skip to Main Content
رودخانه‌هایی که از بین رفتند، روستاهایی که تخلیه شدند و میراثی که تخریب شد
عمومی

رودخانه‌هایی که از بین رفتند، روستاهایی که تخلیه شدند و میراثی که تخریب شد

مسابقه شده است. مسابقه ساختن بزرگترین سدهای خاکی، بزرگترین سدهای بتنی. در کشور بی‌آبی که سفره‌های زیرزمینی‌اش از بین رفته‌اند، کشوری که تبخیر بالای آن آب‌های رو زمینی را می‌خشکاند و ٢٤ استان آن با مشکل کم‌آبی مواجه است. مسابقه است برای دولتمردان و بین استان‌ها که کار کدام‌شان کارستان‌تر است و حتی با خشک‌شدن دریاچه ارومیه و کم‌آب شدن کارون بزرگ نیز دست از سدسازی برنداشته‌اند. مسابقه‌ای که جنگل‌ها را ویران می‌کند، گونه‌های نادر جانوری و گیاهی را از بین می‌برد، چشمه‌ها و رودها را می‌خشکاند، خانه‌های مردم را زیر آب می‌برد و آنها را آواره روستاهای دیگر یا حاشیه‌نشین شهرها می‌کند. حالا دیگر تنها محیط‌زیست مطرح نیست، سدها امنیت اجتماعی و اقتصادی مردم را تهدید می‌کنند، زمین‌هایشان را می‌گیرند و منابع درآمدی‌شان بر آب می‌رود. در این گزارش به تعدادی از سدهای پرحاشیه و معضلاتی که ایجاد کرده‌اند، پرداخته‌ایم.

سد کارون ۳ و ۴ که روستاها را در آغوش گرفته
دو سال می‌گذرد از زمانی که تعدادی از مردم روستاهای غرق‌شده در دریاچه سد کارون ۳ به سرنوشت روستاهایشان دچار شدند. یدک‌کشی که پس از ویران شدن جاده منتهی به روستا، مردم را از خانه‌هایشان به آن طرف دریاچه می‌رساند، تحمل مینی‌بوس را نداشت و جان ۱۲نفر را گرفت. اما هنوز مردم این روستاها، آنهایی که مانده‌اند و کوچ نکرده‌اند به روستایی دیگر یا حاشیه‌نشین شهرها نشده‌اند، در دل این دریاچه گرفتارند. ۱۱سال یعنی از سال ۱۳۸۳ می‌گذرد و هنوز وزارت نیرو تعهداتش را نسبت به مردم آن منطقه انجام نداده‌اند. این حرفی است که هومان خاکپور، مدیر منابع طبیعی استان چهارمحال‌وبختیاری می‌گوید و ادامه می‌دهد: «با ساخت این سد همچنین یک‌سری از جاده‌های تاریخی کوچ عشایری که پیشینه فرهنگی مردم منطقه بود، از بین رفتند. اتفاقی که باعث شد نظام ایلی و کوچ عشایر با مشکلات جدی مواجه شده و روند طبیعی خود را از دست دهد. سرعت کوچ تغییر کرده و فاصله‌ای که باید دو ماهه طی می‌شد به ۱۰روز تبدیل شد، در نتیجه دامداران سریع‌تر به مناطق ییلاقی می‌رسند و چرای زودهنگام باعث تخریب مراتع می‌شود. وزارت نیرو به جای جاده‌های دسترسی از بین رفته که نیاز به پل‌های بزرگ دارد، لنج‌های دسترسی گذاشته است که معمولا از صبح تا عصر رفت‌وآمد دارند و شب‌ها امکان تردد نیست.» او از کسانی می‌گوید که به دلیل نبود دسترسی هنگام بیماری جان خود را از دست می‌دهند: «یک‌بار در انتهای کارون ۳ عقرب بچه‌ای را در یکی از روستاها گزیده بود و قایقی نبود که او به درمانگاه منتقل شود و متاسفانه از بین رفت. متاسفانه وزارت نیرو به موقع به تعهدات خود عمل نکرد. امروز که  بیش از ۱۰سال از ساخت و آبگیری کارون ۳ می‌گذرد، بعضی از روستاها همچنان دچار مشکل تردد هستند. متاسفانه وقتی سدها ساخته می‌شوند، وزارت نیرو دیگر خیلی پیگیر تعهداتش نیست.»

«یک‌بار در انتهای کارون ۳ عقرب بچه‌ای را در یکی از روستاها گزیده بود و قایقی نبود که او به درمانگاه منتقل شود و متاسفانه از بین رفت. متاسفانه وزارت نیرو به موقع به تعهدات خود عمل نکرد. امروز که بیش از ۱۰سال از ساخت و آبگیری کارون ۳ می‌گذرد، بعضی از روستاها همچنان دچار مشکل تردد هستند. متاسفانه وقتی سدها ساخته می‌شوند، وزارت نیرو دیگر خیلی پیگیر تعهداتش نیست.»

یکی از افتخارات این سد، ایجاد ۲۲هزار فرصت شغلی است که البته ساکنان روستاها سهمی از این مشاغل نداشته‌اند. سهم آنها گرفتارشدن میان دریاچه سد بوده و کوچ و حاشیه‌نشینی. سهم روستاییانی که تا پیش از ساختن سد، برق داشتند، حالا بی‌برقی و بی‌آبی است. اما مشکلات احداث این سد کافی نبود که در سال ۱۳۹۰ سد کارون ۴ هم افتتاح شد. در سال ۹۲ گفتند این سد ترک خورده است اما حتی پیش از آن یعنی در زمان افتتاح بزرگترین سد بتنی دوقوسی برخی رسانه‌ها خبر از ترک‌ها داده بودند، ترک‌هایی که با تکنولوژی تزریق سیمان به چاه نفت برطرف شد. خاکپور درباره سدی که قرار است یکی از مهم‌ترین قطب‌های گردشگری چهارمحال‌وبختیاری را در آینده فراهم کند، می‌گوید: «نمی‌توانیم به بهانه ایجاد ظرفیت گردشگری، شکل طبیعی منطقه را تخریب و برای اهالی مشکل ایجاد کنیم. این درحالی است که خود آن مناطق به لحاظ شرایط رودخانه‌ای و جنگلی ظرفیت گردشگری طبیعی و ارزشمندی دارند. جابه‌جایی‌هایی که پس از ساخت سد کارون ۴ اتفاق افتاده، اهالی را مجبور به حاشیه‌نشین‌شدن در شهرها کرد و معضلاتی را هم برای آنها و هم برای شهرنشینان از لحاظ اختلاف فرهنگی ایجاد کرد.»
پیمان یوسفی‌آذر از مدیران اسبق سازمان جنگل‌ها نیز درباره سدهای کارون ۳ و ۴ می‌گوید: «من تغییرات این مناطق را از نزدیک می‌دیدم و شاهد رودخانه‌های بی‌نظیری بودم که از بین رفتند و اهالی ۶۵ روستا که کوچ داده شدند. بعضی از ساکنان گریه می‌کردند و می‌گفتند آنها را از خانه‌هایشان بیرون کرده‌ و ریشه فرهنگی آبا و اجدادشان را گرفته‌اند. با مبالغی چون ۳۰-۲۰ میلیون که به آنها دادند، آنها را حاشیه‌نشین شهرها کردند. افراد مولدی که در زمین‌هایشان کار می‌کردند، حالا دستفروشی می‌کنند و این است دستاورد بزرگ سدسازی در کشور.»

سد گتوند و چالش تپه نمکی
رودخانه‌ای که زمانی تمدن‌های بزرگ را کنار خود جای داده بود، حالا با اوج سدسازی‌ها و تخریب‌های سدسازی مواجه است. رود کارون علاوه بر سدهای کارون ۳ و ۴، سدهای دیگری هم به خود دیده است که مهم‌ترین‌شان سد گتوند، از پروژه‌های تولید برق آبی است. سدهایی که هم خودشان پر نمی‌شوند و هم رودخانه را در سرشاخه با کاهش مواجه کرده‌اند. اما ماجرای سد گتوند به همین‌جا ختم نمی‌شود. سدی که ۱۵ متر بالاتر از مکانی که پیش از انقلاب برایش درنظر گرفته شده بود، ساخته شد، تپه‌ نمکی گچساران را در دل خود جای داد و با وجود حایل تپه رسی، نمک حل‌شده در آب سد آن را به معضلی برای اکوسیستم و زمین‌های زراعی تبدیل کرد. شوری آب کارون یکی از مشکلاتی بود که آبگیری این سد به وجود آورد. همین مسأله باعث کاهش تولید و افزایش تلفات ماهی‌ها و زیان به آبزیان شد. ضمن این‌که یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های متمایزکننده خوزستان یعنی نخلستان‌ها، تحت‌تاثیر شورشدن آب کارون از بین رفتند. شوری آب کارون در اثر آبگیری سد، همچنین  کشاورزی خوزستان و  محصولاتی مانند گندم و نیشکر را با مشکل مواجه کرد و انگیزه کشاورزان را برای کشت از بین برد.

«شاهد رودخانه‌های بی‌نظیری بودم که از بین رفتند و اهالی ۶۵ روستا که کوچ داده شدند. بعضی از ساکنان گریه می‌کردند و می‌گفتند آنها را از خانه‌هایشان بیرون کرده‌ و ریشه فرهنگی آبا و اجدادشان را گرفته‌اند. با مبالغی چون ۳۰-۲۰ میلیون که به آنها دادند، آنها را حاشیه‌نشین شهرها کردند. افراد مولدی که در زمین‌هایشان کار می‌کردند، حالا دستفروشی می‌کنند و این است دستاورد بزرگ سدسازی در کشور.»

به زیر آب رفتن یا متأثر شدن ۲۶ روستا در اثر آبگیری این سد نیز از تبعاتی بود که به‌طور مستقیم بر مردم روستاهای منطقه گذاشت. گتوند سدی است که بین کارشناسان محیط‌زیست به نمونه مهمی از سوءمدیریت در حوزه محیط‌زیست تبدیل شده است. محسن حیدری، حقوقدان و فعال محیط‌زیست درباره تبعات انسانی احداث این سد نیز می‌گوید: «در قیمت‌گذاری اراضی روستاییان و عشایر پشت سد گتوند شاهد عدم توجه به ویژگی‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هستیم، به‌گونه‌ای که بهای پراخت‌شده به روستاییان و عشایر ساکن در حوزه مخزن سد، توان معادل‌سازی زندگی آنان را نداشت و کاملا آشکار بود که این افراد هرگز موفق به آغاز یک زندگی انسانی جدید در نقطه‌ای دیگر نخواهند شد و در جریان این جابه‌جایی و به علت قیمت ناعادلانه زمین‌هایشان، فکری برای توانمندسازی آنان نمی‌شود و کرامت انسانی آنها پایمال می‌شود و با تبدیل‌شدن از یک دامدار عشایری به یک کشاورز یکجانشین، یا تبدیل‌شدن از یک کشاورز روستایی به یک حاشیه‌نشین شهری، از بخش عمده حقوق انسانی خود محروم می‌شوند. مردم زیر بار این نوع قیمت‌گذاری ظالمانه نرفتند. مسئولان وزرات نیرو بدون این‌که تملک اراضی برخی روستاهای واقع در مخزن سد گتوند را انجام دهند، در روز پنجم خرداد ۱۳۹۱ فاز اول نیروگاه سد گتوند علیا را افتتاح کردند و وزارت نیرو برای مجبورکردن اهالی به انجام معامله، در گرمای توانفرسای تابستان خوزستان، برق و آبرسانی به این روستا را قطع و کابل‌های برق را جمع‌آوری کرد و حتی با نصب موانع فیزیکی جاده روستاها را مسدود کرد تا با استفاده از گرمای توانفرسای خوزستان و محاصره همه‌جانبه و قطع کامل امکانات، اهالی را مجبور به فروش اراضی خود و انجام معامله کند.»

سد خرسان ۳ و آبشار آتشگاه
خرسان ۳، یکی از سدهایی است که احداث آن با مخالفت جدی سازمان محیط‌زیست رو به‌رو است، اگرچه عملیات ساخت آن ادامه دارد. این‌بار استان کهگیلویه و بویر احمد است که بخشی از روستاهایش در آب غرق می‌شوند و همچنین آبشار آتشگاه و چندین بقعه و امامزاده به آب می‌رود. هومان خاکپور نیز از به هم‌خوردن اکوسیستم رودخانه‌های پایین‌دست این سد می‌گوید: «در مواردی که رودخانه‌ها به تالاب منتهی شوند، آن تالاب‌ها هم به سمت خشکی می‌روند. عمدتا تالاب‌هایی که رودخانه داشتند و رویشان سد ایجاد شده در معرض خطر خشکی‌اند. یکی از خسارت‌های  خیلی جدی سدها حقابه زیست در پایین‌دست رودخانه است که رعایت نمی‌شود. مشکلی که بین دو دستگاه وزارت نیرو و سازمان محیط‌زیست ایجاد شده همین است. وزارت نیرو می‌گوید براساس مطالعاتی که انجام دادیم، حقابه را در خروجی سد تحویل می‌دهیم و این‌که حقابه در طول مسیر صرف کشاورزی یا صنعت می‌شود و به تالاب نمی‌رسد، به گردن محیط‌زیست می‌اندازد. از آن طرف محیط‌زیست مدعی است که نظارت بر بهره‌برداری از آب‌ها به عهده وزارت نیرو است و این وزارت باید رصد کند که کشاورزی و صنعت به اندازه حق پروانه‌شان بهره‌برداری کنند. نهایت این ماجرا اکوسیستم رودخانه و تالاب‌هاست که از بین می‌رود.»

«مسئولان وزرات نیرو بدون این‌که تملک اراضی برخی روستاهای واقع در مخزن سد گتوند را انجام دهند، در روز پنجم خرداد ۱۳۹۱ فاز اول نیروگاه سد گتوند علیا را افتتاح کردند و وزارت نیرو برای مجبورکردن اهالی به انجام معامله، در گرمای توانفرسای تابستان خوزستان، برق و آبرسانی به این روستا را قطع و کابل‌های برق را جمع‌آوری کرد و حتی با نصب موانع فیزیکی جاده روستاها را مسدود کرد»

همچنین بخوانید:  آیا ممکن است کامپیوترها هم جانب‌دارانه رفتار کنند؟

زیرآب رفتن ۲۴۰۰ رویشگاه جنگلی و مرتعی در استان‌های چهارمحال‌وبختیاری و کهگیلویه و بویراحمد از نتایج دیگر این سد است. رویشگاه‌هایی که مناطق ارزشمند و  حفاظت‌شده دنا را هم دربردارند. خاکپور می‌گوید: «افزایش تردد افراد برای حیات‌وحش خطرآفرین است، زیرا حاشیه امنیت برای شکارچیان و حاشیه خطر برای حیات‌وحش ایجاد می‌شود، همچنین این سد یکی از زیباترین آبشارهای منطقه را که طولانی‌ترین آبشار ایران به لحاظ مسافت و طول پلکانی است، یعنی آبشار آتشگاه را از بین می‌برد. دریاچه سد راه‌های دسترسی به ظرفیت‌های گردشگری را از بین می‌برد. در توجیه این انتقاد می‌گویند ما در آینده اسکله می‌سازیم که مردم از طریق آن به بازدید این آبشار بروند ولی کافی است بضاعت ناچیز گردشگری‌مان را در نظر بگیریم که حتی از ساخت سرویس بهداشتی عاجز است تا بدانیم که این پاسخ توهم و رویا است. ضمن این‌که مسائل امنیتی حول سدهای برق‌آبی امکان چنین ساخت‌وسازی را زیر سوال می‌برد.»
اما اصراری که بر روند سدسازی در کشور وجود دارد، انگار هیچ‌کدام از این مشکلات را نمی‌بیند. همان‌گونه که مطالعات سدهای خرسان ۱ و ۲ نیز در کنار سد خرسان ۳ انجام و به گفته خاکپور تجهیز کارگاه شده‌اند و جاده‌های رسیدن به آن هم ساخته شده است. او می‌گوید: «در شرایطی که آب نداریم، ساختن این سدها چه سود و توجیه اقتصادی می‌تواند داشته باشد. پس از ساخت این سدها با آثار جدی مهاجرت و کوچ اجباری مواجهیم. اهالی ۱۶روستا در کهگیلویه و بویراحمد و ۸روستا در چهارمحال‌وبختیاری آواره شده‌اند.» نبودن مطالعات اقتصادی و اجتماعی و برنامه اسکان مجدد و معیشت این افراد آنها را نیز حاشیه‌نشین شهرها می‌کند.

سد سیوند و آرامگاه کوروش
سد سیوند، در منطقه پاسارگاد با  چند برابر قیمت تخمینی و طولانی‌تر از پیش‌بینی‌ها ساخته شد و با آبگیری خود دریاچه بختگان را خشک کرد. سدی که گونه‌های جانوری دریاچه بختگان را نابود کرد، حالا ثمری ندارد و راه‌هایی که آب را از زیر سد عبور می‌دهند باعث شده‌اند آب پشت آن جمع نشود. اما مهم‌ترین چالشی که همزمان با ساخت‌وساز این سد وجود داشت، آسیب رساندن به آثار باستانی منطقه پاسارگاد است. حمیدرضا خدابخشی، دبیر انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان از سد سیوند به عنوان یکی از سدهایی نام می‌برد که بدون مطالعات کافی ساخته شده‌اند. سدی که هزینه‌های سیاسی و اقتصادی زیادی را برای کشور به‌وجود آورد اما حالا آب پشت آن جمع نمی‌شود: «پیش از ساختن سدها تغییرات محیط‌زیستی آنها باید محاسبه شود که نمی‌شود. مهم‌ترین حساسیتی که در مورد سد سیوند ایجاد شده این بود که اگر ساخته شود، به مقبره کوروش آسیب می‌زند و حساسیت‌های محیط‌زیستی آن خیلی مورد نظر نبوده است. درحالی که به‌طور کلی سدسازی در حوزه زاگرس مشکلات فنی خاصی دارد که به مشکلات محیط‌زیستی آن وصل است. این منطقه دارای حفره‌های آهکی به نام حفره‌های کارستی است که مخازن طبیعی آب هستند و چشمه‌ها را تغذیه می‌کنند، سدسازی این منابع را از بین برده یا باعث تغییراتی می‌شود که چشمه‌های پایین‌دست را خشک می‌کند و باعث می‌شود آب‌دهی غیرمعقول پیدا کنند.»

«در شرایطی که آب نداریم، ساختن این سدها چه سود و توجیه اقتصادی می‌تواند داشته باشد. پس از ساخت سد خرسان، با آثار جدی مهاجرت و کوچ اجباری مواجهیم. اهالی ۱۶روستا در کهگیلویه و بویراحمد و ۸روستا در چهارمحال‌وبختیاری آواره شده‌اند.»

یوسفی آذر نیز از زمانی می‌گوید که برای جلوگیری از احداث این سد جنگیده است، سدی که ۶هزار درخت را به خاطر آن قطع کردند و حالا پر نمی‌شود: «با وجودی که قانون منع تغییر کاربری درخت‌ها را داریم اما نظارتی بر کار وزارت نیرو نیست و هیچ قانونی جلودار آنها نیست. معلوم نیست کی قرار است بیدار شوند و به فکر تقویت سفره‌های زیرزمینی بیفتند.»

سد ملاصدرا و دریاچه بختگان
سد ملاصدرا متهم شماره دو خشک‌شدن دریاچه بختگان است که در شهرستان اقلید فارس احداث شده است. این سد به همراه سد سیوند خشکسالی را در برخی از روستاهای بخش کربال فارس و زمین‌ها نیز تشدید کردند و عمده مشکلات هم از رعایت‌نکردن حقابه پایین دست است. به‌گفته حمیدرضا خدابخشی: «هرجا سد ایجاد می‌شود تقاضای استفاده از آب افزایش می‌یابد. سد ملاصدرا هم با این مسأله مواجه شد. وقتی سد ایجاد می‌کنیم یعنی سهم آب جای دیگری را برمی‌داریم که آن‌جا می‌تواند تالاب بختگان یا پریشان باشد. سدسازی باعث تحریک تقاضا شده و سهم دریاچه یا تالاب فراموش می‌شود. همان‌طور که انتقال آب از تونل سوم کوهرنگ زاینده‌رود را پر آب نکرد، بلکه باعث تحریک تقاضا شد و به همین دلیل می‌بینیم همچنان زاینده‌رود بی‌آب است.»

سد ۱۵ خرداد و فرار آب
سدی که برای تامین آب قم ساخته شد، از ابتدا مشکلات فرار آب و شوری داشت. مشکلاتی که خشکسالی آن را تشدید کرد و  به جایی رساند که بهره‌برداری از آن برای کشاورزی در مقاطعی به صفر برسد تا بتواند ۵۰ درصد آب شرب مردم قم را تامین کند. حمیدرضا خدابخشی یکی از توجیهات غلط سدسازی‌هایی چون سد ۱۵خرداد را جلوگیری از سیل می‌داند و در توضیح آن می‌گوید: «الان مشخص شده که سیل عامل آب‌شوری بیابان‌هاست و بافت خاکی آن را مستعد کشاورزی و ایجاد خاک می‌کند، حتی در مناطقی که نمی‌خواهند بهره‌وری کشاورزی داشته باشند، سیلاب‌ها با زمین‌شویی زمین را مستعد ایجاد بوته‌زار می‌کنند و به این ترتیب رطوبت خاک افزایش پیدا کرده و از ایجاد ریزگرد و گردوغبار جلوگیری می‌شود. سد ۱۵ خرداد در زاگرس شمالی شاخص این پدیده است. سد مارون هم این وضعیت را دارد. همان‌طور که الان دیگر سیلاب‌های هندیجان را نداریم، رودخانه زهره طغیان نمی‌کند و کم‌شدن رطوبت خاک، استان‌های خوزستان، بوشهر، فارس و کهگیلویه‌وبویراحمد را درگیر ریزگردها می‌کند.» او می‌گوید تمام سدها فرار آب دارند اما فرار آب در اکثر سدهای ما وضعیت نابسامانی را ایجاد کرده است: «الان در تمام سدها وقتی آب ارتفاع می‌گیرد از کناره‌ها و زیر سد بیشتر از حد مجاز آب خارج می‌شود. در مسائل فنی به میزان مجاز فرار آب درنظر گرفته می‌شود که میزان آن یک متر مکعب بر ثانیه و آن هم فقط  از اطراف و نه بدنه است اما ما سدهایی داریم که تا ۱۰ متر مکعب بر ثانیه یعنی به میزان یک رودخانه فرار آب دارند. »

«جنگل‌های شمال تامین‌کننده اکسیژن کل منطقه هستند و با از بین رفتن آنها ویژگی‌های زیستی و حفاظت خاک شفارود دیگر میسر نخواهد بود. این درخت‌ها از خاک منطقه حفاظت کرده و جلوی سیلاب را می‌گیرند. رویشگاه‌های زاگرس را نابود کردیم و دیدیم که پس از دو روز باران، رکورد سیل در ایلام و زاگرس داشتیم. سد شفارود بعد از سد گتوند فاجعه‌بارترین سد کشور خواهد بود. لکه ننگ احداث سد شفارود از دامن مجریان و دستوردهندگان آن پاک نخواهد شد.»

سد شفارود و فاجعه‌ای چون گتوند
در یکی از پرباران‌ترین استان‌های کشور سدی در حال احداث است که میراث زیست‌محیطی ایرانیان را از بین خواهد برد. سد شفارود در استان گیلان با از بین بردن صدها هکتار از جنگل‌های هیرکانی احداث خواهد شد و گفته می‌شود حامی آن علاوه بر وزارت نیرو، یک شرکت بهره‌برداری از جنگل است. پیمان یوسفی‌آذر دکترای جنگل و از مدیران اسبق سازمان جنگل‌ها صحبت‌هایشان را درباره سد شفارود با این جمله آغاز می‌کند که این یک فاجعه زیست‌محیطی است و عواقب آن قابل جبران نخواهد بود. او در ادامه می‌گوید: «بی‌نظیرترین رویشگاه‌های جنگلی جهان که در طول تاریخ بشر قابل تکرار نیست، با احداث این سد از بین خواهد رفت. رویشگاه‌های شمال با داشتن جامعه راش و شمشاد که در جهان بی‌نظیر و در دنیا در معرض انقراض هستند، باید تحت‌حفاظت صددرصدی باشند و با این سد زیر آب می‌روند.» اما منظر زیباشناختی تنها یکی از جنبه های جنگل‌های شمال است که این سد به آنها آسیب می‌زند.

او می‌گوید: «مهم‌تر از زیبایی اهمیت اکولوژیکی و زیستی این جنگل‌هاست. جنگل‌های شمال تامین‌کننده اکسیژن کل منطقه هستند و با از بین رفتن آنها ویژگی‌های زیستی و حفاظت خاک شفارود دیگر میسر نخواهد بود. این درخت‌ها از خاک منطقه حفاظت کرده و جلوی سیلاب را می‌گیرند اما معلوم نیست مسئولان سدساز کی می‌خواهند از خواب بیدار شوند و انگار مانند آیه‌ای از قرآن‌کریم بر قلب‌هایشان قفل زده‌اند. رویشگاه‌های زاگرس را نابود کردیم و دیدیم که پس از دو روز باران، رکورد سیل در ایلام و زاگرس داشتیم. سد شفارود بعد از سد گتوند فاجعه‌بارترین سد کشور خواهد بود. لکه ننگ احداث سد شفارود از دامن مجریان و دستوردهندگان آن پاک نخواهد شد.» او اضافه می‌کند که سدسازی دیگر به عنوان عاملی برای تامین آب شرب مردم، کشاورزی و انرژی مردم در دنیا منسوخ شده و راه غلطی است: «آب سد به سبب راکد بودن آلوده است و برای تامین شرب مناسب نیست، در بخش کشاورزی هیچ سدی از ایران به تولید کشاورزی دست پیدا نکرده، چون پایاب نداشتند و همچنین سدها با رسوب پر می‌شوند و گران‌ترین و آلوده‌ترین راه برای تولید برق سدسازی است. به دلیل سدسازی‌هاست که اکنون هیچ‌کس قادر به احیای ارومیه نیست. کدام استاندار و مدیر راه و ترابری عاقلی از وسط آن دریاچه، جاده می‌زند که در دولت قبل زدند؟ سیل‌های استان مازندران ناشی از تخریب جنگل و سدسازی است.»

همچنین بخوانید:  مارتین فرانک و تلاش برای برابری

سد تنگ‌سرخ نام شیراز را به دنبال دارد اما اهالی ۱۷ روستای کهگیلویه و بویراحمد را وادار به کوچ اجباری می‌کند. مردمی که همین حالا آب شرب‌شان با تانکر تامین می‌شود و حالا باید زمین‌ها، خانه‌ها و یادگارهایشان را بگذارند و کوچ کنند.

سد داریان و نابودی چشمه بل
سدی در منطقه اورامان که مانند سدهای دیگر هم آوارگی مردم را در پی دارد و هم نابودی هزار هکتار جنگل و مرتع، روستاهای تاریخی و در صدر آنها از بین رفتن چشمه‌ای که از سوی میراث‌فرهنگی به عنوان اثر طبیعی ملی ثبت شده است. البته می‌گویند چشمه بل یا به قول محلی‌ها کانی بل با صرف هزینه بسیار به ۱۳۰متر بالاتر منتقل شده تا نجات پیدا کند. غلامحسین کاظمی، مدیر کل محیط‌زیست استان کرمانشاه می‌گوید که از طریق کانال‌ها این انتقال صورت گرفته و هم‌اکنون چشمه ‌جوشان است و خواسته مردم تامین شده است. او می‌گوید: «خروجی این سد به‌عنوان سامانه گرمسیری برای کشاورزی و استفاده‌های دیگر هدایت می‌شود. دیدمان این است که حقابه زیست‌محیطی پایین‌دست رعایت شود و هرجا که رعایت نشود، برخورد می‌کنیم. دید ما این بود که از ابتدا بالاتر از چشمه بل سد را می‌زنند اما گفتند ریزش دارد و نمی‌توانیم، بنابراین چشمه در داخل محدوده سد قرار گرفت.»

با وجود از بین رفتن هکتارها جنگل، روستاهای تاریخی، تاسیسات آب‌معدنی، استخرهای پرورش ماهی، با وجود رانده‌شدن مردم از زادگاه آبا و اجدادی‌شان و در خطر قرار گرفتن چشمه بل باز هم کاظمی اعتقاد دارد اقدامات توریستی و گردشگری خوبی پس از احداث سد ایجاد شده و می‌گوید تمامی سدها این مشکلات را دارند: «براساس طرح‌های توسعه برای پروژه‌های بزرگ؛ اطلاعات زیست‌محیطی و تمام معایب و مخاطرات باید پیش‌بینی شوند. مجریان سد به زیر آب رفتن روستا و جنگل را پذیرفته‌اند و هم باید خسارت آن را پرداخت کنند و  هم چشمه را نجات بدهند. همه ‌چیز را قبول کردند و متولی منابع طبیعی براساس ضوابط خسارت می‌گیرد، مجریان هم تعهد دادند که این اقدامات را انجام دهند.» اگرچه خود او هم اعتقاد دارد که متاسفانه ممکن است زیاد به تعهدات‌شان پایبند نباشند و باید مراجع قضائی در این موارد اظهارنظر کنند. او می‌گوید ما به‌طور مستمر نظارت داریم و عملکردشان را کنترل می‌کنیم تا به هر جایی آسیب زدند، متناسب با متراژ و ضوابط قانونی خسارت بدهند.
این وسط می‌مانند مردمی که خانه‌ها و زمین‌هایشان در محدوده سد قرار گرفت، مردم روستایی که نصف آن به زیر آب رفت و اهالی آن منطقه که حالا فقط می‌خواهند پلی باشد تا آنها را به باغ‌هایشان در آن طرف سد برساند. کاظمی می‌گوید که اهالی به خواسته‌هایشان می‌رسند، حالا تا چه اندازه قانع شوند، فرق دارد. اما به هر‌حال مردم باید حق‌شان را بگیرند و متناسب با خسارت، زمین‌هایشان خریداری شده و آنها قانع شوند.

«وقتی سد ایجاد می‌کنیم یعنی سهم آب جای دیگری را برمی‌داریم که آن‌جا می‌تواند تالاب بختگان یا پریشان باشد. سدسازی باعث تحریک تقاضا شده و سهم دریاچه یا تالاب فراموش می‌شود. همان‌طور که انتقال آب از تونل سوم کوهرنگ زاینده‌رود را پر آب نکرد، بلکه باعث تحریک تقاضا شد و به همین دلیل می‌بینیم همچنان زاینده‌رود بی‌آب است»

خود او که به جبران مالی خسارت‌ها تاکید دارد، می‌گوید که حیات آبزیان با احداث این سد به‌خطر افتاده است و باید از رودخانه پایین‌دست آب پمپاژ شود و حقابه رعایت شود تا بتوان آبزیان را نجات داد و تاکید دارد که برای این مسأله هم پرونده تشکیل شده است. او در پاسخ این که مردمی که خانه‌هایشان زیر آب رفته به کجا رفته‌اند، می‌گوید: «این منطقه زیاد کوهستانی است و مناسب سکونت نیست، احتمالا خانه‌هایشان را در شهر یا روستای دیگر احداث کردند.»

سد دز یک سد خوب
یکی از نخستین پیش‌نیازهای سدسازی انجام ارزیابی محیط‌زیستی است که باید بتواند مشکلات محیط‌زیستی و اجتماعی احداث سدها را پیش‌بینی کند. خدابخشی درباره ارزیابی درست محیط‌زیستی زمان ساخت یک سد می‌گوید: «ارزیابی محیط‌زیستی این نیست که بنویسیم چه میزان خاک می‌خواهیم و چه میزان آب بالا می‌آید و درخت زیر آب می‌رود. گزارش‌هایی که اکنون از ارزیابی محیط‌زیستی می‌خوانیم شامل این چیزهاست یا برآوردهایی که می‌گوید ۲۰۰ نفر برای این پروژه کار می‌کنند و ۲۰۰ظرف یک‌بار مصرف نیاز داریم. ارزیابی محیط‌زیستی یعنی از وضعیت خاک و پوشش گیاهی عکسبرداری کنیم و بدانیم کدام گونه‌های جانوری در آن منطقه ساکن‌اند، مورفولوژی رودخانه چیست و چه نوع میکرو ارگانیسم‌هایی برای چه کاری در آن منطقه هستند و وضعیت هوا و بارش چگونه است، همچنین بعد از ساخت، تغییرات را اندازه‌گیری کنیم. همه سدها بدون استثنا تخریب محیط‌زیستی دارند اما یک چیزهایی قابل‌تحمل است و یک چیزهایی نیست.»

او از سد دز به عنوان یک سد خوب مثال می‌زند که تخریب‌هایش قابل‌تحمل است: «سد دز معروف‌ترین سد کشور و به عنوان یک سد خوب مطرح است، چون مطالعات کاملی روی آن انجام شده است. پیش از ساخت این سد، پشت حوزه را مطالعه و تا استان لرستان مشاهده کرده‌اند. مهندسان آن گفته‌اند پیش از ساخت سد در دشتی در درود درخت‌کاری کنید که خاک تثبیت شود و رسوبات پشت سد نیاید و همچنین ترتیبی داده‌اند تا برای افزایش کارآیی سد سفره آب زیرزمینی منطقه تغذیه شود. این سد اقتصاد منطقه را متحول کرده و اثرات منفی آن هم قابل‌تحمل بوده است. از سوی دیگر رودخانه کارون کمبود دز را جبران می‌کرد، در نتیجه سد اثرات اقتصادی خوبی داشت و تاثیرات محیط‌زیستی آن با توجه به آبخیزداری و خاک پایین‌دست و نوع کشاورزی و آموزش‌هایی که در آن منطقه داده شد، قابل‌تحمل بود.»

«سیلاب‌ها با زمین‌شویی زمین را مستعد ایجاد بوته‌زار می‌کنند و به این ترتیب رطوبت خاک افزایش پیدا کرده و از ایجاد ریزگرد و گردوغبار جلوگیری می‌شود. همان‌طور که الان دیگر سیلاب‌های هندیجان را نداریم، رودخانه زهره طغیان نمی‌کند و کم‌شدن رطوبت خاک، استان‌های خوزستان، بوشهر، فارس و کهگیلویه‌وبویراحمد را درگیر ریزگردها می‌کند»

سد تنگ‌سرخ شیراز و دریاچه مهارلو
رئیس سازمان محیط‌زیست اردیبهشت امسال گفته که سد تنگ‌سرخ در شیراز ارزیابی محیط‌زیست ندارد و تا قبل از تایید ارزیابی زیست‌محیطی، احداث سد غیر قانونی و تاکید بر ساخت آن تخلف است. عملیات ساخت این سد در بهمن سال ۱۳۹۰ آغاز شد، سدی که به ‌گفته کارشناسان بدون مطالعات کافی زمین‌شناسی احداث شده و ترکیدن یا شکستن سد در آینده، شهرک‌های شمالی شیراز را به زیر گل‌ولای می‌برد و موجب وقوع فاجعه اقلیمی، انسانی می‌شود. خشک‌شدن دریاچه مهارلو در جنوب شیراز، وقوع طوفان‌های نمک و برخاستن ذرات خطرناک و سرطان‌زا نیز می‌تواند از پیامدهای احتمالی این سد باشد. سدی که برای تامین آب شرب مردم شیراز احداث شده است، برای مردم بویراحمد کمبود آب کشاورزی را به همراه دارد. سد تنگ‌سرخ نام شیراز را به دنبال دارد اما اهالی ۱۷ روستای کهگیلویه و بویراحمد را وادار به کوچ اجباری می‌کند. مردمی که همین حالا آب شرب‌شان با تانکر تامین می‌شود و حالا باید زمین‌ها، خانه‌ها و یادگارهایشان را بگذارند و کوچ کنند. تنگ‌سرخ در بالادست دریاچه مهارلو، عامل اصلی خشک‌شدن این دریاچه به دلیل تغییر مسیر رودخانه‌ها و زهاب‌های کشاورزی است. تنگ‌سرخ سرنوشت این دریاچه را به پایان می‌رساند، مهارلو را نمی‌شود دوباره احیا کرد، تغییرات مورفولوژی که در رودخانه‌های بالادست دریاچه مهارلو ایجاد می‌شود، امکان احیای مجدد آن را از بین خواهد برد. با این وجود، مردم روستاهای منطقه بویراحمد در انتظار کارشناسی زمین‌هایشان برای فروش هستند، هنوز کسی با آنها صحبت نکرده تا راضی‌شان کند. اما مجبورند، تابلوی احداث سد زده شده و مراحل در حال انجام است.

سد لار و زمین نامناسب
یکی از سدهایی که آب شرب مردم تهران را تامین می‌کند و البته این مسأله به ضرر یکی از کمیاب‌ترین آبزیان تمام شده است. قزل‌آلای خال قرمز تنها در آب پاک زندگی و زاد و ولد می‌کند، یعنی همان آبی که در رودخانه لار یکی از منابع تغذیه اصلی سد لار جریان دارد. آبی که حالا با ساخته‌شدن سد ویژگی‌های خود را از دست می‌دهد و خیلی بیشتر از میانگین استاندارد، آب از آن فرار می کند. فرار آب سد لار روند ۲۵ ساله داشته و به دلیل مشکلات زمین شناختی ایجاد شده است. این زمین برای احداث سد مناسب نبود.

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗