مقصود نویسنده یادداشتِ حاضر این است که در کنارِ معرفی چهرههای معاصر و فعال در هنرِ کشورهای منطقه، به گوشههایی از ابعاد سیاسی اجتماعی و موقعیتهای ویژهای که روابط قدرت و سرمایه را جهت میدهند، بپردازد.
در خاورمیانه و مشخصاً عراق، به واسطهی تاریخ و نفوذِ تمدنهای کهن، هنر تا قرن بیستم همواره خاصیتی تزیینی داشته و تنها در شرایط خاصی مانند جنگ، قحطی و اشغال و در مواردی اندک پا را از جنبههای تزیینی و کاربردی فراتر گذاشته است. همچنین مدرنیسم غربی و به طبعِ آن هنر مدرن در قرن بیستم نیز مانند سایر کشورهای منطقه با بازگشتِ دانشجویانِ اعزامی به اروپا، واردِ عرصهی عمومی و آکادمیک عراق شده است.
مساله هنر خاورمیانه بسیار گستردهتر از یادداشتهایی از دست است و برای اجتناب از کلیگویی و صورتبندی عجولانه، مساله هنرمند و آفرینشگری در زیستسیاستِ این جغرافیا، به طرحِ مختصری از دو جریانِ متفاوت اکتفا کردهایم. هنر فلسطینی و گروههای بنیادگرای مسلمانِ منطقه.