درسهایی که از پلاسکو نمیگیریم
پلاسکو برای چند روزی تمام رسانهها را سیاهپوش کرد. ترس من این است که با وجود انبوه رسانههای مجازی و غیرمجازی چند هفته یا نهایتا چند ماه دیگر کسی نامی از پلاسکو به میان نیاورد. اینکه نکند همان اندازه که تمام زندگی این روزها به پلاسکو میگذرد به همین سرعت هم به روند عادی زندگی برگردیم.
چند سال پیش، بعد از چند قرعهکشی و مصاحبه بالاخره توانستم با استاد ۹۲ ساله معروف دانشگاه، درس طرح بلندمرتبه بردارم؛ کلاس هیجانانگیری که هدفش طراحی یک آسمانخراش پایدار بود. استاد درس از سال ۱۹۶۰ به این سو بسیاری از معمارها و مهندسهای مشهور فعلی را در همین کلاس تربیت کرده بود. تقریبا بعد از دو ماه سازه کار به شکل نهایی نزدیک میشد و با توجه به موقعیت طرح در تهران، زلزله و رفتار سازه بخش اصلی کار را تشکیل میداد. در جلسه بررسی طرح، استاد فقط و فقط در مورد رفتار آتش صحبت کرد. بعد از آن من سعی کردم با رعایت چند کد و استاندارد به طراحی برگردم، اما نزدیک به دو ماه هر بار استاد میگفت کافی نیست. آخر دیگر احساس کرده بود من هنوز اهمیت قضیه رو نفهیمدم. لنگ لنگان رفت سمت کتابخانهاش. یک کتاب بزرگ را محکم روی میز کوبید و گفت «اینو تا نخوندی سر کلاس نیا، تو این شهر همه آدمهایی که میبینی اگر چیزی از آتشسوزی بزرگ شیکاگو به یاد نیارن اما حتما خاطرهاش رو از نسل قبل شنیدن و هر نقشه معماریای که می بینن اول به این فکر میکنن که آتش چه بلایی سر بنا میاره.»
آتش سوزی سال ۱۸۷۱، شهر شیکاگو را که برای چند دهه سریعترین رشد اقتصادی در دنیا را داشت، در کمتر از دو روز به تلی از خاکستر تبدیل کرد. سازههای چوبی، انباشت مواد خشک و نبود کوچکترین سیستم اطفای حریق، شهر را کاملا بیدفاع رها کرده بود تا چندهزار بنا به سرعت نابود شوند.
آتشسوزی بزرگ شیکاگو به ساخت و سازی سریع، ساده و بدون جزییات منجر شد که بعدها در سراسر دنیا از آن به عنوان مکتب شیکاگو نام بردند. این ساخت و ساز سریع گرچه هدف اصلیاش بازسازی اقتصاد نوظهور شیکاگو بود که تا اواخر قرن بیستم به سرعت به رشد خود ادامه میداد، اما یک چهارچوب مشخص داشت، اطمینان از عدم تکرار فاجعه، امروز بعد از گذشت ۱۵۰ سال، سالهاست بزرگترین مقیاس آتشسوزی کتری روی گاز است که بلافاصله زنگ خطر و سیستم اطفای حریق خودکار را فعال میکند و نهایتا وقتی از سر کار برمیگردید با حضور سنگین آتشنشانی مواجه میشوید.
از زمانی که ساختمان پلاسکو شروع به سوختن کرد به این فکر میکردم که همین چند وقت پیش چند صد متر آن طرفتر ساختمان آلمینیوم به درد مشابهی دچار شد و برای چند روز عکسهایش همه جا پر بود و همه از اینکه شهروندی خودش رو به پایین پرت کرده ابراز تاسف میکردند اما به سرعت همه چیز فراموش شد که اگر از یاد نمیرفت جانهای بسیاری دوباره به خطر نمیافتاد. این حادثه هم شاید چند روزی بیشتر تیتر نماند و با آواربرداری کامل و یا شاید اتفاق خبر دیگری به سرعت از یادها برود. عذابآورتر از آن این است که هنوز از فوت آدمها نگذشته تنها خبری که شاید خروجی این واقعه باشد اعلام ساخت دو ساله برج در مکان فعلی است. انگار که به دور از هیاهوی رسانه عدهای چرتکهها رو بالا پایین می کنند و نگراناند این زیان اقتصادی زودتر جبران شود و ساختمانی نو، رونق را بازگرداند. از طرفی دیگر پلاسکو به آبی گل آلود تبدیل شده است که هر کسی ماهیاش را از آن بگیرد و با مقصر کردن فرد یا افرادی به هدفش برسد.
آتش سوزی پلاسکو با برخورد دو قطار در سمنان تفاوتهای بسیار بنیادینی دارد. در حادثه قطار خطای انسانیای رخ داد که لزوما قابل گسترش نیست. با درس گرفتی ساده میشود از بروز مجدد آن جلوگیری کرد. مقصر اصلی حادثه هم به سرعت قابل تشخیص و تنبیه بود. اما در حادثه پلاسکو مقصر کلاف سردرگمی است که اگر آرام آرام بازش کنیم سر نخش پای همه را به میان خواهد کشید. پلاسکو نمادی است از جامعه اقتصادی بیقاعده و چارچوبی که دیوانهوار سود امروزش را می بیند. هیچ کس در آن حاضر نیست انبوه پیچیده مشکلات را به هم بزند و همه با یک تفاهم نانوشته به ادامه شرایط بندزده رضایت میدهند.
ما از آتش سوزی ساختمان آلومینوم درس نگرفتیم و اگر عزم قویای به میان نیاید از پلاسکو هم درس نخواهیم گرفت. بدون شک باز ترجیح میدهیم همان طور که پلاسکو را دست نزدیم، شهری به وسعت پلاسکو را هم دست نزنیم. اجازه بدهیم این توده سردرگم به کارش ادامه دهد و اتفاق بزرگتر بعدی که افتاد باز چندروزی برای مصدومینش مرثیه بخوانیم. درس نگرفتن از پلاسکو بزرگ ترین خیانت به تک تک آتشنشانهایی است که در این راه رفتند تا شاید از اتفاقهایی بزرگتر جلوگیری کنند، گرچه پلاسکو به تنهایی درسی بود سنگین اما فراموشی این حادثه و درس نگرفتن از آن به مراتب سنگینتر و جبران ناپذیرتر است.
ما از آتشسوزی ساختمان آلومینوم درس نگرفتیم و اگر عزم قویای به میان نیاید از پلاسکو هم درس نخواهیم گرفت. بدون شک باز ترجیح میدهیم همانطور که پلاسکو را دست نزدیم، شهری به وسعت پلاسکو را هم دست نزنیم.مدیریت بحران
قضاوت عملکرد آتشنشانی و بقیه نهادها نیازمند تحقیق مستند است. به طور قطع اخباری که در مورد تجهیزات آتش نشانی و موارد مشابه میشود فاقد هرگونه اعتبار بوده و صرفا برای خبرسازی و جذب مخاطب است. اما مساله واضحی که به آن کمتر اشاره می شود فرو ریختن ساختمان بعد از خاموش شدن حریق است. به نظر می رسد آتش نشانی در بدو امر با حضور به موقع و تخلیه ساختمان در گامهای ابتدایی موفق به کنترل حریق میشود ولی ساختمان ناگهان فرو می ریزد. این مساله باعث تئوری پردازیهای زیادی شده است اما محتملترین فرضیه، نظری است که مرکز تحقیقات ساختمان ارائه می کند. حرارت بالا به سازه طبقات بالا آسیب می زند و به علت فلزی بودن ساختمان حرارت به طبقات اولیه هم سرایت کرده و وزن قسمت بالای ساختمان با فشار به نیمه پایینی، با حالت انفجاری فرو می ریزد. با نگاه به تمام آتش سوزیهای اسکلت های فلزی و خصوصا سیستمهای لوله به سادگی می توان فهمید که فرو ریختن ساختمان کاملا قابل پیشبینی بوده است. معمولا در این موارد بسته به همجواریها، آتشنشانی وقتی قادر به حفظ سازه نباشد باید آتش را کنترل کرده و آسیب فرو ریختن را به حداقل برساند. با این همه به نظر میرسد که در مورد پلاسکو چنین نگاهی به آتش وجود نداشته است. حال مساله اینجاست که با فرض درستی این مساله چه کسی باید از وقوع این تلفات انسانی جلوگیری میکرده است؟
بزرگترین درس این اتفاق باید استفاده از نیروی متخصص مرتبط در سایت باشد. شاید اگر یک کارشناس سازه متخصص اطفای حریق در محل حضور داشت شاهد فوت آتش نشانها و تلفات بالای انسانی نبودیم. تعمیم دادن این الگوی مشارکت متخصص حاضر در سایت با توجه به مدلهای سوانح کاملا قابل پیش بینی است و تنها نیازمند هماهنگیهای لازم برای حضور سریع آنهاست.
پایان دوران اقتصاد آنی و کوتاهمدت
سر قفلیهای ساختمان پلاسکو بدون شک دارای ارزشهای میلیاردی هستند اما وقتی سانحه برای کسی قابللمس نباشد به پیشگیری هم منجر نمی شود. طبق محاسبات ساده با فرض ۵۹۰ واحد و ۳۰ هزار متر مربع بنا، اجرای یک طرح اطفای حریق پایهای خودکار شامل نازلها و جداسازی شفتها برای هر واحد ۱۵ میلیون تومان هزینه در بر خواهد داشت. این رقم شاید بعد از حادثه ناچیز به نظر بیاید اما سیستم بازار ایران هنوز نسبت به هزینههایی که تاثیر مستقیم نداشته باشد مقاومت میکند. بعد از سانحه هر روز این گزاره را میشنویم که «چندین هزار پلاسکو در شهر هست»، پس باید از ملموس بودن این سانحه استفاده کرد و هزاران پلاسکوی حاضر و مدیریت آنها را مجاب کرد که نسبت به نگهداری بناها اقدام کنند. حقیقت این است که در این موارد برنامهریزی یک طرح کلان با وجود بروکراسی اداری بالای ایران بسیار مشکلتر از حل مساله در مقیاسهای کوچک است. در همه جای دنیا نیز جدای استانداردها و مقررات بالاسری، این صاحبان بنا هستند که در وهله اول برای اموال خود برنامهریزی میکنند.
بازنگری قوانین ساخت و نگهداری
قوانین ساخت همیشه در حال به روزرسانی هستند. یکی از عوامل تاثیرگذار در این تغییرات، حوادثی است که در مقیاسی وسیع اتفاق میافتند. اکثر قوانین اطفا حریق در آمریکا بعد از آتشسوزی شیکاگو به قوانین اضافه شدند. معمولا حادثهها هستند که لزوم سختگیری را توجیح میکنند. نمونه دیگر قانونگذاریهای بعد از حادثه، حملات یازده سپتامبر بود. پیش از آن نگاهی به مقاومسازی برجها نسبت به حملات تروریستی وجود نداشت. اما بعد از سال ۲۰۰۰ تمام برجها باید در برابر حملات تروریستی مقاوم باشند و استانداردهایی مشابه زلزله، آتش و باد و طوفان را بگذرانند. این مدل قانونگذاری ایدهآلترین شرایط نیست چون بر اساس یک تجربه پر هزینه به دست میآید. اما پرهزینهتر از آن این است که ما تلفات مالی و جانی بالایی در آتش سوزیهای مثل پلاسکو داشته باشیم و همچنان قانونهایمان بیتاثیر و بینفوذ باشند. بیشک یکی از مقصرین، قانونی بوده است که ساختمانی به این وسعت را بعد از ۵۴ سال آسیبپذیر رها کرده است. ساختمانهای نوساز به دلیل الزام به اخذ مجوز ساخت و پایان کار غالبا مسائل ایمنی را رعایت میکنند اما ریشه اصلی مشکلات ساختمانهای قدیمیای هستند که نسبت به قانون مقاومت بالایی دارند. شهرداریها نیز اهرمهای اجرایی قوی به غیر از پلمب و تخریب ندارند. در مواردی مانند پلاسکو هم دو طرف به سادگی به تفاهمات نانوشتهای میرسند که ممکن است هیچگاه مشکلساز نشود.
مدل قانونگذاری پس از بحران ایدهآلترین الگو نیست چون بر اساس یک تجربه پر هزینه به دست میآید. اما پرهزینهتر از آن این است که ما تلفات مالی و جانی بالایی در آتش سوزیهای مثل پلاسکو داشته باشیم و همچنان قانونهایمان بیتاثیر و بینفوذ باشند.لزوم بازسازی و نگه داری
تنها چیزی که میدانیم این است که به طور قطع عمر متوسط ساختمانها در ایران از جوامع پیشرفته بسیار پایینتر است، بررسی عوامل طول عمر ساختمان بسیار متنوع است اما جدا از مرحله ساخت، دلیل عمده کوتاه بودن عمر ساختمانها در ایران به نگه داری ضعیف یا معمولا عدم نگهداری برمیگردد، نگاههای کوتاهمدت و کسب سود حداکثر باعث میشود بازسازیها صرفا به زمانی محدود شود که تاسیسات عملکرد خود را از دست دادهاند و آسایش روزمره به خطر افتاده اما در موارد که به عمر بلندمدت ساختمان یا مقاومت در برابر آتش و زلزله برمیگردد معمولا به دلیل ملموس نبودن چشمپوشی میشود. پلاسکو زنگ خطری است بزرگ برای ساختمانهایی که از سازه تا تاسیسات آنها صرفا در حد رفع نیاز عملکرد دارند و به اصطلاح عملکرد خاص آنها در نظر گرفته نمیشود و نسبت به کوتاهبودن عمر آن هم حساسیتی وجود ندارد.
حمل و نقل، چمنکاری، زلزله و آتشسوزی
تهران شهر بحرانهای خاموش و غیر خاموش است، اما در این میان در دهههای گذشته این بحرانهای غیرخاموش یا ملموس بودهاند که اولویت مدیریت شهری قرار گرفتهاند، زیباسازی، چمنکاری در شهری بی آب و ساخت پر هزینه تونلها و پل بدون شک اولویت بالاتری داشتهاند. دلیل این امر هم زیاد پیچیده نیست، وقتی بقای مدیریت به پروژه های زودبازده بسته است، به طور معمول بودجه ها به ترافیکی سرازیر می شوند که رضایت روزانه مردم را به دنبال دارند یا آب محدود شهر خرج چمنکاریهایی میشود که تنها در شهرهای پرآب دنیا اتفاق میافتد و در برابر آن درختکاری که حداقل زمانی برای رشد نیاز دارد نادیده گرفته میشود. عجیب نیست که در این میان هر نهادی به دنبال حفظ کوتاهمدت خود باشد. گرچه این مساله توجیحکننده تقصیر نهادهای مربوط به آتشسوزی پلاسکو نیست اما قاعدهایست که همه ما به آن آشناییم. ما خوب میدانیم کسب رضایت لحظهای مردم بیماری سیستم مدیریت کشور است. درس بزرگ پلاسکو شاید برای ردههای مدیریت کشور این باشد که شاید بتوان چند صباحی بحرانهای خاموش را نادیده گرفت، اما وقتی زمانشان فرا برسد برای یک تاریخ فراموش نخواهند شد. نشست زمین، کمبود آب، زلزله، آلودگی و آتش سوزی بحرانهایی هستند که به نوبت از خاموشی خارج میشوند. متاسفانه این بحرانها را نمیتوان با ساخت یک پل درمان کرد. این درس بزرگی است برای مردم تا مدیرانی که به امروز میاندیشند تا فردا را بشناسند.
پلاسکو برای چند روزی تمام رسانهها را سیاهپوش کرد. ترس من این است که با وجود انبوه رسانههای مجازی و غیرمجازی چند هفته یا نهایتا چند ماه دیگر کسی نامی از پلاسکو به میان نیاورد. این نگرانی وجود دارد به همان اندازه که تمام زندگی این روزها به پلاسکو میگذرد به همین سرعت هم به روند عادی زندگی برگردیم و خون آدم هایی که برای ما جانشان را به میان گذاشتند پایمال شود. زنده نگه داشتن یاد اتشنشانها به اشتراک گذاشتن مظلومیت و فداکاری آنها در فضای مجازی نیست، بلکه زمانی است که جانفشانی آنها منجر به تغییراتی شود که از رخداد پلاسکوهای دیگر جلوگیری کند.
- عکس از مجسمه دلبر شهباز، سال خلق اثر: ۱۳۹۱