بحران ایالات متحد از عراق تا اوکراین
نویسنده: الکس کالینیکوس - در بحبوحهی جنجال رسانهها و گزارش مقامهای رسمی در باب دولت اسلامی جهادگرا (Isis) و نکوهش آن تنها یک چیز هویداست- هیچکس سرنخی ندارد که چه باید کرد.
باراک اوباما چند هفتهی گذشته در نشست سران ناتو در نیوپورت با ژست مخصوص به خود خبر از شکلگیری «ائتلاف مرکزی» ده دولت برای «فرو نشاندن و شکست» دولت اسلامی داد.
اما اغلب این کشورها کشورهایی غربیاند که فرسخها از صحنهی عمل فاصله دارند و شامل دولتهایی از قبیل آلمان میشود که به تندی در برابر فشار آمریکا مبنی بر افزایش مخارج دفاعی به ۲ درصد درآمد ملی مقاومت میکند.
دیوید کامرون گفت قرار بود دولت اسلامی «در تنگنا» قرار گیرد، اما توضیحی نداد که چه کسی دقیقاً قرار بود آن را در تنگنا قرار دهد.
ایالات متحد حملات هوایی بیشتری در آخر هفتهی گذشته علیه دولت اسلامی انجام داد اما نه واشنگتون و نه لندن فکر خالی کردن نیرو در عراق را نمیکنند.
در بحرانهای چندگانهای که گریبانگیر امپریالیسم ایالات متحد و متحدانش است امر مشترکی وجود دارد. نخست، عراق، سوریه و اوکراین همگی دولتهایی تجزیه شدهاند. علتهای تجزیه شدن متفاوت است.
ایالات متحد و بریتانیا در زمان اِشغال عراق در سال ۲۰۰۳ این کشور را تجزیه کردند. رژیم بشار اسد با راه انداختن جنگی داخلی در واکنش به انقلاب ۲۰۱۱ باعث تجزیهی سوریه شد. و اوکراین به واسطهی مبارزهی میان دارودستههای رقیب الیگارشیها و حامیان خارجیشان- از یک سو ایالات متحد و اتحادیهی اروپا، از دیگر سو روسیه- به تجزیه کشیده شد.
اما سقوط دولت عرصه را برای نیروهایی محلی فراهم کرده که کنترلشان سخت است.
دولت اسلامی، این گروه جهادی فرقهای، غاییترین مورد است. دولت اسلامی هوشمندانه و بیرحمانه از جنگ سوریه و نفرت مردم از نخستوزیر پیشین عراق، نوری المالکی، به منظور بنیان گذاشتن دولت خود بهره برده است. اما شبهنظامیان ملیگرای رقیب که خط مقدم مبارزه در اوکراین جنوب شرقی را تشکیل می-دهند نیز همین الگو را دارند.
دوم، اقدامات دولتهای محلی این بحرانها را تشدید کرده است.
روسیه بارزترین نمونه است- یک امپریالیست نسبتاً ضعیف که برای جلوگیری از انحصار ایالات متحد و ناتو مبارزه میکند. سروصداهای غرب در مورد یک جنگ سرد جدید و شرارت ولادیمیر پوتین تلاشی برای فهم استراتژی او نمیکنند.
نیروها
دیمیتری ترنین از مرکز کارنگی مسکو، به فایننشیال تایمز گفت، «در هفتههای اخیر با شروع مداخلهی روسیه در اوکراین شرقی و مستقر ساختن سربازان روس به صورت دائمی، آقای پوتین به کییف پیغام داد که به نیروهای اوکراینی اجازهی شکست شورشیان حامی روسیه را نمیدهد.»
آقای ترنین در ادامه میگوید، «پوتین انگشت خود را بر کفهی ترازوی نبرد میگذارد، نه کل مشتش را. و این برای انکار پیروزی نیروهای اوکراینی کافی است.» وی افزود «هدف اصلی رئیسجمهور روسیه» این بود که مسکو را در شرایطی قرار دهد که «اهرمی کافی جهت اِعمال فشار جدی بر وقایع کییف» داشته باشد و آن را از پیوستن به متحدان غربی از قبیل ناتو بازدارد.
در مورد سوریه و عراق، مجدداً با روسیه و ایران طرفیم. جمهوری اسلامی مشخصاً به عنوان حامی اصلی اسد و مالکی و نیز حزبالله، جنبش اسلامی شیعه در لبنان، حائز اهمیت است.
با این حال، عربستان سعودی و دولتهای خلیج هم وجود دارند که عموماً متهم به حمایت از دولت اسلامی و جبههالنصر، شعبهی رسمی القاعده در سوریه، میشوند. نقش ترکیه- تنها دولت خاورمیانهای در «ائتلاف مرکزی» جدید اوباما- مبهم بوده است.
ایالات متحد در پی اِعمال ارادهی خود بر این قدرتهای محلی به واسطهی بیمیلیاش به پیاده کردن نیروهای نظامی محدود میشود.
هیچ آدم عاقلی به فکر عملیات نظامی جدّی غرب در اوکراین نمیافتد. اِشغال عراق، ایالات متحد را تبدیل به قدرتی خاورمیانهای با تواناییهای نظامی مهیبی کرد که دیگر دولتها باید به حسابش آورند. اکنون دیگر چنین نیست.
دست آخر، خصلت چندگانهی بحرانها، فضای واشنگتون را برای مانور میگیرد. اوباما، متحدان و مخالفانش همگی باید محاسبات خود را بر مبنای این واقعیت مسلّم بگذارند که آمریکا ناگزیر است توجهات را جلب کند و منابع را افزایش دهد.
این صرفاً موضوعی میان اوکراین و خاورمیانه نیست، بلکه موضوعی مرتبط با شرق آسیاست، جایی که جدی-ترین تهدید مدید برای هژمونی آمریکا در شکل چین سر بر آورده است.
هیچ یک از اینها مانع دستدرازیهای شرورانهی ایالات متحد نخواهد شد. اما وضعیت آمریکا بیشتر و بیشتر شبیه به امپریالیسمی عاجز میشود.