«هنرِ سیاسی» به شکل عام و «فیلمِ سیاسی» به شکل خاص نمیتواند از میدان رمزگذاری شده موجود رهایی یابد. برای رهایی از دوگانههای موجود باید از مفهوم سیاست عبور و به شیوههای دیگری فکر کنیم.
یادداشت حاضر تلاشیست برای بازتعریف رابطه سیاست و هنر. رابطهای که مدتهاست بهزعم نگارنده به انقیاد قدرتها و پیشفرضها درآمده و همزمان خلق هنری را در جایگاهی دسترسناپذیر قرار داده و آن را به دو شق فرم و محتوا- یا تئوری و عمل- تقسیم کرده و در نتیجه مانع دستکاری شدن وضع موجود میشود.