skip to Main Content
وقتی دیگران می‌خورند، ما هم بیشتر می‌خوریم
زمین

گفتگو با یک شکارچی درباره علت شکار کردن:

وقتی دیگران می‌خورند، ما هم بیشتر می‌خوریم

بارها کارشناسان و مسئولان محیط زیست درباره شکار صحبت کرده‌اند، این‌بار یک شکارچی بومی نظرش را درباره شکار می‌گوید. آیا او شکار را برای رفع نیازهایش دنبال می‌کند یا به آن به عنوان یک تفریح نگاه می‌کند؟

 

با شروع فصل مهاجرت پرنده‌‌ها، بازار شکار غیرقانونی پرندگان مهاجر که برخی از آنها نیز گونه‌های در معرض انقراض هستند، رونق می‌گیرد و بسیاری از تالاب‌های کشور که قرار است مامن پرندگان مهاجر باشند، به قتلگاه‌ آنها تبدیل شده و بازارهای محلی مانند بازار فریدون‌کنار که چندسالی‌ست بسیار معروف شده؛ محل خرید فروش این پرنده‌ها می‌شوند.

با وجود آنکه فعالیت بسیاری از این شکارچی‌ها غیرقانونی‌است اما به دلیل مقاومت جوامع محلی مقابله با آنها با دشواری‌های بسیاری روبرو است. در تمام این سال‌ها فعالان محیط زیست و مسولان از تاثیر فاجعه‌بار شکار غیرمجاز سخن گفته‌اند به طوری که در برخی از منابع آماری عنوان شده که از یک میلیون پرنده مهاجری که در فصل سرما به ایران مهاجرت می‌کنند ۵۰۰ هزار پرنده شکار می‌شوند.

مخالفان شکار اغلب در مورد دشواری برخورد با شکارچیان هشدار می‌دهند و این نکته را هم یادآوری می‌کنند که هرچند شکار همواره در میان جوامع محلی به عنوان یک شیوه معیشتی وجود داشته اما در سال‌های اخیر به دلیل سودآوری بسیار، شکار لجام گسیخته و بیش از حد مجاز در خطر قرار گرفته‌اند.

«ب.د» ۳۴ ساله و اهل یکی از شهرهای گیلان است، او و برادرش با وجود آنکه در حوزه گردشگری فعالیت‌هایی دارند اما سال‌هاست که به شکار پرندگان و صید ماهی برای تفریح و همچنین کسب درآمد بیشتر می‌پردازند و این روزها در فصل مهاجرت پرندگان به تالاب های شمال کشور، حسابی سرشان شلوغ است. مجاز یا غیرمجاز چندان برایشان فرقی ندارد اسلحه‌شان پروانه دارد و با وجود آنکه شکار بسیاری از پرندگان ممنوع است اما هر طور که بتوانند شکار می‌کنند.

وضعیت مالی کسانی که شکار می‌کنند چطور است؟

بیشترشان از نظر مالی وضعشان خوب نیست، کارشان فصلی است، کشاورزی می‌کنند و در فصلی که کشاورزی نمی‌کنند، می‌روند صیادی یا شکار می‌زنند. اما تعدادی هم برای تفریح پرنده می‌زنند.

بیشتر چه پرند‌ه‌هایی را شکار می‌کنید؟

مرغابی، چنگر، خودکا و گاهی هم قو، البته گوشت قو زیاد خوشمزه نیست و جریمه شکارش هم بالاست، بیشتر قو را زنده‌گیری می‌کنیم زیرا بعضی پولدارها برای استخر ویلایشان قو سفارش می‌دهند. در واقع بیشتر ترجیح ما زدن پرنده‌هایی است که در بازار راحت‌تر فروش بروند؛ مثلا قرقاول از این دسته پرنده‌ها نیست و باید برای خودتان بپزید و بخورید، برخی گونه‌ها هم محیط زیست خیلی رویشان حساس است، مثلا من یک «طاووسک» زده بودم اما هیچ مغازه‌ای قبول نمی‌کرد طاووس را برای من بفروشد چون می‌ترسیدند مغازه‌شان را پلمپ کنند.

 ده، دوازده سال پیش محیط زیست بیشتر گیر می‌داد. خاطرم هست که با اسب و تراکتور می‌آمدند دنبال ما که هرجا فرار کردیم بتوانند به دنبالمان بیایند. اما الان می‌رویم در مرداب یا جایی که گِل است؛ پنهان می‌شویم و می‌دانیم که ماموران محیط زیست نمی‌آیند. فکر کنم الان حقوقشان خیلی پایین است که کمتر گیر می‌دهند یا گاهی هم از ما چیزی می‌گیرند که کاری به کارمان نداشته باشند.

رابطه شما با محیطبان‌ها چطور است؟

همچنین بخوانید:  سد چم‌شیر، فاجعه‌ای بدتر از گتوند

اگر به ما خیلی گیر ندهند، کمتر سعی می‌کنیم که پرنده بزنیم. مثلا چند روز پیش می‌توانستم یک قرقاول را بزنم اما به احترام اینکه مامورها خیلی به من گیر نداده بودند نزدم و فقط از قرقاول فیلم گرفتم اما اگر ما را بگیرند و قاضی برایمان جریمه ببندد، کلاغ هم ببینم می‌زنم. اگر ماموری به من گیر بدهد پشیمانش می‌کنم، چند وقت پیش برادرم را که غیرقانونی ماهی سفید صید کرده بود جریمه کردند، پارویش را هم گرفتند به خاطر همین من سال دیگر صد در صد می‌روم برای صید غیرمجاز.

ده، دوازده سال پیش محیط زیست بیشتر گیر می‌داد. خاطرم هست که با اسب و تراکتور می‌آمدند دنبال ما که هرجا فرار کردیم بتوانند به دنبالمان بیایند. اما الان می‌رویم در مرداب یا جایی که گِل است؛ پنهان می‌شویم و می‌دانیم که ماموران محیط زیست نمی‌آیند. فکر کنم الان حقوقشان خیلی پایین است که کمتر گیر می‌دهند یا گاهی هم از ما چیزی می‌گیرند که کاری به کارمان نداشته باشند. نیروهای محیط زیست تعدادشان کم است، قدرت زیادی ندارند و نمی‌توانند درگیر شوند، پیش آمده که پاسگاهشان را هم آتش زدند؛ بماند که در گذشته تیر هم بهشان زده‌اند. یکبار هم مامورهای محیط زیست دهنه رودخانه را برای صید غیرمجاز بستند و می‌خواستند جلوی همه قایق‌ها را بگیرند، یک خانمی که مادر یکی از بچه‌های صیاد بود در هوای سرد آمد توی آب و شروع کرد به داد زدن و فحش دادن و تمام قایق‌ها را به همین شکل رد کرد.

فکر می‌کنی شکار در این سالها افزایش داشته یا کم شده‌؟

فکر کنم نسبت به چهار، پنج سال گذشته کم‌تر شده، الان پروانه صید برای مرغابی ۱۴۰ هزار تومان است، مرغابی‌ها هم در دریا و یا تالاب هستند که در جفت این مکان‌ها شکار غیرقانونی است یعنی باید در خشکی بایستیم تا شب مرغابی به سمت خشکی بیاید به خاطر همین هم نمی‌صرفد. پروانه‌ها را هم گران کرده‌اند، البته هرچه گرانتر شود مجبوریم بیشتر شکار بزنیم که این پول را جبران کنیم.

درآمد شکار چطور است؟

همچنین بخوانید:  افزایش تولید فولاد، افتخار ملی یا تقسیم کار جهانی؟

الان یک مرغابی بین  ۲۲ تا ۲۵ هزار تومان فروش می‌رود که با اسلحه حداکثر ۵۰ تا ۶۰ تا پرنده می‌شود زد اما اگر تور هوایی بگذاریم درآمد خیلی بالا و چند ده میلیونی است، با تور گذاشتن می‌توانی ۵۰ تا ۶۰ میلیون در این چند ماهِ فصل شکار دربیاوری، الان اگر مهندس مملکت یا کارمند دولت شوی؛ می‌توانی اینقدر در سال درآمد داشته‌باشی؟ هرچند که این پول‌ها ما را پولدار نکرده چون در نهایت صرف خورد و خوراک و خوشگذرانی می‌شود.

اگر شغل جایگزینی وجود داشته باشد؛ تعداد شکارچیان کمتر می‌شود؟

اگر شغل جایگزین خوبی وجود داشته باشد حتما درصد شکارچی‌ها کم می‌شود چراکه برخی دیگر وقت نمی‌کنند برای شکار بروند، اما من اگر درآمد بهتری داشته باشم اسلحه بهتری می‌خرم که آرزوی هر شکارچی است.

نگران نیستی که با شکار، پرنده‌هایی که شکارشان ممنوع است، منقرض شوند و دیگر وجود نداشته باشند؟

برای ما کمیابی ارزش ندارد، چند وقت پیش پنج درنا سمت ما آمده بودند، بعد از چند روز دو یا سه‌ تایشان ماندند، باقی را زدند. البته گوشت درنا که به درد کسی نمی‌خورد اما خب برای کسی که توانسته درنا بزند پُز خوبی است. وقتی خود دولت شکارچی خارجی می‌آورد و چند میلیون پول می‌گیرد که خارجی‌ها با سگ‌هایشان بیایند شکار، چرا ما خودمان نزنیم.

 

برای ما کمیابی ارزش ندارد، چند وقت پیش پنج درنا سمت ما آمده بودند، بعد از چند روز دو یا سه‌ تایشان ماندند، باقی را زدند. البته گوشت درنا که به درد کسی نمی‌خورد اما خب برای کسی که توانسته درنا بزند پُز خوبی است.

تاکنون شکارچی خارجی هم دیده‌ای؟

من ندیدم، البته نمی‌توانند هم سمت ما بیایند، ما جلوشان را می‌گیریم.

شده که شکارچی خارجی بیاید و شما جلوشان را بگیرید؟

نه، نشده؛ ولی آمار دارم که جاهای خاص می‌روند، هر سال می‌آیند.

هیچ مدرک یا عکسی داری یا دیدی که حضور شکارچی خارجی را اثبات کند؟

نه عکسی ندارم، فقط شنیدم، اما در کل دوست داریم فقط مال خودمان باشد. مثلا «بوجاق» منطقه حفاظت شده‌است، در آنجا جلوی من را می‌گیرند اما برخی نهادها در آنجا فعالیت می‌کنند. این برای من زور دارد، به خاطر همین هم اگر بتوانم حتما آنجا شکار می‌کنم وقتی احساس کنیم کس دیگری دارد می‌خورد، ما هم بیشتر می‌خوریم  تازه آنجا اگر بتوانم درخت هم می‌برم.

نگران نیستی که مثلا ۱۰۰ سال دیگر چیزی از درخت‌ها، پرنده‌ها و طبیعت شمال باقی نماند؟

من که دیگر آن موقع نیستم، برایم مهم نیست

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗