در میان زشتیها زیباترم
اخیرا جمعی از چهرههای سینمایی و تلویزیونی در مراسمی با عنوان «کودک کار، اینجا همین نزدیکی...» شرکت کرده و از دیگر «ستارگان» هم خواستهاند که به کمپین آنها برای گرفتن عکس سلفی با کودکان کار بپیوندند.
از تمام کودکانی که آنجلینا جولی به فرزندی قبول کرده است چه میدانید؟ از حضورهای پرهیاهو و مراسم حقوق بشری در مورد مصیبتها چه در خاطرتان مانده؟ کنسرتهای خیریه، نیازمندان را به اندازه حاضران سر شوق آورده؟
در خبرها آمد که مراسمی با عنوان «کودک کار، اینجا همین نزدیکی…» با حضور بهاره رهنما، پوریا پورسرخ، علی ضیاء، الهه رضایی، سارا منجزی، اصغر نعیمی کارگردان و علیرضا بابایی به تازگی برگزار شده است.
«این هنرمندان با انداختن دستبند با کودکان کار عکس سلفی گرفتند و از سایر چهرههای سینمایی و تلویزیونی هم دعوت کردند، برای حمایت از کودکان کار و توجه بیشتر مسئولان جامعه برای حل این معضل اجتماعی با کودکان کار عکس سلفی بیاندازند و دستبندی با مضمون «کودک کار، اینجا همین نزدیکی…» را به دست ببندند.»
در همهی جهان، ستارههای هنر و ورزش قدری از وقت خود را در همنشینی با «چیزهای دردآور» سرمایهگذاری میکنند، برای متوجه کردن مردم نسبت به وجود این «مسائل». از یک بیماری خاص گرفته تا کار کودکان و جنگ و آوارگی، سیل این متوجهکنندگان حرفهای همیشه آمادهی خدمتند تا با اختصاص ساعاتی، آلام بشر را با جادوی خود بکاهند و به سراغ مسأله بعدی روند. در انتها هم در کلوزآپ و یا بیانیههایی پرشور از «جامعه جهانی» و یا «مسئولان» میخواهند که «رسیدگی» کنند.
در سلفی با کودکان کار، مرکز توجه همچنان سوپراستار مربوطه است. کادر، محدودههای مجاز را نشان میدهد تا دل بیننده آشوب نشود. همین قدر که تفاوت دیده شود کافی است. عکس هم نهایتا قرار است مدالی دیگر بر سینهی پر افتخارش بیافزاید. کودک کار مصرف میشود تا چیزی بر داشتههای این قهرمان بیافزاید. دوربین روی او زوم میکند و شرایط زندگی کودک کار، زمینهای برای بهتر درخشیدن اوست: در میان زشتیها زیباتر دیده میشوم.گو این که حال که همه آگاه شدهاند مشکلات حل خواهد شد. انگار که بحران در ناآگاهی است و راه حل آن عملیاتهای آگاهسازی این قهرمانان. کسی هم نمیگوید که شاید آنها که بخشی از راهحل پنداشته میشوند خود قسمتی از مشکلاند. خلاصه داستان کاملا متفاوت است. نه بر اساس این لطیفه که «اگر بافتنی بافتن برای کودکان کار و سلفی گرفتن با آنها میتوانست تغییری در وضعیت بدهد حتما ممنوعش کرده بودند». میخواهم چیز دیگری بگویم.
رویکردهای مبتنی بر احساسات رقیق انسانی، کنشهای مقطعی و درگیری توریستی با مسائل اجتماعی، مرکز توجه را حتی برای یک لحظه هم تغییر نمیدهند. اگرچه تمام زندگی سوپراستار ما احتمالا تقویتکننده و در وفاق با همان نظام اجتماعیای است که به تولید پدیدهی کار کودکان میانجامد، معجزهی این «حرکت اجتماعی» کیمیا میکند و کسی از او در مورد زندگی روزمرهاش بیرون از این قاب سلفی و ربطش به کلیت وضعیت اجتماعی سوال نخواهد کرد. در سلفی با کودکان کار، مرکز توجه همچنان سوپراستار مربوطه است. کادر، محدودههای مجاز را نشان میدهد تا دل بیننده آشوب نشود. همین قدر که تفاوت دیده شود کافی است. عکس هم نهایتا قرار است مدالی دیگر بر سینهی پر افتخارش بیافزاید. کودک کار مصرف میشود تا چیزی بر داشتههای این قهرمان بیافزاید. دوربین روی او زوم میکند و شرایط زندگی کودک کار، زمینهای برای بهتر درخشیدن اوست: در میان زشتیها زیباتر دیده میشوم.
در ایران جنگی همیشگی میان حکومت و فعالان لغو کار کودک در جریان بوده است؛ سالها وجود این کودکان انکار میشد. سنبهی کنشگران اجتماعی که پرزورتر شد حکومت کوتاه آمد. ابتدا اقرار کرد که ۲۰هزار کودک کار داریم و در طی چند سال آمار رسمی به ۳میلیون رسید.
باید توجه را از علتها به معلولها منحرف کرد تا کسی نپرسد که اصلا چرا کودکان مجبورند کار کنند که حالا در خیابان سردشان باشد و بافتنی بخواهند؟ این چه مناسبات اجتماعی اقتصادی و سیاسی است که چنین پدیدهای را تداوم میبخشد؟اما بسیاری معتقدند این آمارها گویای تعداد واقعی کودکان کار نیستند، این مخالفان به تعداد به تعداد کثیر بازماندگان از تحصیل که لاجرم کار میکنند و کودکان مهاجران و آنها که از دایره رسمی شهروندی خارجند (مانند کولیها) استناد میکنند. خوشبینی عمدی در آمارهای رسمی در مورد تخمین کودکان کار قرار است مثل مُسکن عمل کند. مانند اختلاسها که به تومان بیان میشود و سرمایهگذاریهای دولت که به ریال. با توجه به افزایش رقم کودکان کار در آمارهای رسمی شاید کسی استدلال کند که توجه به کودکان کار میتواند به نادیده گرفتن آنها پایان دهد. اما اگر نادیده گرفتن، انکار و پنهان کردن استراتژی قدیمی بود، سنت جاری منحرف کردن توجه است.
هیچ چیز بهتر از سازمانهای خیریه و عمل خیریه نمیتواند به این فرایند منحرفکردن کمک کند: اگر نمیتوانی در مقابلش مقاومت کنی ضربهاش را به جای دیگر منحرف کن! منظورم این نیست که افراد درگیر لزوما آگاهانه به این کار مشغولند اما تشویق شدن این فعالیتها از بالا در اکثر موارد آگاهانه است. باید توجه را از علتها به معلولها منحرف کرد تا کسی نپرسد که اصلا چرا کودکان مجبورند کار کنند که حالا در خیابان سردشان باشد و بافتنی بخواهند؟ این چه مناسبات اجتماعی اقتصادی و سیاسی است که چنین پدیدهای را تداوم میبخشد؟
همین است که ناگهان آغوش برای کودکان کار در نهادهای رسمی و تریبونها گشوده میشود. جمعیتهای خیریه مثل قارچ رشد میکنند. در این پناه امن و منطقه حفاظتشده فعالیت اجتماعی، سوپراستارها مجاز به فعالیت میشوند. حتی بر اساس این نگاه، طرح تجاری و تبلیغی هم معرفی شده است. مثلا شرکت دنون سحر و بنیاد کودک کمپینی تبلیغاتی به نام «من هم هستم» راه انداختند تا به ازای ثبتنام هر کاربر هزارتومان به پروژه صبحانه بنیاد کودک از طرف شرکت دنون سحر کمک شود.
نکته مهم در برخورد خیریهای، ناامیدی از تغییر وضعیت است: پذیرفتن سرنوشت. یعنی به طور خلاصه این که کار کودک وجود دارد و نمیشود کاری در مورد وجود داشتنش انجام داد. پس با این پیشفرض در بهترین حالت میتوان برای بخش کوچکی از کودکانی که قربانی این شرایطاند آسیبها را لابد کاهش داد. این مرز میان فعالیت اجتماعی مبتنی بر امید و ناامیدی، تفاوت بنیادی در جهتگیریها و تاکتیکها به وجود میآورد و از اساس نگاه را دگرگون میکند.نکته مهم در برخورد خیریهای، ناامیدی از تغییر وضعیت است: پذیرفتن سرنوشت. یعنی به طور خلاصه این که کار کودک وجود دارد و نمیشود کاری در مورد وجود داشتنش انجام داد. پس با این پیشفرض در بهترین حالت میتوان برای بخش کوچکی از کودکانی که قربانی این شرایطاند آسیبها را لابد کاهش داد. این مرز میان فعالیت اجتماعی مبتنی بر امید و ناامیدی، تفاوت بنیادی در جهتگیریها و تاکتیکها به وجود میآورد و از اساس نگاه را دگرگون میکند. ۵۰ روز غذادادن به ۱۰۰۰ کودک در یک منطقه از سر ناامیدی در مورد دگرگونشدن وضعیت سوتغذیه کودکان، با فشار به دولت برای ارائه تغذیه رایگان در مدارس در کنار تحصیل اجباری و رایگان تفاوت اساسی دارد. در حالت اول ناامیدانه به جبران کاستی در حجم و زمان محدود پرداخته شده اما در دومی امیدوارانه وضعیتی اجتماعی بازتولیدکننده کار کودک مورد هدف است.
این البته از ژست و ادا برای تبلیغ خود و ارائه چهرهای مطلوب به خرج کودکان کار بدون هر گونه تغییری در مناسبت بازتولیدکنندهی کار کودک جدا است. اما در همین بهترین حالت هم، خیریه تنها نیروی اجتماعی حساس شده به موضوع را هرز میدهد. انحراف از پرداختن به ریشهها، جامعهای بدون کار کودکان را ناممکن ساخته و یا دست کم به تأخیر میاندازد.
پسنوشت:
چیزی که حس کردم توی این بررسی دیده نشده بود ،
تاثیر نامطلوب این گونه حرکت ها روی بچه هاییه که باهاشون سلفی میگیرن و احتمالا اون دسته ای که از این خوان بی نصیب میمونن و فقط بوش به مشامشون میرسه!