skip to Main Content
جنگ خاورمیانه و تسخیر ذخایر گاز طبیعی‎
اقتصاد سیاست عمومی

مسئله فقط نفت نیست

جنگ خاورمیانه و تسخیر ذخایر گاز طبیعی‎

این مقاله بازی بزرگ ژئوپولیتیک در خاورمیانه را در یکی از زیرین‌ترین لایه‌های حقیقت تاریخی، یعنی عرصه نبرد بر سر انرژی، پیگیری می‌کند. بخش قابل توجهی از آن چه که اکنون در روبنای سیاسی منطقه اتّفاق می افتد، برآیند زیربنای اقتصادی‌ایست که در این مقاله موشکافی می شود.

جنگ عراق  طبق اظهارات آلن گرینسپن، جان مک کین، جورج دبلیو بوش، سارا پالین، یک افسر عالی رتبه شورای امنیّت ملی و دیگران حقیقتا بر سر نفت بود. دیک چینی میدان‌های نفتی عراق را پیش از یازده سپتامبر به یک اولویت امنیّت ملی بدل ساخت.

طبق گزارش ساندی هرالد(۱)  پنج ماه قبل از یازده سپتامبر، آمریکا، برای تضمین تسلط بر نفت عراق، به جانبداری از اعمال زور علیه این کشور پرداخت و جنگ افغانستان پیش از یازده سپتامبر برنامه‌ریزی شده بود. طبق اظهارات ماموران وزارت اطلاعات فرانسه، ایالات متحده برای حمل و نقل آسان‌تر و ارزان‌تر نفت آسیای مرکزی قصد راه‌اندازی یک خط لوله نفت از راه افغانستان را داشت. بنابراین کمی قبل از یازده سپتامبر ایالات متحده به طالبان گفت که یا «فرشی از طلا» و یا «فرشی از بمب» نصیبشان خواهد شد. گزینه اول در صورتی که به خط لوله مورد نظر چراغ سبز نشان دهند، و گزینه ی دوم در صورتیکه چنین نکنند.

اد مارکی(۲)، نماینده ی کنگره گفت: خب، ما به خاطر نفت در لیبی به سر می‌بریم. سناتور گراهام هم موافقت کرد.سال‌ها قبل‌تر هم ایالات متحده و بریتانیا رهبر منتخب ایران [مصدق] را به این دلیل که صنعت نفت کشور را ملی کرد، سرنگون ساختند.

این جنگی است بر سر گاز

اما این جنگ همانقدر که بر سر نفت است بر سر گاز هم است. همانطور که معمار ارشد جنگ، جان بولتون، در سال گذشته گفت: منطقه حساس تولیدکننده نفت و گاز طبیعی که ما جنگ‌های زیادی در آن به راه انداختیم تا از اقتصادمان در برابر تاثیر نامطلوب از دست دادن چنین ذخیره‌ای و یا جلوگیری از اینکه با قیمت‌های گزاف در اختیارمان قرار گیرد، محافظت کنیم.

به عنوان مثال خط لوله‌ای که ایالات متحده، پیش از یازده سپتامبر می‌خواست از راه افغانستان احداث کند، به همان اندازه برای انتقال گاز هم بود.

جان  سی. کی. دیلی(۳) می‌نویسد: خط لوله گاز طبیعی پیشنهادی ۷.۶ میلیارد دلاری تاپی (TAPI) [ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند… پروژه‌ای حقیقتا دهان پر کن، که در طی ماه‌های آینده درباره آن بسیار خواهید شنید] به طول ۱۰ هزار و ۴۰ مایل، دارای سابقه‌ای طولانی در منطقه است و برای اولین بار حتی پیش از آن که کابل به اشغال طالبان درآید، پیشنهاد ساخت آن مطرح بود. همچنانکه ترکمنستان و پاکستان در سال ۱۹۹۵ یادداشت تفاهمی درباره آن به امضا رساندند. برآورد شده بود که تاپی (TAPI) با ظرفیت حمل سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی ترکمنستان، از میدان گازی دولت‌آباد ترکمنستان آغاز شده و از سرتاسر افغانستان و پاکستان عبور کرده و نهایتا به شهر فازیلکا(۴) در شمال غربی هند منتهی شود.

تاپی باید با موافقت طالبان همراه می‌شد. دو سال پس از آنکه یادداشت تفاهم آن به امضا رسید کنسرسیوم خط لوله گاز آسیای مرکزی، تحت رهبری شرکت یونوکال(۵) ایالات متحده، هیات نمایندگانی از طالبان را به مقر یونوکال در هوستون دعوت کرد، جایی که طالبان از مشارکت در این پروژه سر باز زد.

سفر طالبان به ایالات متّحده از سوی رسانه‌های جریان اصلی تایید شده است. آن چه در زیر می‌آید، در واقع، تصویری ست از سفر هیات نمایندگان طالبان به مقر هوستون یونوکال در سال ۲۰۰۷:

شرکت‌های آمریکای از جمله یونوکال (مشوق طرح خط لوله پیشنهادی) و انران(۶)، با پشتیبانی کامل ایالات متّحده، تا سال ۲۰۰۱ به تلاش برای جلب نظر طالبان ادامه دادند. آن‌ها در این سال کوشیدند با چرب‌زبانی طالبان را به نشان دادن چراغ سبز ترغیب کنند.

به عنوان مثال، دو نویسنده فرانسوی با تجربه فراوان در زمینه تحلیل مسائل اطلاعاتی (یکی از آنها مامور سابق سرویس مخفی فرانسه) مدعی شدند تا آگوست ۲۰۰۱، دولت ایالات متحده طالبان را به عنوان یک منبع ثبات در آسیای مرکزی می‌دید که قادر به ساخت یک خط لوله نفت در سرتاسر آسیای مرکزی«از میدان‌های غنی نفتی در ترکمنستان، ازبکستان، و قزاقستان، از راه افغانستان و پاکستان، به اقیانوس هند» بود. تا آن زمان، طبق اظهارات این دو نویسنده در کتابشان، «ذخایر نفت و گاز آسیای میانه را روسیه کنترل می‌کرد و دولت بوش می‌خواست این رویه را تغییر دهد.»

پپی اسکوبار(۷) می‌نویسد: در زمان رییس جمهور تازه منتخب، جورج دبلیو بوش،… یونوکال که دوباره به طرزی مخفیانه وارد بازی شده بود، در اوایل ژانویه سال ۲۰۰۱، مجددا برای برقراری روابط دوستانه با طالبان (این بار با پشتیبانی شخصیت‌های طراز اول دولتی، از جمله معاون وزیر امور خارجه ریچارد آرمیتاژ که خود لابی‌گر اسبق یونوکال بود) دست به کار شد.

مذاکرات در نهایت، به دلیل هزینه‌های حمل و نقل گزافی که طالبان خواستار آن شده بود، بی‌نتیجه ماند. مراقب خشم امپراتوری باشید. در نشست سران گروه هشت در جنوا در جولای سال ۲۰۰۱، نمایندگان سیاسی غرب اعلام کردند که دولت بوش تصمیم گرفته است تا پیش از پایان سال، کار طالبان را یکسره کند. (دیپلمات‌های پاکستانی در اسلام‌آباد بعدها این مسئله را تایید کردند.) حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ تنها اندکی برنامه را شتاب بخشید.

همچنین بخوانید:  الگویی کلان برای تبیین میزان فزاینده‌ نابرابری در ایران

بلافاصله پس از آغاز جنگ افغانستان، کرزی رییس جمهور شد (با وجود اینکه لوموند گزارش داد که کرزی یک مشاور یونوکال بود، اما این امکان وجود دارد که او با مشاور یونوکال و شخصیت نئوکانی که باعث انتخاب شدن کرزی شد، یعنی زلمای خلیل‌زاد(۸)، اشتباه گرفته شده باشد. در هر صورت، تنها یک سال بعد، یک رژیم افغانستانی مورد پسند ایالات متحده، تاپی را به امضا رساند.

هند نیز رسما قرارداد تاپی را امضا کرد و این پایانی بود بر رقیب پیشنهادی قدیمی: خط لوله  ایران – پاکستان – هند (IPI).

رقابت خیال‌های خام

تقریبا همه تنش‌های ژئوپولیتیک جهانی در حال حاضر بر این اساس است که چشم‌انداز چه کسی از «جاده ابریشم جدید» می‌تواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد. اما پیش از آن که بتوانیم چشم‌اندازهای رقیب را دریابیم، باید عملا به نقشه‌ها نگاهی بیندازیم:gassupplyanddemand

 

این هم از خطوط لوله رقیب که به وسیله ایالات متحده و ایران پشتیبانی می‌شوند، پیش از آن که هند در جانب ایالات متحده قرار گیرد:

%db%b3

با نقشه‌هایی که در دست داریم، اکنون می‌توانیم نبرد بزرگ ژئوپولیتیک شعله‌ور میان ایالات متحده و هم پیمانانش از یکسو و روسیه، چین و ایران از سوی دیگر را به بحث بگذاریم.

ایران و پاکستان همچنان در حال مذاکره بر سر خط لوله‌ای بدون حضور هندند، و روسیه هم از این پیشنهاد حمایت می‌کند. در حقیقت، این «بازی بزرگ» که میان قدرت‌های جهانی جریان دارد تا حد زیادی به نبرد میان ایالات متحده و روسیه بر سر تسلط بر منابع نفت و گاز اوراسیا  خلاصه می‌شود:

روسیه و ایالات متحده آمریکا در این منطقه، از زمانی که اتحاد جماهیر شوروی سابق تکه تکه شد، با یکدیگر در حال رقابت‌اند و روسیه مصمم است که مانع ورود آمریکایی‌ها به حیات خلوت آسیای میانه خود شود. هدف روسیه افزایش وابستگی گاز اروپا به منابع این کشور است در حالی که ایالات متحده می‌خواهد که اتحادیه اروپا منابع انرژی خود را، در وهله اول به دور از سلطه روسیه، تنوع بخشد. در حال حاضر تقریبا سه خط لوله اصلی روسیه تامین کننده انرژی اروپا هستند و روسیه ساخت دو خط لوله جدید را نیز در برنامه خود دارد.

چین، این قدرت در حال ظهور نیز در حال ورود به بازی بزرگ است. سومین «بازیگر بزرگ» در این بازی بزرگ جدید چین است، کشوری که به زودی به بزرگترین مصرف کننده انرژی جهان بدل می‌شود و در حال حاضر از ترکمنستان، از راه قزاقستان و ازبکستان، به استان سین کیانگ خود گاز وارد می‌کند – معروف به خط لوله آسیای مرکزی- چین – که می‌تواند شیب تعادل را به سمت آسیا متمایل سازد.  پپی اسکوبار، این خط لوله را که در سال ۲۰۰۹ عملیاتی شد آغازگاه جاده ابریشم قرن بیست و یکم می‌نامد. پیش‌بینی می‌شود که نیاز چین به انرژی تا ۱۵۰ درصد افزایش پیدا کند. امری که علت امضای بیشترین تعداد معاملات نه فقط با جمهوری‌های آسیای مرکزی بلکه همچنین با ایرانِ شدیدا تحت تحریم و حتی افغانستان را توضیح می‌دهد. چین برای پنج خط لوله گاز غرب به شرق، در خود چین نیز برنامه‌ریزی کرده است که یکی از آنها اکنون عملیاتی شده است (در داخل کشور از سین کیانگ به شانگهای) و بقیه نیز در حال ساخت‌اند و به ذخایر گاز آسیای مرکزی متّصل خواهند شد.

چین همچنین مصرانه در پی جایگزینی برای تاپی است:خط لوله ترکمنستان-افغانستان-چین.

ایران نیز به نوبه خود یکی از بازیگران این بازی بزرگ به حساب می‌آید:

دیگر کشور مهم ایران است. ایران روی دومین ذخایر بزرگ گاز جهان نشسته است و دارای بیش از ۹۳ میلیارد بشکه ذخایر نفتی اثبات شده با مجموع استخراج ۴.۱۷ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۰۹ است. بر خلاف میل ایالات متحده آمریکا، ایران بازیگر بسیار فعالی است. خط لوله گاز ترکمنستان-ایران که در سال ۱۹۹۷ ساخته شد، اولین خط لوله تازه ساخت بود که از آسیای مرکزی خارج می‌شد. علاوه بر این، ایران یک قرارداد ۱۲۰ میلیارد دلاری اکتشاف گاز که اغلب «قرارداد قرن» نامیده می‌شود، با چین به امضا رسانده است. این قرارداد گاز که در سال ۲۰۰۴ به امضا رسید شامل صادرات سالانه حدود ۱۰ میلیون تن گاز مایع طبیعی ایران (LNG) به چین برای ۲۵ سال است. این قرارداد همچنین حق شرکت در پروژه‌هایی مانند اکتشاف و حفاری برای صنایع پتروشیمی و گاز در ایران را در اختیار چین قرار می‌دهد. ایران همچنین قصد دارد گاز خود را از طریق خط لوله گاز پرشین، که می‌تواند به رقیبی برای خط لوله نابوکوی(۹) ایالات متحده بدل شود، به اروپا بفروشد. از همه مهمتر، ایران طرف اصلی در خط لوله پیشنهادی ایران-پاکستان (IP) است که سابقا به «خط لوله صلح» شهرت داشت. بر اساس این طرح خط لوله، که برای اولین‌بار در سال ۱۹۹۵ ارائه شد، ایران گاز خود را از میادین فوق عظیم پارس جنوبی به پاکستان و هند خواهد فروخت.

همچنین بخوانید:  نزاع‌های شهری و روایت‌های چندگانه از جنگ در حلب

حمایت چین از ایران تا حد زیادی از طریق نفت و گاز قابل توضیح است. اسکوبار، با اشاره به چین، می‌گوید: «از همه مهم‌تر، ایران منزوی از قضا برای چینی که تحریم‌های اخیر واشنگتن ضد ایران را بی معطلی رد کرد، یک مسئله ی مهم امنیتی است. چین می‌تواند برنده واقعی تحریم‌های جدید واشنگتن بر ضد ایران باشد، چرا که به احتمال زیاد، همچنانکه وابستگی ایرانی‌ها به بازار چین افزایش پیدا می‌کند، نفت و گازش را با قیمت نازل‌تری به دست می آورد.»

چین همچنین به پروژه ساخت آی پی (IP)، در طرف پاکستانی و سپس گسترش آن به سمت چین نیز رغبت نشان داده است. این بدان معنی است که با آغاز کار پروژه در گوادار(۱۰)، پکن قصد ساخت یک خط لوله دیگر را دارد که با عبور از بلوچستان و سپس با حرکت به موازات بزرگراه قراقوم راه خود را به سمت شمال سین کیانگ (غرب دور چین) ادامه دهد. چین به احتمال زیاد قرارداد ساخت این خط لوله را نیز کسب خواهد کرد. همانطور که در بالا گفته شد، شرکت‌های چینی بخشی از کنسرسیومی‌اند که قرارداد مشاوره مالی برای این پروژه به آنها اعطا شده است. مشارکت نزدیک‌تر در پروژه‌های انرژی آسیا به چین کمک می‌کند تا نفوذ خود در منطقه به هدف ایجاد «رشته مروارید» در سرتاسر منطقه – که غالبا به مثابه یک استراتژی محاصره توسط دولت چین باعث وحشت هند می‌شود – را نیز افزایش دهد.

چرا سوریه؟

ممکن است بپرسید چرا در حال حاضر این همه تمرکز روی سوریه وجود دارد؟ خب، سوریه بخشی جدایی ناپذیر از خط لوله گاز عربی پیشنهادی به طول هزار و ۲۰۰ کیلومتر است:

 

%db%b4

%db%b5

 

%db%b6

 

%db%b7

بنابراین بله، تغییر رژیم سوریه (همچنین عراق، لیبی، لبنان، سومالی، سودان و ایران) ۲۰ سال پیش برنامه‌ریزی شده بود و بله، حمله به سوریه باعث تضعیف متحدان نزدیک این کشور یعنی ایران و روسیه و به طور غیرمستقیم چین می‌شود.

امّا نقش محوری سوریه در خطوط لوله گاز عربی نیز کلیدی ست برای درک اینکه چرا این کشور هم اکنون هدف قرار گرفته است.

درست همانطور که برای از بین بردن طالبان ( پس از آن که در ازای خط لوله یونوکال بیش از اندازه مطالبه کرده بود) برنامه‌ریزی شد، اسد در سوریه نیز به این دلیل که «بازیگری» قابل اعتماد نیست هدف قرار گرفته است.

دقیق‌تر اگر بگوییم، ترکیه، اسراییل و متحد آنها ایالات متحده خواستار جریان مطمئن گاز از راه سوریه‌اند و یک رژیم سوری که بی قید و شرط به این سه کشور وفاداری نشان نمی‌دهد و بر سر راه این خط لوله می‌ایستد و یا خواستار بخش قابل توجهی از سود حاصله از آن است را بر نمی‌تابند.

پپی اسکوبار آنچه که محرک جغرافیای سیاسی کنونی جهان و جنگ است را چنین خلاصه می‌کند: اصل مسئله آن چیزی است که در کارزار پهناور انرژی که از ایران تا اقیانوس آرام گسترش پیدا می‌کند، دارد اتفاق می افتد.

بله، همه چیز بر می‌گردد به طلای سیاه و «طلای آبی (گاز مایع)»، ثروت بی همتای هیدروکربن، و خب اکنون زمان پیاده‌روی در آن سرزمین عجایبِ همیشه در جریان – خط لولستان(۱۱) – فرا رسیده است.

بعدالتّحریر: تنها نئوکان ها نیستند که این استراتژی را طرح‌ریزی کرده‌اند. مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، بیش از یک دهه پیش، به طراحی نقشه جنگ بر سر منابع نفتی اوراسیا کمک کرد و اوباما به وضوح دارد همان دستور کار را ادامه می‌دهد.

برخی هم می‌گویند که جنگ‌های فعلی همچنین مربوط به وادار کردن جهان به سرمایه‌گذاری در دلار و در بانک‌های مرکزی خصوصی است که این داستانی مجزا است.

پانوشت ها:

۱- Sunday Herald

۲- Ed Markey

۳- John C.K Daly

۴- Fazilka

۵- Unocal

۶- Enron

۷- Pepe Escobar

۸- Zalmay Khalilzad

۹- Nabucco

۱۰- Gwadar

۱۱- pipelineistan

این مقاله ترجمه‌ایست از:

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗