skip to Main Content
همیشه حق با مشتری است
فرهنگ

چگونه مخاطب تئاتر، مشتری تئاتر شد؟

همیشه حق با مشتری است

در زمانه‌ای که فیلم‌ها و نمایشگاه‌های میلیاردی معمول و روال شده‌اند، تئاتر هم توانسته خود را به آنها برساند و ثابت کند می‌تواند میلیاردر شود. اما بار دیگر همان سوال کلیشه‌ای از پشت پرده سرک می‌کشد؛ وقتی که از مخاطب حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟ مخاطب چه تاثیری بر فرایند تولید تئاتر گذاشته است؟

به گواه صفحه تئاتر یکی از سایت‌های فروش اینترنتی بلیط، در لحظه نوشتن این یادداشت برای بیش از ۸۰ فعالیت تئاتری در تهران می‌توان بلیط خرید؛ از اجرا گرفته تا نمایشنامه‌خوانی و برگزاری کارگاه‌های دو سه روزه و چند ساعته. به تازگی مرکز مشاوره‌ای هم حول تئاتر شکل گرفته است که ادعای مشاوره برای بهتر شدن قابلیت‌های فردی متقاضیان را دارد. تازه این جدای از فعالیت‌های دیگری است که در دانشگاه‌ها و یا مراکز و موسسات هنری اتفاق می‌افتد و اجرا می‌شود. آیا تقاضایی برای این ارائه‌ها وجود دارد؟ تقاضای موجود چه تأثیری بر وضعیت تئاتر گذاشته است؟

این همراهی میلیاردها می‌ارزد

« می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌‌میرد» در تالار وحدت، یکی از مجلل‌ترین و مجهزترین سالن‌های تهران، نزدیک به دو میلیارد تومان فروش کرد. در زمانه‌ای که فیلم‌ها و نمایشگاه‌های میلیاردی معمول و روال شده‌اند، تئاتر هم توانست خود را به آنها برساند و ثابت کند می‌تواند میلیاردر شود. اجراهایی هستند که توانسته‌اند تماشاگران زیادی را در صندلی‌ها و راهروها و پله‌های سالن نمایش خود جای دهند. درتئاترهای خصوصی همانند تئاتر مستقل و تماشاخانه تازه تأسیس پالیز نیز نمایش‌هایی اجرا شده‌اند و توانستند بیشترین میزان مخاطب را در این چند ماهه جذب کنند. اما منظور از پر مخاطب بودن چیست؟ بار دیگر همان سوال کلیشه‌ای از پشت پرده سرک می‌کشد؛ وقتی که از مخاطب حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟ مخاطب چه تاثیری بر فرایند تولید تئاتر گذاشته است؟

تئاتر بازار

کالایی‌سازی چیست؟ نه نگران نباشید نمی‌خواهم تکرار مکررات بگویم. حرف بر سر کالا شدن تئاتر و حسرت و افسوس خوردن بر سر قداست آن نیست. این که چطور از هاله منزه خود در آمده و قدم به بازار آزاد تبادلات مالی گذاشته است. دیگر باید ایده محمدمالجو را بپذیریم که کالایی سازی را از اصلی‌ترین سیاست‌های اقتصادی دولت کنونی می‌داند. بنابراین بحث در اینجا بر سر آن چیزی است که می‌توان پیامدهای این کالایی شدن نامید. تئاتر به عنوان هنری که همواره از تملک و دارایی شخصی شدن گریزان بود. هنری که نمی‌شد و نمی‌توان آن را برداشت و زیر بغل زد و به خانه برد و در گذر سال‌ها آن را در حراجی معتبری به قیمتی فراتر از قیمت اولیه فروخت. حالا و به هر ترتیب این هنر تملک‌گریز هم به شکل کالا درآمد. هرچند این کالا را هنوز هم نمی‌توان به تمامی از آن خود کرد. با قرار گرفتن در فرایندی که متاثر از تقاضای بازار هنر و فرهنگ و به همین ترتیب فراهم آوردن مواد موجود در این کالا یا همان اجرای تئاتر به منظور بر طرف کردن عطش بازار است، تو گویی کالا شدن تئاتر به شکل پیچیده‌تری اتفاق افتاده است. چیدمان و گردهم آوردن عناصر مطلوب بازار هنری در یک اجرای تئاتری اعم از بازیگران و گروه سلبریتی محور در خدمت همان تقاضایی که مشتری این بازار دارد. پیامدهای این شکل کالایی شدن چه بود؟ بیشترین تأثیر را شاید بتوان در مخاطبی که مشتری شده دید. مخاطبی که حضورش لازمه شکل‌گیری یک اجرای تئاتری است. پیامد این شکل جدید تولید تئاتر، حالا دیگر تبدیل مخاطب به مشتری و پیروی صرف از منطق بازار مبتنی بر عرضه و تقاضا شده است.

گویی کالا شدن تئاتر به شکل پیچیده‌تری اتفاق افتاده است. چیدمان و گردهم آوردن عناصر مطلوب بازار هنری در یک اجرای تئاتری اعم از بازیگران و گروه سلبریتی محور در خدمت همان تقاضایی که مشتری این بازار دارد.

مجمتع تجاری در تماشاخانه

مدیران تئاتر و سالن‌های اجرا از مخاطب داشتن به عنوان اصلی‌ترین عامل برای سالن دادن به اجرا می‌گویند. هر چند شاید به زبان نیاورند اما هیچ چیز مثل فروش بالا نمی‌تواند دل سنگ یک سالن‌دار را مثل موم نرم کند. حالا سالن‌ها نه فقط باید خرج و مخارج اداره خود را دربیاورند، بلکه به آن‌ها به چشم یک منبع سودآور برای کل مجموعه نگریسته می‌شود. در همین راستا اسم رمز برای گرفتن سالن و اجرا، فروش بیشتر شده است. اما این به چه واسطه‌ای اتفاق می‌افتد؟ هر کارگردانی می‌داند که برای گرفتن اجرا باید لیستی از عواملی را ردیف و عرضه کند و به مدیر سالن مربوطه بقبولاند نمایشی پرتماشاچی خواهد داشت.

نزدیک به یک دهه پیش، تماشاخانه ایرانشهر پیش‌گام تئاتر خصوصی به شکل کنونی بود. شهرداری تهران با تبدیل سوله‌های تعمیرات و تعویض روغن ماشین‌‌های سنگین ارتش به سالن تئاتر اولین الگوی تئاتر خصوصی را ارائه داد. تئاتری مستقل از سوبسید و کمک‌های دولتی که تنها از طریق گیشه ارتزاق می‌کرد. جوزانی مدیر وقت تماشاخانه ایرانشهر با دعوت از چهره‌های محبوب سینمایی تماشاخانه ایرانشهر را به شکل سرنمون و آرمان تئاترهای خصوصی معرفی کرد و در ادامه بقیه هم رهروان صدیق همان آرمان شدند. الگویی که شاید مهم‌ترین ویژگی متمایز کننده‌اش را در متوقف کردن اجراها در صورت عدم فروش می‌توان شناخت.

در همان ابتدای شکل‌گیری این جریان، بعضی بودند که خطر از بین رفتن استقلال تئاتر به واسطه درافتادن به بازار را گوشزد کردند. فرهاد مهندس‌پور در مقاله نقادانه خود در سمینار تئاتر خصوصی در سال ۱۳۸۷با اشاره به فرایند خصوصی‌سازی تئاتر بر فراموشی مفهوم استقلال تئاتر تاکید کرد. استقلال تئاتر نه تنها از دولت بلکه از تمامی نهادها و عواملی که می‌خواهند تئاتر بخشی از آن‌ها باشد نه این‌که تئاتر مسئله آن‌ها باشد.

آنچه در ظاهر به نظر می‌رسید استقلال تئاتر از بودجه دولتی تئاتر بود. اما در واقع بی‌اعتنایی به استقلال تئاتر به شکل هوشمندانه‌ای با همکاری خود هنرمندان تئاتراتفاق افتاد و به مرور زمان تا امروز تبدیل به بحرانی بنیادین و در همان حال پنهان شده است. تئاتری به ظاهر مستقل شده از بودجه دولتی اما به شدت وابسته به بازار و سلیقه مخاطب. تئاتری که دیگر مخاطب را به دنبال خود نمی‌کشاند و پیشتر از او نمی‌رود بلکه حریصانه به دنبال مشتری است. در این وضعیت مفهوم مخاطب با مشتری جا به جا می‌شود.

نقد و نوشتار درباره اجراها به کامنت‌ها و سلفی‌هایی با سلبریتی‌های اجراکننده تبدیل شد و روزنامه‌نگاران و منتقدان تئاتر روابط عمومی و مشاور رسانه‌ای اجراها شدند.

دیجی‌کالا و تیوال

همچنین بخوانید:  هنوز زن‌ها در کابل سنگسار می‌شوند

شهروند به روز امروزی در دیجی کالا به دنبال خرید اجناس دلخواه خود است و با مقایسه و تخفیف‌های ویژه می‌تواند به زعم خویش بهترین انتخاب را انجام دهد. این امکان برای انتخاب و مقایسه کالاهای فرهنگی هم در قالب سایت‌های خرید بلیت و کالاهای فرهنگی چون تئاتر و کنسرت و فیلم پدیدار شده است. آنجا هم می‌توان مقایسه کرد و با خیالی خوش بهترین انتخاب را انجام داد. کامنت‌های مخاطبان را خواند و دید که چند نفر پسندیده‌اند و چند نفر می‌خواهند ببیند و چند نفر دیده‌اند. هر چند از هر کس که دستی بر آتش هنر و فرهنگ دارد بپرسید خواهد گفت بسیاری از اکانت‌های موجود در این سایت‌ها اکانت‌های جعلی است که می‌خواهند سلیقه مخاطبان و انتخاب آن‌ها را هدایت و جهت‌دهی کنند. بحث‌های واقعی جلوی گیشه‌های سالن‌های تئاتر و نمایش با آدم‌های واقعی و شنیدن نظرات آن‌ها برای انتخاب تئاتری که می‌خواهیم ببینیم، بدل به گفتگوی مجازی با اکانت‌هایی مجازی و به همین ترتیب مواجهه‌ای غیر واقعی با مخاطبانی غیر واقعی شد. نقد و نوشتار درباره اجراها به کامنت‌ها و سلفی‌هایی با سلبریتی‌های اجراکننده تبدیل شد و روزنامه‌نگاران و منتقدان تئاتر روابط عمومی و مشاور رسانه‌ای اجراها شدند.

تئاتر برای چه کسانی؟

پیش از انقلاب، کارگاه نمایش و تئاتر شهر و تالار رودکی و کسانی که در آن ها مشغول به کار تئاتر و اجرا بودند از سوی دیگر تئاتری‌ها، وابسته به حکومت شناخته می‌شدند. هنرمندانی که معتقد بودند همکاری با دستگاه حکومتی منجر به عدم استقلال تئاتر می‌شود. اما اندیشه استقلال تئاتر در آغاز دهه ۶۰ دیگر ایده‌ای تخیلی و غیرواقعی به نظر می‌رسید. حضور همه‌گیر و سراسربین حکومت، تئاتر را قسمتی از سازوکار فرهنگی حکومتی کرد. در تمام آن سال‌ها هنرمندان و روشنفکران مستقل بر عدم وابستگی و آزادی مضامین در تئاتر تاکید می‌کردند. هنرمندانی هم بودند که آثار سفارشی و مناسبتی تولید می‌کردند و برای این اجراها به شکل اتوبوسی از ادارات و نهاد‌های دولتی مخاطب می‌‌‌‌آوردند. با گشایش نسبی که در سال‌های میانی دهه ۷۰ اتفاق افتاد، فضاهای جدید در تئاتر گشوده شد. با این حال اولین آیین‌نامه نظارت و سانسور تئاتر بعد از انقلاب در دولت اصلاحات تصویب شد و سانسور دولتی تئاتر شکل قانونی از سوی دولت قانون‌مدار گرفت. از طرف دولتی که رئیسش در سال‌های بعد از تماشاگران ثابت تئاتر و سوژه مورد علاقه تئاتری‌ها برای عکس یادگاری شد. اما تئاتر خصوصی به شکل موجود در سال‌های پایانی دولت اول احمدی‌نژاد از همان تماشاخانه ایرانشهر متولد شد. موج واگذاری‌های دولتی حالا به فرهنگ و هنر و تئاتر هم رسیده بود. تئاتر هم واگذار شد و هنرمندان تئاتر سرخوش از رنگ و لعاب خصوصی‌سازی یا همان واگذاری شدند. بیشتر هنرمندانی که در سال‌های نه چندان دور کارهای سفارشی و مناسبتی تولید می‌کردند، مدیریت تئاتر کشور را در دست گرفتند. حالا اشکال کار سفارشی و مناسبتی تغییر کرده بود. اجراهایی تولید می‌شد نه به سفارش دولت که به سفارش بازار و مخاطبان. نه برای مناسبت‌های ملی و مذهبی بلکه برای مناسباتی که گیشه تئاتر و سایت‌های فروش بلیط و گروه نوپای تهیه‌کنندگان تئاتر آن را رقم می‌زدند. دولت تقریبا خود را از هرگونه نقش‌آفرینی فرهنگی و حمایتی در تئاتر کنار کشیده است و تنها گاهی در قامت سانسورچی حضور دارد. شاید بی‌دلیل نیست که رییس کنونی مرکز هنرهای نمایشی کشور، معاون مالی سابق مرکز و فردی آشنا به حسابداری مالی است.

حالا اشکال کار سفارشی و مناسبتی تغییر کرده بود. اجراهایی تولید می‌شد نه به سفارش دولت که به سفارش بازار و مخاطبان. نه برای مناسبت‌های ملی و مذهبی بلکه برای مناسباتی که گیشه تئاتر و سایت‌های فروش بلیط و گروه نوپای تهیه‌کنندگان تئاتر آن را رقم می‌زدند.

استقلال تئاتر از دولت که می‌توانست امری مثبت و رو به جلو باشد منجر به غلطیدن تئاتر به جانب سلیقه مخاطبان و وابستگی آن به درآمد اجراها شد. مخاطب که به واسطه قرار گرفتن در رابطه‌ای دو سویه یا چند سویه موجودیت می‌یابد حالا بدل به مشتری شده است. کسی که به دنبال خریداری کالایی است که می خواهد. او نمی‌خواهد مخاطب و درگیر باشد بلکه می‌خواهد آنچه که می‌خواهد و می‌داند بخرد و با خود ببرد. مخاطب به واسطه عدم درگیری و مواجهه با تئاتر و نیز مصرف چیزی که خریده است بدل به مشتری می‌شود و هر مشتری کالای خاص خودش را طلب می‌کند. سلبریتی‌ها برندهای اجراهای تئاتری می‌شوند و می‌بینیم که هر برندی هم مشتری خود را پیدا کرده است. تئاتر‌هایی که سلبریتی‌های بیشتری را گردهم‌ آورده‌اند بدل به مرکز خریدی با برندهای معروف در فضای فرهنگی می‌شوند. اگر در سال‌های نه چندان دور اسم نمایش و یا نویسنده و کارگردان می‌توانست مخاطبانی را برای هر اجرا بیاورد، حالا عکس بازیگران بر روی پوسترها وتراکت‌ها هر گونه حساسیت دیگری در مخاطبان را از بین برده است. نگاهی به تبلیغات تئاتر در این سال‌ها گویای این ادعا است. پوسترهای تئاتر و تیزرهای اینستاگرامی برای تبلیغات اجراها را دیده‌اید؟

دیگر باید بپذیریم که شعار «تئاتر برای همه» نسخه دیگر همان گزاره مزورانه «همیشه حق با مشتری است» شده است.

همچنین بخوانید:  به دوزخِ حقیقت خوش آمدید*
This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗