سیمای هنرمند سوری
مقصود نویسنده یادداشتِ حاضر این است که در کنارِ معرفی چهرههای معاصر و فعال در هنرِ کشورهای منطقه، به گوشههایی از ابعاد سیاسی اجتماعی و موقعیتهای ویژهای که روابط قدرت و سرمایه را جهت میدهند، بپردازد.
۱
در ۱۸ دسامبر سال ۲۰۱۰ در اعتراض به خودسوزیِ محمد بوعزیزی کارگر تونسی، خیزشی مردمی در شمال آفریقا آغاز شد که امروز به عنوان دامنهدارترین جنبش مردمی قرن بیست ویک شناخته میشود. دولت کشورهای لیبی، مصر، تونس و یمن ساقط شدند، بحران در بحرین و جنگ در داخلِ مرزهای سوریه از پیامدهای این حرکتِ مدنی به شمار میروند. میانِ شدت گرفتن بحران در سوریه از سال ۲۰۱۱ تا امروز: نتایج خشونتبار جنگ، ستیز و سرکوب با تمامی فراز و فرودهایش، نقطه مغفول در ویرانههای حلب و دمشق و تمامی جغرافیای سوریه به راستی هنر است. امروز میتوان کتابهای بسیاری یافت که به تفصیل به موردِ سوریه و داعش، به ابعادِ حقوق بشری، استراتژیِ سیاسی، جامعهشناسی و اقتصادی پرداختهاند، اما تسلط عقلانیتِ سیاسیِ عامهپسند راه را در کشورهای شرقی برای ارائه نگرگاههای بدیلِ سیاستِ منطقه در وضع موجود را مسدود کرده، عملا تلاش برای صورتبندی جریانات هنری موجود نیز به مراتب دشوار و پیچیده شده است.
هنرمندانِ مستقل سوری خواه درون مرزها خواه بیرون از آن فعالیتِ کمنظیری را آغاز کردهاند. برای ورود به رمزگشاییِ زیباییشناسی آنها ابتدا بایستی زبانِ منتقد از دو آسیبِ مرسوم فاصله بگیرد: اول؛ برخوردهای توریستی و بابِ طبعِ رسانهها که زیرِ نقابِ نگاهِ انساندوستانه که تعمقاتِ فلسفی و بداعتهای هنرمندانه را در اشکالِ تقلیلدهنده تجمیع میکند و معمولا با تمرکز بر مساله مهاجرت و ویرانی، هنرمند و اثرش را در ظرفی از پیش موجود بررسی کرده سپس راه را بر هرگونه تلاشِ غیراقتصادی و غیر خبری و بدیع و… میبندد. گرایشی که عمیقا خواهان تبدیل کالای قابل عرضه برای فروش از آثار هنرمندان سوری در این برهه است. دوم، نگاه شرقشناسانه و پوپولیستی، هویتی و دینی، فرمولهای سیاسی و دستهبندیهای باطلِ نانوشته که به انحاءِ مختلف خوانش ناصحیحی از پروژههای هنری ارائه میدهند. برای مثال، این دسته تفاوتهای موجود میان یک هنرمند کرد سوری با هنرمند علوی ساکن حلب قائل نیستند و ذیل همان نسخه نخنمای شرقِ عجیب و ویران همه را در یک تفاوتزدایی بلاهتآمیز دستهبندی میکنند. نادیده گرفتن تفاوت همان پروژهای است که گروههای بنیادگرا را قدرت میبخشد.
امید به اینکه یادداشتِ پیشِ رو، در ادامه پروژهای که در سایت انگار بر هنر خاورمیانه آغاز کردیم، بررسیهای جدیتر و موشکافانه بر هنر خاورمیانه را عملی کند. مقصود نویسنده یادداشتِ حاضر این است که در کنارِ معرفی چهرههای معاصر و فعال در هنرِ کشورهای منطقه، به گوشههایی از ابعاد سیاسی اجتماعی و موقعیتهای ویژهای که روابط قدرت و سرمایه را جهت میدهند، بپردازد. همچنین تلاش بر این است تا مطالعهای باشد بر ناخودآگاه جمعی، تلقیهای گروهها و دستههای نظامی و شبه نظامی در آینه تاریخ و از طرف دیگر ردیابی مفاهیمِ مهمی نظیر مقاومت، هویت، اردوگاه، مهاجرت و مرگ در آثارِ این هنرمندان. در واقع آپاراتوس هنری از چالشِ موضعگیری میان شیطان و همدست شیطان که تقریبا نمودهای ظاهریاش دستمایه اصلی بخش عمده هنرمندان منطقه است، درمانده.
هنر سوریه در وضعیت اخیر به قولِ روبرت موزیل نویسنده اتریشی ابتدای قرن بیستم، جنگِ دیوار و سایه است. سایه هنرمندان مستقل، دستِ آخر باید از دیوارها پاک شود. موزیل در مهمترین اثرش انسان بدون خصیصه و از قهرمانش اولریش با نگاه بدبینانه به عمل، تردیدها، صفاتِ درون گرایانه و آرمانگرایی انسانی و فلسفی، فردی عاری از هرگونه کنش و نظارهگری مصمم ساخته. مناسباتِ اتریش در نیمه اول قرن بیست در داستانِ موس بروگر، به طرزی شگفتآور روابط مذکور را تشریح و در قالب داستان نمایش میدهد. جریانِ محاکمه موس بروگر شاگرد نجارِ درشت اندامی که به ولگردی و تنگدستی زمان سپری میکند؛ به جرم قتل یک زنِ خودفروش فرصت بروز یافته است. در نقطهای که او میتواند با پذیرش جنون و دیوانگی هیات قضات را به بیگناهی خویش مجاب کند و اثباتِ غیرعمدی بودن قتل را بیشبهه جلوه دهد و البته به تحقیری که از کودکی تا آن روز زنجیر بر پایش زده داوطلبانه تداوم بخشد؛ اما از تریبون دادگاه به نفعِ بیانِ تفکرات و دیدگاههایش به عنوانِ یک انسان در جمهوری استفاده میکند. عملی که هیئت حاکمه و تماشاچیان دادگاه را به حیرت وامیدارد، تاثیر دفاعیاتِ موس بروگر در داستان موزیل به گونهای است که هر یک از شهروندانِ پیگیرِ ماجرادر خلوتِ خویش به اندیشیدن در این سوال وامیدارد : «اگر من موس بروگر بودم چه مکردم؟». موس بروگر به خاطرِ زنی هرزه که با پیشنهاد شرمآور، متهورانه تعقیبش کرده مردی که سالها تشنه دستیابی به جنس مونث و وصلی عاشقانه است- خود را در موقعیتی تحقیر آمیز در تاریکی شب مییابد. تاریکی در بیشهای که آن دو با یکدیگر روبهرو میشوند تا اندازهای سایه انداخته که بروگر دچارِ تردیدهای خائنانهای نظیرِ تحقیر شدن از طرفِ دستهای کمین کرده که به ناگهان ظاهر شوند و به او که وصالِ زنی بدکاره را پذیرفته قهقهه سر دهند یا تردیدهایی از این قبیل که در انتها نصیب او از این وصل تنها حقارت باشد، میشود. نهایتا موس بروگر زن را به شکل فجیعی به قتل میرساند. اولریش- شخصیت اصلی رمان انسان بدون خصیصه- در مواجهه با داستان موس بروگر جملهای میگوید که سالها بعد توسط مایکل هارت و تونی نگری در تفسیر جنگهای خاورمیانه مجددا مورد استفاده قرار میگیرد: اگر انسان قادر به دیدن خوابی دسته جمعی باشد، بیتردید آن خواب، خواب موس بروگر است.
۲
فیگور هنرمند معاصر خاورمیانه، اگر از نگرگاهِ جامعی به او خیره شویم و براندازش کنیم، ویژگیهای ظاهریاش او را چنین مینماید: تحت تسلط نیروهای سرکوبگر و اقتدارگرا بر او و پیکرش خراشهای عمیقی افتاده، بی ثباتی سیاسی و امنیتی او را آواره کرده و همچنین کار و فعالیتش درون مرزها ناکارآمد به نظر میرسد – البته اگر ناظران و خریداران غربی را فراموش کنیم.- در نگاهِ اول از ظاهرش این چنین بر میآید که خودِ او، خویشتن اوست که مسیر ارزیابی میکند و فرآوردهاش، تولیدش و نهایتأ اثر هنریاش؛ حتی اگر فرسنگها با مرزهای کشورش فاصله داشته باشد، با هویت او یگانه است. سیمای هنرمند، آزمایشگری در لابراتوار آزادی است که سویهها، درزها، تاخوردگیها و روزنههای آزادی را میآزماید. آنها- هنرمندان- به درستی آگاهند که مانند همتایان غرباشان ستایش و پرستش نخواهند شد؛ چرا که اجتماع آنقدر اشباع از پرستیدنیهاست که مجال پرستش و تحسین عمومی برای او فراهم نمیشود، آن هم در زمانه جنگ و ویرانی. آنها به دنبال جذب نگاهها هستند، حتی در سطحی سادهدلانه مردود دانستن نگاه به اگوی هنرمندغیرغربی، جذب نگاهها و توجه به حقیقتی که از کشورشان و تاریخاشان برای چشمها وگوشها آفریدهاند پس نیرویشان را به کار میبندند تا حقیقت را آشکارتر و به شکلی متناقض پیچیدهتر کنند. همصدا با ژیل دولوز زمانی که میگوید: «دیگر حقیقت هرگز درون چیزهای ساده و معمولی قرار ندارد.»
تمام عزام (۱۹۸۰-دمشق) هنرمند معاصر سوری از دسته مذکور است. او با تصویر نقاشی معروف بوسه گوستاوکلیمت نقش بسته بر ساختمانی ویران در سوریه که هزاران بار در صفحههای اجتماعی دست به دست چرخید، در سطح عمومی شناخته شد. مجموعه گرافیتی آزادیاو شامل نقاشیهای شاخص تاریخ هنر بر تصاویر ویرانی شهرهای سوریه مونتاژ شده و از مهمترین پروژههای هنری معاصر است که به صورتی عریان و مستقل ابعاد خشونت و ویرانی را در سوریه مورد هدف قرار داده است. ماده خام کلاژهای او از آثار هنرمندان مشهوری همچون فرانسیسکو گویا، هانری ماتیس، اندی وارهول و … گرفته شده، او آنها را از آنِ خود میکند. در واقع کارِ او نوعی پاپ آرتِ متاخرِ عربی است که در میان جنگ و ویرانی به شعار هنر مرده است، زنده باد هنر پاسخ میدهد. او کلاژی روشنفکرانه خلق میکند که در سرچشمههای ایدهاش به دنبال بازسازی تلقیِ حاضر- آماده[۱]های مارسل دوشان، تئوریسین و هنرمند شاخص ابتدای قرن بیست، از اثر هنری است. آنچه دوشان حاضر آماده میخواند در پروژههای اخیر عزام گرافیتی آزادی، مجموعه رختشویخانه و قصهها نقش محوری ایفا میکند. تمام عزام میخواهد آشوب را در کنار تاریخ احضار کند. در غیاب موزهها، او می خواهد سوریه بدقواره را از ویرانیهای برجامانده از شهر از ریخت افتاده، تباهیها را در ترکیببندی تاریخی با ماده خام تاریخی/شهریاش دوباره بسازد. احضار تاریخ در ویرانهها در ساختمانِ اثر هنری. قدرتهای سیاسی و نظامیِ سوریه از بازنمایی ویرانی استفاده و بهرهبرداری میکنند. توجیه کردن خشونت و شدت بخشیدن به آتش توپخانه از بازنمایی رسانهای ویرانی، بدین ترتیب ویرانی برای آنها نقشی تزیینی پیدا میکند. استفاده از ویرانی ابزاری در خدمت پروپاگانداست که به شکلی عوام فریبانه و دکوراتیو بر همه نمایشگرها نقش بسته است. عزام با رویتپذیر کردن تاریخ ویرانی، یک تاریخِ ویران میسازد.
او فاشیسم سوریه را به خوبی میشناسد و روند خشونت را در سطوح و جبهههای مختلف ردیابی میکند. باور دارد که ماشینهای نبرد با فاشیسم میتواند از سرهمبندی اجزای مختلف شکل بگیرد. بازنمایی صرفِ ویرانی یا موضعگیری له و علیه حکومتِ مرکزی یا داعش و سایر گروههای بنیادگرای حاضر در میدان جنگ سوریه، نیروهای رهایی بخش را آزاد نمیکند بلکه مردم و تاریخاند که قادرند راهِ سوم را پیش پای او به عنوان هنرمند و فعال اجتماعی بگذارند. پوپولیسمی در کار نیست، نمایش و ابزارهای پوپولیستی با بازوهای قدرتمند خود قدرت مصادره افسار گسیختهای در اختیار دارند و برای او، مردم و تاریخ، که در وضعیت استثنایی گرفتار شدهاند، تنها دستمایه موجودند. وضعیت استثنایی دیگر به وضعیت طبیعی و روزمره تبدیل گشته است. راهحل تنها ماشینی از بازتولید نمایشی است که چیزی غیر از خودش را تولید کند.
از طرفی تمام عزام با احضار تاریخ از طریق نقاشیهای معروف تاریخ هنر میخواهد یک درام، یک دنیای دراماتیک خلق کند. تلاش او برای ساختن اثری همچون درام تاریخی است. بهرهگیری از شخصیتها همانند پرسوناژها، ترکیببندیها همچون میزانسن، پیکر یک درام را پایه میگذارند. استفاده از الویس پریسلیِ اندی وارهول، جوخه اعدامیانِ گویا همانند پرسوناژهایی که توهمی نمایشی بیافرینند آنهم از نوع درام برشتی : ساخت یک دنیا، یک تمامیت، اندکی احساس و حجمی از (فراخوانی به) تعقل.
چگونه پاپ آرت متاخر عربی و درام تاریخی برشت در مجموعه تمام عزام همبسته عمل میکنند؟ اندی وارهول در اثر خودکشی و اعدام با صندلی الکتریکی، از طریقِ تکثیر یک فریم به تعدادِ زیادی از تصاویر که مطابق تصویر اصلی با اصلاحاتی در رنگ و چاپ، به دنبال یک حقیقت نهفته در ایده تکثیر میرود: توجه به حقیقتِ خشونت که در تکرار(تلقیِ دوشانی) در این تصاویر ثانوی جان میگیرد. تمام عزام نیرویی که تکرار میتواند رها کند آشناست و پس به یاریِ استفاده از تکرار همان پردهدری از خشونت را به نقش میکشد. معنای تکرار در قرن بیستم و یک تاثیری بسیار افزونتر از آنچه که در سالهای حیات و فعالیت وارهول پیدا کرده است، خصوصا توییتر، فیس بوک و سایر شبکهای اجتماعی که هم مسبب مطرح شدنِ عزام شدهاند همچنین نبض جنبشهای اخیر بودهاند. او با شناخت عمیق از هنرِ دیجیتال آثارش که در بطنِ خود از مفهوم تکرار ساخت یافتهاند را به مقصود شِیر کردن و تکثیر در اینترنت میگذارد. او طلسمِ افسون کننده دیسپلی تلفنهای همراه هوشمند و تبلتها را میشناسد و پس اثرش را برای ضربهزدن به مخاطبانِ فعال در اینترنت تولید میکند. مخاطبان اصلی او انبوههها هستند نه صاحبان و بانیان گالریها و حراجها. به معنای دیگر، جنبشهای مردمی خاورمیانه که از همان سال ۲۰۱۱ و چادرزدنهای میدان تحریر شکلِ مبارزه شبکهای را به عنوان استراتژی انتخاب کرد، به هنرمند امکانهای هنر شبکهای (مبارزه شبکهای از طریق هنر) را نشان میدهد. همان گونه که پیشتر اشاره شد، اگر خوابِ دستهجمعی بنا باشد صورت پذیرد، آن انتخابِ موضع عقلانی در وضعیت خشونتبار است.
۳
اگر ظهور و تجربه پدیده داعش، کودتای نمایشی ترکیه، به قدرت رسیدن نیروهای ارتجاعی پس از خیزشهای مردمی، ادامه یافتن عملیاهای تروریستی و جنگهای فرسایشی، چشمانداز وضعیت دموکراسی در خاورمیانه را مخدوش کرده است، آثار هنری تولید شده در این سالها از آیندهای درخشان، پر تلاطم و غریب خبر میدهد. با شیوع جنبشهای شبکهای و تولیدات رها شده از نگاهِ گذشتهپرستانه و پیشرو، تحولات سرعتی چشمگیر یافته. امروز هنرمندانی با تکینگیهایشان برابر فاشیسمِ شرقی و دستگاههای تبلیغاتی ایستادهاند و به سرمایهداری نئولیبرالیستی آری گو نیستند.
[۱]ready-made