شده که هر کدام آنها متعلق به یک مادر معتاد است. زنان باردار مجبورند تا زمان زایمانشان در این اتاقکها بمانند و روز و شب آنها در این اتاقکها خلاصه میشود.
در این خانه علاوه بر غذا، مواد مخدر نیز به رایگان در اختیار مادران قرار میگیرد تا روزی که تولد نوزاد فرا میرسد. آن روز مادر به یکی از بیمارستانهای جنوب شهر تهران برده میشود تا وضع حمل کند.
بعد از ترخیص از بیمارستان هم مقدار اندکی پول در اختیار مادر قرار میگیرد، مبلغی بسیار کمتر از رقمی که در ابتدا به مادر قول داده شده است. آدرس این خانه اسرار آمیز را یک مادر معتاد به ما میدهد. مادری که خود فرزند دخترش را فروخته است.
«ثریا»، ۳۵ ساله است، او میگوید: زنان کارتن خواب ارتباط خوبی با هم دارند. من هم زمانی که باردار شدم از یکی از همین زنان شنیدم که فردی هست که اقدام به خرید نوزاد میکند. از طریق این واسطه، با زنی آشنا شدم که پیشنهاد خرید فرزندم را به من داد.
او در رابطه با رقم پیشنهاد شده به او برای خرید نوزادش هم میگوید: به من گفته شد که رقم، بعد از سونوگرافی مشخص میشود. قیمت نوزاد پسر هفت میلیون تومان و قیمت نوزاد دختر هشت میلیون تومان است اما روزی که نوزادم به دنیا آمد، در بیمارستان دستهای پول به من داده شد که وقتی آنها را شمردم، دو میلیون و ۱۰۰ هزار تومان میشد
ثریا میگوید اجازه خروج از خانه را نداشته و هر یک از زنان زمانی که لازم بود برای سونوگرافی بروند، یک زن بسیار شیکپوش با یک ماشین شاسیبلند به دنبال آنها میآمد. او گمان میکند این زن سردسته باند باشد «چون تمام هماهنگیها از سوی او انجام میشد. آن روز من به روی صندلی عقب خودرو در کنار زنی دیگر که از کارمندان این زن بود نشستم. او مرتب تلفن همراهش زنگ میخورد و مجبور بود که به تلفنها پاسخ دهد.»
ثریا میگوید: خود من نیز به همراه این زن به محلی برای سونوگرافی برده شدم. هنوز بوی عطر او را فراموش نکردهام. با ناخنهایی لاک زده، دستانش را که به روی فرمان ماشین میگذاشت، در دلم هزار بار آرزو میکردم که ای کاش من جای او بودم. محلی که من با این زن رفتم، بیمارستان نبود و حتی مطلب دکتر هم نبود. آنجا خانهای بود که در آن یک خانم دکتر و یک پرستار حضور داشتند. در آن خانه مشخص شد که فرزند من دختر است. همان زنی که به دنبال من آمده بود به من گفت که چون فرزندت دختر است مبلغ بیشتری به تو میدهیم.
رقیه موسوی، مددکار اجتماعی موسسه خیریه مهرآفرین هم میگوید: اعضای یک باند خرید و فروش نوزاد در این خانه فعالیت میکنند. طبق اطلاعاتی که به دست آوردهام، ماهیانه حدود تعداد قابل توجهی نوزاد از سوی این باند، خرید و فروش میشوند.
به گفته او برای نوزادان این باند، مدارک شناسایی جعلی تهیه میشود و نوزادان از کشور خارج میشوند اما اطلاعات دقیقی در این رابطه در اختیار نیست.
این مددکار اجتماعی با اشاره به دلایل اکثر زنان معتاد برای فروش نوزادان خود میگوید: اکنون معضل اصلی، شخصی نیست که اقدام به فروش نوزاد خود میکند بلکه این دلالها و واسطههای خرید و فروش کودکان هستند که باید شناسایی و مجازات شوند.