خوزستان از آژیر قرمز جنگ تا امروز
در خوزستان – و دیگر مناطق جنگزده - هنوز وضعیت بحرانی ادامه دارد. آثار باقیمانده از جنگ و خرابیهای گسترده، همراه شده است با بحرانهای زیستمحیطی: کمبود آب و هجوم ریزگردها، طوفان خاک. سدسازی و انتقال آب و خشکیدگی تالابها و رودخانهها از عوامل اصلی این پدیده مخرباند.
از صدای آژیر قرمز زمان جنگ تا اطلاعیههای دیرهنگام ستاد بحران، زمانی به اندازه سه دهه تقویمی و درازنای عمری گذشته است. پناهگاه و شکستهشدن دیوار صوتی، قطع برق و تاریکی مطلق، حمله هوایی و ناگهان انفجار، نابودی زیرساختها، خانهها، تاسیسات و مرگ عزیزان: زندگی جایی حوالی صفر مطلق. جنگ تجربه غریبی است، فاجعهای تمامعیار در قامت مرگ جسم و خاطره، تباهی عمر و ویرانی شهر. اما زمان پیش نمیرود، طول میکشد.
در خوزستان – و دیگر مناطق جنگزده – هنوز وضعیت بحرانی ادامه دارد. آثار باقیمانده از جنگ و خرابیهای گسترده، همراه شده است با بحرانهای زیستمحیطی: کمبود آب و هجوم ریزگردها، طوفان خاک. بیش از یک دهه از گسترش ریزگرد در مناطق مختلف خوزستان میگذرد. سدسازی و انتقال آب و خشکیدگی تالابها و رودخانهها از عوامل اصلی این پدیده مخرباند. اگر مساله تا چندی پیش، مهار یا حداقل تعدیل اثرات ریزگردها بود امروز عوارض قابل پیشبینی دیگری سر در زندگی مردمان این استان کرده است. نوسان و قطعی مکرر برق و در فقدان دستگاه های مولد اضطراری، قطعی آب و ارتباطات تلفن و اینترنت و اطلاعیههای دیرهنگام و واکنشی ستاد بحران استان در تعطیل کردن ادارات و مدارس. سردرگمیهای صبحگاهی در نمی از مه و خاک و بیخبری از همه جا. از کار افتادن خودپردازها، توقف فعالیت نهادهای خدماتی و بهداشتی، تمام شدن شارژ گوشیها، خراب شدن وسایل برقی، ناهماهنگی در تعطیلی ادارات و مدارس و مشکلاتی که گریبانگیر خانوادههای دانش آموزان میشود، ذخیرهنبودن آب آشامیدنی و مصرف و در تابستان تحمل گرمای شدید هوا، از کار افتادن آسانسورها، مشکلاتی که بر بیمارها و بیمارستانها وارد میشود، از کار افتادن تجهیزات راهنمایی و رانندگی، جلسات بینتیجه، بیانیههای بیمحتوا. چند روزی نمایش خدمت و مدیریت تا وقوع بحرانی دیگر. فرسودگی و منطبقنبودن استاندارد عملکردی تجهیزات زیرساختی با شرایط خاص خوزستان و به روز نبودن آنها، کافی نبودن نیروها و تجهیزات تعمیر و نگهداری، و ناتوانی در پیشبینی و پیشگیری از وقوع حوادثی این چنین، بر شدت و گستره اتفاقات ناخوشایند این روزها افزوده است.
مساله خاک مساله تازهای نیست. عوارضش هم قابل پیشبینی است. مجموعه راهکارهایی که برای مدیریت این پدیده در یک دهه گذشته به ویژه بعد از طوفانهای خاک در زمستان سال نودوسه، در مهار و تعدیل و انطباق با این شرایط میبایست اندیشیده و به کار بسته شود هم مشخص است. گسترش زیرساختهای رفاهی، فضاهای فرهنگی، دولت الکترونیک، بهبود شاخصهای اقتصادی و اجتماعی و بهداشت عمومی و ضریب رفاه، به یک معنا ارتقاء کیفیت زیست در این استان مولفهای ضروری و اقدامی حیاتی است. اختصاص سهمی از درآمدهای نفتی و عوارض آلایندگی صنایع کفاف اجرای این سیاستها و برنامهریزیهای شهری را میدهد. وزارتخانههای صنایع و نفت، در کنار ازدحام و آلودگیای که در خوزستان به وجود آوردهاند میبایست تعهدات اجتماعی خود را انجام دهند. اتفاقی که نه تنها، در فقدان عزمی جدی در مجموعه حاکمیت و دستگاههای تصمیمساز و اجرایی در سطح ملی و مدیریت استانی، رخ نداده بلکه مدیریت پسینی و نمایشی به جای مدیریت پیشگیرانه، بیتوجهی و تغافل و ناآگاهی از عوارض و اثرات احتمالی و ممکن نیز به وضعیت بحرانی امروز رسیده است. مدیریت استان یا نمیتواند و یا نمیخواهد جبههای روبه جلو بگشاید. با این پیشینه، آیندهای در حل اساسی مشکلات دیده نمیشود. بدبینی و نارضایتی عمومی و کاهش سرمایه اجتماعی در حال افزایش است. این حد از بحرانهای مکرر، برهمخوردن روال و نظم زندگی روزمره و اضطراب دائمی و احساس تبعیض و محرومیت درعین برخورداری سرزمینی، تنشهای اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. خوزستانیها از جنگ کمر راست نکرده به اجبار راهی میدانی دیگر شدهاند، فرسودهتر و فرتوتتر از پیش. روشن نیست بر سر جلگه خوزستان چه خواهد آمد. چشمانداز انبوهی از خاک است و شهرهای بدون سکونت.