قصهی جنگل سیمان شده
آخرین تصاویر از تخریب جنگلهای گیلان در پروژهی ساخت سد شفارود نشاندهندهی تلاش پرشتاب برای بهجا گذاشتن حجم عظیمی از ویرانی است.
جنگل سیمانی لقبی است که به شهرهای بزرگ میدهند، اما اگر شنیده شود که در گوشهای از ایران جنگلی چندمیلیونساله را زیر سیمان دفن میکنند، چه نامی میتوان بر آن گذاشت و چه عبارتی را میتوان به آن نسبت داد؟
ساخت سد شفارود، پروژهای که سالها بر زمین مانده بود، در یکی از ذخیرهگاههای جنگلی ایران در نزدیکی شهر پونل و در جادهی پونل به خلخال در دست اجراست. اهمیت منطقهای جنگلی که سد در آن در دست ساخت است، تا حدی است که صحبت از ثبت جهانی این میراث تاریخی و طبیعی است اما حفظ جنگل هیرکانی چندان اهمیتی برای سدسازان ندارد. این جنگل زیستگاه خرس قهوهای و جنگلی باستانی است.
قانون چه میشود؟
غول پروژهی سد شفارود تاکنون باعث تخریب دو کوه جنگلی و وسعت بزرگی از بستر رودخانهی شفارود شده است. برداشت شن حاصل از آبرفت رودخانهی کهنسال شفارود تاکنون باعث مرگ هزاران درخت و فروش آن شده. درخت هم که نباشد سیلاب خواهد آمد، پس حالا کوه جنگلیِ پاکتراشیشده را از بالای کوه سیمانکشی میکنند. حالا صحبت از توافق خرید و فروش سیمان هم هست و در این میان تنها توافقی که نادیده گرفته میشود قانون طبیعت و قانون اساسی است.
قانون میگوید هر پروژهای پیش از اجرا، در زمان اجرا و حتی پس از پایان کار باید ارزیابی زیستمحیطی داشته باشد که برای صدور مجوز این بررسی باید به تأیید سازمان حفاظت محیطزیست برسد. اما مجریان در بسیاری از پروژهها برای سازمان محیطزیست تره هم خرد نمیکنند. احمدعلی کیخا، معاون پیشین تنوع زیستی سازمان محیطزیست، که چندی پیش استعفا داده و ساخت دوبارهی سد در دوران معاونت او کلید خورده، به این سؤال، که در دفتر شما خبری از صدور مجوز برای سد شفارود بود یا خیر، جواب منفی میدهد. میگوید: «من چیزی در بایگانیهای دفتر معاونت هم ندیدم.» این یعنی کار دارد غیرقانونی انجام میشود.
عرصهی طبیعی که ساخت سد در آن در حال انجام است، هم مالکیت خصوصی دارد و هم مالکیت ملی و عمومی. مالکیت عمومی این عرصه مانند دیگر عرصههای ملی ایران در اختیار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور است. از بهزاد انگورج تقوی، معاون جنگلهای این سازمان، میپرسم که آیا ساخت سد شفارود در منطقهی شما قانونی است. او میگوید: «اینها یک مجوز استانی دارند و براساس آن کار را پیش بردهاند.» این در حالی است که چنین پروژهای را با مجوز استانی نمیتوان انجام داد. مردم بومی منطقه میگویند در میان اخبار مربوط به این سد سردرگم ماندهاند. آنها میگویند: «سازمان جنگلها نباید به ساخت این سد بیتوجه باشد.» کارشناسان محیطزیست میگویند سازمانهای مسؤول در واقع باید با اجرای طرحهای مشارکتی از پتانسیل مردم محلی در عرصههای طبیعی برای حفظ این مناطق استفاده کنند اما بدبینی به این سازمانها مردم بومی را هم به محیطزیست بیتفاوت میکند. علاوه بر این، روحیهی این مردم را، که سالهاست در برابر وسوسهی فروش زمینهایشان به سدسازان مقاومت کردهاند، تغییر خواهد داد.
پهلوان مرده را عشق نیست
زمانی شیون فومنی، شاعر فقید گیلانی، سروده بود: «… دور از دست/ کوهی که دورتر از/ غرور گیاهیاش/ ایستاده/ به اکنون/ پهلوانی است مرده…»
امروز لودرهای سنگین کوههای گیلان را فتح میکنند و بر ویرانههای جنگل سرود فلز و دود میخوانند.
حالا کوه جنگلیِ پاکتراشیشده را از بالای کوه سیمانکشی میکنند. حالا صحبت از توافق خرید و فروش سیمان هم هست و در این میان تنها توافقی که نادیده گرفته میشود قانون طبیعت و قانون اساسی استپانزدهم دی سال گذشته یکی از وبسایتهای شهر انزلی با انتشار تصاویری از واردات ۴۷ دستگاه ماشینآلات سنگین راهسازی برای «تسریع» ساخت سد شفارود خبر داد. این ماشینآلات را بخش خصوصی و شرکت آب منطقهای استان گیلان و با استفاده از معافیت گمرکی «عوارض نوسازی ناوگان حملونقل شهری و عمومی» وارد کشور شدند. استفاده از معافیت برای نوسازی ناوگان حملونقل شهری و عمومی نکتهی کنایهآمیزی دارد؛ چون این ادوات نه برای نفع عموم بلکه برای انتفاع مجریان سد و در راه تخریب عرصههای ملی و عمومی همهی مردم ایران و دیگر جانداران استفاده میشوند.
کاظم نصرتی نصرآبادی، رئیس جامعهی جنگلبانی ایران، میگوید که جنگلبانها و محیطبانها با ساخت سد در جنگل مخالف هستند. او در توضیح این مخالفت میگوید: «عرصهی جنگل برای پوشش خاص خود مخزن آب مطمئن و مستمر و بسیار پاکیزهتر از سد است. آب به این عرصهها نفوذ میکند و جنگل آن را به اشکال مختلف مانند چشمهها تحویل میدهد.» او میگوید: «واحدهای منابع طبیعی مجموعهای به هم پیوسته است و جریان داشتن طبیعی آب از ابتدا تا انتهای آن باعث حیات آن واحد. هرگونه برداشت اضافی یا قطع این جریان، به شکل سد یا انتقال آب، منطقهی پاییندست را از بین میبرد؛ درست مثل قطع نخاع انسان که نقاط پایینتر بدن را فلج میکند. ما انسانها بعدتر آمدیم و این آب پیش از ما حق طبیعت بوده و هست. انسان، اگر حقی میخواهد، باید برای زنده ماندن طبیعت تنها ۲۰ تا ۲۵ درصد از آب را برای خود بردارد.»
مالکان خصوصی، در منطقهی اجرای ساخت سد، مردم بومی هستند که به زبان تالشی صحبت میکنند و از جمله ساکنان روستای دوران که در مجموع کمی بیش از دو هزار نفر هستند. این مردم چند سال است از فروش ارزان زمینهای خود خودداری کردهاند. در این میان مسؤولان محلی، مثل اعضای شوراهای روستا و امام جماعت، هم جزو مخالفان ساخت سد بودهاند. اما با فشارهای متعدد اکنون ترس به جان این جنگلنشینان افتاده و با بالاتر رفتن قیمت زمینها، چند نفری اقدام به فروش زمین به سدسازان کردهاند.
گروهی از این بومیان میگویند از عاقبت کار میترسند. در منطقه این حرف میچرخد که پیرِ مورد وثوق اهالی خوابی دیده که تعبیر آن روی دادن سیلی عظیم در منطقه است و به همین سبب برخی از ساخت سد نگرانتر شدهاند و برخی میخواهند با فروش زمینهایشان خود و خانوادهشان را از عاقبت تعبیر این خواب برهانند. پیداست که مقصد بعدی کوچندگان، حاشیهی شهرهای پونل و رضوانشهر است؛ جایی که در صورت خروش رود، به تعبیر پیر محله، بیش از سایر مناطق در معرض خطر خواهد بود.
با فشارهای متعدد اکنون ترس به جان جنگلنشینان افتاده و با بالاتر رفتن قیمت زمینها، چند نفری اقدام به فروش زمین به سدسازان کردهاندبا روند تغییرات اجتماعی و اقتصادی کشور جمعیت حاشیهنشین شهرها افزایش شگفتانگیزی یافته است. بعضی از دلایل این مهاجرتها به حاشیهها مانند جابهجاییهای هزاران نفری برای سدسازی روی رودخانههای خوزستان و مهاجرت جمعی اهالی اطراف دریاچهی هامون به شهرهای استان گلستان، با مسائل زیستمحیطی ارتباط مستقیم دارند. در حال حاضر بیست درصد جمعیت کشور، یعنی یازده میلیون نفر، حاشیهنشین شهرها هستند.
فروشندگان زمینهایی که زیر مخزن سد شفارود قرار میگیرند باید در حاشیهی شهرهای کوچک نزدیک زندگی کنند. آنها سرمایهای چند میلیون تومانی خواهند داشت که در عوض آن خانه، زمین، شغل و فرهنگ آبا و اجدادی خود را از دست میدهند.
چرا این سد ساخته میشود؟
به گفتهی سازندگان سد شفارود، این سد برای تأمین آب کشاورزی و شرب منطقهی پاییندست ساخته میشود. این در حالی است که این منطقه از مناطق پرآب کشور است و در فصل شالیکاری عمدهی وسعت زمینهای منطقه بهصورت غرقآبی زیر کشت برنج میرود و سراسر منطقه به تالابی بزرگ تبدیل میشود.
فاطمه ظفرنژاد، کارشناس مدیریت آب و توسعهی پایدار که خود چند هفته پیش به این منطقه سفر کرده است، میگوید: «این منطقه نیاز آبی ندارد که بخواهد تأمین شود. من بررسیهای سد را خواندهام هیچکدام از توجیههایی که ارائهشده صحیح نیست. در پاییندست در سالهای عادی زمینها غرقآبی آبیاری میشوند و اضافهی آب بهحق به طبیعت و حوزهی تالاب انزلی میرسد. در سالی هم که آب نباشد با کندن یک چاه پانزده تا بیست متری آب فراوان و کافی به دست میآید.»
به گفتهی سازندگان سد شفارود، این سد برای تأمین آب کشاورزی و شرب منطقهی پاییندست ساخته میشود. این در حالی است که این منطقه از مناطق پرآب کشور است.او میگوید که مردم محلی پاییندست دربارهی تأثیر سد دچار ابهام هستند: «بعضی از آنها میگویند که ذخیره کردن آب برایشان خوب است اما وقتی برای آنها توضیح دادم که با قطع جریان عادی آب، سفرههای زیرزمینی و منطقه خشکتر میشود و منطقه دچار فقر آب میشود آن را تأیید کردند. متأسفانه جنبش سدسازی در کشور با وجود خساراتی که به بار آورده متوقف نشده است و باید در این زمینه کاری انجام شود.»
از لحاظ معماری، ساختن هر سد قراردادهایی به ابعاد ساختن چند برج برای امضا جلو دست عدهای میگذارد. در نتیجه پیمانکاران زیادی منتفع میشوند. تعدادی از مردم محلی هم تا چند سال در عملیات ساختوساز شاغل میشوند اما با پایان پروژه بیکار خواهند شد؛ در نتیجه این اشتغال پایدار نیست.
از سوی دیگر ساخت سد در این منطقه بهعلت بستر رودخانه و محیط جنگلی آن سود سرشاری بهعلت برداشت چوب و شن بستر برای پیمانکاران خواهد داشت. فاطمه ظفرنژاد، که کارشناس عالی آب است و ارزیابی اجرای سد را مطالعه کرده، میگوید ۱۲۰۰ هکتار از منطقه یا زیر مخزن سد میرود یا برای تأسیسات جانبی آن تخریب میشود.
سود درختان قطعشده در این عملیات هم، شامل گونهی بسیار گرانقیمت راش، به جیب سازندگان سد میرود.
اما خطر دیگری طبیعت منطقه را تهدید میکند که مانند تخریبهای فعلی چندان آشکار نیست. برخی از مردم محلی از خودروهای گرانقیمت و افرادی صحبت میکنند که به منطقهی ساخت سد میآیند و جویای خرید زمین در آنجا هستند. این در حالی است که عرصههای ملی از نظر قانونی فروختنی نیستند و عرصههای خصوصی منطقه هم به شکل استثنایی با عنوان حقوقی «مستثنیات» در اختیار محلیهاست که خرید و فروش آن به سادگی و به افراد غریبه چندان ممکن نیست.
چند ماه پیش یکی از وزرای دولت از امکان بهرهبرداری از ییلاقات و مناطق جنگلیکوهستانی استانهای شمالی برای ویلاسازی صحبت کرده بود؛ موضوعی که نه با قوانین فعلی ممکن است و نه با روحیهی حساس این مناطق تحت حفاظت و مالکیت منابع طبیعی کشور سازگار. پدیدهی ویلاسازی در ییلاقات شمال کشور دهههای پیش در مناطقی مثل کلاردشت در استان مازنداران تجربه شده که عوارض آن مثل نابودی عرصههای طبیعی و حیات وحش و سیلها و رانشهای زمین در مناطق اطرافش امروز جلو چشم ماست. بیم این میرود که در صورت تکمیل سد تجاوز به عرصههای طبیعی کشور در همین حد باقی نماند و ییلاقات گیلان که تاکنون عرصهی تاختوتاز ویلاسازان نبوده، به این بیماری حاد و مزمن دچار شوند.